روزنامه جمهوری اسلامی : چرا این اندازه خوشبینیم که امریکا در حال فروپاشی است؟۲۶-شهریور-۱۴۰۳
نه خوش بینی که بدبینی تبدیل شده به خوش بینی ازموضع فرافکنی است زیرا ربط به شعار نابودی اسراییل و شعار ضدآمریکایی پس ازاشغال سفارت آمریکادرتهران در۱۳ آبان ۵۸ دارد. زیرا هدف ازاین اشغال گری ابزاری کردن شعار ضدآمریکایی مقابل هرصدای منتقد وناراضی و بهانه برای سانسور رسانه های خبری وتوجیه برای سرکوب شدید مخالفان ومعترضان وحتی مهره های منتقد جناح رقیب مدعی اصلاح طلب با اتهام عوامل نفوذی دشمن بیگانه آمریکا بوده است . ازسوی دیگر شعار ضدآمریکایی با وعده فروپاشی آمریکا مکمل دفاع از برنامه بسیار پرهزینه هسته ای و سیاست جنگ نیابتی برون مرزی پاسداران جنایتکار وخامنه ای رمال بوده است.برای همین ازموضع فرار به جلو بطور دروغ همچنان تأکید برفروپاشی بزودی آمریکا می شود .
اگر آمریکا صرف نظر از دولتهای حاکم در کاخ سفید درحال فروپاشی است در اوکراین و دریای چین چه میگذرد. تاریخ شهادت میدهد امپراطوریها از جمله پارسی در جنگ قادسیه دچار فروپاشی شدهاند.روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: رئیس جمهور در خطابات متعددی مضامین دقیقی برای تعامل در سیاست بینالمللی و منطقهای ایران مطرح میکنند، اما همه میدانیم این مضامین زمانی میتوانند عملیاتی و ثمر بخش باشند که پیوست سیاسی - بینالمللی و نقشه راهی برای آن در نظر گرفته شده باشد.برای تحقق این رویکرد دستگاه دیپلماسی باید گامهای اساسی و مهمی بردارد و سیاستگذاری دقیقی در میادین مینی که در این سه دهه بعد از جنگ تحمیلی ایجاد شده داشته باشد.در اولین گام دستگاه دیپلماسی باید از تله شعارزدگی مزمن داخلی فاصله بگیرد و تمام هم خود را متوجه تحقق معیارهای بینالمللی حاکم بر تعاملات جهانی نماید.اولویتبندی در سیاست خارجی زمانی میتواند مد نظر قرار گیرد که ما بین اهم و مهم و خوب و بد حق انتخاب داشته باشیم. لذا نمیتوانیم ادعا کنیم و بگوییم درصدد ممانعت از اجماع جهانی علیه خود هستیم که در واقع این خودفریبی محض است. باید بپذیریم که اجماع وجود دارد و عینی و قابل مشاهده است و تأثیرات و جای پای خود را در تمام ارکان و زمینهها گذاشته و ثبت نموده است.+بنابراین تحقق سیاست دستگاه دیپلماسی مبنی بر همسایگی، فعال و فراگیر در این فضا و با شرایط فعلی امکان پذیر نیست و مدیریت تخاصم با آمریکا فاقد راهکار اجرایی است. علت این وضعیت هم گرفتار شدن در چنبره و تارهای عنکبوتی است که بسیاری از آنها ناشی از بیتدبیری در اکثر دولتها اعم از اصولگرا و اصلاح طلب بوده است.مضاف بر این گره خوردن سیاست خارجی به جریانات بلوکی اصولگرا و اصلاح طلب و پایداری بر خلاف اساسنامه وزارت امور خارجه و به تبع آن حاکمیت دادن نوبهای به باندهای نیویورکی، اروپایی و خاورمیانهای است که خود به خود در داخل خود وزارتخانه منجر به دو قطبی، تنش، رقابت و حتی تخریب میشود، نتیجه آن به ارث بردن دستگاه سیاسی است که فاقد انرژی مثبت، کارایی و کارآمدی و دگرگونی یا همان تحول است.دولت چهاردهم اگر بخواهد در ایجاد رفاه و معیشت و تغییر مشهود در زندگی و اقتصاد تحولی ایجاد کند، کار را باید از بازنگری در ساختار، اساسنامه و رویکرد سیاست خارجی و بازکردن گرهها شروع کند.+در این رابطه غور و غوص در محورهای ذیل قابل امعان نظر است:- بپذیریم که نمیتوانیم تک بعدی و یکجانبه قوانین بین المللی، سازمانها و نهادهای بینالمللی را نادیده بگیریم، به اصطلاح دور بزنیم، وارد چالش شویم و در نهایت مبارز بطلبیم.- کشورهای همسایه اعم از دوست و بیطرف و معارض نمیتوانند و نمیخواهند تا زمانی ما به جامعه جهانی نپیوستهایم با ایران رابطه خاص و تعاملی داشته باشند.- موضوعات و بحرانهای منطقهای که قدرتهای جهانی و سازمانهای بینالمللی نسبت به آنها حساس و دخالت دارند، در صورت عدم حل و یا خروج بموقع ما از بحران، زمانی، فرسایشی و آسیب پذیر میشوند و سرنوشتی همانند لیبی و سومالی و سودان پیدا میکنند.- کشورهای عربی چه در سطح اتحادیه عرب و چه شورای همکاری خلیج فارس و چه سازمان همکاری اسلامی در مورد سیاست ایران در حوزه عربی و منطقهای انتقاد دارند و مخالف این رویکرد هستند. این سیاست باید آسیب شناسی شود. چین و روسیه را هم باید به این مجموعه اضافه نمود.- تحریمها و هزینهای که تحمیل نموده بیش از هزینه جنگ و حتی چندبرابر آن است. این قدر به تحریم افتخار نکنیم و آن را دست آورد ندانیم. خروج از تحریم، ساز و کار خاص خود را دارد و نیاز به شجاعت و ازخودگذشتگی دارد.+-بزرگترین اشتباه دستگاه دیپلماسی رویکردی است که میخواهد سیاست منطقهای را در اروپا و آمریکای لاتین هم پیاده و اجرا نماید.+- خروج از سیاست متوازن نظام و انقلاب اسلامی مبتنی بر نه غربی و نه شرقی و جانمایی اعتماد و اتکا و نزدیک شدن غیرمتعارف به غرب و شرق و حاکم شدن سیاست افراط و تفریط امروز امنیت ما در مرزهای غربی، شرقی، شمالی و جنوبی به خطر انداخته است.نگاه واقع بینانه میگوید چین و روسیه و بریکس و شانگهای جزئی از نظم و حاکمیت نظام بینالمللی سیاسی و اقتصادی هستند و بدانیم حتی خود حکومت آمریکا عضوی از این نظام درهم تنیده است که کارتلها و تراستها و بانک جهانی و صندوق بین الملل پول و شهرکهای نظامی و تسلیحاتی بر آن حاکم هستند. چرا این اندازه خوش بینانه معتقدیم و فکر میکنیم نظام آمریکا درحال فروپاشی است و یک قطب و بلوک جدید درحال شکلگیری است.اگر آمریکا صرف نظر از دولتهای حاکم در کاخ سفید درحال فروپاشی است در اوکراین و دریای چین چه میگذرد. تاریخ شهادت میدهد امپراطوریها از جمله پارسی در جنگ قادسیه دچار فروپاشی شدهاند.