گزیده ها قسمت سوم 14 آذر- 95
عضو شورای شهر تهران در یادداشتی به نقل قولهایش درباره ماجرای املاک نجومی پاسخ داده است.به گزارش خبرآنلاین، احمد مسجدجامعی در یادداشتی درباره نقل قولهایی که معصومه آباد از او درباره املاک نجومی و شناختش از یاشار سلطانی بیان کرده بود، توضیحاتی داده است.او در بخشی از این یادداشت که در وبلاگ نخبگان خبرآنلاین منتشر شده، نوشته است: «در گزارش اولیه دیدهبان که در اختیار رسانهها قرار گرفت، برخی از مجهولات به عالم معلوم پیوسته و مثلاً معلوم شده از بین حدود 180 نام منتشر شده، 110 مورد دریافت خانههای ویلایی و غیر آن در مناطق 1 و 2 و 3 و 22 با دستور مستقیم شهردار برای دیدهبان محرز شده است و منشأ این تخلف را در مصوبه دومین دوره شورای اسلامی شهر تهران دانسته بود.دیدهبان گفته است در آن مصوبه «مسئول وضع قانون یا مقررات و مسئول اجرا و ذینفعان یکی شدهاند» و این را آغاز امتیازطلبی و فساد دانسته است.و اما در آنچه از قول خانم آباد درباره ارتباط سایت معماری نیوز که لیستی از املاک نجومی منتشر ساخت با برخی اعضای شورای شهر از جمله نگارنده، نوشته و منتشر شده، چنین آمده: «شنبه صبح آمدم، همان هفتهای که سهشنبه انتخابات داشتیم، از آقای مسجدجامعی پرسیدم که سلطانی را میشناسند یا خیر، گفت نه! من اصلاً نمیشناسمش.» در همین قطعه کوتاه دقت کنیم.اول اینکه سرکار خانم دکتر آباد حتی اگر شنبه به شورا آمده باشد، قطعاً من را نه شنبه که یکشنبه و در جلسه غیرعلنی روز یکشنبه شورا دیده است.دوم اینکه «نه! من اصلاً نمیشناسمش» لفظ آنروز و آن لحظه من نمیتواند باشد چون به گواهی خود ایشان پرسیدم «چهکار کرده است؟» به خاطر دارم که به شیوه معمول خودم گفتم «نه! مگر اینکه با عکس تطبیق کنم.»
این هم که فرمودهاند «همه اصلاحطلبان پشت ماجرا بودند» نمیدانم به چه اشاره میکند. چون در همان مصاحبه به صراحت از دفاع صمیمانه دکتر دنیامالی میگوید که آقای دنیامالی فریاد میزد که «چرا کسی صدای خانم آباد را نمیشنود؟» اینکه نگویند دکتر دنیامالی عضو فراکسیون اصلاحطلبان شوراست، گمراه کردن ذهن خواننده است.»
این هم که فرمودهاند «همه اصلاحطلبان پشت ماجرا بودند» نمیدانم به چه اشاره میکند. چون در همان مصاحبه به صراحت از دفاع صمیمانه دکتر دنیامالی میگوید که آقای دنیامالی فریاد میزد که «چرا کسی صدای خانم آباد را نمیشنود؟» اینکه نگویند دکتر دنیامالی عضو فراکسیون اصلاحطلبان شوراست، گمراه کردن ذهن خواننده است.»
عصر ایران نوشت: رییسجمهوری سابق در حالی از آشنایی با فیدل کاسترو در دوره دانشجویی سخن میگوید که در سالهای اول جمهوری اسلامی به ضدیت با تفکرات چپ شهرت داشت!
«در پی مرگ فیدل کاسترو رهبر فقید کوبا سفارت این کشور در تهران دفتر یادبودی به او اختصاص داده و چهرههای مختلف و غالبا سیاسی با حضور در محل و ادای احترام، یادداشتهایی را درباره این چهره کاریزماتیک در آن مینویسند. این سنت از پیش وجود داشته و برخی از این یادبودنویسیها در حافظه تاریخ مانده است. مانند حضور زندهیاد آیتالله طالقانی در سفارت الجزایر و پس از درگذشت هواری بومدین، رییسجمهوری فقید این کشور یا بحثی که در زندان درباره مراسم یادبود جمال عبدالناصر، رهبر فقید مصر درمیگیرد و برخی به خاطر اعدام سید قطب منتقد او بودند و بعضی میگفتند برای تقویت جبهه ضد اسراییل یاد ناصر را باید گرامی دارند.در تهران و در روزهای اخیر و پس از درگذشت فیدل کاسترو شماری از شخصیتهای مختلف یادداشتهایی نوشتهاند و از این میان مطلب طولانی محمود احمدینژاد که بالغ بر ۵ صفحه شده، متفاوت به نظر میرسد.
نکته جالب اول در این نوشته حجم آن است که غیر متعارف است و شاید میخواسته یادآور نطقهای چند ساعته فیدل کاسترو باشد و چند صفحه نوشته که بیش از حد متعارف است یا چون شخصیتهای دیگر به نیمصفحه بسنده کردهاند، او میخواسته بیشتر بنویسد.
وجه جالبتر قضیه اما اشارات احمدینژاد به سفر فیدل کاسترو به تهران است؛ به گونهای که انگار خود او در مقام رییسجمهوری میزبان رهبر کوبا بوده است؛ حال آن که کاسترو در نیمه اردیبهشت ۱۳۸۰ خورشیدی و در پایان دوره اول ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی به تهران آمد؛ در حالی که احمدینژاد در آن زمان سمتی نداشت.
او دو سال قبل از آن کاندیدای مجلس ششم شده و رتبه بالای ۶۰ را به دست آورده بود و معلوم نیست تعبیر «شادی زایدالوصف از پیروزی ملت ایران» مربوط به چه زمانی است. چون کاسترو ۲۲ سال بعد از پیروزی انقلاب به تهران آمد و قبل و بعد از آن به ایران نیامده بود و در آن سفر هم طبعا دیداری بین احمدینژاد و او رخ نداده، چون مسئولیتی نداشته است.
آقای احمدینژاد به تماس تلفنی «برای احیای جنبش عدم تعهد» در سال ۲۰۰۶ نیز اشاره میکند؛ هر چند مشخص نمیکند پس از کنارهگیری به نفع برادرش رائول بوده یا قبل از آن. احمدینژاد مینویسد: «اولین بار در دوره دانشجویی با نام فیدل کاسترو و چهگوارا آشنا شدم و در پی گیری تحولات جهان همواره تحولات کوبا را دنبال میکردم.»
این اشارات در حالی است که شواهدی وجود دارد که نشان میدهد احمدینژاد در سال ۱۳۵۸ نه تنها هیچ تمایلی به چپ نداشته که به شدت گرایشهای ضد سوسیالیستی داشته است. حتی وقتی از طرف انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت در جلسه مربوط به اشغال سفارت آمریکا شرکت میکند، پیشنهاد میدهد همزمان سفارت اتحاد شوروی را نیز اشغال کنند تا مورد بهرهبرداری گروههای چپ (کمونیستی و سوسیالیستی) قرار نگیرد! بعدتر او را به خاطر همین عقاید کنار میگذارند و در جلسات علم و صنعت پیگیر موضوع انقلاب فرهنگی میشود.
در سال ۵۸ احمدینژاد در تنظیم مطالب یک نشریه طنز سیاسی به نام «جیغ و داد» هم مشارکت داشت. نوک تیز حملات این نشریه حتی بیش از مجاهدین خلق متوجه حزب توده و فداییان خلق بود؛ تا جایی که کاریکاتوری از لئونید برژنف را در صفحه اول ترسیم کرده بودند که او را در حال دفع گروههای کمونیستی نشان میداد.
با این شواهد پیداست که در این مقطع احمدینژاد نمیتوانسته کمترین تعلق خاطری به فیدل کاسترو و ارنستو چهگوارا و دیگر نمادهای چپ داشته باشد و میتوان حدس زد بعد از ریاستجمهوری و آشنایی با هوگو چاوز، رییسجمهوری فقید ونزوئلا، این علایق در او ایجاد شده؛ کما این که در همین متن هم از هوگو چاوز به عنوان «انسانی مؤمن و رهبری بزرگ و شجاع و آزادیخواه و آزاده و مردمی» یاد میکند.
آقای احمدینژاد چنان مدهوش شخصیت فیدل کاسترو شده که به دیداری طولانی در یک شب بارانی در سال ۲۰۱۲ اشاره میکند که «مشغول مطالعه برای نجات اقتصاد کشورش» بوده است.
فکرش را بکنید! آقای کاسترو از سال ۱۹۵۹ قدرت را در اختیار داشته و در سال ۲۰۰۶ و بعد از ۴۷ سال کنترل کامل اقتصاد و سیاست قدرت را تحویل برادرش داده و ۶ سال بعد در ۸۶ سالگی تازه داشته کتابی میخوانده تا اقتصاد کشورش را از تکمحصولی نجات دهد!
آیدین آغداشلو، نقاش و هنرمند سرشناس معاصر در کتاب خاطرات خود که با عنوان «آتش و برف» منتشر شده، درباره روزنامهنگار و نویسندهای سرشناس به طعنه میپرسد: نفهمیدیم از کی مصدقی شد! حالا شاید بتوانیم درباره آقای احمدینژاد بپرسیم: از کی طرفدار فیدل و چهگوارا شد که کسی چندان باخبر نشد؟»
نکته جالب اول در این نوشته حجم آن است که غیر متعارف است و شاید میخواسته یادآور نطقهای چند ساعته فیدل کاسترو باشد و چند صفحه نوشته که بیش از حد متعارف است یا چون شخصیتهای دیگر به نیمصفحه بسنده کردهاند، او میخواسته بیشتر بنویسد.
وجه جالبتر قضیه اما اشارات احمدینژاد به سفر فیدل کاسترو به تهران است؛ به گونهای که انگار خود او در مقام رییسجمهوری میزبان رهبر کوبا بوده است؛ حال آن که کاسترو در نیمه اردیبهشت ۱۳۸۰ خورشیدی و در پایان دوره اول ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی به تهران آمد؛ در حالی که احمدینژاد در آن زمان سمتی نداشت.
او دو سال قبل از آن کاندیدای مجلس ششم شده و رتبه بالای ۶۰ را به دست آورده بود و معلوم نیست تعبیر «شادی زایدالوصف از پیروزی ملت ایران» مربوط به چه زمانی است. چون کاسترو ۲۲ سال بعد از پیروزی انقلاب به تهران آمد و قبل و بعد از آن به ایران نیامده بود و در آن سفر هم طبعا دیداری بین احمدینژاد و او رخ نداده، چون مسئولیتی نداشته است.
آقای احمدینژاد به تماس تلفنی «برای احیای جنبش عدم تعهد» در سال ۲۰۰۶ نیز اشاره میکند؛ هر چند مشخص نمیکند پس از کنارهگیری به نفع برادرش رائول بوده یا قبل از آن. احمدینژاد مینویسد: «اولین بار در دوره دانشجویی با نام فیدل کاسترو و چهگوارا آشنا شدم و در پی گیری تحولات جهان همواره تحولات کوبا را دنبال میکردم.»
این اشارات در حالی است که شواهدی وجود دارد که نشان میدهد احمدینژاد در سال ۱۳۵۸ نه تنها هیچ تمایلی به چپ نداشته که به شدت گرایشهای ضد سوسیالیستی داشته است. حتی وقتی از طرف انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت در جلسه مربوط به اشغال سفارت آمریکا شرکت میکند، پیشنهاد میدهد همزمان سفارت اتحاد شوروی را نیز اشغال کنند تا مورد بهرهبرداری گروههای چپ (کمونیستی و سوسیالیستی) قرار نگیرد! بعدتر او را به خاطر همین عقاید کنار میگذارند و در جلسات علم و صنعت پیگیر موضوع انقلاب فرهنگی میشود.
در سال ۵۸ احمدینژاد در تنظیم مطالب یک نشریه طنز سیاسی به نام «جیغ و داد» هم مشارکت داشت. نوک تیز حملات این نشریه حتی بیش از مجاهدین خلق متوجه حزب توده و فداییان خلق بود؛ تا جایی که کاریکاتوری از لئونید برژنف را در صفحه اول ترسیم کرده بودند که او را در حال دفع گروههای کمونیستی نشان میداد.
با این شواهد پیداست که در این مقطع احمدینژاد نمیتوانسته کمترین تعلق خاطری به فیدل کاسترو و ارنستو چهگوارا و دیگر نمادهای چپ داشته باشد و میتوان حدس زد بعد از ریاستجمهوری و آشنایی با هوگو چاوز، رییسجمهوری فقید ونزوئلا، این علایق در او ایجاد شده؛ کما این که در همین متن هم از هوگو چاوز به عنوان «انسانی مؤمن و رهبری بزرگ و شجاع و آزادیخواه و آزاده و مردمی» یاد میکند.
آقای احمدینژاد چنان مدهوش شخصیت فیدل کاسترو شده که به دیداری طولانی در یک شب بارانی در سال ۲۰۱۲ اشاره میکند که «مشغول مطالعه برای نجات اقتصاد کشورش» بوده است.
فکرش را بکنید! آقای کاسترو از سال ۱۹۵۹ قدرت را در اختیار داشته و در سال ۲۰۰۶ و بعد از ۴۷ سال کنترل کامل اقتصاد و سیاست قدرت را تحویل برادرش داده و ۶ سال بعد در ۸۶ سالگی تازه داشته کتابی میخوانده تا اقتصاد کشورش را از تکمحصولی نجات دهد!
آیدین آغداشلو، نقاش و هنرمند سرشناس معاصر در کتاب خاطرات خود که با عنوان «آتش و برف» منتشر شده، درباره روزنامهنگار و نویسندهای سرشناس به طعنه میپرسد: نفهمیدیم از کی مصدقی شد! حالا شاید بتوانیم درباره آقای احمدینژاد بپرسیم: از کی طرفدار فیدل و چهگوارا شد که کسی چندان باخبر نشد؟»
روابط عمومی حزب موتلفه اسلامی در اطلاعیهای نسبت به انتشار تصویر یکی از اعضای خود روی جلد یک نشریه واکنش نشان داد.
به گزارش مهر، متن این اطلاعیه به شرح زیر است:در همه کشورها و جوامع دینی و غیردینی و توده های مردم و حتی افراد عادی احترام بزرگان و بزرگترها امری اخلاقی و اجتماعی است.جناب آقای دکتر بادامچیان از شخصیت هایی است که نیمه اول عمر خود را در راه مبارزه و جهاد برای آزادی و استقلال ایران و سرنگونی رژیم مستبد و وابسته به استعمار غرب و حکومت کودتای ننگین ۲۸ مرداد آمریکایی-انگلیسی در زندان های رژیم پهلوی گذرانده و شکنجههای مهیب ساواک، او و یارانش را از مبارزه برای روی کار آمدن انقلاب اسلامی و نظام مستقل جمهوری اسلامی از مقاومت بازنداشته است.این اطلاعیه می افزاید: وی شخصیتی فرهنگی است و از رجال پاک و خدوم کشور بشمار میرود که تالیفات گرانقدر او بیش از ۵۰ جلد کتاب است. رعایت ادب و احترام نسبت به وی که در نیمه دوم عمرش، بدون هیچگونه چشمداشت مادی و مقامی در خدمت به نظام و مردم کوشیده است، امری پسندیده نزد همه صاحبان قلم، بیان و رسانه است. شیوهای که یکی از نشریات مکتوب در انعکاس مصاحبه با وی و نیز مرحوم حجتالاسلام و المسلمین شیخ جعفر شجونی در شماره های اخیر داشته است، پسندیده جامعه و اصحاب رسانه نبوده و امیدواریم که جبران نماید. تصویری که این رسانه از دکتر بادامچیان در صفحه اول خود منتشر کرده، بدور از هرگونه عرف رسانهای، ضوابط و معیارهای اجتماعی است. گرچه این تصویر نشان از ساده زیستی و تواضع این شخصیت ملی دارد.
در پایان این اطلاعیه آمده است: دکتر بادامچیان فردی رسانه ای است و با همه رسانهها ارتباطی گرم و دوستانه دارد اما رسانه مزبور باید عرف و ضوابط اجتماعی، حرفهای و اخلاقی را در نوع انعکاس این مصاحبه رعایت مینمود.
در پایان این اطلاعیه آمده است: دکتر بادامچیان فردی رسانه ای است و با همه رسانهها ارتباطی گرم و دوستانه دارد اما رسانه مزبور باید عرف و ضوابط اجتماعی، حرفهای و اخلاقی را در نوع انعکاس این مصاحبه رعایت مینمود.
آیتالله سید هاشم بطحائی نماینده تهران در مجلس خبرگان رهبری درباره اقدام اخیر کنگره آمریکا در تمدید تحریم ایران با بیان اینکه این مسئله نقض آشکار برجام است، گفت: طبق فرموده قران کریم«وَلَن تَرضىٰ عَنکَ الیَهودُ وَلَا النَّصارىٰ حَتّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم...» هرگز اینها از ما راضی نمیشوند و هیچگاه مطابق میل ما عمل نمیکنند مگر اینکه تابع آنها شده و از ولایت خدا خارج شویم. نباید انتظار یاری از غیرخدا داشته باشیم. این تقشه راهی است که قران برای ما تعیین کرده و ماهیت آمریکاییها در خلال 50، 60 سال گذشته همواره ماهیتی استکباری و سلطهجویانه بوده است.به گزارش تسنیم وی افزود: همانطور که مقام معظم رهبری مکرر فرمودند و مسئولان و تیم مذاکرهکننده هم گفتهاند آمریکا مانند ما اهل عهد و وفا نیست و کسی به عهد و وفایش پایبند است که «خدا ترس» باشد. مغز الکلی محل اعتماد نیست و طبق فرموده قرآن «ولا تؤتوا السفهاء أموالکم التی جعل الله لکم قیاما» نباید اموال و سرمایه ما در دست سفیهان باشد. مجلس و کنگره آمریکا و بافت حکومتی آمریکا را کسانی تشکیل میدهند که مغزشان الکلی است و نمیتوان به آنها اعتماد کرد.عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به اینکه تیم مذاکرهکننده هستهای از خود حسن ظن نشان داد و ثابت کرد که ما اهل خرد و منطق هستیم، گفت: آمریکا ناجوانمردانه نقص عهد کرد و بطور آشکار 10 سال دیگر هم ایران را در تحریم بردند. ما احتیاحی به غرب و آمریکا نداریم و سرزمینی غنی و ملتی هوشیار و اندیشمند در بخشهای مختلف داریم و میتوانیم خودکفا باشیم. ما باید از تحریم خدا بترسیم و اگر اینها ما را تحریم کنند مانند این است که روباهها و شغالها باغی را تحریم کنند.آیتالله بطحائی درباره واکنش دولت و مسئولان درقبال نقش برجام، تأکید کرد: مسئولان ضمن اینکه سوژه به دست دشمن نمیدهند با در جریان قرار دادن کشورها و سایر عقلای دنیا باید به دیگران تفهیم کنند این پیمانشکنی و نقض عهد از ناحیه آمریکای پیمان شکن است و باید با آن مقابله کنند. مقابله به مثل یک دستور قرآنی است و از حقوق مسلم ماست. انفعال در مقابل اینها اشتهایشان را زیاد میکند تا ما حتی از آرم پرچم کشورمان نیز عقبنشینی کنیم که البته هیچگاه این اتفاق خواهد افتاد.