دروغ نامه کیهان ۳ شنبه ۱۱- شهریورماه سال-۱۴۰۴
یادداشت روز اوین نامه "لبنان
و ابرهایی که کنار میروند"
بدون آنکه
گفته شود، شرایط کشور لبنان قبل ازآنکه
پاسداران جنایتکار و جنگ افروز درلبنان نفوذ کنند و طرح مسلح کردن حزب الله
لبنان را سازماندهی کنند .موقعیت لبنان و شرایط اقتصادی وبانکی وپولی و اوضاع
زندگی مردم لبنان چگونه بود؟ پس ازآن به مرور به کدام
سمتی سوق داده شد؟ چرا لبنان درگیر نزاع
داخلی شد؟ برای چه ودرراستای چه هدفی کلیدجنگ
۳۳ روزه با اسراییل را حزب الله لبنان زد. تا لبنان با ۱۵۰۰ کشته تبدیل به سرزمین
سوخته گردد؟ چرارفیق حریری نخست وزیر این کشور ترورشد؟ این ترور ازسوی چه جریانی
بود.چه رابطه ای با رژیم تروریستی وجنگ افروز ولایت فقیه داشت؟ چرا حزب الله لبنان
آشکارا، تبدیل به یک جریان مسلح تروریستی وعامل تهدیدو ناامنی درلبنان و... وآلت دست سپاه تروریست قدس شده است؟
طوری که شیخ حسن نصرالله رهبر کشته شده اش اعتراف کرد، هم پول وهم سلاح مان، ازسوی
رژیم تروریستی ولایت فقیه جنگ افروزو لایت فقیه تأمین می گردد؟تاآنکه پس از حمله ۷
اکتبر حماس به اسراییل، بلافاصله حزب الله لبنان از سوی رژیم تروریستی وجنگ افروز
ولایت فقیه و سپاه تروریست قدس مجبور شد، تا ۸ اکتبر روزبعد حمله حماس به اسراییل،
وارد جنگ موشکی با اسراییل شود. تا درادامه موازی کشته شدن رهبران حماس وشخم زدن
نوارغزه، جنوب لبنان هم مورد حملات مستمر اسراییل قرار گیرد.موازی آن رهبران حزب الله
هم کشته شوند. تاآنکه رئیس جمهور لبنان در دفاع ازلبنان وشهروندان لبنان وتوقف
حملات اسراییل به لبنان، خواهان خلع سلاح حزب الله شده است . ولی چون این درخواست
برخامنه ای رمال وسپاه تروریست قدس گران و زهر مهلک بوده است .به ویژه پس از تضعیف
گروه های نیابتی درمنطقه، وسقوط بشار اسد جنایتکار درسوریه، وشکست خفت بار وتمسخرآمیز جنگ ۱۲ روزه وکشته شدن نخست وزیر حوثی ها واعضای کابینه اش،عامل
بیش ازحد نگران کننده ووحشت زده خامنه ای
رمال وسپاه تروریست قدس ازخلع سلاح شدن حزب الله لبنان شده است. برای همین یادداشت
نویس عضو سپاه تروریست قدس، دریادداشت خود با عنوان لبنان وابرهایی که کنار می
روند. دراین رابطه قلمزنی وادعا کرده است؛ خلع سلاح که این روزها در میان مخالفان حزبالله
با واژه رد سلاح بیان میشود، در واقع خارج کردن لبنان از معادلات منطقهای به نفع
رژیم اسرائیل، دولت عربستان و دولت آمریکاست. چون در طول سالهای گذشته و در واقع
در حدود سه دهه گذشته تأثیرگذاری منطقهای لبنان بسیار فراتر از کشوری با 5/4
میلیون جمعیت و 10 هزار کیلومتر مربع مساحت بوده است. لبنان با اتکاء به مدیترانه
و مقاومت منطقه به یک قدرت منطقهای تبدیل شده است. آنگونه که هرگز توان مقاومت مقابل حملات کوتاه مدت با اسراییل را
نداشته است؟! اما بطور شعاری- تبلیغاتی، اثرگذاری لبنان بر تحولات منطقهای در طول
این دهها سال از اثرگذاری منطقهای کشوری در حد و اندازه مصر هم بیشتر بوده است.
برای همین اقتصادش ورشکسته و مواجه با رشدتورم
وگرانی ها غیر قابل کنترل ومهارشده است. اما این لبنان با این مختصات از سوی جبهه
استکباری خطرناک ارزیابی و برای خلاصی از آن، راهبرد یا وابستگی به رژیم تروریستی ولایت فقیه ازطریق خلع سلاح
حزبالله دنبال شده است.بهرحال علیرغم آنکه این راهبرد بارها با شکست مواجه
گردیده اما چون جریان استکبار راهحل دیگری ندارند، به تکرار آن سرگرم میباشد.
دقیقاً به دلیل اینکه خلع سلاح مقاومت، خلع اقتدار لبنان میباشد، امروز جامعه
لبنان و طوایف مختلف، رو در روی آن قرار گرفتهاند، چرا که لبنان ضعیف به نفع هیچ
یک از طوایف لبنان نیست. از جنبه دیگر، خلع سلاح حزبالله در واقع آغاز
فرآیند خلع سلاح شیعه و خلع اقتدار شیعه است. تجربه بحرین و جمهوری آذربایجان پیش
روی شیعیان قرار دارد. در بحرین نزدیک به 75 درصد جمعیت را شیعیان تشکیل میدهند
اما چون قدرت نظامی ندارند، در معادله داخلی قدرت هم جایگاه ندارند؛ چه رسد به
معادله منطقهای قدرت. از آن طرف تجربه آذربایجان است. بیش از 90 درصد جمعیت
جمهوری آذربایجان را شیعیان تشکیل میدهند اما چون سلاح ندارند در فرآیند داخلی
قدرت هم سهیم نیستند، چه رسد به اینکه در فرآیند منطقهای تحولات نقشی داشته
باشند. لذاامروز بحرین و آذربایجان با اکثریت مطلق جمعیت شیعی در اردوگاه دشمنان
شیعه قرار دارند و این یک درس مهم برای شیعه میباشد. امروز شیعه خود را در معرض
یک توطئه پیچیده میداند که نقطه آغاز آن خلع سلاح شیعیان لبنان است. به همین دلیل
امروز سلاح حزبالله در شیعه به عنوان یک اسم رمز عمل میکند. امروز حفظ سلاح حزبالله
بهعنوان حفظ قدرت شیعه در منطقه اولاً بر روی دوش شیعه لبنانی قرار دارد. آنان آن
را یک رسالت تاریخی در حساسترین دوره حیات شیعه که بعضی از علمای بزرگ از آن بهعنوان
«عنصر ظهور صغری» یاد کردهاند، میداند و بر آن تأکید دارد. امروز همه مجامع شیعه
در عراق هم حساس شدهاند. آنان معتقدند موفقیت دشمن در هر نقطه از مناطق شیعی، راه
را برای هجوم دشمنان به بقیه مناطق شیعه باز میکند و لذا باید با شدت تمام با آن
مخالفت کرد. البته یادداشت نویس عضو سپاه تروریست قدس ومدافع سینه چاک حزب
الله لبنان که شامل اکثریت جمعیت لبنان نمی باشد . همراه با شیعیان بحرین وجمهوری
آذربایجان که ادعاشده مسلح نیستند .نمی گوید شرایط اینان حتی همراه با شیعیان عراق از منظر اقتصادی ومالی
ومعیشتی چگونه است؟ درمقابل شهروندان ایرانی که مسلح نیستند چون قریب به اتفاق شان
مخالف رژیم ضدبشری ومنفور وفاسدو جنگ افروز ولایت فقیه هستند که غوطه وردر فساد
وبحران، ومواجه به ورشکستگی اقتصادی ورشد تورم وگرانی های افسار گسیخته و بی آبی
وبی برقی می باشد. شهروندان ایرانی درچه
حالی می باشند تا تبدیل به الگوی برای شیعیان لبنان وعراق وجمهوری آذربایجان وحتی شیعیانی لبنانی غیزمسلح شوند؟
حزبالله لبنان در یک دوره کوتاه از شرایطی که
فشار بر روی آن در وضع حداکثری بوده به شرایطی که فشار بر روی آن در وضع متوسطی
قرار گرفته منتقل گردیده است. این به تنهائی از قدرت و اقتدار حزبالله خبر میدهد.
عربستان سعودی، رژیم اسرائیل، آمریکا و فرانسه با گمانهزنی باطل درباره موقعیت
کنونی حزبالله بر مقاومت لبنان فشار وارد کردند تا خلع سلاح که در واقع کلید رمز
حذف لبنان از معادلات منطقه از یکسو و کلید رمز حذف شیعه از معادلات منطقهای از
سوی دیگر بود را بپذیرد. دشمنان حزبالله همه ملاحظات از جمله ملاحظه وابسته بودن
مشروعیت دولت در لبنان به حضور همه طوایف اصلی را نادیده گرفتند و در واقع ملاحظه
به هم خوردن سیستم اداره دولتی که از قضا در اختیار خودشان بود، کنار گذاشتند و
واقعاً بسیار جدی بودند. اما وقتی به آنچه در لبنان طی این دو ماه مطرح شده روندی
نگاه میاندازیم درمییابیم که تأکید به اجرای این موضوع جای خود را به اعتراف به
دشوار و خیلی دشوار بودن پیگیری این هدف داده است. این موضوع ناشی از خطای
محاسباتی دشمن در نقطه آغاز این طرح میباشد. هدف اصلی بحث خلع سلاح حزبالله در
لبنان را چه حذف لبنان از معادلات و چه حذف شیعه از مبادلات بدانیم، حداقل نقطه
شروع آن خطا بوده است. اظهارات جدید تام
باراک مبنی بر اینکه اسرائیل تعیین خواهد کرد که چه چیزی توافق میشود و چه چیزی
نمیشود، بیانگر آن است که وی از پیشبرد طرحی که به نام او به ثبت رسیده ناامید
شده است. اسرائیلیها طبعاً با انجام اقدامات نظامی نمیتوانند چیزی را به حزبالله
تحمیل کنند که باراک با رایزنیها و وعده و وعیدها قادر به انجام آن نبوده است.
فشار نظامی رژیم اسرائیل به لبنان به میزان استحکام موضع حزبالله و میزان پذیرش
ملی آن میافزاید و این همان است که گفتهاند؛ از قضا سرکنگبین صفرا فزود /
روغن بادام خشکی مینمود. هر چه جلوتر برویم موضوع خلع سلاح حزبالله پیچیدهتر و
از آن طرف امکان اجرائی آن از دسترس دورتر میشود. قرار بود ارتش تا روز هشتم شهریور برنامه خود را برای خلع سلاح حزبالله
ارائه کند اما براساس آنچه شنیده میشود، فرمانده ارتش به جای یک جدول خلع سلاح،
یک تعدادی شروط و لوازم را مطرح کرده که عقبنشینی اسرائیل از هفت نقطهای از جنوب
که در اشغال آن قرار دارد از جمله آنهاست. در واقع فرمانده ارتش بهصورت فنی و
با زبانی دیپلماتیک گفته است در شرایطی که تهدیدات و حتی اقدامات اسرائیل علیه
لبنان ادامه دارد و ارتش قادر به مقابله با آن نیست، به خلع سلاح حزبالله اعتقادی
ندارد و حتی مخالف آن است. فرمانده ارتش میداند که خلع سلاح حزبالله باعث توسعه
درگیریها و تجاوزات اسرائیل به لبنان میشود، تا جایی که حتی پایگاههای محدود
ارتش از این حملات در امان نخواهند بود، آن وقت ارتش نمیتواند پاسخ مردم و مقامات
لبنان را بدهد. ارتش سلاح حزبالله را یک شمشیر بالای سر اسرائیل میداند که وجود
آن بهطور نسبی برای لبنان و ارتش آن امنیت میآورد. ارتش میداند که موازنه
امنیتی که در حد فاصل 1385/ 2006 تا 1402/ 2023 و در طول 17 سال میان رژیم و لبنان
برقرار بود، تنها به واسطه سلاح حزبالله بوده است. همین حالا هم اگر لبنان به
نسبت سوریه وضع بهتری دارد به واسطه وجود سلاح حزبالله است وگرنه قوای نظامی
سوریه حتی پس از سقوط اسد قویتر از ارتش لبنان است. حزبالله لبنان با این منطق که فلسفه وجودیاش دفاع از لبنان در برابر
رژیم بوده و این وضعیت هنوز تغییر نکرده است، از پشتوانه بزرگ همراهی طیفها و
طوایف مختلف لبنان برخوردار است و لذا برخورد با آن بسیار دشوار میباشد. راه
انداختن درگیری داخلی که در رسانههای منطقهای از آن صحبت میشود هم از پیچیدگی
زیادی برخوردار است. هر طرفی که بخواهد پا به این میدان بگذارد باید حساب پیامد
اقدامات مشابه طرف مقابل خود را داشته باشد و در این موضوع چون شیعه اکثریت نسبی
جمعیت لبنان را در اختیار دارد از توانمندی بیشتری برای حل و فصل تنش داخلی به نفع
خود برخوردار میباشد اما البته چون تنش اجتماعی در مجموع برای هر کشور خسارت
زیادی به همراه دارد، حزبالله به آن به عنوان یک ابزار برای حل و فصل مسایل داخلی
نگاه نمیکند. همانطور که اشاره شد، خلع
سلاح که این روزها در میان مخالفان حزبالله با واژه رد سلاح بیان میشود، در واقع
خارج کردن لبنان از معادلات منطقهای به نفع رژیم اسرائیل، دولت عربستان و دولت
آمریکاست. در طول سالهای گذشته و در واقع در حدود سه دهه گذشته تأثیرگذاری منطقهای
لبنان بسیار فراتر از کشوری با 5/4 میلیون جمعیت و 10 هزار کیلومتر مربع مساحت
بوده است. لبنان با اتکاء به مدیترانه و مقاومت منطقه به یک قدرت منطقهای تبدیل
شده است. اثرگذاری لبنان بر تحولات منطقهای در طول این دهها سال از اثرگذاری
منطقهای کشوری در حد و اندازه مصر هم بیشتر بوده است. این لبنان با این مختصات از
سوی جبهه استکباری خطرناک ارزیابی و برای خلاصی از آن، راهبرد خلع سلاح حزبالله
دنبال شده است و علیرغم آنکه این راهبرد بارها با شکست مواجه گردیده اما چون جریان
استکبار راهحل دیگری ندارند، به تکرار آن سرگرم میباشد. دقیقاً به دلیل اینکه
خلع سلاح مقاومت، خلع اقتدار لبنان میباشد، امروز جامعه لبنان و طوایف مختلف، رو
در روی آن قرار گرفتهاند، چرا که لبنان ضعیف به نفع هیچ یک از طوایف لبنان
نیست. از جنبه دیگر، خلع سلاح حزبالله در واقع آغاز فرآیند خلع سلاح شیعه و
خلع اقتدار شیعه است. تجربه بحرین و جمهوری آذربایجان پیش روی شیعیان قرار دارد.
در بحرین نزدیک به75 درصد جمعیت را شیعیان تشکیل میدهند اما چون قدرت نظامی ندارند در معادله داخلی قدرت هم جایگاه ندارند چه رسد به معادله
منطقهای قدرت. از آن طرف تجربه آذربایجان است. بیش از 90 درصد جمعیت جمهوری
آذربایجان را شیعیان تشکیل میدهند اما چون سلاح ندارند در فرآیند داخلی قدرت هم
سهیم نیستند چه رسد به اینکه در فرآیند منطقهای تحولات نقشی داشته باشند. امروز
بحرین و آذربایجان با اکثریت مطلق جمعیت شیعی در اردوگاه دشمنان شیعه قرار دارند و
این یک درس مهم برای شیعه میباشد. امروز شیعه خود را در معرض یک توطئه پیچیده میداند
که نقطه آغاز آن خلع سلاح شیعیان لبنان است. به همین دلیل امروز سلاح حزبالله در
شیعه به عنوان یک اسم رمز عمل میکند. امروز حفظ سلاح حزبالله بهعنوان حفظ قدرت
شیعه در منطقه اولاً بر روی دوش شیعه لبنانی قرار دارد. آنان آن را یک رسالت
تاریخی در حساسترین دوره حیات شیعه که بعضی از علمای بزرگ از آن بهعنوان «عنصر
ظهور صغری» یاد کردهاند، میداند و بر آن تأکید دارد. امروز همه مجامع شیعه در
عراق هم حساس شدهاند. آنان معتقدند موفقیت دشمن در هر نقطه از مناطق شیعی، راه را
برای هجوم دشمنان به بقیه مناطق شیعه باز میکند و لذا باید با شدت تمام با آن
مخالفت کرد. البته ما مسایل منطقه را در
قاب و قالب طایفه و مذهب نمیبینیم و رسالت خود را یک رسالت طایفهای تعریف نکردهایم.
انقلاب اسلامی برای تجدید حیات اسلام پا به عرصه وجود گذاشته و عملاً هم به تجدید
حیات اسلام رسیده است. حضرت امام خمینی ـ قدس سره ـ و حضرت امام خامنهای ـ دامت
برکاته ـ هیچگاه ندای مذهبی ـ در مخالفت یا رقابت با مذاهب دیگر اسلامی ـ سر
ندادهاند بلکه نداها همواره معطوف به تجدید حیات اسلام و مقابله با دشمنان اسلام
بوده است. در این صحنه هم تلاش دشمن برای حذف شیعه از معادلات منطقه، در واقع تلاش
برای حذف عنصری است که تجدید حیات اسلام و مسلمانان را کلید زده است و از اینرو
هم مقابله استکبار با شیعه در واقع مقابله با اسلام است و هم تلاش مجاهدانه برای
حفظ قدرت شیعه در واقع کلید رمز حفظ قدرت اسلام میباشد. از قضا این احساس مشترک
در جهان اسلام وجود دارد که امروز حذف ایران از معادلات، حذف اسلام از معادلات است
و حفظ ایران در معادلات، حفظ اسلام در معادلات است. کمااینکه امروز احساس عمومی
در جامعه مسلمان، مسیحی و دروز لبنان این است که حذف سلاح حزبالله، حذف لبنان از
معادلات و حفظ سلاح حزبالله، حفظ لبنان در معادلات منطقهای میباشد.سعدالله
زارعی