دروغ نامه کیهان 2 شنبه 20 –مردادماه سال- 1404
یادداشت
روزا وین نامه "آیا احداث گذرگاه
در قفقاز جنوبی مسئله جزئی است؟! "
یادداشت نویس
اوین نامه کیهان برای آنکه نقش بازنده بودن رژیم فاسدومنفور ضدمردمی ودشمن
منافع ملی ولایت فقیه در طرح کریدور زنگروز را به سایه ببرد .بنابراین تلاش
مذبوحانه کرده است وارونه گویی علنی با ادعای مضحک برای توجیه گری این شکست کند
.چون آشکار صدای بادشکم رابه شیشقه ربط داده است . زیرا مدعی شده است امروز تحولات
منطقه قفقاز جنوبی وارد مرحلهای تازه شده است و دیگر نمیتوان این تحولات را در
امتداد درگیریهای دو کشور ارمنستان و آذربایجان و تلاش برای خاموش کردن اختلافات
و درگیری آنها و یا حتی بلندپروازیهای رقبای منطقهای رژیم تروریستی وجنگ افروز ولایت فقیه همچون ترکیه برای کسب منافع بیشتر فرض کرد.چراکه
این منطقه اکنون تبدیل به آوردگاه قدرتهای جهانی و برخی تسویه حسابهای آنها
(آمریکا با روسیه) و قدرتهای منطقهای برای باز تعریف یک نظم ژئوپلیتیکی و امنیتی
جدید در منطقه شده است.جنگ سه ساله روسیه با اوکراین که با برنامهریزی آمریکا
برای گسترش ناتو به شرق و مرزهای روسیه طراحی شده بود، پوتین را وارد فضای جدیدی
کرد تا جایی که از برخی مناطق تحت نفوذ که آرزوی آمریکا برای رسیدن به این مناطق
بود، غفلت شد. سوریه هم با سقوط دولت اسد
و استقرار دولت خودخوانده «جولانی» از حوزه نفوذ روسیه خارج و روسها هم در منطقه
قفقاز با بستری که پس از جنگ قرهباغ دو سال پیش (2023 میلادی) برای آذربایجان
فراهم شد، دچار تنگنای شدید ژئوپلیتیکی شدند و شرایط برای یکه تازی آمریکا با
وادادگی دولت پاشینیان در ارمنستان و بازی هدفمند ترکیه و جمهوری آذربایجان فراهم
شد. البته
یادداشت نویس وارونه گوی نگفته است چنانچه به آنچه ادعا کرده باور دارد که
آمریکا برای روسیه دام گستراند تا به اکرائین تجاوز کند خوب چرا رژیم تروریستی
ولایت فقیه وخامنه ای وامدار پوتین وپاسداران جنایتکار پهباد به روسه دادند تااین
جنگ ادامه یابد وراه عبور روسیه ازاین دام ازسوی آمریکا تدارک دیده شده مسدود گردد
تادرادامه پوتین دیکتاتور وجنایتکار جنگ تجاوزگرانه اکرائین خیانت آشکار مجبور به ارتکاب خیانت درسوریه نشود که منجر به
سقوط بشار اسد جنایتکار وفراری شدن نیروهای سپاه تروریست قدس ازسوریه گردید؟ همان گونه که نگفته است نقش حمله 7 اکتبر
حماس به اسراییل که با حمایت وتحریک خامنه
ای رمال وسپاه تروریست قدس چه بود که پیامدش منجر به تضعیف نیروهای نیابتی درمنطقه
وسقوط سوریه وسپس حمله اسراییل به رژیم
تروریستی وجنگ افروز ولایت فقیه باشکست
خفت بار بود درمقابل سکوت روسیه رادرپی داشت؟
امروز تحولات
منطقه قفقاز جنوبی وارد مرحلهای تازه شده است و دیگر نمیتوان این تحولات را در
امتداد درگیریهای دو کشور ارمنستان و آذربایجان و تلاش برای خاموش کردن اختلافات
و درگیری آنها و یا حتی بلندپروازیهای رقبای منطقهای ایران همچون ترکیه برای کسب
منافع بیشتر فرض کرد.چراکه این منطقه اکنون تبدیل به آوردگاه قدرتهای جهانی و
برخی تسویه حسابهای آنها (آمریکا با روسیه) و قدرتهای منطقهای برای باز تعریف
یک نظم ژئوپلیتیکی و امنیتی جدید در منطقه شده است.جنگ سه ساله روسیه با اوکراین
که با برنامهریزی آمریکا برای گسترش ناتو به شرق و مرزهای روسیه طراحی شده بود،
پوتین را وارد فضای جدیدی کرد تا جایی که از برخی مناطق تحت نفوذ که آرزوی آمریکا
برای رسیدن به این مناطق بود، غفلت شد. سوریه با سقوط دولت اسد و استقرار دولت
خودخوانده «جولانی» از حوزه نفوذ روسیه خارج و روسها هم در منطقه قفقاز با بستری
که پس از جنگ قرهباغ دو سال پیش (2023 میلادی) برای آذربایجان فراهم شد، دچار
تنگنای شدید ژئوپلیتیکی شدند و شرایط برای یکه تازی آمریکا با وادادگی دولت
پاشینیان در ارمنستان و بازی هدفمند ترکیه و جمهوری آذربایجان فراهم شد.ایجاد
گذرگاه یا کریدور«زنگزور»، «دالان تورانی» یا «مسیر ترامپ برای صلح و رفاه بینالمللی»
نام جدیدی که «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا در نشست سه جانبه در امضای سندی در
«واشنگتن دی سی» با حضور«الهام علیف» رئیسجمهور آذربایجان و «نیکول پاشینیان»
برآن نهاد، بحثی جدید نبوده و از گذشتههای دور وجود داشته است. به این معنا که
حتی از زمان خلافت عثمانی این بحثها مطرح بوده و به دلیل علاقه به منطقه قفقاز
جنوبی، دولت عثمانی مرتب با روسها و انگلیسیها در این منطقه در جنگ و نبرد بوده
است.ترکیه بعد از عثمانی هم در زمان «آتاتورک» اقداماتی را در این زمینه انجام
داده بود که ناکام ماند، ولی بعد از فروپاشی شوروی دوباره این بحث جدی شد.نکته
مهمی که باید به آن توجه داشت این است که داشتن فهم و درک ژئوپلیتیکی توسط حاکمان
هر کشوری میتواند نسخه نجاتبخش صیانت از داشتهها و منافع سرزمینی باشد. امروز
این سؤال اساسی مطرح است در شرایطی که میدانیم ایجاد این کریدور برای ترکیه در
طول حداقل 200 سال اخیر از اهمیت بسزایی برخوردار بوده است و میتواند ترکیه را به
قطب ترانزیتی و انرژی منطقه تبدیل و طبیعتا برای آنها برتری سیاسی ایجاد کند، چرا
این کریدور برای برخی به عنوان یک مسئله جزئی یا کماهمیت جلوه داده میشود. تصور
کنید دولت عثمانی برای رسیدن به چنین کریدوری همواره با انگلیسیها و روسها در
جنوب قفقاز در حال درگیری و تنش بوده و حکومت رضاخانی بهدلیل نداشتن درک
ژئوپلیتیکی تصمیم میگیرد بخشی از خاک کشور را در منطقه «قره سو» به حکومت آتاتورک
فقط به جهت اینکه مجذوب برخی ظواهر حکومت او شده و تغییرات اجتماعی ترکیه و کشف
حجاب در آن را منشا تحول در ایران میدانست، واگذار کند و مسیر پیوند زمینی مستقیم
ترکیه با جمهوری خودمختار نخجوان را فراهم سازد. پیوندی که بعدها به یکی از
محورهای فشار ژئوپلیتیک بر ایران تبدیل شد. آیا با
توجه به موضوعی با این اهمیت را باید تنها اجاره بخشی از خاک یک کشور به طول 43
کیلومتر به کشور دیگر دانست یا آنکه این منطقه گذرگاهی است که میتواند سرنوشت یک
منطقه را با ورود آمریکا و ناتو و بلندپروازیهای ترکیه و جمهوری آذربایجان دچار
تغییر کرده و منطقه را با ناامنیهای گسترده و چه بسا آغاز جنگ جدیدی در منطقه،
به حساب آورد.ایجاد کریدور زنگزور یا هر نامی
که امروز بر آن مینهند طبیعتا به مثابه از دست رفتن حاکمیت ارمنستان بر بخش مهمی
از خاک خود خواهد بود و شاید امروز نخستوزیر ارمنستان از درک اهمیت امضایی که پای
سندی که در آمریکا با حضور ترامپ انجام داده است، عاجز باشد ولی بعدها متوجه
خواهد شد که کشورش را به زمین بازی ترکیه، باکو و آمریکا (ناتو) تبدیل کرده است و
چه بسا زمینه تجزیه و فروپاشی کشورش را با این امضاء فراهم کرده است. درک
این قضیه سخت نیست که با تقویت نقش ناتو در قفقاز جنوبی و حضور دائمی آنها در این
منطقه دسترسی به اروپا از طریق دریای سیاه توسط کشورهای ترکیه و ناتو بلوکه میشود
و رنگینکمانی ضدایرانی از نیروهای ناتو، وهابیها، تکفیریها، تجزیهطلبان قومگرا،
پانترکها و صهیونیستها شکل میگیرد و ایران را در تنگنای امنیتی قرار میدهد.
با درک همین اهمیت است که رهبر حکیم انقلاب در دیدار با نخستوزیر ارمنستان در
مرداد 1403 درباره راهاندازی چنین کریدوری هشدار دادند و فرمودند: «جمهوری
اسلامی ایران مسیر زنگزور را به ضرر ارمنستان میداند و همچنان بر این موضع خود
ایستادگی دارد.»یکی از دغدغههای مهمی که
برای واگذاری این منطقه به آمریکا با هر عنوانی؛ اجاره 99 ساله برای سرمایهگذاری
یا اهداف دیگر وجود دارد، حضور بیواسطه رژیم صهیونیستی در مرزهای سرزمینی ایران
است. فراموش نکنیم که رژیم صهیونیستی در جنگ 12 روزه از همه ابزارهای نفوذ و
جاسوسی خود در کنار حملات هوائی استفاده کرد به امید آنکه بتواند ایران اسلامی را
تسلیم کرده و شکستی را علیه کشورمان رقم بزند که با مدد الهی و ایستادگی ملت ایران
نقشه آنها نقش بر آب شد. اما چه بسا با در اختیار داشتن این منطقه توسط آمریکا و
رژیم صهیونیستی که باکو در سالهای اخیر حیات خلوت این رژیم بوده است، زمینه
تجاوز زمینی به کشورمان یا ورود عناصر تروریستی به ایران برای دشمن صهیونیستی
فراهم شود. به خاطر داشته باشیم که «جولانی» حاکم خودخوانده سوریه که سابقهای دو
دهه در اقدامات تروریستی در عراق و سوریه دارد اخیرا سفری به باکو داشته و با
الهام علیاف دیداری داشته است و علیاف هم به کشور آلبانی سفر کرده و دیدارهای
مشکوکی با برخی سران منافقین داشته است که همه اینها نشان از تشکیل یک شبکه
ضدایرانی دارد. هر چند تاکنون اقدامات صهیونیستها تیری در تاریکی بوده است و
بارها اقدامات آنها در کردستان عراق با واکنش به موقع و جدی ایران مواجه شده است و
حملات راکتی ایران در ۱۲
مارس ۲۰۲۲ علیه مرکز استراتژیک دستگاههای
اطلاعاتی رژیم در اربیل اقلیم کردستان نشان داد که کوچکترین حرکت این رژیم از
نگاه ایران دور نمانده است ولی اگر این تحولات را در کنار تلاشهایی که اسرائیل
برای باز کردن یک مسیر زمینی از سمت کردستان عراق به سمت ایران میکند و حملاتی که
اخیرا به جنوب سوریه و دمشق انجام داده است، بگذاریم مشخص میشود هدف رژیم
صهیونیستی ایجاد یک مسیر بزرگ زمینی به سمت مرز ایران است. به عبارت دیگر ایجاد
این کریدور، زمینهای است برای هممرز شدن ایران و رژیم صهیونیستی در مرزهای شمال،
شمالغرب و غرب کشور.در واقع،این موضوع همان طرح
آمریکایی خاورمیانه بزرگ است. طرحی که بر اساس آن هیچ کشوری در منطقه غرب آسیا،
نباید باقی بماند که قدرت و جمعیت زیادی داشته باشد که تهدیدکننده منافع اسرائیل
باشد،لذا ایجاد کریدور زنگزور یکی از پازلهای تکمیل این طرح است. این کریدور در
واقع عقبه لجستیکی رژیم صهیونیستی خواهد بود و به رژیم کمک میکند تا از انزوا
خارج شود. متاسفانه روسیه هم در این میان به واسطه تحریمهایی که غرب به بهانه جنگ
اوکراین علیهشان اعمال کرده است، درک درستی نسبت به این کریدور و حضور آمریکا و
ناتو بیخ گوش خود ندارند و به این کریدور به عنوان جایگزین مسیری برای ارتباط
تجاری خود نگاه میکنند، خصوصا که ترکیه از طریق تنگه بسفر مشکلاتی را برای روسها
ایجاد کرده و آنها را در تنگنا قرار داده است. برخی منابع خبری از دیدار قریبالوقوع
ترامپ با پوتین برای اولین بار در «آلاسکا» در شرایط حاضر خبر میدهند و باید به
انتظار نشست، اگر چنین دیداری انجام شود توافقات حاصل از آن چه خواهد بود. آیا
این توافقات صرفا درخصوص درگیریهای لفظی «دیمیتری مدودف» معاون رئیس شورای امنیت
ملی روسیه با مقامات کاخ سفید درباره
زرادخانههای هستهای است یا فراتر از آن، تحولات منطقه اعم از جنگ اوکراین و
واگذاری کریدور زنگزور و غیره را نیز شامل خواهد شد.آنچه مهم است اینکه روسها
باید به این نکته توجه داشته باشند که قفقاز به ویژه قفقاز جنوبی با توجه به تلاش
آمریکا برای گسترش ناتو به این منطقه، نمیتوانند نسبت به عمق استراتژیک خود بیتوجه
باشند و همچون برخی مقامات کشورمان کریدور زنگزور یا احداث هرگونه گذرگاهی در شمال
غرب کشورمان را از «مسائل جزئی» بدانند.برخلاف این نگاه که کریدورها
در رابطه با همسایگان، از مسائل جزئی و شاید کم اهمیت است، نباید از نظر دور
داشت که احداث کریدور زنگزور با نقشآفرینی فعال آمریکا، در واقع یک جنگ واقعی از
نوع «جنگ کریدورها» است که از غرب آسیا و خلیجفارس تا قفقاز و آسیای مرکزی را در
بر میگیرد و از اهداف کلیدی آن کنار گذاشتن ایران، چین و روسیه از مسیرهای تعیینکننده
در توسعهیافتگی است.آنهم در شرایطی که آمریکا هر روز در حوزه اقتصاد، ضعیف و
ضعیفتر و رقیب بلامنازع او چین قویتر میشود،تلاش مقامات کاخ سفید آن است که از
یک سو جلوی شتاب چینیها در جنگ تجاری را با در اختیار داشتن این کریدورها بگیرند
و از سوی دیگر، با محاصره ایران ضمن ایجاد اختلال در حوزه تجارت، مانع حوزه نفوذ
معنوی ایران در منطقه و فرامنطقه شوند. در چنین شرایطی، مسئولان جمهوری اسلامی نه
تنها مجاز به دادن پالسهای منفی مبنی بر کماهمیت بودن هر گونه توافق درباره
کریدور زنگزور نیستند، بلکه باید پیش از نهائی شدن هرگونه توافقی در این رابطه،
پیام خود را به روشنی به طرفهای ارمنستانی، آذربایجان و ترکیه انتقال دهد و از
هیچ اقدامی برای خنثیکردن این توطئه دریغ نورزد.حسن
رشوند