چقدر می‌ماند؟! (گفت و شنود)

 دروغ نامه کیهان ۹ – مرداد -۱۴۰۳

چقدر می‌ماند؟! (گفت و شنود)

نوچه سربازجوی جنایتکار

دولت دژخیم رئیسی بدهکار

این ورشکسته را کرده طلبکار

چون دولت روحانی نداشت پشتکار

هی بابرجام  و تبلیغ برپا کرد نمایش

نتونست بدهی های دولت دهدکاهش

درمقابل پاسداران جنایتکار با همایش

مخالفت بابرجام کرددرآمدش  دادافزایش

بهر حال  هجونویس وارونه گوی و مکار

نگفته دوران روحانی چقدربود قیمت دلار؟

پس از‌آن  قیمت دلارچقدر شد  در بازار؟

چگونه اقتصاد تورمی ؛مردم کرد دل آزار؟

چراخزانه خالی ؛تورم بالا ؛اقتصاد ورشکسته

 هدیه ای شد برای پزشکیان دست وپا بسته

ولی سربازجو کشتی  دولت در گِل نشسته

هدیه اسب زین کرده به پزشکیان به رهبر دلبسته

بهر رو تعریف ازدولت کنونی شده  مثل آن یارو

 بدهکار بود ولی طلبکاری می کرد این  پررو

 به طلبکارش گفت ۱۰۰ میلیون بهت دارم بدهی

فردا۹۰ میلیون میدم اما برای ۱۰ میلیون بازدهی

 ۹ میلیون را هم  به تو می دهم پس فردا

۹۹۰ هزار تومان میدم هفته بعدبی سروصدا

آنگاه خطاب به طلبکار گفت چرانمی کشی خجالت؟

برای ده هزار تومان اعتراض می کنی بی دلالت

گفت: مدعیان اصلاحات چه اصراری دارند که روی خسارت‌های فاجعه‌بار دولت آقای روحانی سرپوش بگذارند و در همان حال، دستاوردهای فراوان و معجزه‌گونه دولت شهید رئیسی را انکار کنند!

گفتم: خُب برای اینکه خودشان را کارشناس و همه‌چیز‌دان به آقای پزشکیان معرفی کرده‌اند و نمی‌خواهند مردم از میزان نابلدی و نا‌کارآمدی آنها باخبر شوند!

گفت: به عنوان مثال تمامی آمار و اسناد و اعتراف دولتمردان آقای روحانی نشان می‌دهد که آنها خزانه را نه فقط خالی، بلکه با ۶۰ هزار میلیارد بدهی به دولت شهید رئیسی تحویل داده‌اند و دولت رئیسی علاوه ‌بر پرداخت بدهی‌ها، صدها دستاورد نیز داشته است.

گفتم: دولت رئیسی امروز خزانه را با ۳۰ هزار میلیارد موجودی تحویل دولت آقای پزشکیان می‌دهد و اگر ۶۰ هزار میلیارد بدهی تسویه‌شده را هم در نظر بگیریم خزانه با ۹۰ هزار میلیارد در حال تحویل است.

گفت: ولی مدعیان اصلاحات این اسناد غیرقابل انکار را نادیده می‌گیرند و تازه برخی ادعاهای خنده‌دار هم مطرح می‌کنند!

گفتم: یارو صد میلیون تومان بدهکار بود و هر دفعه برای طلبکار بهانه‌ای می‌تراشید و یک روز که طلبکار برای طلبش مراجعه کرده بود یواشکی به او گفت؛ ۹۰ میلیون را فردا می‌دهم، چقدر می‌ماند؟ طلبکار گفت؛ ده میلیون! یارو گفت؛ ۹ میلیون را هم پس فردا می‌دهم، می‌ماند یک میلیون. هفته بعد هم نهصدو نود هزار را می‌دهم، چقدر باقی می‌ماند. طلبکار گفت؛ می‌ماند، ده هزار تومان. در این هنگام بدهکار با صدای بلند گفت؛ خجالت نمی‌کشی برای ده هزار تومان آبرو‌ریزی می‌کنی؟!