دروغ نامه کیهان ۴ شنبه ۱۲ مهرماه سال ۱۴۰۲
یادداشت روز اوین نامه کیهان "سعودیها به کجا
میروند؟!"
تجربه حمله به سفارت آمریکا درتهران وگروگان گرفتن کارکنانش در۱۳آبان ۵۸ به وضوح ثابت کردرژیم تروریستی وگروگانگیر ولی فقیه نه یک رژیم متعارف نیست که رژیم قرون وسطایی غیرقابل اصلاح شدنی است و فقط زبان زور می فهمد .برای همین هرجا سمبه پرزور بوده واحساس خطر وترس کرده مجبور به عقب نشینی تاکتیکی کرده است . بنابراین خامنه ای رمال بدلیل وحشتی که ازادامه اعتراضات ۱۴۰۱ داشت مجبورگردیدباراهی کردن گماشته مترسک خود دژخیم رئیسی به پکن حامل پیامی شود تاچین نقش میانجی گری ایجادرابطه عربستان ایفا کند. پس ازآن فرصتی پیش آمد تازیر سایه سیاست مماشات آمریکا زمینه مذاکره ازطریق سرپل های عراق وقطر وعمان موجب تبادل گروگان های آمریکایی زندانی درایران برای لغو بلوکه شدن ۶میلیارددلار ازکره جنوبی شود وشرایط انتقالش به بانک های قطر فراهم گردد .پس ازآن شاهدیم که شاخ وشانه کشیدن علیه اسراییل وعربستان وکشورهای عربی ازسوی روضه خوانی تازه دشمن بیگانه شناسی خامنه ای رمال ادامه یافته است . درادامه جارچیان قلم فروش دررسانه های خبری حامی خامنه ای رمال بسیج شده اندتا پیرامون روضه تازه خامنه ای رمال معرکه گیری کنند. ازجمله یادداشت نویس اوین نامه کیهان سربازجوشریعت نداری است که عضو سپاه تروریست قدس است ودرابتدای یادداشت خود مدعی شده است با کنار هم قرار دادن پارهای خبرها، درمییابیم که مثلث آمریکا، رژیم اسرائیل و دولت سعودی دستاندرکار فعالسازی دوباره ماشین عادیسازی عربی - اسرائیلی است و به نظر میآید مقدمات آن تا حد زیادی طی شده است. حرفهای ضد و نقیض مقامات سعودی هم ضمن آنکه نگرانی آنان را از واکنش مسلمانان نشان میدهد، این احتمال را قوت میبخشد که برای ورود به این چرخه متقاعد شدهاند. این در حالی است که هیچکدام از آنچه که از سوی عربستان بهعنوان شرط یا پیششرط عادیسازی با رژیم جنایتکار مطرح شده بود، تحقق پیدا نکرده است. ظاهراً از سوی سعودی سه شرط مطرح شده بود؛ یکی روابط راهبردی نظامی میان عربستان و آمریکا، دیگری موافقت و همراهی آمریکا و رژیم صهیونیستی با هستهای شدن عربستان و سوم پذیرش طرح دو دولتی از سوی رژیم اسرائیل درخصوص این موضوع نکتههایی وجود دارد:دراین رابطه باید خطاب به یادداشت نویس جارچی تبلیغاتی خامنه ای رمال وپاسداران جنایتکار ومزدوران برون مرزی شان درعراق وسوریه ولبنان ویمن و حماس وجهادی اسلامی گفت نه رژیم تروریستی ولایت فقیه نماینده کشورهای اسلامی و جهان اسلام ونه وکیل مدافع ملت فلسطین نیست که عملکرد بیش از۴۴ ساله اش به وضوح نشان می دهد در جهت مخالف ادعای دروغ یادداشت نویس اوین نامه کیهان ورهبرش اقدام کرده است .طوری که عملکردش داخل کشور موجب شده است مردم ایران به ویژه نسل جوان را دین گریز کند و با ابزاری کردن دین درراستای جنگ وترور وسرکوب وسانسور وجنایت وفساد و...خیانت به جهان اسلام و ازطریق حماس وسپس جهاداسلامی خنجر ازپشت به جنبش آزادیبخش فلسطین زده که به نفع اسراییل شده است همین طور . طی بیش از۴۴ سال شعار تبلیغاتی دروغ نابودی اسراییل موجب تقویت اسراییل وایجاد رابطه اش باکشورهای عربی شده است ...
با کنار هم قرار دادن پارهای خبرها، درمییابیم که مثلث آمریکا،
رژیم اسرائیل و دولت سعودی دستاندرکار فعالسازی دوباره ماشین عادیسازی عربی -
اسرائیلی است و به نظر میآید مقدمات آن تا حد زیادی طی شده است. حرفهای ضد و
نقیض مقامات سعودی هم ضمن آنکه نگرانی آنان را از واکنش مسلمانان نشان میدهد، این
احتمال را قوت میبخشد که برای ورود به این چرخه متقاعد شدهاند. این در حالی است
که هیچکدام از آنچه که از سوی عربستان بهعنوان شرط یا پیششرط عادیسازی با
رژیم جنایتکار مطرح شده بود، تحقق پیدا نکرده است. ظاهراً از سوی سعودی سه شرط
مطرح شده بود؛ یکی روابط راهبردی نظامی میان عربستان و آمریکا، دیگری موافقت و
همراهی آمریکا و رژیم صهیونیستی با هستهای شدن عربستان و سوم پذیرش طرح دو دولتی
از سوی رژیم اسرائیل درخصوص این موضوع نکتههایی وجود دارد:1- عادیسازی
با رژیم جنایتکار و غاصب اسرائیل از سوی کشورهای عربی یا غیربومی مسلمان قطعاً
خیانتی بزرگ به جهان اسلام است؛ چرا که موقعیت آنان را در برابر دشمنانشان به خطر
میاندازد. از اینرو باید گفت عادیسازی با دشمن اسلام یک امر قابل تجزیه نیست
بهگونهای که هر جزء جهان اسلام بگوید براساس نگرشها و مصالح خود در این خصوص
تصمیم میگیرد. هرکس با دشمن ارتباط میگیرد و بهخصوص با او عادیسازی میکند به
همه مسلمانان ضربه زده است و از اینروی باید در انتظار واکنش شدید مسلمانان در هر
نقطهای باشد. دولت سعودی اگر با رژیم غاصب عادیسازی کرد، روابط عادی خود با
مسلمانان را به خطر انداخته است و نباید گمان کند دست زدن به چنین اقدامی کمهزینه
خواهد بود. به دلیل جایگاه خاص دو شهر ویژه مکه و مدینه و وجود کعبه، عربستان وضع
متفاوتی از کشورهایی مثل بحرین، امارات و مراکش دارد و عقوبتی که در انتظار آن است
با بقیه متفاوت میباشد.2- فلسطین قابل
تقسیم و تجزیه هم نیست. فلسطین یک سرزمین است با حدود 28 هزار کیلومتر مربع مساحت
و قابل تفکیک به دو بخش یهودی و فلسطینی نیست. از اینرو جهان اسلام زیربار طرح دو
دولتی و سپردن سرزمینهای 1948 به رژیم صهیونیستی نمیرود. تجربه هم نشان داده که
هر تنزلی، تنزلهای پیدرپی را به دنبال میآورد، کما اینکه هر تنزلکنندهای به
تنزلهای بیشترتن میدهد. در این حوزه ما شاهدیم که وقتی اولین تنزل توسط مصر روی
داد، تنزل اردن را در پی داشت و تنزل اردن شروع روابط پنهان دولتهای عربی به ظاهر
مخالف کمپ دیوید و وادی عربه با رژیم اسرائیل را سبب شد و روابط پنهانی دهه
1360 به بعد به خیانت جمعی اسلو و مادرید به آرمان فلسطین و دوشقه شدن این سرزمین
انجامید و خیانت دهه 1370 اسلو به سرکوب بیشتر فلسطینیان تبدیل شد و در نهایت این قطار
خیانت به طرح ابراهیم رسید و چند دولت عربی رسماً پای ورقه خیانت کامل به فلسطین و
در واقع خیانت به جهان اسلام را امضا کردند. اما با همه این بحثها، عادیسازی
احتمالی دولت عربستان سعودی با رژیم صهیونیستی یک «خیانت ویژه» به حساب میآید؛
چرا که این خیانت دیوارهای دفاعی جهان اسلام را دچار آسیب میکند و از این رو
آمریکا و رژیم اسرائیل فشار متمرکزی را متوجه عربستان کردهاند.3- روابط میان کشورهایی نظیر عربستان و امارات با
اسرائیل از اول پیدایی این رژیم پلید وجود داشته است. کمااینکه پیش از تشکیل
عربستان سعودی در سال 1931 و پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی در سال 1948، بنیانگذار
دولت سعودی - ملک عبدالعزیز - با آژانس یهود ارتباط داشته و بعد از صدور اعلامیه
خیانتبار بالفور، تأسیس دولتی یهودی در فلسطین را حق یهودیان اعلام میکند. از آن
زمان این ارتباط وجود داشته و هر زمان مبارزه فلسطینیها علیه رژیم غاصب به نتیجه
نزدیک میشده، پادشاهی سعودی وارد شده و با وعدههای دروغین، فلسطینیها را آرام
کرده و برای ادامه حیات اسرائیل زمان گرفته است.در زمان سقوط
دولت عبدربه منصورهادی و تسخیر پایتخت یمن توسط کمیتههای مردمی، علیرغم آنکه دستاندرکاران
سفارت عربستان و امارات در یمن، اسناد سری و محرمانه داخل ساختمانهای دیپلماتیک
این دو کشور را از بین بردند، سندی از سفارت امارات به دست نیروهای کمیتههای
مردمی افتاد که در آن یک معاون وزیر اسرائیلی به علی عبدالله صالح رئیسجمهور وقت
یمن میگوید من از سال 1980/ 1360 در ابوظبی - پایتخت امارات - مستقر بودهام. این
تاریخ نزدیک به زمان کنفرانس سازش کمپ دیوید است و نشان میدهد در آن سال به غیر
از مصر جمعی از دولتهای عربی به سمت روابط با رژیم غاصب رفته و در عین حال ژست
مخالفت با برقراری رابطه گرفته بودهاند. این به آن معناست که عادیسازی خود به
خود موضوع جدیدی نیست، آنچه جدید است رسمیت دادن به این رابطه کهنه است که بهشدت
مورد نیاز رژیم غاصب به دلیل شرایط شکنندهای که با آن مواجه است، میباشد. یعنی
اگر برقراری رابطه دولتهایی نظیر امارات با رژیم غاصب در دهه 1360 سبب گسترش نفوذ
صهیونیستها گردید، عادیسازی امروز این رابطه، اقدامی برنامهریزی شده است که با
هدف احیاء رژیم فرسوده و رو به اضمحلال صورت میگیرد. این اقدام در واقع سرمایه
ارزشمند جهان اسلام که از رهگذر مقاومت در برابر دشمنان به دست آمده را در معرض
آسیب قرار میدهد. بنابراین این عادیسازی یک اقدام دیپلماتیک تحت اختیار این
دولت و آن دولت نیست، دشمنی با مسلمانان و هجوم به سرمایهای است که مسلمانان با
بذلجان و علیرغم وجود دولتهای خیانتکار در برخی از کشورهای عربی به دست آوردهاند.4- عادیسازی
با رژیم صهیونیستی حتماً با واکنش شدید مواجه میشود همین دو روز پیش یک منبع غربی
از یک نظرسنجی خبر داد که مخاطب آن شهروندان سعودی بودند. براساس دادههای این
نظرسنجی 86 درصد مردم عربستان با هرگونه همکاری میان دولتهای عربی و رژیم اسرائیل
مخالفت کرده بودند. جالب این است در سال 1399 که میان ابوظبی و تلآویو عادیسازی
صورت گرفت، مخالفت شهروندان سعودی 77 درصد بود. حالا 77 درصد مخالف عربستانی به 86
درصد رسیده است. این یعنی روند مخالفت با عادیسازی در فاصله زمان آغاز این حرکت
تا امروز رو به شدت بوده است. کمااینکه صحنههای مخالفت شدید تماشاچیان بازیهای
جام جهانی فوتبال قطر با خبرنگاران عبری هم عمومیت و استثنا ناپذیری مخالفت
مسلمانان با رژیم غاصب را نشان میدهد. تأثیر این مخالفت روی دولت سعودی چیست؟
ممکن است تصور شود دولتهای امارات، عربستان و... که مردمسالار نیستند و متکی به
آراء نمیباشند، آسیبی از این مخالفتها نمیبینند و این آسیبها در جایی است که
پای صندوق رأی در میان باشد. ولی واقعاً اینطور نیست. اتقافاً اگر دامنه مخالفت
به کم و زیاد شدن رأی در پای صندوق محدود باشد، تحمل آن برای یک دولت چندان دشوار
نیست. واکنش مردمی میتواند هر روز حادثهای را در ریاض، ابوظبی و... پدید آورد.
علاوهبر آن وجود سازمانهای انقلابی در سطح منطقه و امکان سریع شکلگیری گروههای
مقاومت مردمی نظیر گروه جوان «عرین الاسود» در کرانه باختری، میتواند یک دردسر
دامنهدار را برای دولتهایی که به اسلام و مسلمین خیانت کردهاند، به وجود آورد.
به این هم باید اضافه کرد که در کشورهای منطقه مثلاً در عراق، گروههای شناختهای
هستند که میتوانند گروههای مقاومت را در کشور دیگری میزبانی و پشتیبانی نمایند و
پدیدآورنده وضعیتی باشند. کما اینکه امروز حملات سایبری که منشأ و مبدأ آن در
اکثر مواقع قابل شناسایی نیست، یک تهدید اساسی برای عادیسازی عربی - اسرائیلی به
حساب میآید. بنابراین اگر دولت سعودی و دولتهای مشابه درصدد دستیابی به امنیت
پایدار هستند، این امنیت از طریق برادری میان آنها و ملتهای مسلمان و جریانات
مقاومت بهدست میآید نه از طریق اتصال و ارتباط با دشمنان اسلام و مسلمین که
ناتوانی و رو به زوال بودن آنان به اثبات رسیده است و به قول رهبر معظم انقلاب در
دیدار دیروز کارگزاران نظام با ایشان«دولتهایی که قمار عادیسازی روابط با رژیم
صهیونیستی را سرمشق کار خود قرار دهند، ضرر خواهند کرد. آنها در حال شرطبندی روی
اسب بازنده هستند».سعدالله
زارعی