گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 21 مهر 89
بادمجون (گفت و شنود)
گفت : آخه سربازجو گوید بدش می آید از لپه
در مهمانی دلمه بادمجان آوردنددر سینی مثل تپه
وقتی آن را شکافت با چنگال
گفت به صاحبخانه این دجال
کور خواندی، تو کردی خیال
گر پالتو به پوشانی و شال
با این همه تجربه و آشنائی
نمیونم لپه را کنم شناسائی
گفت: فيلمي كه مخملباف و دخترش حنا به طور مشترك و به سفارش مركز لابي صهيونيست ها- آيپك- عليه جمهوري اسلامي و در حمايت از سران فتنه ساخته بودند در لبنان اجازه نمايش پيدا نكرد.
گفتم: مگر از فضاي ضد صهيونيستي در ميان مردم لبنان خبر نداشتند كه روي نمايش اين فيلم در آنجا حساب باز كرده بودند؟!
گفت: يك تيم اسرائيلي بر ساخت اين فيلم نظارت مستقيم داشته و تلاش كرده بود رد پاي اسرائيل در آن ديده نشود.
گفتم: مرد حسابي! هر ننه قمري هم مي داند كه حمايت از فتنه سبز يعني نوكري براي اسرائيل.
گفت: چه عرض كنم؟!
گفتم: يارو از «لپه» بدش مي اومد. در يك ميهماني برايش دلمه بادمجون آوردند. وقتي با چنگال بادمجون را باز كرد و چشمش به لپه افتاد، به صاحبخونه گفت؛ كور خوندي! خيال كردي اگه پالتو تنش كني نمي شناسمش
گفت: از بس سرباز جوی حسین پاسدار
توی رگش زده جنس نا خالص مواد دار
قاطی کرده این روانی، می گو ید چرند
آنگونه که هر روز بیشتر می زند گند
گفتم : مگر این روانی زنجیری؟
دوباره میخ شده، داده گیری
چگونه با شیوه لمپنی تخقیری
دست زده است به پاچه گیری
گفت : سربازجوی پرونده ساز حراف
گیر داده بدخترباپدر محسن مخملباف
گفته به سفارش لابی های صهیونیست
فیلم ساختد علیه رژیم کودتاگر تروریست
اما چون از فضای لبنان نداشتند خبر
چگونه حزب الله لبنان به دستور رهبر
دست می زنند در لبنان به فضا سازی
علیه این فیلم کوک می کنند سازی
تا فیلم شان در لبنان داده نشود نمایش
سرباز جو تواند علیه شان دهد همایش
تازه به سبک تحریف گری بازجوئی داده تحلیل
تاگویدحمایت از سبز هست نوکری برای اسرائیل
گفتم : چرا سرباز با اینهمه تجربه بازجوئی از زندانی
با سابقه پرونده سازی، خود زده به لودگی ونادانی
فراموش کرده مخملباف فیلم ساخت ازعادل آباد شیراز
چرا بطور دربست سربازجو نا دیده گرفته این رمز و را؟ز
اگر مخملباف عامل اسرائیل است چه می کرد در زندان؟
برای چه مجوز دادند تا فیلم بسازد برای رژیم مفسدان؟
گفت : آخه سربازجو گوید بدش می آید از لپه
در مهمانی دلمه بادمجان آوردنددر سینی مثل تپه
وقتی آن را شکافت با چنگال
گفت به صاحبخانه این دجال
کور خواندی، تو کردی خیال
گر پالتو به پوشانی و شال
با این همه تجربه و آشنائی
نمیونم لپه را کنم شناسائی