چراغ را خاموش نکنید۱۶-بهمن-۱۴۰۲
رژیم تروریستی وقرون وسطایی ولایت فقیه به خوبی آگاهی لازم درنقش سنگر آزادی خواهی دانشگاه در رژیم شاه را داشته است برای همین پس ازقدرت گیری طرح سناریوی یورش سراسری مغول وار زیر پوشش انقلاب ضدفرهنگی به دانشگاه های سراسرکشور دراردیبهشت ۵۸ را طراحی کرد وپس ازبه خاک وخون کشانیدن دانشگاه ها برای ۳ سال تعطیلش کرد .سپس دردوران احمدی نژاد طرح پادگانی- حوزوی گورستانی دانشگاه هاازسوی مصباح یزدی دنبال گردید .اکنون هم ازطریق دولت دژخیم رئیسی طرح حوزوی- بسیجی کردن دانشگاه ها بااخراج کردن اساتید دانشگاه ها ودانشجویان معترض وخاموش یا تعطیل کردن برخی ازرشته های تحصیلی کردن دانشگاه با جدیت دنبال می شود.
حمزه نوذری جامعهشناس طی یادداشتی در شماره امروز شرق با عنوان چراغ را خاموش نکنید نوشت: بهتازگی در خبرها نقل شده معاون آموزشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری اعلام کرده چراغ ۲۱ هزار کد رشته محلهای دورههای کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری را خاموش کردیم و اگر رشتهای مجددا تقاضا از نظر شغلی داشته باشد، دوباره چراغ را روشن میکنیم. معنی حرف این است که همه چیز اقتصادی است و علم نیز تا آنجایی به کار میآید که دارای وجه اقتصادی باشد. گویی هیچ چیز نمیتواند با وظایف اقتصادی رقابت کند. انگار امروزه علم هم فقط تا آنجا که به درد حرفههای اقتصادی بخورد، اعتبار دارد. این است که جامعه امروز ما نیز مانند همه جوامع دیگر بیش از هر چیز جامعهای است اساسا اقتصادی و دیگر پدیدهها در نسبت به آن سنجیده و ارزیابی میشود. بگذارید مطلب را بیشتر باز کنیم. سالها است که در نهادهای علمی ازجمله وزارت عتف به دنبال اصلاح دانشگاه با مفاهیمی مانند تحول در علوم انسانی یا بهتازگی طرح آمایش آموزش عالی هستند. در کوشش اخیر برای افزایش کارآمدی دانشگاه مسئولان به سراغ حرفه و شغل رفتهاند تا براساسآن کلید چراغ و روشنکردن علم را به دست بگیرند. این یعنی شبیهکردن دانشگاه به بنگاه و شرکت. آیا دانشگاه دنبالهرو و پیرو منطق بازار، صنعت و تجارت است؟ آیا آنچه در اقتصاد انحصاری امروز جامعه ایران میگذرد، میتواند مبنای خاموشکردن چراغ برخی رشتههای دانشگاهی باشد؟ اینگونه مواجهشدن با علم یعنی اینکه عقلانیت ابزاری بر علم و دانشگاه حاکم است.از منظر این رویکرد، چراغ برخی علوم تا زمانی روشن است که فارغالتحصیلانش بتوانند در اقتصاد انحصاری امروز در جایی شاغل شوند. گروهی با تکیه بر برخی آمارهای رصد اشتغال فارغالتحصیلان که در دانشگاهها در حال انجام است، مسئول روشن و خاموشکردن چراغ رشتههای دانشگاهی میشوند. اگر جای رشتههای علمی در دانشگاه نیست پس در کجا باید رشد کنند و توسعه یابند. اگر فارغالتحصیلان یک رشته دانشگاهی نتوانستند در اقتصاد دچار تحریمهای ظالمانه و غیرانسانی و انحصاری امروز ما شغل بیابند، توجیه مناسبی برای خاموشکردن چراغ علم است؟ جالب است که از اصطلاح خاموشکردن چراغ استفاده شده است. اگر چراغ است که خاموشکردنش روا نیست. اگر معتقد به منطق عرضه و تقاضای اقتصاد هستید که اینگونه عمل نمیشود و اگر تقاضایی برای رشته علمی نبود، خودبهخود کسی سراغ این رشتهها نمیرود و دیگر نیازی به خاموشکردنش نیست؛ یعنی تصمیمگیری را برعهده متقاضیان و جامعه بگذارید.همه میدانیم اینکه قابلیت جذب فارغالتحصیل دانشگاهی کاهش یافته است، هم مربوط به اوضاع اقتصادی فعلی است و هم به افزایش خارقالعاده صندلیهای دانشگاهی. از طرفی هم تناقض آشکاری بین الزامهای آموزشی و یافتن شغل وجود دارد. من نیز معتقدم این یک مسئله اساسی است که باید مورد مطالعه عمیق قرار گیرد و مسئولان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری که از استادن باسابقه هستند، به چنین موضوعاتی اشراف دارند؛ اما لازم است همه وجوه و ابعاد یک پدیده واکاوی شود.سویه دیگر مطالبه اصلاح دانشگاه، برخلاف منطق حرفه و شغل، این است که برای آزادی و تفکر مستقل اولویت قائل شویم؛ یعنی دانشگاه محلی برای آموزش نیروی کار برای صنعت و بازار نیست، بلکه محلی است برای رشد انسانهای مستقل و آزاداندیش. این دو رویکرد الزامات جداگانهای و گاه ناسازگار دارند. تلفیق منطق مفیدبودن رشته دانشگاه برای بازار و صنعت با منطق ایجاد فضایی برای انسان خودآیین و دارای تفکر مستقل کار دشواری است؛ هرچند فکر میکنم با در پیش گرفتن رویکرد دومی چهبسا جامعه، اقتصاد و بازار پویاتر شود. اگر براساس شرایط موجود در بازار و صنعت، دانشگاه دستاندرکار تربیت نیروی کار باشد، بعد از مدتی با تغییر و تحولات صنعتی و حرفهای، علم و رشته دانشگاهی هم قدیمی و منسوخ میشود؛ ولی اگر مبنا بر پرورش و توسعه تفکر آزاد و مستقل باشد، احتمالا شاهد کنشگرانی باشیم که شرایط اقتصاد و بازار را متحول میکنند. هرکدام از این دو رویکرد، دروس و طرح درسهای متفاوتی نیز طلب میکند. اگر نهادهای علم دغدغه تناسب رشتههای دانشگاهی با بازار را دارند، پس چرا در برنامه درسی و طرح درسها چنین هدفی کمتر دنبال میشود. چرا کماکان برخی دستورالعملهای آموزشی ناکارآمد اعمال میشوند. بهعنوان مثال اگر دانشجوی دوره کارشناسی سر امتحان آخر ترم حاضر نشود، حتی اگر در طول ترم براساس طرح درس استاد نمره قبولی دریافت کرده باشد، باز هم نمیتوان برای او نمره در نظر گرفت؛ یعنی آزمون نهایی وتویی است؛ حتی اگر فقط پنج نمره داشته باشد؛ حتی اگر مربوط به درسی مانند کارآفرینی باشد. لطفا چراغ علم و رشتههای دانشگاهی را فقط براساس حرفه و شغل خاموش نکنید و اگر چراغی خاموش شده است، ببینید چرا این اتفاق افتاده و اگر از تندبادها بوده است، سعی کنید دوباره چراغ را روشن کنید؛ اینبار مقاوم در مقابل تندبادها.