گزیده ها قسمت ششم

گزیده ها قسمت ششم 7 خرداد -96
سال‌هاي متمادي است كه فعالان اقتصادي از برندسازي استفاده مي‌كنند. فراگيربودن برندسازي تا اندازه‌اي بوده كه اكنون فعالان سياسي هم وارد ميدان شده‌اند و با كمپين‌سازي، به ساخت برند شخصي براي خود مي‌پردازند.

به گزارش شرق، همان‌گونه در انتخابات اخير رياست‌جمهوري هم شاهد بوديم، كانديداهاي رياست‌جمهوري براي معرفي خود، به شعارهايي روي مي‌آورند تا خود را در آن قالب‌ها معرفي كنند. «دولت مردم»، «دوباره ايران»، «دولت كار و كرامت» و... ازجمله شعارهايي بود كه از سوي كانديداها مطرح شد؛ اما چرا برخي از اين شعارها به ثمر نشست و برخي نه؟

بهروز شيخ‌رودي، كارشناس برندينگ، در نشست اخير مؤسسه دين‌ و اقتصاد با تبيين اين موضوع، از ديد فني به بررسي برندهاي كانديداهاي رياست‌جمهوري ١٣٩٦ مي‌پردازد كه در پي مي‌آيد.

برند سیاسی چیست؟
برند از بازار اقتصاد شکل گرفته، اما امروز در بازار اقتصاد متوقف نیست. بازار سیاست، بازار زندگی ما و همه رقابت‌هایی که می‌شود در حول‌وحوش ما وجود داشته باشد را تحت‌الشعاع خودش قرار داده است. شاید اگر روزی جنگ، جنگ زور و کیفیت و فناوری و نوآوری بوده،  امروز همه این جنگ‌ها در جنگ نام‌ها خلاصه شده است.

نام‌ها معانی را در ذهن ما پدید می‌آورند و جایگاهی را در ذهن ما اشغال می‌کنند و به استناد آن جایگاه و رقابتی که بین چند نام یا گروهی از نام‌ها به وجود می‌آید انتخاب می‌کنیم، خرید می‌کنیم، رأی می‌دهیم، مهاجرت می‌کنیم و به سفر می‌رویم. همه اینها تحت تأثیر رقابت برندهاست. بخشی از اینها ساخته تبلیغات است و تبلیغات است که آگاهی را در ذهن ما به وجود می‌آورد، اما درواقع در عرصه رقابت نام‌ها ناچاریم مشابه جنگ‌ها و رقابت‌های قبلی ضوابط و قواعد را کشف کنیم و این رقابت‌ها را بر آن مبنا تحلیل کنیم.

همه‌چیز برای پیروزی است. همه این رخدادها برای پیروزی است، چون از دل یک رقابت برمی‌آید. مفهوم برند می‌خواهد مفاهیمی را که خیلی پیچیده هستند، ساده کند. هم ساده است هم پیچیده. درواقع می‌خواهد رقابت را نظام‌مند کند. رقابت همیشه در ذهن ما اتفاق افتاده است. بخشی از آن  در قالب کارناوال‌ها، مناظره‌ها و کمپین‌های تبلیغاتی در ذهن ما اتفاق می‌افتد.

پیروزی و شکست در ذهن ما اتفاق می‌افتد و ما به‌واسطه آنچه بیرون حس می‌کنیم، یا از پیروزی احساس خوشحالی می‌کنیم یا از پیروزی احساس بدی به ما دست می‌دهد و ناخوشایندیم از اینکه رقابتی که در ذهن ما پیروز بوده،  نتوانسته در صحنه عمل پیروز شود. همه برندها وعده می‌دهند. بعضی‌ها برند را به وعده تعبیر می‌کنند،  یک وعده باارزش. همه اینها هست و هیچ‌کدامشان نیست.

برند کاندیداهای ریاست‌جمهوری ضعیف بود
یک روایت دیگر می‌گوید اگر می‌خواهید بدانید برند شخصی شما چیست، وقتی من از این اتاق خارج شوم هرچه درباره  من بگویید، آن برند من است. آنچه دیگران در غیاب شما می‌گویند، آنچه در غیاب کاندیداهای ٩٦ در شبکه‌های اجتماعی نوشتیم، در گفت‌وگوها و محاوره‌هایمان به کار بردیم و در منزلمان صفت‌هایی که به اینها منتسب کردیم، همه اینها برند آنها را تشکیل می‌دهد. همهِ برندشان نیست اما بخشی از برند آنها را می‌سازد.

آنچه از معنای کلی برند می‌گویند این است که در ذهن ما چه معنایی دارد، یعنی چه تصویر ذهنی‌ای دارد. این تصویر ذهنی اغواگری است یا موفقیت. آقای ترامپ فردی است که چه بخواهیم یا نخواهیم در ذهن مردم ایالات متحده و بخشی از دنیا از خودش تصویر یک فرد موفق را ساخته؛ بدون اینکه سمت دولتی داشته باشد یا با دولتی ارتباط چندانی داشته باشد.

مردم به همین تصویر ذهنی رأی داده‌اند. گاهی تصویر ذهنی درست اگر ساخته شود آن فرد می‌تواند به‌راحتی پیروز شود و نیازی به حمایت‌های آنچنانی و تکرارکردن نیست. در کشور ما اگر مؤلفه‌های این‌چنینی تأثیر می‌گذارند به این  دلیل است که برندشان ضعیف است و تصویر ذهنی‌شان تصویری واضح که نیست هیچ، تازه تصویر بی‌هویتی است و پارادوکس دارد. به همین‌دلیل کاندیداها به محرک‌های بیرونی در فضای رقابتی نیاز دارند و اینکه عده‌ای این محرک‌های بیرونی را به رقابت تزریق می‌کنند.

یک برند شخصی چطور ساخته می‌شود؟
برند شخصی باید اول درست ساخته شود که بعد وارد رقابت سیاسی شود. برند اگر برای خودش ارزشی داشت، در صحنه سیاست به آن ارزش‌ها پایبند می‌ماند و بخشی از آن اصالت خودش را به نمایش می‌گذاشت اما اگر برندی برای خودش ارزشی قائل نبود، برای خودش اصالتی هم قائل نیست و هرچه دید را کپی می‌کند.

مثلا برنی سندرز جنبش ٩٩ درصد و یك درصد را به راه انداخت، ما هم در ایران این را می‌گوییم. آقای هاشمی در دقیقه ٩٠ ثبت‌نام کرد؛ ما هم این کار را می‌کنیم. از هر دری سخنی، از هر باغی گلی برمی‌دارند که این دسته‌گل را زیبا کنند تا توجه مردم را جلب کنند. مردم توجه نمی‌کنند چون برند یک نقطه دارد و باید اصیل و به ارزش‌هایش پایبند باشد. در رقابت سیاسی هم اصالتش را حفظ کند و خودش را به ارزش‌هایش پایبند نشان دهد.

اگر بخواهیم یک آناتومی از برند ارائه دهیم، باید بگوییم برند مجموعه‌ای از چیزهایی است که می‌بینیم. استراتژی، ارزش، ارتباطات، محتوا، تاکتیک‌ها و عملیات و بخشی هم ارائه ظاهری و فواید. اگر به اینها دقت کنید خیلی ساده است اما می‌بینید که این کاندیدا به اتکای آن برند شخصی چقدر به ارزش‌ها وفادار می‌ماند. این ارائه ظاهری چقدر همسان است.

در سال ٨٤ با کت و شلوار مارک در انتخابات حضور می‌یابد، روزی در سال ٩٢ در صحنه انتخابات با پیراهن و شلوار معمولی حاضر می‌شود و تصویرهایش در تهران با چفیه دور گردن است، در انتخابات ٩٦ هم ترکیبی از همه اینهاست. آرایش ظاهری‌اش هم تغییر می‌كند. ارائه ظاهری است که در ذهن مردم، برند شخصی این فرد را دچار خدشه می‌کند. یکی از ساده‌ترین مدل برندسازی، مدل برند هسته‌ای است.

آقای آرنولد جزء اولین نظریه‌پردازان برند است که ١٩٨٠ این نظریه را ارائه داده است. در برند موردنظر آقای آرنولد می‌گوید هر برند یک جوهره دارد. این جوهره همان کلمه است که در ذهن ما وجود دارد.

این ساده‌ترین مدل برندسازی است. درست است که الان پیچیده‌تر شده؛ اما اساسش همه همان است و همه به آن جوهره می‌رسند. این جوهره برند است که ارزش ایجاد می‌کند. آقایان نیامدند بگویند جوهره من این است؛ اما با رفتار، گفتار، وعده‌ها و سوابق‌شان در ذهن ما جوهره‌ای از اینها برداشت شده. جوهره یک امر خاص است. ثابت و ارزشمند و شخصی است. متمایز است و رقابتی.

نامزدهاي انتخاباتي این جوهره را در جاهایی با کلماتی که به کار می‌برند، با وعده‌هایی که می‌دهند، با تصویری که از خودشان می‌سازند، با شعار انتخاباتی خودشان به من و شما ارائه می‌کنند و تغییر یا ایستادگی بر آن باعث می‌شود پی ببریم این جوهره را درست انتخاب کرده‌ایم یا نه. اگر آنها خودشان جوهره‌شان را غلط انتخاب کرده باشند، کارشان وااسفا است؛ چون آنها چیزی غلط را که ارتباطی با خودشان ندارد، می‌خواهند به ذهن ما منتقل کنند. ذهن ما درستش را برداشت می‌کند؛ چه بخواهند یا نخواهند.

افشاگری فواید كانديدا را به چالش می‌کشد
می‌رسیم به فواید. فواید بعد از جوهره است؛ فواید سیاسی، شخصی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و جغرافیایی است. اینجاست که می‌بینید فایده فلان نفر برای صحنه سیاست کشور چه بوده. اینجاست که بعضی کنایه‌ها معنا پیدا می‌کند. اینجاست که افشای مثلا فلان صحبت فلان کاندیدا در فلان جمع روی رأی‌دهنده تأثیر می‌گذارد.

ممکن است اینها از نظر بعضی‌ها ارتباطی نداشته باشد؛ اما از منظر برند ارتباط دارد؛ چون افشاگری فواید فرد را به چالش می‌کشد. هر کاندیدا که اینها را به صورت پیوسته‌تر، متراکم‌تر و همبسته‌تر در انتخابات ارائه دهد، اعتماد بیشتری از سوی مردم کسب می‌کند؛ مشروط بر اینکه محرک‌های بیرونی بر آن انتخاب تأثیر نگذارند.

مديران در ايران با هزينه مردم، مديريت آموخته‌اند
هر برندی به یک طبقه از ذهن ما تعلق دارد. طبقه ذهنی آقای رئیسی، روحانی، قالیباف، جلیلی و ولایتی با هم متفاوت است و ذهن همه ما؛ اما این طبقه چطور شکل می‌گیرد؟ این طبقه مبتنی بر موقعیت‌گذاری است. آنهایی که خودشان را موقعیت‌گذاری می‌کنند، بعد در ذهن ما موفق به جایگاه‌یابی می‌شوند. چرا من باید به کاندیدایی که می‌گوید برای ٩٦ درصدی‌ها آمده‌ام رأی بدهم؟ مگر خودش جزء ٩٦درصدی‌هاست؟ تناقضات از این چارچوب جایگاه‌یابی و موقعیت‌گذاری درمی‌آید.

در مقایسه با چه کسی باید به این کاندیدا رأی بدهم؟ خودشان مقایسه را تعیین می‌کنند. می‌گویند ما در مقایسه با رقیبمان. چهار‌درصدی‌ها؛ یعنی آقای روحانی و وزرای ایشان و هوادارانشان به همین علت ما انتقام شما را از چهار‌درصدی‌ها می‌گیریم. چه وقت؟ در انتخابات. در کشورمان همه افرادی که شرکت می‌کنند، جزء سرمایه‌های این کشور و ایرانی هستند. کشور ما هزینه داده تا اینها مدیریت را یاد بگیرند.

منابع کشور ما (با احترام) تلف شده تا این بزرگواران مدیریت بیاموزند. پس مردم بخشی از سرمایه این کشور هستند. همه کسانی که در بعد از انقلاب در انتخابات کاندیدا شده‌اند، همه سرمایه‌های این کشور بوده‌اند و با هزینه‌هایی که من و شما و منابع عمومی کشور پرداخت کرده، مدیریت یاد گرفته‌اند و مثل ترامپ با هزینه شخصی این کار را نیاموخته‌اند. این موقعیت‌گذاری غلط به خود این افراد ضربه می‌زند. به سازمان‌ها، نهادها، جریان سیاسی که باز هم درون این کشور وجود دارد و به بخشی از ساختار سیاسی این کشور است، ضربه می‌زند. همین را اگر برای آقای روحانی در نظر بگیرید، ایشان برای چه کسی در انتخابات شرکت کرد؟ ایشان هم مشابه رقبایش جامعه را بخش‌بندی کرد.

جامعه را باید بخش‌بندی کنید. وقتی بگویید من کاندیدای ٩٦ درصد هستم، دولت من دولت مردم است، براساس اصول علم بازاریابی و برند می‌گوییم شما هیچ مخاطبی ندارید؛ چون وقتی برای همه حرف می‌زنید، برای کسی حرف نمی‌زنید. هیچ‌کس مخاطب شما نیست. باید مخاطب‌تان را بخش‌بندی کنید. آقای روحانی برای بخش‌های مختلف، اقوام، اهل سنت، زنان، اصلاح‌طلب‌ها و تحریمی‌ها بخش‌بندی کرد و اینها را برای آینده ایران پیوند زد. در مقایسه با کسانی که در رقابت با برند شخصی خودشان حضور داشتند، می‌گفت اینها نمی‌توانند ایران و آینده ایران را از این آشوب که در منطقه و جهان است، به سلامت عبور دهند. آن را هم از جوهره شخصی خودش گرفته بود.

در انتخابات کشور ما آقای روحانی از شعار «برای ایران» استفاده کرد. «برای کشور» قبل از اینکه حتی خانم کلینتون استفاده کند و کمپینش را با محوریت هیلاری برای آمریکا شروع کند، ریشه در فرانسه دارد. یک تبلیغ قدیمی است در جریان یکی از انقلاب‌های فرانسه که مردم و انقلابیون را به انقلاب برای فرانسه دعوت می‌کند. در کشور ما «برای» حرف اضافه است و کاربرد زیادی ندارد؛ به‌همین‌خاطر در کمپین آقای روحانی برای ایران به «دوباره ایران» تغییر کرد و به آن بیشتر توجه کردند. آقای روحانی می‌گوید دوباره آمده‌ام برای ایران و برای اسلام.

«دوباره ايران» روحاني از دل جوهره شخصي‌اش انتخاب شد
آقای روحانی گفت دوباره آمده‌ام برای ایران، برای اسلام. اما چرا برای ایران؟ «برای» در زبان ما حرف اضافه است و به‌تنهایی معنی ندارد؛ اما ایران ارزشمند است. دو بار جوهری‌کردن انگشت از سوی آقای روحانی چه چیزی را در ذهن شما تداعی می‌کند. جز تَکرار است؟ آقای روحانی تَکرار کرد و می‌خواست ایران را تَکرار کند. نه برای ١٣٩٦ تا ١٤٠٠. برای اینکه ایران آینده بهتری داشته باشد.

همه گفته‌های یک هفته آخر انتخابات برای مرزی فراتر از ١٤٠٠ است. در توییت آقای جهانگیری هم که رسما مطرح می‌شد؛ اما آقای روحانی چرا «برای ایران» را گفت؟ آقای روحانی یک نماینده مجلس بوده که بیشتر عمرش را در همان دوران در کمیسیون امنیت ملی به سر برده است. تمام آنچه از آقای روحانی می‌بینیم، بعد از مجلس، دوران جنگ حتی تا قبل از ریاست‌‌جمهوری رصد می‌کنیم به امنیت ملی مربوط می‌شود.

عالی‌ترین نهاد مؤثر در امنیت ملی ما. امنیت ملی برای ایران است. حسن روحانی را به‌عنوان اولین دبير شورای‌عالی امنیت ملی بعد از تغییر قانون اساسی و کسی که قبل از آن هم جانشین فرمانده جنگ بوده، اگر در یک جوهره خلاصه کنیم، می‌شود یک عنصر امنیتی که برای کشورش فعالیت امنیتی می‌کند؛ پس نتیجه می‌گیریم «برای ایران» از دل جوهره حسن روحانی انتخاب شده بود.

يك  نامزد با ٣پيام متفاوت
می‌رسیم به آقای قالیباف. او «دولت مردم» و «به عمل کار برآید» را انتخاب كرد. قاليباف در سال ٩٢ «ایران سربلند» را مطرح کرده بود. در انتخابات ٨٤ هم «زندگی خوب برای ایرانی». اولین نکته این است که از یک کاندیدا در سه دوره زمانی سه پیام متفاوت ساطع شده. نکته دوم اینکه چقدر این «دولت مردم» را با جوهره آقای قالیباف همسان می‌دانید؟ ایشان اگر می‌گفت «ایران سربلند» می‌توانست از آن استفاده کند و بگوید برای ایران کار کرده‌ام و جنگیده‌ام. فرمانده ناجا بوده‌ام و وظیفه‌ام بوده؛ اما از دولت مردم استفاده می‌کند.

دولت مردم هیچ پیوندی با جوهره برند شخصی این فرد ندارد. ایشان اگر می‌گفت «دولت کار»، همان ماهیت تکنوکراتی خودش و اینکه من آمده‌ام برای اینکه کار کنم، شاید قانع‌کننده‌تر بود. «دولت مردم» یک دولت عام است. همه دولت‌ها دولت مردم هستند و به رأی مردم انتخاب می‌شوند. مگر دولت غیرمردم هم داریم؟ عملکرد آقای قالیباف در شهرداری علیه همان ٩٦درصدی‌ها بوده. اين شعار در خود شخص، هیچ اصالتی و ریشه‌اي ندارد.

دوستی می‌گفت ما با فهرست اموالی که آقای قالیباف ارائه داد، هم محاسبه کردیم باز جزء چهاردرصدی‌هاست! آقای هاشمی‌طبا گفت من این فهرست اموال را باور نمی‌کنم. اینها اصالت ندارد. آقای روحانی اصالت داشت، اگر تَکرار هم برای خودش نبود، برای کسی بود که همان فرد با اصالت خودش از او حمایت کرد.

٩٦‌درصدی‌ها، دولت مردم، دست‌فروش‌ها که حامیان قالیباف نبودند. تنها کاندیدایی که می‌شود گفت در انتخابات ٩٦، ٨٤ و حتی انتخابات ٩٢ کمپین داشته و کمپینش براساس اصول کمپین بوده، آقای قالیباف بوده و مراحل را رعایت کرده؛ اما مشکل این است که این کمپین را هر جور دوست داشتند، کشیدند و از همه‌جا کپی کرده و خروجی‌اش را به مردم داده‌اند.

یک‌جا در کمپین ٨٤ ایشان، بخش عمده‌ای تقلید از تونی بلر بود، در ٩٢ تقلید از احمدی‌نژاد بود، در ٩٦ از همه جای دنیا. این کارها در ذهن مردم القا می‌کند که این شخص جوهره مشخصی ندارد. در حقیقت دچار بحران هویتی است و در ذهن ما هویتی ندارد که او را به آن منتسب بدانیم.

آقای رئیسی که شعارش «دولت کار و کرامت» است. کرامت که از جایگاه خادمی ایشان در آستان مقدس مشهد نشئت می‌گیرد و کار. کار و کرامتی که می‌خواست تغییر به نفع مردم را ایجاد کند. این هم در ذهن مردم فقط بخشی مصداق بیرونی پیدا کرد. آقای رئیسی در پیام‌هایش از جذابیت‌های اخلاقی استفاده کرده بود. همه آنچه می‌دیدید ارائه می‌شد، مبتنی بر جایگاه و اعتبار حضرت امام رضا (ع) بود.

آقای رئیسی مقام قضائی بود و سابقه‌ای نداشت که کاری انجام دهد. آنچه وجود داشت، کرامت بود؛ چون «کار» که مصداق بیرونی نداشت. بیشتر مصداق «کرامت» بود. اقناع این پیام هم به این راحتی‌ها امکان‌پذیر نبود و نیست؛ چون اقناع اثرگذار و پایدار باید به ‌صورت مستقیم انجام شود، نه به صورت رابطه‌ای. آقای رئیسی این را ملاک عمل خودش قرار داد و سعی کرد در انتخابات و فعالیت‌هایش قبل از انتخابات خودش را به‌عنوان فردی که مشکل‌گشاست معرفی کند.

مخاطب ایشان مثل آقای قالیباف همه مردم ٩٦درصدی نبودند. بخشی از شهروندان بودند که نه راست هستند و نه چپ. نه انقلابی هستند و نه ضد انقلاب. اینها مردمی عادی هستند که این کشور و نظام را دوست دارند؛ ولی می‌خواهند مشکلات زندگی‌شان حل شود. با کسی هم دعوا ندارند. دعوای روحانی و قالیباف هم برایشان مهم نیست.

مشکل‌گشایی و حل مشکلات آن طبقه خاص از مردم که اگر به نقشه‌های آرا دقت کنید، هرجا پیوستگی و اعتبار مذهبی امام رضا (ع) نزد مردم بالاست، آقای رئیسی رأی بالاتری گرفته. نمی‌خواهم بگویم بقیه امام رضا را دوست ندارند، خیر. مي‌گويم امام رضا(ع) برایشان عنصر تأثیرگذار در رأی‌دهی بوده.

از پشتوانه کرامت استفاده شده. آقای رئیسی در تغییر به نفع مردم فقط توانست بخش مشکل‌گشایی را مطرح کند. موقعیت‌گذاری خوبی کرده بود؛ ولی ظهور و بروز و نمایش خوبی نداشت. از طرف دیگر جاهایی هم مسائلی بود که آقای رئیسی به‌عنوان تولیت آستان قدس فارغ از بحث قضائی باید آنها را حل می‌کرد مثل مسئله پرداخت مالیات.

او از مالیات‌ندادن بقیه صحبت می‌کرد و می‌گفت دولت از کسبه خرده‌پا مالیات زیاد می‌گیرد؛ اما آستان قدس از معافیت مالیاتی استفاده می‌کرد. او خود به این پارادوکس‌ها دامن می‌زد.
جلسه رسمیت دارد، لباس‌های سیاه و لب‌هایی که از هیچ راهی به لبخند نمی‌رسند می‌گویند که علاوه بر رسمیت، لحظات بسیار سختی را در پیش داریم؛ لحظاتی که ٤٣ خانواده قربانیان معدن یورت و همه روستاییان آزادشهر در ٢٥ روز گذشته گذراندند.

به گزارش شرق، افرادی که قرار است در حضور وزیر کار و استاندار صحبت کنند، تلاش می‌کنند محکم و بدون بغض باشند، اما وقتی وزیر با بغض حرف می‌زند و پای عواطفش را به میان می‌کشد، صدای گریه در سالن می‌پیچد.سومین جلسه‌ای است که وزیر پس از حادثه معدن یورت و ازدست‌رفتن ٤٣ کارگر معدن در میان خانواده آنها در رامیان حاضر شده و مسائل مختلفشان را پیگیری می‌کند، اما انگار هنوز خانواده‌ها اعتماد و راحتی ندارند.

استاندار شروع به گزارش عملکرد مطالبات و دستورات رئیس‌جمهور و وزیر کار می‌کند و در ادامه تأکید می‌کند که موضوع پرونده معدن و مقصران از دست ما بیرون است و باید منتظر اعلام مراجع قضائی و کمیته مربوطه باشیم.

صادقلو درباره گزینه‌های مختلفی که برای مسکن این خانواده‌ها پیش‌بینی شده توضیح می‌دهد و می‌گوید: ٥٠ میلیون تومان برای تأمین مسکن این خانواده‌ها در نظر گرفته شده است. او گفت: انتخاب مسکن مهر در آزادشهر، دریافت کمک برای ساخت خانه یا تکمیل خانه یا هر گزینه دیگر خانواده‌ها را بررسی و با آنها همراهی می‌کنیم و درعین‌حال می‌توانیم تسهیلات ارزان‌قیمت هم برای این خانواده‌ها در نظر بگیریم.صادقلو در تکمیل گزارش خود به ربیعی می‌گوید: خانواده‌ها می‌خواهند کمیته حقیقت‌یاب قصور و تقصیر را هرچه‌زودتر شفاف اعلام کند، همه خانواده‌ها با مقام معظم رهبری دیدار داشته باشند و تقاضایشان این است که این جان‌باختگان شهید محسوب شوند.

خانواده‌ها ساکت هستند و گوش می‌دهند؛ بچه‌ها با لباس‌های مشکی در میان میهمانان نشسته‌اند و سعی می‌کنند مثل همراهانشان جدی باشند؛ یکی، دو نفر قرار است به نمایندگی از بقیه صحبت کنند و منتظر می‌مانند تا صحبت‌های وزیر کار هم تمام شود. علی ربیعی با تسلیت مجدد شروع می‌کند و نزدیک‌شدن ماه رمضان را تبریک می‌گوید، اما حرف‌هایش به بغض می‌رسد.

او سلام رئیس‌جمهور روحانی را به خانواده‌ها می‌رساند و در ادامه توضیحاتی را درباره پیگیری‌های خود و کمیته تشکیل‌شده می‌دهد. او اعلام می‌کند که تیمی مستقل مستقیما مشکلات و مطالبات خانواده‌های جان‌باختگان معدن را پیگیری خواهد کرد و مسائل هر خانواده جداگانه بررسی مي‌شود. او چندبار با تأکید گفت که تصمیم گرفته؛ چه وزیر باشد و چه در دولت بعد مسئولیتی نداشته باشد در این چهار سال به این خانواده‌ها سر بزند و مسائل آنها را دنبال کند. او که خود همسر و فرزندش را از به‌دست داده است به خانواده قربانیان یورت می‌گفت که به‌نوعی غم ازدست‌دادن عزیزان را درک می‌کند و هنوز هم این جای خالی‌ها برای او پر نشده است.

او گفت: مردن در این دوره و زمانه زیاد است و برای همه ما وجود دارد، اما گاهی برخی از مردن‌ها مظلومانه است و نوع جان‌دادن همه را متأثر می‌کند. این مردان که برای روزی تلاش می‌کردند، با این کار سخت، در واقع کار جان می‌کردند و مرگ آنها منصفانه نبود.

او به خانواده‌ها قول داد که پیگیری پرونده قضائی معدن یورت و مجازات مقصران را ادامه خواهد داد و گفت: بدون هیچ تعارفی قصور را اعلام می‌کنم و از گروهی خواسته‌ام این موضوع را منصفانه و باشجاعت دنبال کنند.

او حادثه معدن یورت و حواشی آن را اتفاقی با ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی برشمرد و گفت:‌ بالاترین مقام اجرائی کشور کمی بعد از حادثه از محل حادثه بازدید کرد که البته مخالفان زیادی داشت. او گفت که موضوع دیدار با رهبری و تقاضای شهید محسوب‌شدن این جان‌باختگان را دنبال می‌کند. او تصریح کرد که در مورد شهید محسوب‌شدن افراد یک قاعده کلی را در دولت قرار داده‌اند و آن اینکه هر تصمیمی که در مورد جان‌باختگان پلاسکو گرفته شود، برای سایر حوادث هم تسری یابد، اما باز هم در چنین مواردی تصمیم با شخص مقام معظم رهبری است و همه تابع این تصمیم هستند. وزیر کار همچنین گفت که مطالبه احداث یک کلینیک تخصصی در آزادشهر به نام «جان‌باختگان معدن یورت» را پیگیری می‌کند.

ربیعی گفت که پس از ماه رمضان باز هم برای رسیدگی به روند کارهای دستور داده‌شده به آزادشهر سفر می‌کند و به استاندار گلستان و سایر مسئولان حاضر دستور داد که بیمه کارگران معدن یورت از هر تاریخی که بوده تا زمان تعطیلی اخیر بیمه سخت و زیان‌آور محسوب شود و بیمه بی‌کاری همه آنها را در شش ماهی که این معدن تعطیل است جاری کنند. او درعین‌حال تأکید کرد که مستمری جان‌باختگان معدن باید به‌طور کامل به خانواده آنها پرداخت شود.

او به پرداخت حداکثر دیه که ٢١٠ میلیون تومان است، پرداخت ٥٠ میلیون تومان کمک‌هزینه برای مسکن، ٢٤ میلیون تومان کمک‌های جمع‌شده برای خانواده‌ها و سایر کمک‌ها و مساعدت‌هایی که جاری شده است اشاره کرد و گفت: این کمک‌ها جای خالی این عزیزان را برای خانواده‌ها پر نمی‌کند، اما می‌تواند التیامی بر دردهای آنها باشد.

او درعین‌حال اعلام کرد که تیمی از مشاوران برای مشاوره با همسران و فرزندان و سایر اعضای خانواده جان‌باختگان معدن یورت به اين شهر می‌آیند تا بتوانند برخی از آلام خانواده‌ها را کم کنند. براساس این گزارش، در ادامه جلسه، فاطمه جاهدی، عضو شورای شهر آزادشهر که خود یکی از عزاداران این حادثه است و برادرش را زیر زغال‌های زمستان یورت از دست داده، برخی از مطالبات خانواده‌ها و مردم آزادشهر را مطرح کرد که ساخت کلینیک تخصصی یکی از مهم‌ترین موارد آنها بود.

او گفت که به‌عنوان یک بچه معدنی سال‌هاست با درد معدنکاران بزرگ شده و حالا برادرش را هم از دست داده است. او گفت که معدنکاران در این سال‌ها و در این چند ماه اخیر بارها و بارها اعلام کرده بودند که این معدن تجهیزات و ایمنی لازم را ندارد؛ اما پیمانکار و سایر مسئولان توجهی نداشته‌اند.

او گفت که از زمانی که بچه بوده‌اند و پدرشان در معدن بوده تا‌به‌حال شاهد حوادث زیادی در معدن بوده‌اند؛ اما هیچ‌گاه معدنی یکباره ٤٣ نفر را این‌گونه از آنها نگرفته بود. یکی دیگر از حاضران که بزرگ‌ترین فرزند در میان همه فرزندان جان‌باختگان معدن یورت است، به نمایندگی از باقی خانواده‌ها با بغض و اشک وزیر را خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید که شما باید قسم بخورید مقصران این حادثه را به جزای عملشان می‌رسانید. او به ربیعی گفت: این پولی که امروز به ما می‌دهید تا چند سال دیگر که این بچه‌ها بزرگ می‌شوند و سرپرستی ندارند، چه ارزشی دارد؟ تقاضای ما این است که وضعیت معدن و سایر معدن‌ها را اصلاح کنید تا دیگر این مسائل تکرار نشود و این پرونده را تا آخر منصفانه دنبال کنید.

او که پدر و دوستانش را در این حادثه از دست داده است، به مسئله اشتغال در آزادشهر و اجبار جوانان به کار در معدن اشاره کرد و گفت: جوانان این شهر با تحصیلات مجبورند که با حداقل حقوق و شرایط سخت در معدن کار کنند؛ درحالی‌که اگر گزینه دیگری برای کار وجود داشت، پیمانکار معدن هم این اندازه یکه‌تازی نمی‌کرد. وزیر کار، رفاه و تأمین اجتماعی با تیم همراهش در ادامه این جلسه در مراسم ختمی که در روستای وطن در نزدیکی معدن یورت از سوی شش خانواده جان‌باختگان تدارک دیده شده بود، حاضر شد.

مراسم در مسجد روستا با حضور همه مردم آن برگزار شد؛ درحالی‌که جوانان و مردان و زنان با لباس‌های سیاه در مقابل قاب عکس شش عزیز ازدست‌رفته شان نماز و دعا خواندند و نوحه خواندند و بر سر و سینه زدند. وزیر به صورت جداگانه به منزل مراد کمال‌وطن - یکی از جان‌باختگان - رفت و با اعضای خانواده هر شش جان‌باخته معدن در روستای وطن ابراز همدردی کرد و پای درددلشان که صریح و بی‌پرده بود، نشست.

زنان که کمتر در پیگیری‌ها خطاب قرار گرفته‌اند و فرزندانشان را در کنارشان کنترل و سرگرم می‌کنند، عصبانیت بیشتری دارند. خانواده‌ها وزیر را میهمان خودشان کرده‌اند و سفره را پهن می‌کنند؛ دست و دلبازانه پذیرایی می‌کنند اما لقمه‌ها سخت پایین می‌رود... 
دکتر رسول رمضانیان
فرارو- دکتر رسول رمضانیان؛ در نگاه کلان به اقتصاد، خانوارها نیروی کار خود را به بنگاهها و سازمان‌های اقتصادی عرضه می‌کنند و بنگاه‌های اقتصادی با استفاده از نیروی کار، محصول (کالا و خدمات) تولید می‌کنند و آن را به خانوار عرضه می‌کنند. نسبت بین تعداد خانوارها با تعداد بنگاه‌های اقتصادی، مشخصه‌ای برای آن است که اقتصاد یک جامعه را متغیر بین متمرکز سازمانی تا نامتمرکز شبکه‌ای بنامیم.

شهری را با 200 خانوار در نظر بگیرید که در آن دو سازمان اقتصادی وجود دارد که همه نیروهای کار فعال خانوارها، کارکنان یکی از این دو سازمان هستند، و همه محصولات مورد نیاز خانواهای شهر توسط این دو سازمان تولید می‌شود. هر خانواری در ازای کاری که در سازمان انجام می‌دهد دستمزد می‌گیرد و سپس هر خانوار با خرید محصولات تولیدی یکی از این دو سازمان، درآمد خود را دوباره به سازمان برمی‌گرداند.

در این حالت با اقتصاد متمرکز سازمانی در شهر روبرو هستیم که کارکنان به صورت هرمی، رییس کل سازمان، مدیر عامل، مدیر بخش، مدیر زیربخش و ... هستند و باید وظایف سازمانی خود را انجام دهند و در اختیار سازمان باشند. این سازمان است که وظایف را تعیین می‌کند و حتی در این شهر، برای بی‌اراده کردن بیشتر شهروندان، هویت وابسته سازمانی ایجاد شده است که هر فرد در هنگام معرفی، خود را با نوعی افتخار تلقینی به عنوان کارمند یک سازمان معرفی می‌کند.

حال همان شهر 200 خانواری را با 100 بنگاه اقتصادی در نظر بگیرید که هر دو خانوار به صورت مشترک  مالک یکی از این بنگاه‌های اقتصادی است، این بنگاه‌های اقتصادی  توسط خانوارها مدیریت می‌شوند و نیروهای خانوار تنها کارکنان بنگاه‌های اقتصادی نیستند، بلکه مالک، مدیر و صاحب اختیار مستقیم و بدون واسطه آنها هستند.

در این شرایط، بنگاه‌های اقتصادی محصولات را تولید می‌کنند و به یکدیگر عرضه می‌کنند و تفاوت چندانی بین خانوار و بنگاه اقتصادی نیست. در این جامعه، فضای ارتباطی هرمی و سلسله مراتب دستوری نیست، بلکه شبکه‌ای است. نیروهای کار، نه برای انجام وظایف تعیین شده توسط سازمان به منظور دریافت دستمزد، بلکه برای درآمدزا کردن بنگاه اقتصادی (کارگاه تولیدی-خدماتی) خود با انگیزه تلاش می‌کنند.

در حالت هرمی، نیروی‌کار دستورپذیر نیروی بالادستی خود است و تنها راه چاره او آن است که بکوشد که در هرم بالا برود و به نیروهای پایین دست، دستور دهد. اما در حالت شبکه‌ای، نیروی کار برای خود و با انگیزه افزایش بهره‌وری بنگاه اقتصادی خود تلاش می‌کند.

در اقتصاد متمرکز سازمانی هرمی، انسان نمی‌تواند به دنبال خودشکوفایی و تحقق ایده‌های خود باشد، بلکه او در سلسله مراتب دستوری، باید پذیرای دستورات بالادستی و دستور دهنده به نیروهای پایین دستی باشد، و استعداد و عمر خود را در جهت تحقق اهداف سازمان هزینه کند.

در این اقتصاد، هویت انسانی به هویت وابسته سازمانی تقلیل می‌یابد و سازمان‌ها برای بهره‌کشی بیشتر از نیروی کار، می‌کوشند تا هویت وابسته سازمانی را در جامعه تبلیغ کنند تا انسان از اینکه رئیس فلان بخش سازمان است و در جهت اهداف سازمان (که حتی خودش نیز به آنها باور قلبی ندارد) خدمت می‌کند به خود ببالد.

در اقتصاد متمرکز سازمانی هرمی، تقریبا همه انسانها مستخدم یک سازمان هستند و استقلال و آزادی‌های انسانی در جهت ایجاد نوعی کارآمدی و نظم قربانی می‌شود. در این اقتصاد، یا مالکان سازمان‌ها تعداد بسیار کمی هستند که به عنوان سرمایه‌داران محسوب می‌شوند و یا اینکه سهام سازمان بین تعداد زیادی خانوار  پخش شده است، که در هر دو حالت اختیار مدیریت، ارزش‌سازی و تصمیم‌گیری از انسانها گرفته شده و تنها در اختیار معدودی از افراد قرار گرفته است. این نوع اقتصاد، برای افرادی می‌تواند دلپذیر باشد که با امنیت‌جویی و ریسک گریزی، می‌خواهند سرنوشت خود و ارزشهای خود را به سازمان و هویت سازمانی بسپارند و هدفی متعالی و هویت فردی در زندگی برای خود ندارند.

در اقتصاد نامتمرکز شبکه‌ای، اینگونه نیست که نیروهای کارِ خانوارها، مستخدم سازمان‌های بزرگ باشند، بلکه هر خانواری مالک و راهبرنده بنگاه اقتصادی خود است. در این شرایط، انسان هویت مستقل فردی خود را بنا می‌کند و می‌تواند از بنگاه اقتصادی خود برای تولید کالا و خدماتی که در جهت خودشکوفایی خود اوست، بهره ببرد. در این شرایط خلاقیت برای رفع نیازهای جامعه افزایش پیدا می‌کند و انسان‌ها در فضای رقابتی، با پذیرفتن مخاطره و با شجاعت،  برای ارائه محصولی بهتر و منحصرفرد به جامعه تلاش می‌کنند.

هویت مستقل فرد، در شکوفا کردن استعدادهای درونی خود، برای ارائه آن به جامعه انسانی، معنا می‌یابد و نه به عنوان فردی با وابستگی و موقعیت سازمانی.در اقتصاد نامتمرکز شبکه‌ای، روابط بین انسانهای هرمی نیست، بلکه هر خانواری محصول خود را تولید می‌کند و آن را در یک شبکه به بنگاه اقتصادی خانواری دیگر می‌دهد که آن بنگاه نیز افزوده‌ای بر آن اضافه می‌کند و به این ترتیب با دست به دست شدن در شبکه بنگاه‌های تولیدی، محصول تکامل می‌یابد و آماده مصرف می‌شود.

پیش از انقلاب کشاورزی که انسانها شکارچی حیوانات و گیاهان بودند، آزادی و استقلال در بالاترین حد خود قرار داشت، با انقلاب کشاورزی، گروهی از خانوارها مالک زمین‌ها شدند و گروهی دیگر رعایایی که نیروی کار خود را در اختیار مالکان زمین قرار می‌دادند. با  این وجود، آهسته آهسته خودکارفرمایی و خانوارهای صاحب بنگاه‌های اقتصادی خصوصی افزایش پیدا کرد. یک خانوار کفش تولید می‌کرد، خانواری دیگر محصولات لبنی، خانواری دیگر فرش، خانواری دیگر لحاف‌دوزی و ... .

با انقلاب صنعتی، این سازمان‌های بزرگ بودند که بنگاه‌های خانوادگی را گرفتند و نیروهای کار خانوار را مستخدم و برده خود کردند. به جای صدها بنگاه اقتصادی مستقل تولید محصولات لبنی، یک کارخانه بزرگ به وجود آمد که می‌توانست محصولات لبنی را با قیمتی پایین‌تر از بنگاه‌های کوچک تولید کند و به علت بهینه‌تر بودن از لحاظ اقتصادی، ساختار اقتصادی جوامع از  حالت نامتمرکز به حالت متمرکز تغییر شکل داد.

این افزایش کارآمدی، کاهش قیمت‌ها و هزینه‌های تولید به قیمت از دست رفتن آزادی، و استقلال مالی خانوارها و وابستگی به سازمان‌ها به دست آمد. سرمایه‌ای که قبلا به طور نامتمرکز بین خانوارها دست به دست می‌شد، بطور متمرکز در اختیار صاحبان سازمان‌ها قرار گرفت. نیروی کاری که قبلا به طور نامتمرکز در اختیار خانوارها بود، از اختیار خانوارها خارج شد و در ازای دریافت دستمزد و حقوق، در اختیار سازمان‌ها قرار گرفت و تقریبا همه انسانها تبدیل به کارمندان حقوق‌بگیر شدند که تنها تلاش آنها این بود که در سلسله مراتب بالاتری قرار بگیرند که حقوق بیشتری داشته باشند. آن تمایل درونی انسان برای ایجاد ارزش افزوده دارد، در ساختار جدید گم شد و انسانها بدون آنکه بدانند که آیا ارزش افزوده‌ای تولید می‌کنند، تنها همانند یک چرخ‌دنده بی‌اختیار و بی احساس در داخل سازمان قرار گرفتند و مامور و معذور به انجام دستورات شدند.

اما انقلاب فناوری اطلاعات و دستاوردهای جدید بشر، چون سلولهای خورشیدی، واحد پول نامتمرکز بیت کوین، مکانیسم‌های جمع‌سپاری و فناوری چاپگر‌های سه بعدی، در حال وارونه کردن این مسیر است و این امکان را فراهم کرده است که این بار کارآمدی و بهینه‌سازی در آن باشد که بنگاه‌هایی که خانوارها با انگیزه آنها را اداره می‌کنند، توسعه و اقتصاد را به پیش ببرند و خانوارها بتوانند نیروی‌کار، و استقلال و آزادی اقتصادی خود را از سازمان‌ها بازپس بگیرند.

کارمند یک سازمان از آنجا که نمی‌تواند در پی خودشکوفا کردن خود باشد، از انگیزه کافی برای خلاقیت و ایجاد ارزش افزوده برخوردار نیست، ولی اگر همان فرد خودش صاحب بنگاه اقتصادی شخصی خودش باشد که به جای فروش مستقیم نیروی کار خود، قطعه محصولِ تولیدی با نیروی کار خود را بفروشد، آنگاه انگیزه‌مند خواهد شد.

مکانیسم جمع‌سپاری یعنی به جای آنکه تولید یک محصول را به یک سازمان هرمی متمرکز بسپاریم، آن را در اختیار افراد جامعه قرار دهیم تا آنها با انگیزه فردی و خلاقیت شخصی، در یک فضای شبکه‌ای محصول (کالا و خدمات) را تولید کنند.

فناوری اطلاعات سبب شده است که به جای آنکه هتل‌های بزرگ در شهرهای مشهد، شیراز و ... تاسیس کنیم و بقیه مردم کارکنان آن باشند، یک هتل بزرگ نامتمرکز در سطح شهر ایجاد کنیم که هر خانواری یکی از اتاقهای خود را برای میزبانی اختصاص می‌دهد و در فضای رقابتی برای ارائه خدمات بهتر با قیمت مناسب‌تر آن را در اینترنت عرضه کند. به جای آنکه دانشگاه تاسیس کنیم که اعضای هیات علمی مستخدم آن باشند، اعضای هیات علمی در فضای رقابتی دروس خود را در یک سامانه معتبر منتشر کنند، سنجش دانشجویان با سامانه باشد، و دانشجویان مختار باشند که درس را با هر استادی که خواستند، مستقل از موقعیت جغرافیای استاد درس بگذرانند، و شهریه را به مدرس بپردازند که این سبب خواهد شد که اعضای هیات علمی برای آنکه درآمد بیشتری در بیاورند در رقابت با مدرسان دیگر، درس خود را با کیفیت بهتر ارائه دهند.

فناوری سلولهای خورشیدی سبب شده است که به جای آنکه با استفاده از سوخت فسیلی در کارخانه‌های بزرگ برق تولید کنیم و آن را در یک شبکه توزیع برق به خانوارها برسانیم، هر خانواری با استفاده از سلولهای خورشیدی روی پشت‌بام خود، انرژی پخت و پز، روشنایی، و حمل و نقل با خودرو برقی خود را بدون واسطه از بخشاینده طبیعت به دست آورد و در صورت صرفه‌جویی بخشی از انرژی خود را به دیگران بفروشد.

زمان آن رسیده است که اقتصاد جامعه را جمع‌سپاری کنیم. جامعه‌ای که اقتصاد آن را انسانهای موظفِ بی‌انگیزه، غیرخلاق و مسابقه‌جو در سلسله مراتب قدرت و اعتبار، جلو می‌برد، یک اقتصاد ناکارآمد است که با مفهوم متعالی انسان بودن همخوانی ندارد.

حرکت به سمت اقتصاد نامتمرکز شبکه‌ای (که خوشبختانه فناوری‌های جدید سبب شده است که افزایش کارآمدی نیز همسو با آن باشد) یعنی آزادی و استقلال انسانی که نمی‌خواهد فرصت کوتاه عمر خود را در انجام وظایف سازمانی هدر دهد، یعنی حرکت به سوی جامعه‌ای که انسانهای آن فرصت زیستن انگیزه‌مند، خودشکوفایی و تعالی را داشته باشند.
رییس فراکسیون مستقلین مجلس از فضاسازی های کذب برخی رسانه انتقادکرد.

به گزارش ایسنا، کاظم جلالی درباره برخی اخبار منتشر شده در روزهای اخیر پیرامون موضوع انتخابات هیات رییسه مجلس گفت: متاسفانه این روزها خبرهای نادرست زیادی منتشر می شود که برای اختلاف افکنی و ایجاد تشنج مصنوعی در داخل مجلس است.

رییس فراکسیون مستقلین ولایی مجلس شورای اسلامی در ادامه این مطلب افزود: آخرین خبر دروغ این بود که دیروز به صورت گسترده خبری پیامک شد و در شبکه های اجتماعی قرار گرفت با این مضمون که " هم اکنون در مجلس جلسه ای به ریاست کاظم جلالی با طیف اصولگرایان برای حذف علی مطهری از ترکیب هیات رییسه در حال برگزاری است".

وی با انتقاد از انتشار این دست از مطالب کذب تاکید کرد: نکته جالب توجه اینجا است که محتوای جلسه از اساس کذب بود ، چرا که جلسه مذکور در دفتر آقای مطهری وبا حضور ایشان برگزار شد و  چطور می شود با حضور یک فرد برای حذف خودش جلسه برگزار کرد.

جلالی در خصوص این اخبار تصریح کرد: از این خبر دروغ تعجب کردم و متاسف شدم که چقدر در جامعه ما ترویج دروغ بین برخی سیاسون شکل گرفته است.

تشریح روند و جزییات رایزنی در مجلس در خصوص انتخابات هیات رییسه
کاظم جلالی در ادامه در خصوص کل مذاکرات صورت گرفته درباره انتخابات هیات رییسه از هفته گذشته تاکنون گفت: در روزهای گذشته و بعد از انتخابات ریاست جمهوری با تصور این که مجلس در روز یکشنبه انتخابات هیات رییسه دارد جلساتی برگزارشد.

وی ادامه داد: در این جلسات ابتدا جمعی از دوستان فراکسیون امید آمدند و بحث اصلی جلسه نیز موضوع ائتلاف فراکسیون مستقلین ولایی و امید بود که از همان ابتدا نگاه مستقلین این بود که بالاخره ما نمایندگان مجلس هستیم و با توجه به حضور سه فراکسیون در داخل مجلس پس باید سه فراکسیون با هم ائتلاف کنیم و هیچ جریانی در داخل مجلس حذف نشود.

جلالی در خصوص این دیدگاه فراکسیون مستقلین خاطر نشان کرد: فراکسیون امید از ابتدا از این پیشنهاد استقبال نکرد و در آن روز مقرر شد تا مذاکرات در روز سه شنبه هفته گذشته ادامه یابد.

رئیس فراکسیون مستقلین افزود: روز سه شنبه مفصل با فراکسیون امید و اصولگرایان ولایی  مذاکره کردیم علاوه بر این ساعت 2 بعد از ظهر سه شنبه با هیات رییسه فراکسیون امید جلسه داشتیم.

رییس فراکسیون مستقلین مجلس در خصوص پیشنهادات مطروحه در این جلسه گفت: در این جلسه دوستان فراکسیون امید پیشنهاد کردند: رییس و نواب ثابت باشند، بعد از آن یک خانم از فراکسیون زنان یک نفر نیز از فراکسیون اهل تسنن  در ترکیب هیات رییسه تعیین شود که با این حساب 7 جایگاه دیگر در هیات رییسه باقی می ماند که با این قرار، 4 جایگاه سهم فراکسیون امید و 3 جایگاه سهم فراکسیون مستقلین ولایی بود.

جلالی در تشریح جزییات این پیشنهاد فراکسیون امید خاطر نشان کرد: توجه کنید که در این پیشنهاد؛  جایگاه تعیین شده برای یکی از خانم ها، طبیعتا سهم فراکسیون امید خواهد بود و اگر از رییس مجلس که در مورد آن اجماع داریم بگذریم نسبت 3 به 8 می شویم یعنی 8 نفر از فراکسیون امید و 3 نفر از فراکسیون مستقلین.

وی افزود: من در همان جلسه در خصوص این پیشنهاد فراکسیون امید تاکید کردم که بعید است فراکسیون مستقلین ولایی چنین پیشنهادی را بپذیرد، چرا که نگاه فراکسیون مستقلین نسبت مساوی 3 نفر برای هر 3 فراکسیون مجلس می باشد و این در شرایطی است که رییس و نواب رییس فعلی را ثابت در نظر بگیریم.

جلالی همچنین تاکید کرد: بعد از ظهر همان روز با فراکسیون نمایندگان ولایی نیز جلسه داشتیم و آن ها پیشنهاد دادند: 12 نفر به طور مساوی؛ 6 نفر از - فراکسیون نمایندگان ولایی- و 6 نفر از – فراکسیون مستقلین- در نظر گرفته شود.

وی در ادامه این موضوع روایت کرد: روز چهارشنبه صبح من کسالت داشتم و بعد از ظهر نیز راهی شاهرود شدم و فرصتی برای مذاکره جدید نشد، پنج شنبه صبح بهروز نعمتی  نماینده تهران اطلاع داد که فراکسیون امید موافق مذاکره سه جانبه است، من نیز با شنیدن این خبر استقبال کردم و به تهران و در تماس تلفنی آقای مطهری  با اینجانب، ایشان تاکید کردند این جلسه هر چه سریع تر تشکیل شود.

جلالی در خصوص برنامه ریزی برای تشکیل این جلسه سه جانبه گفت: ساعت  4 بعد از ظهر روز جمعه آقای وکیلی تماس گرفت که فراکسیون امید تقاضای چنین جلسه ای ندارد، بعد از پایان صحبت و تماس مجددی که بنده با آقای نعمتی داشتم آن ها این حرف را منتقل کردند که این جلسه نباید به گونه ای برگزار شود که گویا فراکسیون امید درخواست این جلسه را داشته است که ما باز هم این درخواست آن ها را قبول کردیم.

وی ادامه داد: ساعت 4 و ربع آقای وکیلی تماس گرفت و گفت که ما – فراکسیون امید- در جلسه شرکت نمی کنیم و تنها آقای مطهری می آیند و ایشان هم از جانب خودش می آید و در نهایت فراکسیون امید در جلسه شرکت نکردند.

جلالی در خصوص این جلسه مشترک با علی مطهری تاکید کرد: در این جلسه آقای مطهری پیشنهادی داد که مقرر شد فراکسیون امید ابتدا در این خصوص نظر خود را بدهد و به نظر بنده این پیشنهاد در شرایط موجود  سازنده بود.

وی درباره پیشنهاد مطهری گفت: آقای مطهری پیشنهاد کردند که رییس ثابت و مورد اتفاق و اجماعی باشد ودر مورد نواب رییس؛ دو کاندیدا فراکسیون امید معرفی کنند و یک نفر فراکسیون نمایندگان ولایی و یک نفر از سوی فراکسیون مستقلین ولایی معرفی شود و در صحن این 4 نفر با هم رقابت کنند و در مورد  بقیه  کرسی های هیات رئیسه نیز، به نسبت فعلی، 3 نفر برای هر فراکسیون حفظ شود که این پیشنهاد نیز همان حرفی بود که ما در فراکسیون مستقلین ولایی از ابتدا زدیم و فراکسیون امید نمی پذیرفتند و النهایه  مقررشد آقای مطهری در فراکسیون امید این پیشنهاد را مطرح کند.

جلالی در خصوص برخی فضاسازی های رسانه ای مبنی بر تلاش سازماندهی شده برای حذف علی مطهری از ترکیب هیات رییسه گفت: دیشب خدمت مطهری تماس گرفتم و گفتم برخلاف فضاسازی ها مبنی بر تلاش برای  حذف شما، بنده از اساس  کاندیدا نیستم و در ترکیب فعلی هم ایراد جدی نمی بینیم،  البته ایشان به من محبت داشتند که خوب است اگر کاندیدا شوید و با حضور شما در هیات رییسه، من  به کارهای دیگرم می رسم.

وی تاکید کرد: این فضاسازی ها صحیح نیست و مذاکره ادامه دارد واحتمال جمع بندی جدید هنوز وجود دارد و نباید با فضاسازی امورات داخلی مجلس را به هم ریخت.

رییس فراکسیون مستقلین مجلس با انتقاد از طرح برخی موضوعات بی اساس مبنی بر تصمیم ریاست مجلس برای جاگزین کردن چهره ای از فراکسیون ولایت به جای علی مطهری گفت: ریاست مجلس از یک ماه پیش تاکید داشتند که ترکیب فعلی هم ترکیب خوبی است و هیچ گاه در مورد هیچ عضوی اظهار نظر منفی نداشتند و نسبت به آقای مطهری هم  ایشان چنین مطلبی را مطرح نکردند و برخی به دروغ گفتند.

وی خاطر نشان کرد: نه آقای لاریجانی و نه نزدیکان ایشان به دنبال حذف مطهری نیستند و به دنبال این هستیم که در یک فرمول هر سه فراکسیون باشند.

حاشیه سازی درباره انتخابات هیات رییسه مجلس، همگرایی طیف عقلای جریان های سیاسی بعد از انتخابات ریاست جمهوری را تحت الشعاع قرار می دهد / نواب رییس فعلی مجلس از شخصیت های معقول و مقبول هستند

جلالی همچنین تاکید کرد: بعد از انتخابات ریاست جمهوری و نزدیک شدن طیف عقلا به هم در جناح های مختلف سیاسی، نباید انتخابات هیات رییسه مجلس موجب از هم پاشیدگی صفوف عقلا در مجلس شود.

رییس مرکز پژوهش های مجلس خاظر نشان کرد: در تمامی ادوار گذشته در طی سال دوم دوره چهارساله مجلس تغییرات هیات رییسه در حد یک نفر یا دو نفر بوده است و اینکه برخی هجمه بیاورند که کل هیات رییسه را تغییر دهیم، صحیح نیست، ضمن آنکه از دیدگاه ما نواب رییس فعلی مجلس هم از شخصیت های معقول و مقبول هستند.

وی در پایان تاکید کرد: با توجه به اینکه انتخابات در روز چهارشنبه برگزار می شود، هنوز هم  امیدواریم با  تلاش ها و مذاکرات هر سه فراکسیون به یک مدل تفاهمی دست یابند، لذا فضا سازی های بایستی در جهت ایجاد یک تفاهم باشد، چرا که مجلس هر چه سریعتر باید بعد از این انتخابات پرشور ریاست جمهوری، به حل و فصل مشکلات اصلی مردم بپردازد و مردم انتظار دعوا بر سر کرسی های مجلس را از وکلای خود ندارند.