پالتو (گفت و شنود)



پالتو (گفت و شنود)
گفتم : چرا سربازجو کرده فراموش؟رقیب با کودتای سپاه شد خاموش
مگر خاتمی نگفت بود تدارکاتچی نظام؟چرا وطن فروش شان کرده این بدنام؟
گفت :  سربازجوی  وارونه گوی  مجنون،میره  مهمونی که غذا بود دلمه بادمجون
این مدافع چادر که از لپه بدش میاد و مانتو، به میزبان میگه  چرا تن لپه کردی پالتو؟
گفت: مدعيان اصلاحات به اين نتيجه رسيده اند كه حضورشان در فتنه 88 تابلوي اصلاحات را پائين آورده است.
گفتم: منظورشان چيست؟
گفت: منظورشان اين است كه مردم آنها را به چشم وطن فروش نگاه مي كنند و براي ورود به انتخابات بايد تابلوي ديگري غير از جبهه اصلاحات را روي دست بگيرند.
گفتم: يارو از لپه بدش مي اومد، در يك مهموني دلمه بادمجون جلوش گذاشتند. وقتي با چنگال دلمه رو باز كرد و چشمش به لپه افتاد به صاحبخونه گفت؛ اي كلك! فكر كردي اگر پالتو تنش كني نمي شناسمش!
گفت : سربازجو پرسه زنان میکنه تعقیب ،تا بهانه ای گیر اورد علیه ی رقیب
گفتم : خوب این جاسوس منفور،چگونه پس از خودسازی با وافور؟
علیه ی رقیب شده مأمور ، با توهین علیه شان زده زور
گفت: میگه کشف کرده اطلاعات ،تغییر تابلو دادندمدعیان اصلاحات
دریافته سربازجوی زندان ا وین ، تابلوی شکست 88 کشیدند پایین
سخنگوی مردم شده این درازگوش ،نقل کرده به رقیب گویند وطن فروش
گفتم : چرا سربازجو کرده فراموش؟رقیب با کودتای سپاه شد خاموش
مگر خاتمی نگفت بود تدارکاتچی نظام؟چرا وطن فروش شان کرده این بدنام؟
گفت :  سربازجوی  وارونه گوی  مجنون،میره  مهمونی که غذا بود دلمه بادمجون
این مدافع چادر که از لپه بدش میاد و مانتو، به میزبان میگه  چرا تن لپه کردی پالتو؟