عباس عبدی : بعد از روشدن دست احمدی نزاد در سال ۱۳۹۰ نظام باید از حوادث ۸۸ عبور می کرد

 عباس عبدی : بعد از روشدن دست احمدی نزاد در سال ۱۳۹۰ نظام باید از حوادث ۸۸ عبور می کرد29-اسفند-1403 

عباس عبدی که هم عضو دانشجویان پیرو خط امامی حمله به اشغال  سفارت آمریکا درتهران بود که این حمله نقش کلیدی درایجاد بحران های زنجیره ای ادامه دار تاحال داشته است و موجب شده تا هزینه های نجومی غیر قابل جبران به کشورو ملت ازطریق تحریم ها تحمیل کند . بعد مدتی هم باعنوان  منشی داستان انقلاب حضور داشت تاآنکه فعال  سیاسی و روزنامه نگار مدعی اصلاح طلب شد که منجر به دستگیری ومحاکمه و محکوم به چندسال   زندان شد وازدوستان سابق مدعی اصلاح طلب وروزنامه نگار فاصله گرفت وحتی منتقدشان شد .بنابراین وی به خوبی اشراف کامل  دروقایع رخ داده شده کشور ونقش سانسور وخطوط قرمز دررسانه های خبری دارد که چگونه مانع ازبازتاب  واقعیات خبری روز پشت پرده می شود. لذا  اکنون که درمورد حوادث 88 قلمزنی کرده  است که به دلیل اعتراض کروبی وموسوی به تقلبات 88  بود و بیش از14 سال درحصر خانگی قرارگرفتند که حال ازکروبی رفع حصر شده  است  و وی دراین مورد گفته  است  دنبال ارائه تحلیل کاملی از مقصریابی نیستم؛ فقط به‌طور خلاصه معتقدم که احمدی‌نژاد نقش اصلی را در پهن کردن این بساط داشت، ولی اشتباه سیاسی را اصلاح‌طلبان مرتکب شدند که وارد این بازی شدند و اشتباه حکومت هم این بود که متوجه تبعات اقدامات احمدی‌نژاد نبود و تمام‌قد پشتیبان او شد. اما وی نگفته است که احمدی نژاد مقصر حادثه یااعتراضات 88 چگونه با آرای کمتر 200 هزار رأی عضو شورای شهر ودر ادامه باطرح مهندسی امنیتی پاسدار محمدباقر ذوالقدر که معاون پاسدار رحیم صفوی فاسد ورانت خوار فرمانده سپاه وقت بود واکنون جای پاسدار محسن رضایی  دبیر مجمع مصلحت نظام یا مجمع خامنه ای رمال شده است توانست احمدی نژادمرید مصباح یزدی که نامزد ریاست جمهوری شده بود را دردوره دوم رقابت ریاست جمهوری 84 مقابل رفسنجانی قراردهد وبرایش دو برابر ریاست جمهوری دوره اولش رأی سازی کند. آنگاه خامنه ای رمال وی را سوگلی نزدیک  تر به خودش  نسبت به  سایر رؤسای جمهورقبلی نمود. چون احمدی نژاد مأموریت داشت در سفرهای ماراتونی 8 ساله استانی خود شعار انرژی هسته ای حق مسلم ماست راسر دهد که دیکته شده ازسوی پاسداران جنایتکار وجنگ افروز خواهان سلاح هسته ای بود .موازی آن هدف خامنه ای رمال مقابل رفسنجانی را با بگم بگم پیگیری کند که پس از اعتراضات 88  متهم به عدم بصیرت ازسوی اوین نامه کیهان شریعت نداری شد و سرانجام با زمینه سازی منجر به خفه کردنش دراستخر فرح درتهران شد ورقیب خامنه ای رمال ازصحنه حذف گردید. اما  احمدی نژاد  مدافع حکومت جهانی مهدودیت امام زمانی خامنه ای رمال بود  و فرورفتن  درنور درسازمان ملل موقع سخنرانی اش  که توان مژه برهم زدن را ازنفرات گرفته بود  سپس تبدیل به جوک پربینده درفضای مجازی شد ولی خامنه ای رمال لب برنگشود. همین طورگریزهای ناموزون دیگری  که زد وفساد ورانت درون دولتش رایج شده بود اما خامنه ای رمال تحویلش می گرفت ومنتقدانش را سرزنش می نمود تاآنکه  باچراغ سبزوی ازطریق شورای نگهبان نامزدی ریاست جمهوری اش برای دور دوم تأیید صلاحیت شد ودرپخش مستقیم مناظرات تلویزیونی با میرحسین موسوی بقول وی توی چشمانش نگاه می کرد ودروغ می گفت چون هدف برنامه ریزی شده پاسداران جنایتکار وحمایت خامنه ای رمال باتکرار طرح مهندسی امنیتی ساختن آرای تقلباتی برای وی مقابل کروبی وموسوی برای حذف کردن شان بود که به دلیل اعتراضات شان سپس بااتهام جریان انحرافی ازسوی اوین نامه کیهان سربازجوشریعت نداری  متهم به عامل اعتراضات علیه امنیت کشور خرداد 88 شدند ودرادامه  درحصرخانوادگی قرارگرفتند البته خاتمی هم ممنوع التصویر ورفسنجانی هم متهم به عدم بصیرت شد. ازسوی دیگر تقلبات آشکار انتخابات تقلباتی  خرداد88 موجب   شکل گیری اعتراضات خونین چندماهه با سرکوبی وحشیانه وخونین معترضان ازسوی  نیروهای امنیتی وبسیجی ولباس شخصی ها وپاسداران  همراه با دستگیری های گسترده معترضان گردید. بهرحال همانگونه که اشاره شد بازهم تأکید می شود خطوط قرمز ترسیم شده دررسانه های خبری  مجوز به عباس عبدی نداده است  تا به جای فقط متهم کردن احمدی نژاد اعتراضات 88 که  سوگلی خامنه ای ومجری پیگیر اهداف برادران قاچاقچی اش بقول خودش بود بگوید احمدی نژاد مترسک مجری خطوط خامنه ای رمال و پیگیر اهداف هسته ای پاسداران با حمایت مصباح یزدی وغارتگران حامی اش بابرچسب شعار ضدآمریکایی واسراییلی بود .همین طور نقش ازصحنه قدرت حذف کردن مدعیان اصلاح طلب هم داشت طوری که بارئیس جمهورشدن روحانی بحران آفرینی ها با مخالفت برجام دنبال شد چون بستر سازی  بعدی برای وارد صحنه کردن دژخیم رئیسی حذف پس ازروحانی برای تکرار ایفای نقش احمدی نژاد بود.

عباس عبدی : بعد از روشدن دست احمدی نزاد در سال ۱۳۹۰ نظام باید از حوادث ۸۸ عبور می کرد

 .آنان که اتفاقات سال ۸۸ را به یاد دارند، می‌دانند که جمعیت معترض در ۲۵ خرداد سال ۱۳۸۸ بسیار فراوان و بی‌نظیر بود و می‌توانست پایه‌ای برای بهبود امور باشد. ولی تداوم آن اعتراضات تا رسیدن به ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ که بسیار کم‌رمق بود را نمی‌توان فقط در ذیل سرکوب توجیه کرد یا حتی اگر هم همین باشد، هیچ‌چیز جز عدم موفقیت آن حرکت را نمی‌رساند.عباس عبدی -روزنامه هم میهن -حدود شش‌ماه پیش خبر رفع حصر از آقای کروبی جدی شد؛ ولی برخی ملاحظات پیش آمد که در عمل این رفع حصر محقق نشد تا اینکه بالاخره روز گذشته اعلام گردید که حصر آقای کروبی برداشته شده است . دوست دارم دراین‌باره و تا حد ممکن صریح بنویسم.اولین بار که ماجرای رفع حصر به‌صورت جدی مطرح شد، سال۱۳۹۲ و در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری آن سال و نیز پس از پیروزی آقای روحانی بود. از همان زمان هم می‌گفتم و معتقد بودم که رفع حصر بر حسب اینکه از چه زاویه‌ای به آن نگاه می‌کنیم، موضوعی مهم یا کم‌اهمیت است. رفع حصر مهمترین شعار سیاسی بود؛ اگر با هدف عبور از ماجرای زیان‌بار ۸۸ بود. منظورم از زیان‌بار بودن آن ماجرا این است که ۸۸ نقطه عطفی در فضای سیاسی و تبدیل آن به فضای مسموم امنیتی بود.دنبال ارائه تحلیل کاملی از مقصریابی نیستم؛ فقط به‌طور خلاصه معتقدم که احمدی‌نژاد نقش اصلی را در پهن کردن این بساط داشت، ولی اشتباه سیاسی را اصلاح‌طلبان مرتکب شدند که وارد این بازی شدند و اشتباه حکومت هم این بود که متوجه تبعات اقدامات احمدی‌نژاد نبود و تمام‌قد پشتیبان او شد.سال ۸۸ بازی با جمع جبری بسیار منفی بود. رفع حصر می‌توانست مطالبه‌ای در ذیل اتفاقات و تنش ۸۸ باشد که نه‌تنها به نتیجه نمی‌رسید که هیچ‌گاه هم نرسید، بلکه مطالبه‌ای زیان‌بار هم بود. به عبارت دیگر، اگر قرار بود روابط و تعاملات سیاسی جامعه بر محور ۸۸ ادامه می‌یافت، مطالبه رفع حصر جز دمیدن بر آتش آن اختلافات نتیجه دیگری نداشت.ولی مطالبه رفع حصر اگر برای عبور از تنش‌های آن مقطع بود، بهترین شعار سیاسی ممکن بود. شعاری که در عمل هیچگاه مورد توجه قرار نگرفت، تا اینکه با حمایت اصلاح‌طلبان از آقای پزشکیان و وعده‌های انتخاباتی او عملاً وارد مرحله جدیدی شد و باید رفع حصر نیز محقق می‌شد. به همین دلیل گفت‌وگوها برای رفع حصر از شهریورماه آغاز شد، که به نظرم باید همان زمان خاتمه پیدا می‌کرد و اگر چنین شده بود، حصر آقای موسوی و خانم رهنورد نیز تاکنون تمام شده بود.به همین دلیل، در دیداری که با جمعی از دوستان خدمت آقای کروبی بودم؛ تحلیل خودم را از این ماجرا ارائه کردم و معتقد بودم که رفع حصر هریک را نباید منوط به رفع حصر دیگری کرد و به‌طور طبیعی هرکدام آغاز شود اگر با رویکرد عبور از ۸۸ و احیای سیاست به معنای واقعی باشد، باید از آن استقبال کرد. اکنون خشنودی خود را از این تصمیم ریاست قوه‌قضائیه ابراز می‌دارم و اطمینان دارم به‌زودی گام بعدی برای پایان دادن به حصر نیز برداشته خواهد شد. قدری درباره اهمیت این تصمیم توضیح خواهم داد.آنان که اتفاقات سال۸۸ را به یاد دارند، می‌دانند که جمعیت معترض در ۲۵خرداد سال۱۳۸۸ بسیار فراوان و بی‌نظیر بود و می‌توانست پایه‌ای برای بهبود امور باشد. ولی تداوم آن اعتراضات تا رسیدن به ۲۵بهمن ۱۳۸۹ که بسیار کم‌رمق بود را نمی‌توان فقط در ذیل سرکوب توجیه کرد یا حتی اگر هم همین باشد، هیچ‌چیز جز عدم موفقیت آن حرکت را نمی‌رساند.پس از رفتارهای احمدی‌نژاد در سال۹۰ و رو شدن دست او برای نظام سیاسی باید کوشش می‌شد که از ماجرای ۸۸ به نحو سازنده‌ای عبور شود و طبعاً چنین عبوری مترادف با رفع حصر نیز بود؛ ولی برخی نیروها همچنان دنبال رفع حصر در ذیل تنش‌ها و اختلافات سال۸۸ بودند و به نتیجه هم نمی‌رسیدند. این رویکرد اگر نه همسو ولی مکمل رویکرد تندروترین نیروهای درون حاکمیت بود که اکنون همه آنان قربان صدقه احمدی‌نژاد می‌روند و در ذیل طرفداری از مرحوم مصباح متحد شده‌اند. خوشبختانه همزمان و یا حتی پیش از آمدن پزشکیان، رویکرد هشتادوهشتی تعدیل شده است.گرچه این آغاز راه است و نمی‌دانم طرفین تا چه اندازه به ادامه آن پایبند هستند. پاسخ مثبت و عاقلانه اصلاح‌طلبان و تداوم آن از طریق رفع حصر از آقای موسوی و خانم رهنورد و همچنین رفع محدودیت‌ها از آقای خاتمی می‌تواند نویدبخش تحولات دیگری باشد؛ تحولاتی که به تقویت پایه‌های مردمی حکومت و حضور بیشتر نیروهای گوناگون در عرصه سیاست منجر شود. باید منتظر ماه‌های آینده باشیم. شاید نه‌ فقط در این مورد بلکه در زمینه‌هایی دیگر هم گشایش‌هایی آغاز شود و همه را به آینده ایران امیدوار کند؛ درباره کارهایی که می‌توان کرد یا باید کرد؛ بعداً خواهم نوشت.