يادداشت روز اوین نامه کیهان "معيشت مردم را به گروگان گرفته اند!"

 اوین نامه  کیهان 4 شنبه 11 مرداده ماه سال 1397
يادداشت روز  اوین نامه  کیهان "معيشت مردم را به گروگان گرفته اند!"
  پیروان خمینی شیاد و مریدان  خامنه ای رمال جانشین خمینی شیاد   که قلم بردست وتحلیلگر اقتصادی- سیاسی- اجتماعی- نظامی و... شده اندبا خود به کودنی و فراموشی زدن  که به یاد ندارند چگونه رهبر بنیانگذار رژیم وارونه ولایت فقیه مقابل  خواست ومطالبات کارگران و زحمت کشان ووو.  دراوایل انقلاب  وفرار ازآن فتوا داد لاکن اقتصاد مال خر است  چون نه امورد نیوی که معنویات مهم واصل  است  .
سپس  خامنه ای رمال جانشین وی  از اقتصاد بسیجی ونوآوری وخود کفایی شعاری  درپیام های  نوروزی اش یاد کرد و درادامه اقتصاد جهادی ومقاومتی اش هم اضافه شد  تادرنهایت در شرایط بحران  شدید اقتصادی  که اقتصاد انگلی و واسطه گری و وارداتی جایگزین  تولیدات داخلی  شده است پیام نوروزی حمایت از کالاهای ایرانی داد چون وجود ندارد .
بهرحال سیاست نابودی اقتصاد وجنگ افروزی وموشکی بدترازآن  که دربرون مرز  دنبال می شود تبدیل به خروج ترامپ از برجام  و بحران اقتصادی وارزی و دلار وسکه شده است که رشد روزافزون  گرانی وفقر و بیکاری را درپی داشته است .
جالب اینکه هم قلم سربازجو شریعت نداری از موضع ضد ترامپ  راه حل طرح اقتصادی – روستایی – داعشی  برای عبور از بحران اقتصادی داده است:

  معيشت و اقتصاد نقش تعيين کننده اي دارد تا آنجا که همه دشمنان کينه توز از اين اهرم براي مقابله با حريف بهره مي گيرند و حتي يکي از فرماندهان داعش مي گفت، وقتي روستا يا مثلا شهري را اشغال مي کردند، اولين کاري که براي مهار و کنترل مردم مي شد، تسلط بر آذوقه و معيشت ساکنان آن منطقه بود چرا که به گفته او، تسلط بر معيشت مردم يعني تسلط بر افکار و رفتار مردم! يعني تسلط بر همه چيز! اين نگاه شيطاني در اندازه اي بزرگ تر از سوي بسياري از قدرت ها مثل آمريکا هم دنبال مي شود. هدف از تحريم هاي اقتصادي مگر چيزي غير از به گروگان گرفتن معيشت مردم است؟!
معيشت و اقتصاد نقش تعيين کننده اي دارد تا آنجا که همه دشمنان کينه توز از اين اهرم براي مقابله با حريف بهره مي گيرند و حتي يکي از فرماندهان داعش مي گفت، وقتي روستا يا مثلا شهري را اشغال مي کردند، اولين کاري که براي مهار و کنترل مردم مي شد، تسلط بر آذوقه و معيشت ساکنان آن منطقه بود چرا که به گفته او، تسلط بر معيشت مردم يعني تسلط بر افکار و رفتار مردم! يعني تسلط بر همه چيز! اين نگاه شيطاني در اندازه اي بزرگ تر از سوي بسياري از قدرت ها مثل آمريکا هم دنبال مي شود. هدف از تحريم هاي اقتصادي مگر چيزي غير از به گروگان گرفتن معيشت مردم است؟!
    دونالد ترامپ دوشنبه شب اعلام کرده، حاضر است بدون هيچ پيش شرطي با آقاي روحاني، رئيس جمهور محترم کشورمان ديدار کند. وي در عين حال گفته، فشارهاي اقتصادي عليه ايران را هم افزايش خواهد داد. چند ساعت بعد اما وزير خارجه ترامپ آن 12 شرط آمريکا براي مذاکره با ايران را تکرار کرد! پياده نظام هاي ترامپ هم با اشاره به نوسانان غير عادي ارزي و تورم، فورا دست به کار شدند و از لزوم مذاکره با ترامپ گفتند و نوشتند. يکي از اين پياده نظام ها که از قضا فراري هم هست حتي، مکان و زمان اين ملاقات را هم مشخص کرده: 28 مرداد در تهران! آيا مذاکره با ترامپ وضعيت اقتصادي ما را بهتر مي کند؟
    براي درک بهتر فضاي سياسي امروز و يافتن پاسخ اين سوال شايد لازم باشد ابتدا کمي به عقب برگرديم و از حدود 5 سال پيش شروع کنيم و جواب چند سوال ديگر را هم پيدا کنيم؛ دولت يازدهم در چه بستري شکل گرفت؟ چه اقداماتي را با دادن کدام وعده ها کرد؟ سرانجام به کجا رسيد؟ آيا نوسانات ارزي و تورم امروز عمدي است؟ چرا آقاي روحاني ساکت است؟ اين نوسانات اقتصادي، سکوت روحاني و انفعال دولت و مجلس آيا با بحث مذاکره با ترامپ مرتبط است؟ بخوانيد:
    حدود 5 سال پيش مشکلات اقتصادي بنا به دلايلي مثل «سوء مديريت ها» و «تحريم ها» افزايش يافت. قيمت خودرو، سکه و مسکن رشد پيدا کرده و از دل فشارهاي اقتصادي که روي دوش مردم سنگيني مي کرد، دولتي با شعار «اعتدال» و «مذاکره» بيرون آمد. هدف اعلامي اين دولت «بهبود شرايط اقتصادي» و دليل مشکلات اقتصادي هم «نرمال» نبودن دولت قبل اعلام مي شد. دولت يازدهم اصولاً، زائيده شرايط اقتصادي آن چند ماه آخر دولت دهم بود. هيچ کس نمي تواند منکر اين حقيقت شود که «معيشت» و «اقتصاد» رکن اصلي شعارهاي انتخاباتي دولت را تشکيل مي داد. ليبرال ها و مدعيان اصلاحات با روي کار آمدن دولت «اعتدال» جان تازه اي گرفتند. شعار ها کمي تغيير کرد. مرگ بر اسرائيل و مرگ بر آمريکا گفتن، در کلام و عمل تقبيح شد چون، اين شعار ها خلاف دولت «نرماليزه شده» بود و «معيشت» مردم را به اصطلاح دچار سختي مي کرد! وزير خارجه وقت با اين منطق که «بايد با دنيا آشتي کرد» توئيت مي زد، آن کسي که هولوکاست را انکار مي کرد، رفت! يعني ما هولوکاست را انکار نمي کنيم. همايش هايي که عليه آمريکا يا رژيم صهيونيستي بود با همين منطق ساده انگارانه، اجازه برگزاري نمي يافتند. تصور بر اين بود که با عقب نشيني از اصول مي توان از دشمني ها کم کرد و به پيشرفت رسيد غافل از اينکه کشورها با تاکيد بر اصولشان به پيشرفت نائل مي شوند.

    حملات به «گزينش» براي استخدام در مراکز حساس و غير حساس آغاز شد. با مثال هاي غير واقعي مثل«از مراجعه کننده نبايد درباره کفن و غسل و قبر و...سوال پرسيد» تلاش شد اصل«گزينش» لوث شده و زير سوال برود. روزنه ها باز شد. هشدارها درباره امکان نفوذ دشمن به مراکز تصميم گير و تصميم ساز «توهم توطئه» و دستگيري نفوذي ها به مراکزي چون محيط زيست «امنيتي شدن مراکز علمي» تفسير شد. با منطق «نبايد فضا را امنيتي کرد»، در مسير محاکمه جاسوس ها و نفوذي ها سنگ اندازي و براي نظام هزينه تراشيده شد. کار به جايي رسيد که وقتي به اطرافيان دولت و برخي مسئولين نگاه مي کردي، بسياري از افرادي که فتنه آمريکايي - اسرائيلي 88 را براي براندازي نظام تدارک ديده بودند را مي شد ديد. در برخي نقاط نفوذي ها وارد مراکز مورد نظر شده بودند. جاسوس هسته اي که در بحبوحه مذاکرات در تيم ما حضور داشت، استاد دانشگاهي که پس از لو رفتن خودکشي کرد، متهم محيط زيستي که گريخت و....خبر از نفوذ مي دادند.

    مذاکرات هسته اي در همين فضا و با همين ترکيب انجام شد. نفوذي ها کار خود را کرده بودند. يکي از اصلي ترين مولفه هاي قدرت کشور در اين مذاکرات از دست رفت. تحريم ها نه تنها کم نشد بلکه زيادتر هم شد. آمريکا زير تعهداتش زد و از برجام خارج شد. حالا نه چرخ سانتريفيوژها مي چرخد نه چرخ اقتصاد. بي اعتمادي به غرب دوباره به اوج رسيده. مردم فهميدند چرا چهل سال است مرگ بر آمريکا گفته مي شود. هشتگ پشيمانيم راه افتاد و...

    فضا بايد تغيير مي کرد. براي اين کار شبکه هاي اجتماعي بي در و پيکر را بدون هيچگونه کنترل و محدوديتي وارد ميدان کردند. براندازهاي خارج نشين با استفاده از همين شبکه ها و با سوار شدن بر موج تورم و رکود و بيکاري چند باري تست «آشوب آفريني» زدند و نقاط ضعف و قوت را شناسايي کردند. يا از روي حماقت يا گستاخي حتي تصريح کردند بودجه هاي سنگيني از آن سوي آب ها براي تقويت چنين شبکه هايي که حالا پرونده آشوب هاي ديماه 96 و فتنه دراويش و.... را هم با خود دارند گرفته اند تا جمهوري اسلامي ايران را «نرماليزه» کنند. منظورشان از نرماليزه کردن ايران، براندازي با استفاده از مشکلات اقتصادي و شانتاژهاي خبري بود.

    «مقام هاي مطلع آمريکايي مي گويند دولت [دونالد] ترامپ موجي تهاجمي از سخنراني ها و پيام هاي آنلاين را آغاز کرده که هدف آن ايجاد ناآرامي و کمک به فشار به ايران براي پايان دادن به برنامه هسته اي و توقف حمايت از گروه هاي شبه نظامي است... اين کارزار که با حمايت مايک پمپئو وزير خارجه و جان بولتون مشاور امنيت ملي آمريکا شکل گرفته، همزمان با تلاش واشنگتن براي احياي تحريم ها و تشديد فشار اقتصادي به ايران پيش مي رود... اين کارزار، قرار است با ارائه اطلاعاتي که بعضا اغراق شده هستند يا با آنچه پيشتر به صورت رسمي اعلام شده تناقض دارند، از مسئولان جمهوري اسلامي تصويري تيره و سياه ترسيم کند.»(رويترز 21 جولاي 2018 - 30 تير 97)

    شرايط امروز کشور، حاصل جمع اين تحولات است. گويي به همان 5 سال قبل بازگشته ايم. شرايط اقتصادي از آن دوران بهتر نشده، تعداد دشمنانمان کمتر نشده هيچ، بيشتر هم شده، از دشمني آمريکا ذره اي کاسته نشده و از همه مهم تر، هسته اي مان رفته. حاصل 5 سال تلاش با آن نقشه راه که شده بود برجام،«هوا» شده و روز از نو و روزي از نو...بازگشته ايم به نقطه اول با کلي خسارت و تجربه.

    امروز اما قيمت ارز و سکه و تورم با روان مردم بازي مي کند. اينکه چه کسي دلار را در کسري از ثانيه مي کند 10 هزار و 241 تومان! و اينکه اين قيمت در همان لحظه چرا نمي شود مثلا 10 هزار و 253 تومان مسئله را مشکوک تر مي کند. اين يعني، قيمت ها از يک مرجع يا مرکز تعيين مي شود. شناسايي و يافتن اين مرکز نيز کار وزارت محترم اطلاعات است. اينکه چرا آقاي روحاني در اين باره سکوت کرده و کاري نمي کند براي مردم مبهم است اما احتمالا جناب رئيس جمهور اين روزها طي سخناني پاسخ اين سوال را هم بدهد! اما شايد بتوان پاسخ اين سوال را در ميان واکنش هاي آن جريان هاي سياسي نزديک به دولت يافت.

    آنها اين روزها با همان ژست«منطقي باشيم»،«بايد واقعيت ها را درک کرد» آدرس مذاکره با ترامپ را مي دهند! مي گويند، بايد با رئيس جمهوري که حتي متحدان نزديکش به او اعتماد ندارند، فردي که زير تمام تعهدات نيم بندش در برجام زد، مذاکره کرد. اگر آن انفعال در حل مشکلات اقتصادي را کنار اين بالا و پايين شدن هاي مشکوک قيمت ارز و سکه بگذاريم، نتيجه اين مي شود که در اين کشور عده اي به عمد در حال بازي با معيشت مردمند. معيشت مردم را به گروگان گرفته اند تا به مقاصد کثيف خود دست يابند. اين عده نمي توانند به نوسانات ارزي دامن بزنند مگر به برخي مراکز حساس دسترسي داشته يا به مسئولين محترم آدرس غلط داده باشند. اين عده قطعا طي همين 5 سال گذشته، هم در برخي رسانه ها، هم در برخي مراکز تصميم گير و تصميم ساز و هم... بگذريم.

    آيا اين عده تفاوتي با داعش دارند؟! با ترامپ چطور؟! رفتار و مواضع هماهنگ اين عده با ترامپ که قطعا امروز در روزنامه هايشان انعکاس خواهد يافت نشان مي دهد، نه تنها با ترامپ و داعش تفاوتي ندارند بلکه در يک نقشه راه حرکت و به يک هدف فکر مي کنند.

    ترامپ در کتاب «هنر معامله» مي گويد، در مذاکرات بايد اول به حريف ضربه زد بعد کنترل مذاکره را به دست گرفت. مخاطب جمله پاياني اين وجيزه آن جريان خاص است که آگاهانه مي گويد بايد با ترامپ وارد مذاکره شد. ترامپ در مواجهه با ايران در حال استفاده از همين تاکتيک است. با ترامپ وارد مذاکره شدن اولاً بي نتيجه است چرا که پذيرفتن شروط اين تاجر کاسب عياش، يعني عقبگرد به 40 سال پيش. ثانياً چيزي جز تحقير و حقارت نصيب ايران نمي کند. اين عده هم يا ايراني نيستند يا از ايراني بودن فقط فارسي حرف زدن را بلدند.

    مذاکره با ترامپ ما را به همان نقطه اي مي رساند که مذاکره با اوباما ما را به آن نقطه رساند با اين تفاوت که اين بار تمام مولفه هاي قدرتمان را يکجا بر سر مشتي وعده از دست داده و تبديل به لقمه اي راحت براي دشمن خواهيم شد.
نويسنده: جعفر بلوري