دو گزارش
قتل 25
تیر- 93
این دو گزارش ضمیمه شده به وضوح می گوید
که پس از 35 سال از سپری شدن عمر ننگین و پلید رژیم نامشروع ولایت فقیه چه نوع جامعه
با چه امنیتی ساخته شده است؟
رئیس پلیس آگاهی خوزستان از مرگ پسری
خبر داد که به دست پدرش به قتل رسید. به گزارش ایسنا، سرهنگ
خواجوی در تشریح جزئیات این خبر گفت: در پی تماس مردمی با مرکز فوریتهای پلیسی
110 ماموران پلیس آگاهی خوزستان در جریان وقوع جنایتی در یکی از خیابانهای این
شهر قرار گرفتند. وی با بیان اینکه با حضور کارآگاهان پلیس
آگاهی در محل اعلامی، مشخص شد که مرد جوانی حدودا 23 ساله از ناحیه سر مورد اصابت
گلوله قرار گرفته و در دم جان خود را از دست داده است، گفت: با تحقیقات به عمل
آمده ردپای پدر این جوان در این پرونده کشف شد و پدر 54 ساله به نام جواد برای
تحقیقات تکمیلی به پلیس آگاهی دلالت داده شد. رئیس پلیس آگاهی
خوزستان افزود: این مرد در اظهارات خود در پلیس آگاهی عنوان کرد که در حال تمیز
کردن سلاح شکاری خود بوده و نمیدانسته است که این سلاح مسلح است و دستش به ماشه
خورده و از آنجایی که اسلحه به سمت پسرش بود، موجب مرگ این فرد میشود. به گفته وی
متهم به همراه پرونده متشکله در اختیار مقامات قضایی قرار گرفت.
جوانی که در جریان درگیری با دوستش در
یک مغازه اسباببازیفروشی او را با ضربات یک چهارپایه به قتل رسانده بود در جلسه
محاکمه ادعا کرد مصرف شیشه باعث شد از خود بیخود شود و دست به این جنایت بزند.به گزارش
همشهری، روز 28دیماه سال گذشته جواني به نام جواد يكباره ناپديد شد. او يك مغازه
اسباب بازي فروشي در شهريار داشت و آخرينبار با دوستش صابر كه كارگر نانوايي محله
بود ديده شده بود و بعد از آن هيچكس جواد را نديده بود. يك روز بعد از مفقود شدن
مرد جوان خانوادهاش همه جا را براي پيداكردنش جستوجو كردند اما فايدهاي نداشت.آنها براي
بهدست آوردن اطلاعات بيشتر به مغازه او رفتند و با شكستن قفل در وارد آنجا شدند.
وقتي برادر جواد چراغ مغازه را روشن كرد با صحنه وحشتناكي روبهرو شد. برادرش روي
زمين افتاده بود و خونريزي سرش نشان ميداد بر اثر اصابت ضربات جسمي سخت به سرش
جان باخته است. به اين ترتيب مأموران پليس آگاهي شهريار با حضور در محل جنايت
تحقيقات خود را در اينباره آغاز كردند.
اولين سرنخ
كارآگاهان در بررسي صحنه جنايت يك
چهارپايه فلزي كشف كردند كه آغشته به خون بود. بررسيها نشان ميداد بهاحتمال
زياد قاتل با استفاده از اين چهارپايه جان قربانياش را گرفته است. همچنين وسايل
پذيرايي كه در مغازه اسباببازيفروشي بود نشان ميداد قاتل و مقتول از قبل با
يكديگر آشنايي داشتهاند و بهاحتمال زياد قاتل يكي از دوستان جواد است.در همين
حال صابر، كارگر نانوايي كه آخرينبار با جواد ديده شده بود نيز يكباره ناپديد شده
بود و همين موضوع ظن پليس را به او تقويت ميكرد. تحقيقات در اينباره ادامه داشت
تا اينكه كارآگاهان به اطلاعاتي دست يافتند كه نشان ميداد صابر در اين جنايت دست
دارد و بعد از اين حادثه به يك كمپ ترك اعتياد گريخته است.يكي ديگر از كارگران نانوايي در اينباره
به پليس گفت: چند روز قبل صابر به نانوايي آمد و گفت وقتي در مغازه جواد بود او
يكباره از روي چهارپايه افتاد و سرش به زمين خورد و فوت شد. صابر هم از ترس فرار
كرد و ميخواهد به يك كمپ ترك اعتياد برود. درحاليكه يك هفته از اين حادثه ميگذشت
مأموران آگاهي با حضور در كمپ ترك اعتياد صابر را به اتهام دستداشتن در قتل جواد
بازداشت كردند.
اعتراف به قتل
اعتراف به قتل
با آغاز بازجوييها از متهم او دستداشتن
در اين جنايت را پذيرفت و اعتراف كرد با چهارپايه به سر جواد كوبيده و او را به
قتل رسانده است. او در اينباره گفت: من و جواد با يكديگر دوست بوديم و گاهي به
يكديگر پول قرض ميداديم. روز حادثه من هيچ بدهي به جواد نداشتم اما او گفت من
بدهكارم. بههمين دليل با يكديگر درگير شديم و من هم با چهارپايه مغازهاش به سرش
كوبيدم و او فوت شد. من هم از ترسم درِ مغازهاش را قفل و از آنجا فرار كردم. بهدنبال
اعترافات متهم پرونده او با صدور قرار مجرميت و كيفرخواست به دادگاه كيفري استان
تهران فرستاده شد.
در دادگاه
در ابتداي جلسه محاكمه كه در شعبه
113دادگاه كيفري به رياست قاضي حسين اصغرزاده برگزار شد بعد از قرائت كيفرخواست
توسط نماينده دادستان، مادر مقتول بهعنوان تنها ولي دم در جايگاه ايستاد و گفت:
اين جوان پسرم را عمدي كشته و خواسته من اين است كه او قصاص شود.او به پسرم
رحم نكرد و جنازه او 2 روز در مغازهاش مانده بود. من از قاتل پسرم نميگذرم.در
ادامه رئيس دادگاه با تفهيم اتهام قتل عمدي به صابر از او خواست در جايگاه بايستد
و از خودش دفاع كند. پسر جوان بار ديگر اتهامش را پذيرفت و اين بار جزئيات بيشتري
از جنايت را شرح داد. او گفت: يك شب قبل از
اين حادثه جواد من را صدا زد و از من براي چيدن اجناسش در مغازه كمك خواست. من هم
قبول كردم.آن شب چون كارمان زياد طول كشيد در مغازه خوابيديم و فردا
باز هم من به او كمك كردم. عصر كه شد من مشغول مصرف شيشه شدم. بعد از آن درحاليكه
وضعيتم طبيعي نبود، جواد به من گفت تو 100هزار تومان به من بدهكاري و بايد زودتر
بدهي ات را بدهي. من هيچ بدهياي نداشتم و بر سر اين موضوع بحث مان شد. چند دقيقه
بعد كار بالا گرفت و درحاليكه جواد يك ميله آهني در دستش گرفته بود من چهارپايه
فلزي مغازه را برداشتم و به سرش كوبيدم.او گيج شد و من 2 ضربه ديگر هم زدم تا
اينكه روي زمين افتاد و من از آنجا فرار كردم و به كمپ ترك اعتياد رفتم اما يك
هفته بعد مأموران دستگيرم كردند. در ادامه اين جلسه وكيل مدافع متهم نيز به دفاع
از او پرداخت و در پاپان متهم براي آخرينبار از خودش دفاع كرد. او گفت:
مصرف شيشه باعث شد كه اين حادثه اتفاق بيفتد. من قصد كشتن دوستم را نداشتم. ما
هفت، هشت ماه بود كه با يكديگر دوست و همسايه بوديم اما آن شب بهدليل مصرف شيشه
حالم طبيعي نبود و دست به اين كار زدم. مطمئنم اگر در حالت عادي بودم هيچ وقت چنين
كاري نميكردم.