اثری که بوی نفت می دهد

 گاهی به کتاب نفت و هژمونیسم آمریکا
اثری که بوی نفت می دهد     6اشفند-97
تهران-ایرنا- همه مردم جهان نوسانات قیمت نفت را دنبال می‌کنند. شهروندان اروپا پیگیر قیمت نفت هستند و نوسانات آن تاثیر مستقیمی بر زندگی آنها دارد. اما چه رمز و رازی در تغییرات قیمت این انرژی وجود دارد؟! این سوالی است که محسن مسرت در اثر ارزشمند خود تلاش کرده به آن پاسخ دهد.
به گزارش روز دوشنبه خبرنگار گروه دانشگاه ایرنا ، مسرت استاد اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه اوزنابروک آلمان در اثر مفصل خود به دنبال یافتن پاسخی برای هژمونی آمریکا در قیمت نفت و اهمیت کوچ از سیستم انرژی‌های فسیلی به انرژی‌های تجدید پذیر است.
او تحقیقات و تاملات خود را در کتاب «نفت و هژمونیسم آمریکا؛ انتقال سیستم‌ انرژی فسیلی به انرژی تجدیدپذیر» به همت «نشر نی» منتشر کرده است.
این پژوهشگر در پاسخ به این سوال که چرا «نفت» را موضوع مطالعه خود قرار داده، می‌نویسد:«یکی از دغدغه‌های من پس از آشنایی با قانون ارزش ریکاردو و مارکس این بود که چرا منابع طبیعی از قبیل زمین و معادن (مثلا نفت و.. حتی قبل از استخراج) به کالا تبدیل می‌‌شوند و ارزش پیدا می‌کنند، در حالیکه طبق قانون ارزش، فقط نیروی کار انسان‌ها پشتوانه ارزش کالاهاست
وی در همین رابطه ادامه می‌دهد‌: «من تشنه درک این بودم که چرا شرکت‌های چند ملیتی نفتی به قوی‌ترین سرمایه‌داران بعد از جنگ جهانی دوم تبدیل شده بودند و چرا نفت ایران و خاورمیانه در بازار جهانی در همین دوران به قیمت کمتر از دو دلار برای هر بشکه به فروش می‌رفت
مسرت سپس ریشه برخی تحولات دوران معاصر ایران در درک کشورهای خاورمیانه از اهمیت نفت می‌داند.
وی ریشه جنبش‌های ملی گرایانه نفت در ایران را در فهم متفاوت محمد مصدق از روابط نظام سرمایه‌داری در سطح جهانی می‌داند.
این پژوهشگر می‌نویسد: «در واقع دکتر مصدق اولین سیاست‌مدار جهان سوم بود که با درک روابط سرمایه‌داری و تسلطی که بر مسائل حقوقی داشت به این حقیقت رسیده بود که قراردادهای استخراج نفت در ایران و منطقه در تضاد کامل با منافع ایران به عنوان مالک حقیقی منابع نفت قرار دارد
نویسنده کتاب «نفت و هژمونیسم آمریکا» در رابطه با تاثیر جنبش ملی گرایانه نفتی مصدق در میان دولت‌های کشورهای نفتی و شکل‌گیری «اوپک» یادآور می‌شود که مصدق به این نکته پی برده بود که قیمت‌ نفت در بازار جهانی واقعی نیست و اضافه می‌کند: «این بینش مصدقی پس از 20 سال از کودتای 28 مرداد 1332 در ایران می‌گذرد به آرامی در میان تمامی دولت‌های مالک منابع نفتی به بینشی مسلط تبدیل شده است، اوپک نیز با پشتوانه معرفتی تاریخی برای افزایش پرشی قیمت نفت دست به کار شده است
این کتاب از دو بخش و یازده فصل تشکیل شده است که در بخش اول بیشتر به مسائل انرژی در سطح بین المللی توجه نشان داده شده است ولی بخش دوم به آینده انرژی در ایران پرداخته است.
نویسنده در فصل اول به سوال پژوهشگران پاسخ می‌دهد که «چه چیزهایی منابع انرژی و عوامل تعیین کننده بهای نفت هستند؟» وی برای پاسخ به این سوال بررسی سهم هزینه تولید، بهره مالکانه یا رانت نفتی، هزینه‌های جایگزین نفت و عامل بورس بازی در تعیین قیمت نفت می‌پردازد.
مسرت درباره اهمیت انرژی ماحصل نفت در دوران کنونی علیرغم توسعه انرژی‌های تجدید پذیر و هسته‌ای آورده است: «در حال حاضر منابع فسیلی با سهم نزدیک به 87 درصد عمده‌ترین منابع انرژی مورد استفاده در جهان هستند. همچنین نفت با سهم نزدیک به 33درصد، مهمترین حامل مورد استفاده انرژی در جهان است
فصل دوم کتاب به موضوع «نظریه قیمت نفت» اختصاص یافته است. در این فصل به نظریات قیمت نفت در شرایط رقابت کامل و بدون در نظر گرفتن عوامل غیراقتصادی توجه شده است. به همین ترتیب چگونگی تاثیر افزایش تقاضا بر بهره‌بردای از منابع نفتی به بحث گذاشته شده است. یعنی چطور افزایش تقاضا می‌تواند باعث راه اندازی منابعی گردد که در شرایط تقاضای پایین سود ده نیستند!
او سپس به نظریات «رانت دیوید ریکاردو و کارل مارکس» و «رانت متغییر» و نظریه جامع بهای نفت اشاره می‌کند.
فصل سوم این کتاب یکی از جذاب‌ترین فصول آن است. در این بخش نویسنده به طرح «معمای قیمت نفت» پرداخته است.
وی در این فصل نشان داده که چه عواملی در دوره‌های گوناگون در واقعیت بر قیمت نفت نقشی تعیین کننده دارندد. این پژوهشگر نوسانات قیمت نفت در 150 سال اخیر را به پنج دوره تقسیم می‌کند و در ارزیابی خود از تغییرات قیمت نفت تا سال 1861 سخن می‌گوید که: «در این دوره قیمت نفت ابتدا سیر نزولی و سپس در مرحله بعدی، یعنی به تبعیت از کمیابی منابع نفتی، سیر صعودی را طی می‌کند
وی سپس درباره تحولات قیمت نفت دوره دوم از 192 تا 1953 به نقش روابط نواستعماری آمریکا با کشورهای دارای نفت اشاره می‌کند. به زعم نویسنده این نوع رابطه «کشورهای نفت خیز را از گردونه بازار نفت جهانی بیرون می‌راند.» اما دوره سوم از 1953 آغاز و تا 1979 ادامه پیدا می‌کند. در این دوران آمریکا تلاش می‌کند تا قیمت نفت را پایین نگهدارد. اما در دوره چهارم که با انقلاب اسلامی ایران همزمان است قیمت نفت به 40 دلار می‌رسد.
وی در این بخش می‌نویسد: «تنها در دوره اول ریاست جمهوری خاتمی در ایران بود که وی با اتخاذ سیاست تنش‌زدایی و اعتمادسازی در منطقه موفق شد بزرگترین تولید کنندگان نفتی منطقه، به ویژه عربستان و ایران، را به یکدیگر نزدیک کند و با کسب اقتدار مجدد اوپک در بازار نفت جهانی، قیمت آن را تا سطح واقعی‌اش افزایش دهد.» مسرت در نهایت دوره پنجم را از سال 2004 تا اواسط 2014 می‌داند. از نظر او در این دوران مصرف کنندگان جدیدی مانند چین و هند وارد می‌شوند و خارج از نفود آمریکا بر بازار انرژی اثر می‌گذارند.
فصل چهارم کتاب به مساله «نفت و هژمونی آمریکا» اختصاص پیدا کرده است. نویسنده در این فصل به اهمیت نفت در توسعه آمریکا به واسطه دستیابی او بر انرژی نفتی ارزان قیمت اشاره می‌کند.
به زعم نویسنده بعد از جنگ دوم جهانی اقتدار آمریکا و هژمونی آمریکا افزایش یافت و همین موضوع باعث شد این کشور بر موسسات مالی و بانکی جهان سلطه پیدا کند و به همین ترتیب بتواند بر قیمت نفت اثرگذار باشد.
فصل پنجم کتاب اما بازنشر مصاحبه نگارنده با مجله «چشم انداز ایران» است در ادامه نویسنده در فصل ششم موضوع «نفت و امپریالیسم دلار محوری» را بررسی قرار داده است.
وی سپس در فصل 7 و 8 مساله دورنمایی انرژی نفت و انرژی‌های تجدید پذیر در جهان را مورد ارزیابی قرار داده است و آن را به بحث گذاشته است.
اما بخش دوم کتاب از سه فصل تشکیل شده است که محور مباحث آن «الگوی مصرف انرژی و آینده انرژی‌های تجدید پذیر در ایران» است.
نویسنده برای بیان مقصود به موضوعات «اقتصاد وابسته به نفت و دولت رانتی» و «ساختار و ویژگی‌های الگوهای مصرف انرژی» و «انرژی‌های پایدار: انرژی بدون یارانه، بهینه سازی و گسترش انرژی‌های تجدید پذیر» پرداخته است.
مسرت در صفحات پایانی کتابش درباره اهمیت توجه ایران به انرژی‌های تجدید پذیر می‌نویسد: «سقف تقاضای انرژی در ایران تا چند دهه آینده سیر صعودی خواهد داشت، به ویژه زمانی که سهم صادرات منابع نفت و گاز طبیعی برای تثبیت درآمدهای ارزی محفوظ بماند. در واقع پیش شرط صنعتی شدن و افزایش رفاه و عدالت اجتماعی برای همه این است که منابع انرژی کافی در اختیار جامعه قرار گیرد... بنابراین حل مشکل عرضه منابع انرژی، بدون جایگزین ناممکن است»