دروغ نامه کیهان دوشنبه ۱۱ دی ماه سال ۱۴۰۱
یادداشت روز اوین نامه کیهان "سلیمانی، انسان مسلمان در تراز جمهوری اسلامی"
عضوفعال
سپاه تروریست قدس یادداشت نویس و تحلیلگر سیاسی اوین نامه کیهان شده می بایست به مناسبت فرارسیدن سومین سال مرگ پاسدار تروریست جنگ افروز وآدمکش حرفه ای
قاسم سلیمانی دروصف وی روده درازی ومدیحه سرایی دروغ وپوشالی کند
چون با اعزام نیروهای موتوری
امنیتی و بسیجی به کرمان قراراست که باگردآوری سیاهی لشکر وساندیس خور ولباس شخصی ها واعزام شان به کرمان برای حضور
برسرگور پاسدارتروریست قاسم سلیمانی معرکه گیری وقدرت نمایی پوشالی برگزارشود تابا تبلیغات آمار سازی تبلبغاتی دروغ وانمود شود رژیم فاسد ضدمردمی ولایت فقیه و رهبر
انتصابی خامنه ای رمال وپاسداران جنایتکار ونیروهای سرکوبگر و... نه منفور وفاقد
اعتبار که دارای پایگاه مردمی اند ومشروعیت دارند
.برای همین پاسدار سپاه تروریست قدس سعدالله زارعی در مورد پاسدار تروریست
قاسم سلیمانی بادروغ آشکار مدعی شده است تداوم موفقیتهای نظام پس از ترور پاسدار تروریست قاسم سلیمانی از موفق بودن
نظام در تحقق اهداف خود خبر میدهد چون وی ملاک پویایی نظام هم میباشد زیرا اگر پاسدار
سلیمانیهای تروریست نسان مدیر تراز رژیم تروریستی و فاسد ولایت فقیه بدانیم، پیروزی کشته شده های جبهه مقاومت، علامت
واضح کارآمدی است. پس تراز رژیم تروریستی
و فاسد ولایت فقیه پاسدار تروریست قاسم
سلیمانی است و دقیقاً از همین منظر است که میتوان به این پاسدار تروریست به مثابه یک مکتب نگریست.
لذا مکتب را اگر چارچوب فکری و عملی بدانیم چه کسی شایستهتر از این پاسدار تروریست سلیمانی برای متصف شدن به عنوان مکتب وجود دارد چون
پاسدار تروریست قاسم سلیمانی تراز مسلمانی
هم هست برای اینکه با سیاست مداخله جویی وجنگ وترور وتهدید
توانست بشار اسد جنایتکار را از خطر سقوط نجات دهد...
به سالگرد
شهید «حاج قاسم سلیمانی» رسیدیم باور آن سخت است. جمهوری اسلامی به همه شهیدان
مدیون است و دین آن نسبت به این شهید خیلی خاص است و البته متقابلاً شهدا مدیون
جمهوری اسلامی هستند. حاجقاسم یکی از مترهای سلامت، موفقیت، پویایی، پایایی و
کارآمدی جمهوری اسلامی است. حاج قاسم پرورشیافته جمهوری اسلامی است و به طور قطع
اگر جمهوری اسلامی پدید نیامده بود، امروز نشان عمدهای از حاج قاسم وجود نداشت.
پس جمهوری اسلامی ظرف پیدایی شخصیتهای باعظمتی مثل حاج قاسم سلیمانی است و اگر میگوییم
جمهوری اسلامی به حاج قاسمها و سایر شهیدان این مرز و بوم مدیون است به خاطر این
است که اینها انسانهای تراز این نظام هستند که اگر نبودند، نمیتوانستیم محصول
واقعی انسانی جمهوری اسلامی را نشان دهیم.حاج
قاسم یکی از سنجهها و معیارهای سلامت جمهوری اسلامی است، انسانی دراندازه فعالیت
و تأثیر حاج قاسم اجازه نمیدهد حتی برای پس از شهادتش، عنوانهای رایج به کار
ببرند و جای درخوری برای پیکر او در نظر بگیرند و در نهایت بین مزار دو شهید
گرانقدر که از دستپروردگانش بودهاند، به خاک سپرده میشود. این فقط علامت خلوص و
بزرگی شهید سلیمانی نیست، ملاک سلامت جمهوری اسلامی هم هست. در چنین نظامی چنان
انسانی پدید میآید. حاج قاسم معیار موفقیت نظام جمهوری اسلامی هم هست. اقدامات
بسیار سترگ و ویژه و گاهی باورنکردنی حاج قاسم در عرصههای داخلی، منطقهای و بینالمللی
از عظمت و تدبیر این شهید بزرگ حکایت میکند اما در همان حال از موفقیت بزرگ
جمهوری اسلامی هم خبر میدهد،کما اینکه تداوم موفقیتهای نظام پس از شهادت این شهید
عظیمالشأن از موفق بودن نظام در تحقق اهداف خود خبر میدهد. شهید سلیمانی ملاک
پویایی نظام هم میباشد. نظام استکباری در طول دهههای گذشته برای از میدان بیرون
کردن نظام جمهوری اسلامی به انواعی از اقدامات متوسل شده و اخیراً به «جنگ ترکیبی»
روی آورده است. در این میان هر لایه از اقدامات دشمن نیازمند لایهای متناسب است.
جنگ نظامی و استفاده از ارادهها و ارابههای جنگی، جنگ الکترونیک و استفاده از
ظرفیتهای متنوع یک جنگ الکترونیک، جنگ مخابراتی و به تعبیری جنگ پیام و استفاده
از فناوریهای بسیار پیشرفته، جنگ اطلاعاتی و استفاده از نرمافزارهای فضایی و
مجازی و انسانی، جنگ روانی و استفاده از شگردهای پیچیده، جنگ رسانهای و استفاده
از ابزارهای بسیار متنوع این حوزه، جنگ دانشی و استفاده از ظرفیتهای متنوع
ماکروسافتها و میکروسافتها، جنگ حقوقی و استفاده از قوانین و ساختارهای به ظاهر
حقوقی، جنگ سیاسی و استفاده از انواعی از ائتلافها، جنگ فرهنگی و استفاده از
انواعی از باکسها و مکعبهای فرهنگی، جنگ هنری و استفاده از ابرموقعیتهایی نظیر هالیوود،
جنگ انسانی و استفاده از شبکههای به ظاهر فرهنگی، اجتماعی و در واقع اطلاعاتی و
جاسوسی و...حاج قاسم
سلیمانی در صحنه عمل در محیط فرامرزی با همه اینها مواجه بود، کما اینکه نظام
جمهوری اسلامی با این موارد مواجهه دائمی داشته است. ماندگاری جمهوری اسلامی و
بقاء اقدامات و ساختارهایی که شهید سلیمانی بنا گذاشته، نشان میدهد دشمن با همه
امکانات وسیعی که به صحنه آورده، در نهایت شکست خورده است. شهید سلیمانی در صحنه
عمل و به خصوص در دهه آخر عمر بابرکت خود، با این جنگ جامع ترکیبی مواجه بود و
باید برای تکتک این موارد فکر میکرد و با مراکز ذیربط روابط فعال و مؤثر برقرار
مینمود. یک نمونه آن در جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان در سال 1385 شاهد
بودیم، آن ماجرا، جنگ اطلاعاتی و به عبارتی جنگ حفاظت اطلاعات بود. رژیم صهیونیستی
در روز اول جنگ اعلام کرد با زدن 200 نقطه، حزبالله
کاملاً فلج و از صحنه خارج میشود. اما پس از انهدام آن نقاط، شلیک موشکهای حزبالله
ادامه پیدا کرد. بعد رژیم غاصب اعلام کرد با انهدام ۲۰۰ نقطه بر حزبالله غلبه مییابد ولی بعد از بمباران ۲۰۰ نقطه - در
مساحتی به حجم حدود 3000 کیلومتر مربع- که شلیک موشکهای حزبالله افزایش یافت،
رژیم مستأصل شد و دستهایش را به علامت تسلیم بالا برد. در این صحنه اگر حزبالله
مجهز به سیستم خاص خود در انتقال پیام - مخابرات الکترونیک - نبود نمیتوانست به
پیروزی برسد. این صحنه کارآمدی نظام جمهوری اسلامی است.اگر شهید
سلیمانیها را انسان مدیر تراز جمهوری اسلامی بدانیم، پیروزی شهیدان جبهه مقاومت،
علامت واضح کارآمدی جمهوری اسلامی است. بعضیها با نسخههای تقلبی یعنی با اشاره
به افرادی که در بعضی از ساختارهای فکری و عملی نظام کار میکنند و در همان حال نه
تقوای پرهیز جمهوری اسلامی دارند و نه در تلاش مجاهدانه جمهوری اسلامی از آنان
چیزی است، میخواهند عیار موفقیت و ناکامی جمهوری اسلامی را نشان دهند. عجیب این
است که بعضی از کسانی که علنی پایههای اعتقادی جمهوری اسلامی را به تیر تردید میبندند
و هرگاه به صندلی قدرت دست پیدا کردهاند، در پی دغدغههای شخصی خود بودهاند،
جمهوری اسلامی را ناکارآمد معرفی میکنند و حال آنکه باید به ناکارآمدی یا
غیرمتعهد بودن خویشتن اعتراف نمایند.انسان تراز جمهوری اسلامی، شهید
سلیمانی است و دقیقاً از همین منظر است که میتوان به حاج قاسم به مثابه یک مکتب
نگریست. مکتب را اگر چارچوب فکری و عملی بدانیم چه کسی شایستهتر از حاج قاسم
سلیمانی برای متصف شدن به عنوان مکتب وجود دارد؛ شهید سلیمانی در عرصه کنش سیاسی
یک انسان هوشمند غیرجناحی و بصیر و متعهد و قدرت توجیه یعنی هدایت سیاسی آن هم
بسیار بالا بود. او در نشان دادن خط درست سیاسی، از بسیاری از کسانی که داعیه
فعالیت سیاسی داشتهاند، قویتر بود. وقتی سردار سلیمانی میگوید کوچه دادن به
دشمن خیانت است و بعد آدرس کسانی که در عرصه سیاست کوچه میدهند را نشان میدهد،
او سیاسیترین عنصر جمهوری اسلامی است.وقتی حاج قاسم سلیمانی با
کمترین امکانات مادی بیشترین موفقیت نظامی و سیاسی را در گستره منطقه وسیع غرب
آسیا به دست میآورد، این انسان تراز مدیریت اقتصادی جمهوری اسلامی هم هست. بنا به
آماری که دشمنان منتشر کردهاند، شهید در حد فاصل 2001 تا 2020 با مبالغ کمی که در
غرب آسیا هزینه کرد، بر قدرتهایی که به اعتراف خودشان 7 تریلیون دلار در این
منطقه هزینه کردهاند، غلبه نمود و این در حالی است که شهید سلیمانی در حد فاصل
2005 تا 2019 فقط از عراق، سالانه حدود ده میلیارد دلار آورده ارزی برای جمهوری
اسلامی ایجاد کرده است. این یعنی حدود 150 میلیارد دلار درآمد در مقابل عدد ناچیز
هزینهای که برای امنیت و ثبات منطقه کرده است. پس این انسان تراز دیپلماسی جمهوری
اسلامی هم هست. اگر ما در ظرفیت دیپلماتیک خود درصدی از این نتایج اقتصادی را
داشتیم، امروز در چه وضعی به سر میبردیم؟ بعضی از کسانی که باید از دیپلماسی،
روندی اقتصادی برای کشور پدید میآوردند، در جایگاه مدعی مقاومت نشستهاند!حاج قاسم سلیمانی تراز مسلمانی هم هست. انسانی که
با سلوک خاص خود هم معنویت عجیبی در سطح جامعه پدید آورد و هم طیفهای مختلف کشور
را به سمت خود جذب نمود. انسان مسلمانی که هم کشور و نظام سیاسی سوریه را از خطر
سقوط نجات داد و هم دردمندانه برای رهاسازی دختران فرقه ایزدی عراق وارد میدان
گردید. هم فتحالفتوح پدید آورد و هم از اینکه در حین عملیات ناگزیر از خانه
مخروبه یک شهروند سوری استفاده کرده، از صاحب آن عذرخواهی میکند. هم با شجاعت به
دل دشمن میزند و بارها در حلقه محاصره قرار گرفته و به تعبیر رهبر معظم انقلاب سه
بار تا مرز شهادت میرود و در همان حال در حین دیدار از یک پاسگاه مرزی در شمال
غرب کشور به فرمانده پایگاه -مرحوم جناب سروان سالاری- میگوید افرادی که شجاعت
ندارند را سرزنش نکن چون خداوند به همه شجاعت نداده است. بله میتوان شهید سلیمانی
را انسان مسلمانی در تراز جمهوری اسلامی هم دانست.در عین حال
آنچه ما از شهید سلیمانی بگوییم در واقع از حضرت ابیعبدالله الحسین علیهالسلام،
حضرت امام خمینی(ره) و حضرت امام خامنهای(مدظله) گفتهایم؛ چرا که او آینهدار
طلعت خورشید بود و البته چه نیکو آینهداری! آنگونه به قامت ایستاد که خود دیده
نشود.
سعدالله زارعی