موحنایی‌ها بترسید؛ سلیمانی‌ها بسیارند

موحنایی‌ها بترسید؛ سلیمانی‌ها بسیارند16 دی-98
این شعار ناشی از وحشت زدگی پاسداران تروریست است مکمل ادعای گزارش خبر قبلی می باشد.
اگر در راه انتقام از اسطوره کشی زنده بمانیم همچنان چمران‌ها و باکری‌ها و جهان آرا‌ها و سلیمانی‌های بسیاری تربیت می کنیم.
موحنایی‌ها بترسید؛ سلیمانی‌ها بسیارند
خبرگزاری فارس – سارا تقی‌زادهدی ماه است. زمستان تازه بقچه‌اش را پهن کرده و موهای سردش را روی وطنم افشان کرده است. مردم دلشان سرد است، تنشان سرد است.
جمعه است. یک صبح جمعه زمستانی. چشم‌هایم باز نمی‌شود. حوصله جمعه‌های دلگیر نیمه دوم سال را ندارم. طبق عادت دست خشک شده‌ام را به سمت موبایلم دراز می‌کنم. صفحه روشن موبایل چشمم را میزند. انگشتم را روی صفحه موبایل حرکت می‌دهم. چشم‌هایم هنوز از نور صفحه نیمه باز و پلکم مچاله شده است. صدای هشدار پیام‌های مداوم سلول‌های مغزم را می‌خورد. توجه نمی‌کنم و موبایل را کنار می‌گذارم و دوباره زیر پتو می‌خزم. چشم‌هایم را می‌بندم اما... چه بود؟ چه نوشته بود؟ سپاه چه خبری را تأیید کرده بود؟
هوا سرد است. مردم دلشان سرد است، تنشان سرد است. پر شده‌ایم تا گلوی از قصه‌های غم‌انگیز. انگار دیگر خبر بد شنیدن عادتمان شده. با خودم میگویم: اینبار چه قصه حزن انگیز دیگری است.
موبایل را برمی‌دارم و پیام‌ها را می‌خوانم.
چشم‌هایم دیگر نمی‌تواند از اینی که هست بازتر شود. سرما به ثانیه نشده پخش می‌شود بین رگ و پی بدنم. دستم خشک می‌شود. پتو را کنار می‌زنم و می‌نشینم.
-:  واسه جمع کردن اعضا برای کانالشون چرا انقدر دروغ مینویسن؟
کاش دروغ نوشته بودند. کاش شایعه شبکه‌های ماهواره بود.
صبح جمعه عجیب سرد است، عجیب مزه زهر لای درد را می‌دهد. خبر را دوباره می‌خوانم: فوری/سپاه پاسداران خبر شهادت سردار سلیمانی را تأیید کرد...
شهادت! شهادت سردار حاج قاسم!
چقدر درد دارد آوردن پیشوند "شهادت" کنار اسم سردار.
دی ماه قشنگی نیست، جمعه دلگیرتریست.
فضای مجازی را نگاه می‌کنم بلکه بفهمم چه شد! شب چشمانت را ببندی، صبح بازشان کنی هربار قصه‌های غمگین  بشنوی؟ نمی‌شود! اسطوره‌ات را نیست کند؟ باید بفهمم چه شد؟ سردار ایرانم، حافظ جان و امنیتم، حافظ همان خواب راحتم چطور وقتی خواب بودم نیست شد؟
می‌گردم و ویدیوهای تصاویر حاج قاسم را با آن صورت مهربانش، آن چشم‌های خندان و آن لباس سبز مقدسش که روی هرکدام موسیقی حماسی و نوحه‌های جنگی است یکی پس از دیگری رد می‌کنم. حاج قاسم ایرانم چه شد؟
بالاخره چشمانم پیدا می‌کند.  و دوباره همان اسم است، همان اسم کذایی، همان اسم نحص، قهرمان کش ترسو " آمریکا " .
می‌خوانم و می‌خوانم و همچنان نشسته کنار پتو بغض می‌کنم.
پرتاب موشک به دستور امریکا روی اتومبیل حامل سردار من در بغداد...
از همین ابتدا پیداست امثال موحنایی‌ها عجیب از گربه روی نقشه می‌ترسند و صبر می‌کنند، صبر می‌کنند تا اسطوره‌ها از دل گربه‌های پلنگ سان بیرون بزنند آنوقت از آسمان، آن هم نه زمین، نه کنارشان، نه در برابرشان مردانه، از آسمان موشک ببارند رویشان. حق هم دارند مو حنایی‌ها. بیچاره‌ها حیف است شلوار مارک اصلشان وقتی در برابر سردار ایران قرار می‌گیرند کثیف شود. می‌روند دور و دورتر، از آسمان، از کوه، از هرجا که نگاه جان‌گیر حاج قاسم بهشان نیفتد اسطوره کشی می‌کنند.
همان طور که ویدیوها را می‌بینم و بغضم را بین گلو و چشم‌هایم مهار می‌کنم به چیزی برمی‌خورم. هرچه پست و متن و تصویر از سردار سلیمانی در صفحه‌های بزرگ با کاربران زیاد نشر داده می‌شود، توسط اینستاگرام پاک می‌شود.
هوا سرد است، مردم دلشان سرد است، تنشان سرد است. همه دلخون از قهرمان کشی، همه دل‌چرکین از امثال مو حنایی‌ها، همه عصبی از اینکه در اینستاگرام محکوم به سکوت‌اند. حتی اجازه عزاداری برای حافظ جانشان را ندارند.
چیز عجیبی نیست. آمریکا است دیگر...
ایالات متحده آمریکا به شدت دم از آزادی بیان میزند و شعارش این است که می‌خواهد ملت خاورمیانه و کشورهای اسلامی، خصوصاً ایران را از این سکوتی که به آن محکوم‌اند نجات دهد. بارک‌الله آمریکا! می‌گوید مردمش آزادی بیان دارند و دلش خون است برای ملت ایران! می‌گوید من فدای ملت مظلوم ایران، من خاک پای مردم ایران که آزادی بیان ندارند و دارند خفه می‌شوند. بیایید به آغوش ما موحنایی‌ها، الهی قربانتان برویم. اما جالب است این آمریکای نگران، این آمریکایی که به فکر مردم ایران است، حتی در همین اینستاگرام که زیرنظرش اداره می‌شود هم نه تنها به ایرانیان، بلکه به هرکسی در هرجای دنیا که نظری مخالف او داشته باشد اجازه فعالیت نمی‌دهد! هر پست و مطلبی که خلاف آمریکا باشد به راحتی حذف می‌شود. مردم ایران حتی در نرم افزار امریکایی هم آزادی بیان ندارند!!! الحق که دمتان گرم رجال حکومتی آمریکا...ایندفعه سوختید و دروغتان لو رفت بیایید بازی از اول شروع کنیم. حالا که شما اسطوره کشی کردید و نوبت ماست... حالا که حتی حق عزاداری را از ملتمان می‌گیرید.
زمانی بود که یک جهان اسم " داعش " که می‌آمد بر خودش می‌لرزید. مردم ترس داشتند که نکند در ملت ماهم نفوذ کنند! نکند بچه‌هایمان شستشوی مغزی بشوند! یک جهان می‌ترسید به جز آمریکا. آمریکایی که نطفه داعش را بنا بر شناساندن یک شکل اشتباه از اسلام برای مردم جهان بنا گذاشت.
هربار خبر بمب گذاری در یک نقطه جهان بود. هربار در دل میلیون‌ها انسان وحشت بود. تا اینکه سردارمان به پا خواست. اسطوره ایرانمان، مثل آرش، مثل کوروش، مثل رستم دوباره به پا خواست. مرزها ایرانمان را دورتر کرد و قسم خورد خواب بچه‌های ایران بخاطر داعش بهم نخورد و پای قسمش ایستاد. جایی دور از مرز گربه روی نقشه جنگید. به انتقام خون شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع وطن در مرزهایی دورتر جنگید. جنگید و چندی بعد، از آن داعشی که وحشت آور مردم جهان بود تنها یک نام در تاریخ باقی ماند.  سردارمان پای قسمش ایستاد و نه تنها ایران، بلکه جهانی را از داعش نجات داد. آنوقت بود که آمریکا ترسید. داعشی که سال‌ها برایشان توان گذاشته بود به یک قسم حاج قاسم سلیمانی از صحنه هستی پاک شد. آمریکا هم فهمید چه کسی را باید پاک کند. هنوز وقتی جریان قرار گرفتن نامه رهبر روی میز باراک اوباما توسط سردار سلیمانی، آن هم مثل یک آب خوردن، تعریف می‌شود، دل یک ملت شاد و پرغرور و رجال حکومت آمریکا مضطرب می‌شوند.
موحنایی‌های کم عقل فهمیدند چه کسی را بزنند و هنوز عده ای از مردم از جایگاه عظیم سردار بی‌ خبرند.
 در دی ماهی نحص و جمعه ای سرد مملکتی یتیم شد. نه مملکت بلکه جهانی غمگین شد. جهانی که اگر نمک نشناسی نکنند رفع دلهره از داعش را مدیون حاج قاسم سلیمانی‌اند. اما...
به گوش کم شنوای مو حنایی‌ها برسانید که شهادت آرزوی سلیمانی بود. او را به آرزویش رساندید. و بدانید و بفهمید شهادت آرزوی سلیمانی‌هاست، آرزوی ایرانی‌هاست... ما با این فرهنگ بزرگ شده‌ایم که روزی در جبهه حق جان دهیم پس ترسی نداریم. در راه انتقامیم و آرزوی شهادت در این راه را داریم و اگر بمانیم... اگر در راه انتقام از اسطوره کشی زنده بمانیم همچنان چمران‌ها و باکری‌ها و جهان آراها و سلیمانی‌ها تربیت می‌کنیم. بترسید از ملتی که با تفکر شهادت رشد پیدا کنند، بترسید...
زمان بدون اسطوره‌ها هم می‌گذرد، می‌گذرد و یکشنبه شب فرا می‌رسد. شبی که مردم قم می‌خواهند به امید دیدن پیکر قهرمانشان آن را به صبح برساند. دوشنبه ظهر شهر کریمه اهل بیت (س) مهمان دارد. پیکر مطهر سردار ایرانمان برای وداع با حضرت معصومه(س) به قم می‌آید و فرصت می‌دهد بغض مردم قم راه باز کند و از شهید بخواهند شفاعتشان را بکند. ما مردم قم منتظر دوشنبه‌ایم. دوشنبه ای که گل بر تابوت قهرمانمان بریزیم و آن را تقدیم حرم کنیم. و نشان دهیم راه سلیمانی‌هارا پایانی نیست و مو حنایی‌ها با این حرکت تیشه به ریشه خود زده‌اند. چرا که غیرت ملتی شهید پرور و ملتی در آرزوی شهادت را بیش از پیش برانگیختند. آتش انتقام را در دل مردمی از نسل کوروش با تفکر محمد (ص) را روشن ساختند.