يادداشت روز اوین نامه کیهان"ايران و آمريكا نمودار تغيير در موازنه قدرت"


 اوین نامه کیهان شنبه 12 آبان ماه سال 1397
يادداشت روز  اوین نامه  کیهان"ايران و آمريكا نمودار تغيير در موازنه قدرت"
  1- از سيزده آبان 1343 تا سيزده آبان 1397، پنجاه و چهار سال فاصله است. ماموران رژيم شاه در اين روز، امام خميني را به خاطر اعتراض به كاپيتولاسيون دستگير و به دستور آمريكا به تركيه تبعيد كردند. اما دومينوي شكست هاي آمريكا از همان روز به حركت درآمده است. آمريكا يك دهه بعد از كودتاي 28 مرداد 32 خود را فعال مايشاء مي انگاشت و به همين دليل درصدد برآمد براي مصونيت تمام عيار اتباع خود در ايران، كاپيتولاسيون را تحميل كند. رژيم شاه با اطلاع از اينكه آيت الله خميني بنا دارد عليه واگذاري كاپيتولاسيون سخنراني كند، پيغام قابل تاملي به امام دادند كه سند ارتجاع و انحطاط رژيم است: «آمريكا از نظر قدرت در موقعيتي است كه هرگونه حمله به آن، به مراتب خطرناكتر از حمله به شخص اول مملكت است. آيت الله خميني اگر اين روزها بنا دارند نطقي ايراد كنند بايد خيلي مواظب باشند كه به دولت آمريكا برخوردي نداشته باشد كه خيلي خطرناك است و با عكس العمل تند و شديد آنان مواجه خواهد شد. ديگر هرچه بگويند، حتي حمله به شاه، چندان مهم نيست»!
2- حضرت امام در سخنراني تاريخي كه به تبعيد ايشان در روز 13 آبان 1343 به تركيه انجاميد، به پيغام رژيم بي اعتنايي كردند و فرمودند «قانوني را به مجلس بردند كه در آن تمام مستشاران نظامي آمريكا با خانواده هايشان، با كارمندهاي فني شان با كارمندان اداري شان، با خدمه شان از هر جنايتي كه در ايران بكنند، مصون هستند. ملت ايران را از سگ هاي آمريكا پست تر كردند. چنانچه كسي سگ آمريكايي را زير بگيرد، از او مواخذه مي كنند؛ اگر شاه ايران يك سگ آمريكايي را زير بگيرد، مواخذه مي كنند. چنانچه يك آشپز آمريكايي شاه ايران را زير بگيرد، بزرگ ترين مقام را زير بگيرد، هيچ كس حق تعرض ندارد. آقا من اعلام خطر مي كنم، اي ارتش ايران من اعلام خطر مي كنم، اي سياسيون ايران من اعلام خطر مي كنم».
3- پانزده سال بعد، در حالي كه هنوز 9 ماه از پيروزي انقلاب اسلامي نگذشته بود، روز 13 آبان، رويداد مهم ديگري را در خود نهفته داشت؛ تسخير سفارت آمريكا كه شديد تر از 25 ساله قبل از انقلاب، كانون مداخله و خرابكاري عليه ملت ايران شده بود. پناه دادن و عدم استرداد شاه، حمايت از گروهك ها براي براندازي و عمليات نافرجام طبس و همچنين سابقه انجام كودتا پس از نهضت ملي شدن نفت، همگي اين اتفاق نظر را به وجود آورده بود كه هر چند ديكتاتور دست نشانده ساقط شده، اما كانون اصلي تداوم استبداد، همچنان مشغول شرارت عليه انقلاب است. هنگامي كه لانه جاسوسي به تسخير دانشجويان پيرو خط امام در آمد، حضرت امام اقدام آنها را انقلاب دوم و بزرگ تر از انقلاب اول ارزيابي كردند. انتشار تدريجي ده ها جلد اسناد مداخله و خيانت و جنايت، به هنگام بودن اين اقدام را تاييد كرد. تسخير لانه جاسوسي واكنش حداقلي يك ملت به 38 سال ظلم و تحميل و شرارت آمريكا بود. هر چند جاسوسان با اغماض آزاد شدند اما آمريكا به تعهدات قرارداد الجزاير عمل نكرد.
4- سيزده آبان، «نشانگر»ي دقيق در «نمودار» تقابل آمريكا با ايران است. در اين 54 سال هر چه پرونده ناكامي هاي آمريكا قطور تر شده، ملت ايران قدرتمند تر شده و عمق راهبردي و حوزه هاي پيروزي خود را در چهارگوشه منطقه وسعت بخشيده است. عراق و سوريه و لبنان و فلسطين و يمن هر كدام، نقطه عطفي در اين نمودار بزرگ است. به يك معنا آغاز شكست سطوت و هيبت ابرقدرتي آمريكا، تسخير لانه جاسوسي بود. اگر تعريف «قدرت» را امكان پيشبرد اراده با وجود موانع بدانيم، بايد پرسيد جمهوري اسلامي 40 سال قبل كجا بود و الان كجاست، و آمريكا كجا بود و الان كجا ايستاده است؟
5- آمريكا در پايان جنگ جهاني دوم (1945 ميلادي) يكي از دو ابرقدرت پيروز بود كه كوشيد غرب آسيا را قبضه كند. ايالات متحده 45 سال بعد، با فروپاشي شوروي و بلوك شرق، احساس كرد ابرقدرت علي الاطلاق دنياست. بنابراين در كمتر از يك دهه بنا را بر تاجگذاري براي اعلام پادشاهي دنيا گذاشت و به افغانستان و سپس عراق حمله كرد تا نقشه «خاورميانه جديد» را روي زمين پياده كند. اما اين نقشه با وجود موفقيت هاي اوليه پيش نرفت، بلكه تحولات، 180 درجه خلاف مقاصد آمريكا نقش بست و كاخ سفيد را چنان از ابهت انداخت كه نوكراني مثل وزيرخارجه مقبور عربستان (سعود الفيصل) آمريكا را به خاطر شكست فاجعه بار و «تقديم عراق به ايران در سيني طلايي» شماتت كردند. آمريكا در اين جنگ 7هزار ميليارد دلار خسارت ديد. اين خسارت، به بدهكاري 21 هزار ميليارد دلاري دولت آمريكا ختم شده است.
6- آيا اين زنجيره شكست ها اتفاقي است؟ اگر انقلاب اسلامي نبود، چنان شكست هايي رقم مي خورد؟ در حالي كه حتي روس ها در اثر انقلاب هاي رنگي در اقمار خود و حتي در مسكو، منفعل بودند، آيا مي توان جز ايران را عامل تعيين كننده در مغلوبه شدن «جنگ جهاني چهارم» (استراتژي صهيونيسم مسيحي) قلمداد كرد؟ چه كسي نگذاشت عراق و سوريه و لبنان و فلسطين از حلقوم آمريكا و اسرائيل پايين برود؟ چگونه است كه آمريكايي ها مجبور مي شوند كنسولگري خود را در بصره تعطيل كنند و دزدكي به بغداد سفر كنند اما - به رغم ميل آل سعود و آل يهود و آمريكايي ها- 20 ميليون دلداده امام حسين عليه السلام، مانور خيره كننده اقتدار و امنيت را از نجف تا كربلا برگزار مي كنند؟ شاخص براي سنجش جا به جايي معادلات قدرت، از اين روشن تر؟
7- شكاف عميق ميان روند تحولات و انتظارات آمريكا، رو به تزايد آمده است. آمريكا بر اساس روحيه فرعوني، به كمتر از سلطه و غارت وكاپيتولاسيون راضي نيست -چنانكه رژيم عربستان را گاو شيرده مي نامد- اما از سوي ديگر، هر روز ناتوان تر از قبل، رقابت جديدي را مي بازد. آخرين بار اين ناكامي را در جنگ سوريه و شكست در تعيين پارلمان و دولت جديد عراق ديديم. با اين نگرش روندي، سادگي (يا اغواگري) بود اگر كساني تلقي يا تلقين كردند كه آمريكا با مذاكره و دادن برخي امتيازها از خر شيطان پايين مي آيد. او با استقلال و موجوديت ملت ايران مشكل دارد، همچنان كه صرف مستقل و مقتدر بودن ما، هيبت زورگويانه آمريكا را به هم مي زند. صاحبان برخي نگرش هاي ارتجاعي چند سال قبل، مقارن مذاكره گفتند تابلوهاي معروف به «صداقت آمريكايي» را جمع كنيد تا مذاكره پا بگيرد اما خباثت آمريكا پس از توافق در همان دولت اوباما عود كرد، چنانكه آقاي روحاني اخيرا گفت «آمريكا از همان ابتدا به اجراي تعهداتش در برجام وفادار نماند. متعاقبا دولت فعلي آمريكا به بهانه هاي واهي با نقض تعهدات خود، از اين توافق خارج شد».
8- بالندگي انقلاب اسلامي به بستن منافذ نفوذ است و گرنه در نگاه راهبردي، تهديد نخ نماي تحريم، در چهار دهه گذشته، به فرصت پيشرفت تبديل شده است. به ياد داريد جان هانا مقام آمريكايي 28 مهر88 در گفت و گو با لس آنجلس تايمز گفته بود «مطمئنا پيامي كه از گردهمايي اخير فعالان اپوزيسيون -كه بين آنها افراد نزديك به سران جنبش سبز حضور داشتند- شنيدم، اين بود كه تحريم بايد هرچه شديدتر اعمال شود؛ تحريم ضعيف يا تدريجي، فقط به رژيم امكان مي دهد كه خود را با وضعيت جديد تطبيق دهد. آنها گفتند براي اينكه تحريم موثر باشد، بايد به صورت شوك وارد شود كه فلج كند و نه به صورت واكسن..». از اين نظر، دولت ترامپ در حالي كه مي كوشيد نقشه سوخته «تحريم هاي فلج كننده» را احيا كند، با رفتار 8 ماه گذشته عملا ظرفيت وارد كردن شوك را تخليه و تا حدود زيادي ما را واكسينه كرد.
9- آمريكايي ها به ويژه در 8 ماه گذشته به زعم باطل خود كوشيدند از تحريم به عنوان ابزار شوك و فلج كردن ايران استفاده كنند. اما در حالي كه مي خواستند 13 آبان را اوج فشار رواني-تحريمي خود قرار دهند، اكنون عمده بار اين فشار تخليه شده و ملت و دولت ما، نگراني تقريبا صفري نسبت به هدفگذاري آمريكا دارند. البته دولت و ساير دستگاه ها مسئوليت دارند براي به صفر رساندن آثار تحريم (بلكه تبديل تهديد به فرصت) بكوشند، چنانكه در دوران دفاع مقدس و پس از آن، تحريم را تبديل به فرصت هاي بزرگ سازندگي و رهايي از برخي وابستگي هاي اقتصادي كرديم. در عين حال عملا نقشه اصلي دشمن شكست خورده است.
10- بدعهدي و تحريم، ملت ما را متحد تر مي كند؛ و اين برخلاف راهبرد تقرقه است. هدف پروژه برجام از نگاه آمريكا و اروپا، فقط مهار برنامه هسته اي ايران نبود بلكه از نگاه متوهم آنها، اين فرآيند، آغازي براي ضعف ناشي از تفرقه و تغيير در رفتارهاي راهبردي ايران بدل از تغيير ساختار بود. برخي تحليل گران مي گويند رويكرد طلبكارانه تر، دريده تر و تهاجمي تر ترامپ، خلاف پروژه كلي غرب بود و برخي ديگر برآنند كه به شهادت اعتراف نزديكان ترامپ، تيم او آگاهانه استراتژي ارعاب را براي نشاندن حريف پاي ميز مذاكره و گرفتن امتياز به اجرا گذاشت. نيكي هيلي اخيرا فاش كرد «در راستاي سياست مرد ديوانه، همواره ترامپ را تند مزاج، ترسناك و غير قابل پيش بيني به تصوير مي كشيدم. همين چين را واداشت تحريم عليه كره شمالي را در شوراي امنيت بپذيرد». اما هر چه باشد، اين رويكرد، رشته هاي فريب را پنبه مي كند.
11- دو طيف سهل انديش و ماموريت دار، زماني نه چندان دور براي رونق بخشيدن به مذاكره و توافق با شيطان بزرگ، خباثت صهيونيست ها را برجسته مي كردند و ميان آنها با آمريكا فاصله مي گذاشتند. مدتي هم كوشيدند حساب اروپا را از آمريكا و اسرائيل جدا كنند. اما دست اروپا به ويژه با شرارت هاي چند ماه اخير (حمايت از گروهك هاي تروريستي و جوسازي عليه ديپلمات هاي دولت جمهوري اسلامي) رو شده است. آنها مجبورند در مقابل اعلام رسمي «بازگشت همه تحريم هاي معلق شده در برجام»از سوي آمريكا، موضع عملي قاطع بگيرند اما به جاي صاف كردن بدهي هاي برجامي معوقه، اتهام افكني و طلبكاري مي كنند. بازگشت تحريمهاي تعليق شده در برجام، خبر جديدي نيست اما آزمون روشني را متوجه اروپا مي كند.
12- وزيران خارجه و دارايي آلمان، انگليس و فرانسه در بيانيه اي به همراه خانم موگريني گفته اند «ما عميقا از بازگشت تحريم هاي ايالات متحده به دليل خروج آن از توافق متاسفيم». آنها حتي عهدشكني آمريكا را محكوم هم نكردند و قطعنامه اعتراضي درباره نقض قطعنامه 2231 به شوراي امنيت نبردند. طبق همين بيانيه، درباره كانال مالي ويژه مبادلات (مبادله نفت با كالا بدون پرداخت پول) نيز دغدغه مهم شان، تامين با ثبات نفت و گاز مورد نياز و پايين نگاه داشتن قيمت است. به ياد داشته باشيم چند سال قبل به هنگام اختلاف روسيه و اوكراين درباره نرخ گاز صادراتي به اروپا و توقف صادرات، اروپايي ها گفتند اين اقدام وسط زمستان كشنده اروپا، آغاز جنگ جهاني سوم است! تامل برانگيز اينكه اروپا براي تامين همين احتياج راهبردي خود، دو شرط «راه اندازي دفتر در تهران» (براي مقاصد ضدامنيتي) و «تصويب ملحقات FATF» را هم مطرح مي كند. ما از تحريم هيچ دغدغه اي نداريم بلكه آن را فرصتي براي تحرك بيشتر و گسيختن رشته هاي وابستگي اقتصادي مي دانيم. اما بايد مراقب «فريب»، «نفوذ دشمن در لباس شريك» و «خنجر از پشت» بود و در نقشه دشمن براي خود تحريمي وارد نشد. محمد ایمانی