یادداشت روز اوین نامه کیهان"لبنان، جنگ و میدانی دگر

 دروغ نامه کیهان ۳ شنبه ۲۴- مهرماه سال-۱۴۰۳

یادداشت روز اوین نامه  کیهان"لبنان، جنگ و میدانی دگر "

بدون آنکه گفته شود قبل ازآنکه  رژیم فاسد ولایت فقیه شکل بگیرد اوضاع خاورمیانه چگونه بود؟ لبنان در چه شرایطی قرار داشت وچگونه پایگاه سفر سیاحتی برای شهروندان کشورهای عربی و... بود؟ موقعیت  جنبش آزادیبخش ملی فلسطین درمنطقه وآفریقا وآمریکای لاتین چگونه بود؟ موقعیت کشورهای عربی همچون عراق وسوریه ویمن وسودان وسومالی ولیبی  و الجزایر ومصر چگونه بود؟ اما پس ازقدرت گیری آخوندها و پاسداران جنایتکار و شرکای غارتگرشان با سیاستت هدید ومداخله جویی درامورد اخلی کشورهای منطقه زیر چتر صدور انقلاب خمینی شیاد شرایط ایران و کشورهای منطقه چگونه شد؟ چرا سایه شوم جنگ وناامنی وبی ثباتی درمنطقه سایه افکند وتاحال این شرایط ادامه داشته است؟  طی ۴۶ سال چه برسر کشور ثروتمند ایران ومردمش آمده است؟ چرا کشورهای عربی اشاره شده یکی پس از دیگری درگیرجنگ داخلی وخارجی وتغییر وناامنی وبی سامانی شدند؟ نقش سیاست جنگ افروزی وتهدید کشورهای منطقه همراه با شعار نابودی اسراییل و فریاد مرگ و مبارزه  باآمریکا و برنامه های بیش از هزینه جنگ خانمانسوز ۸ ساله ایران باعراق موشکی وهسته برای  تلاش  دست یابی به سلاح هسته ای  و سازماندهی جنگ نیابتی برون مرزی برای پشتیبانی اهداف  موشکی وهسته ای به مردم ایران تحمیل شد درحالی  که درمجموع علیه  مطالبات و خواست مردم ومنافع ملی کشور  بوده است ؟ ازسوی دیگر نه چیز مثبت ومفیدی نصیب  ملت فلسطین ولبنان وسوریه وعراق ویمن  نشده است جزآنکه عامل  تقویت اسراییل و بهانه برای حضور نظامی آمریکا درمنطقه  وفروش  نجومی تسلیحات نظامی و فرصت طلبی وغارتگری برای چین و باج گیری وگروکشی روسیه غیر قابل اعتماد فراهم گردید.  به ویژه در شرایطی که  پس از یک سال  بعداز۷ اکتبرارتش مهاجم اسراییل مشغول درو کردن رهبران واعضای حماس و حزب الله لبنان وشخم زدن غزه وجنوب لبنان وفراترازآن بوده است .مهمتر درراستای تصمیم آماده شدن حمله به مراکز کلیدی درایران است که موجب کک افتادن برتوی تنبان خامنه ای رمال وفرماندهان پاسداران جنایتکار شده است .موازی آن مردم ۹۲ ناراضی درایران درگیر رشدترمز بریده تورم وگرانی ها هستند اما یادداشت نویس عضو سپاه تروریست قدس دراوین نامه کیهان مدعی شده است آنچه سرنوشت نهائی این جنگ را تعیین می‌کند نه مافوق تکنولوژی تسلیحاتی که جنگ اراده ها و پایمردی، استقامت و تاب‌آوری قرار دارد؟! یعنی برای توجیه شکست جنگ نیابتی برون مرزی خامنه ای رمال و پاسداران جنایتکار حماس وحزب الله لبنان باید تاآخرین عضو خود مقابل تهاجمات سنگین اسراییلی کشته شوند و عقب نشینی نکنند.

امروز بیست و سومین روز از «آغاز حملات سنگین» رژیم صهیونیستی علیه لبنان است و روزهای اخیر شاهد افزایش حجم حملات رژیم و حزب‌الله علیه یکدیگر بودیم و حمله همزمان پهپادی حزب‌الله به مقر نظامی تیپ ویژه گولانی در حد فاصل حیفا و تل‌آویو و در 60 کیلومتری مرز لبنان و حمله موشکی به تل‌آویو نشان داد این جنگ هرچه جلوتر آید شدت بیشتری پیدا می‌کند و طرفین را با حوادث محاسبه ‌نشده مواجه می‌نماید. شهادت دبیرکل حزب‌الله که هنوز هم در باورها نمی‌گنجد و تلفات سنگین رژیم متجاوز در روز یکشنبه نشان داد طرفین با شرایط غیرقابل کنترل مواجه هستند و جنگ با خود اعجاب‌هایی را در پی می‌آورد. این یک جنگ آسان نیست، جنگ تکنولوژی است اما همه حرف را تکنولوژی نمی‌زند؛ جنگ اراده‌هاست اما همه حرف را اراده‌ نمی‌زند؛ جنگ رسانه‌ است اما همه حرف را رسانه نمی‌زند؛ جنگ جبهه‌ها و پشتیبانی جبهه‌ای است اما همه حرف را این نوع از پشتیبانی‌ها نمی‌زند. نتانیاهو این جنگ را جنگ سرنوشت نه فقط اسرائیل و فلسطین بلکه جنگ سرنوشت منطقه و حتی جهان می‌خواند. تلمودی‌ها این جنگ را «جنگ آخر» خوانده‌اند. غربی‌ها معتقدند این مهم‌ترین جنگ در 50 سال اخیر و دارای آثاری بیش از فروپاشی شوروی در 33 سال پیش است. بسیاری از اهل معرفت هم پیش‌بینی کرده‌اند زمان چندانی به پایان پروژه اسرائیل باقی نمانده است درخصوص روند جنگ، آثار و افق‌ آن نکات زیر اهمیت دارد:1ـ ارتش تروریست اسرائیل 42 سال از 76 سال یعنی بیش از نیمی از عمر رژیم، با حزب‌الله لبنان درگیر بوده است. در یک مقطع 18 سال درگیری مستمر داشته و در یک دوره این درگیری سنگین، یک سال به درازا کشیده و در یک مقطع 33 روزه شدیداً درگیر بوده و اینک 23 روز از مقطع چهارم درگیری سنگین با حزب‌الله را تجربه می‌کند. فارغ از چهار جنگ اسرائیل و حزب‌الله و فارغ از درگیری‌های چریکی پراکنده (تجربه‌های قسام، عرفات و...) تجربه درگیری‌های سنگین عربی ـ اسرائیلی در حد فاصل 1327 / 1948 تا 1352 / 1973، 25 سال می‌باشد که در آن، چهار جنگ معروف اتفاق افتاده است. 25 سال جنگ دولت‌های عربی و رژیم غاصب و 42 سال جنگ حزب‌الله و اسرائیل یعنی نزدیک دو برابر. نتایج جنگ‌های عربی ـ اسرائیلی و نیز نتایج جنگ‌های حزب‌الله ـاسرائیل را می‌دانید و این‌جا محل بحث ما نیست. موضوع این است که اسرائیل اینک درگیر «شدیدترین» و «طولانی‌ترین» و «راهبردی‌ترین» جنگ طی هشت دهه گذشته است، جنگی با آسیب انسانی بسیار زیاد، با تخریب بسیار بالا و البته با نتایج بسیار تعیین‌کننده. پس سطح تحلیل این جنگ را باید از سطح تحلیل یک عملیات نظامی بالاتر برد. آنچه جنگ 48، جنگ 56، جنگ 67، جنگ 73، جنگ اول لبنان ـ 82 تا 2000 و جنگ دوم لبنان 2006 خوانده شده‌اند، فی‌الواقع هر کدام یک عملیات با هدف مشخص بوده‌اند. اما اینک سران رژیم غاصب از «جنگ بقاء»؛ «رستاخیز اسرائیل»، «تغییر سرنوشت منطقه» و «تعیین سرنوشت جهان» صحبت می‌کنند و بیراه هم نمی‌گویند حداقل تعبیری که می‌توان برای این جنگ به کار برد «جنگ بقاء» است. بعضی با نگاه به سطح تخریب‌ها و حجم چند ده هزار نفری شهدا و مجروحین معتقد شده‌اند، اسرائیل در پایان این جنگ پایه‌های خود را مستحکم می‌کند و مقاومت فلسطین و لبنان را نابود می‌نماید و جمهوری اسلامی را با زدن بازوان، بشدت تضعیف کرده و به سمت فروپاشی سوق می‌دهد. بر این اساس عبارت «جنگ بقاء» نتانیاهو و بایدن را به جنگ اسرائیل و آمریکا علیه بقاء مقاومت و جمهوری اسلامی ترجمه می‌کنند! اما البته این با آنچه در اظهارات مقامات و نهادهای تخصصی اسرائیلی؛ آمریکایی و اروپایی در این مورد آمده است، تفاوت بنیادین دارد. نتانیاهو مرداد ماه گذشته در کنگره آمریکا خطاب به نمایندگان آمریکا گفت «اگر دست به دست هم ندهیم نابود می‌شویم و باید برای همیشه خاورمیانه را ترک کنیم.» پس ترجمه درست جنگ بقاء، مواجه شدن اسرائیل چه به‌عنوان یک رژیم و چه به عنوان نماد حاکمیت غرب بر جهان اسلام با شرایط بحرانی می‌باشد. البته این شرایط برای مقاومت منطقه‌ای هم تأثیرگذار و نقطه عطف است اما از آنجا که مقاومت حتی پس از نابودی اسرائیل و پس از اخراج آمریکا از منطقه به دلیل آنکه ماهیت تمدنی دارد حتماً ادامه پیدا می‌کند، جنگ کنونی برای آن تعیین‌کننده حیات نیست. اما در وضعیت آن و اثرگذاری‌اش تأثیر حتمی می‌گذارد.2ـ آنچه سرنوشت نهائی این جنگ را تعیین می‌کند، اراده اولیه برای بقاء و غلبه نیست؛ پایمردی، استقامت و تاب‌آوری است. رژیم اسرائیل وانمود می‌کند خود را برای یک درگیری طولانی و پرشدت علیه جبهه مقاومت صرف‌نظر از آن‌که به کجا بکشد، آماده کرده است به نظر هم می‌آید طی دست‌کم ده ـ دوازده سال اخیر در متن جامعه یهودی و در ساختار اجتماعی، سطحی از آمادگی برای تحمل شرایط سخت ایجاد کرده است. توسعه پناهگاه‌ها، متناسب‌سازی آموزش‌های عمومی و گسترش انبارها و تدارکات زیرزمینی برای اداره طولانی‌مدت جامعه یهودی و مدیریت افکار عمومی در جامعه یهودی و کنترل کامل اطلاعات نظامی از جمله اقدامات رژیم طی این دوره بوده است. اما آیا ارتش اسرائیل به‌طور واقعی می‌تواند در یک دوره طولانی در برابر حجم عظیمی از فشار ایستادگی کند؟ پاسخ به این سؤال بسیار مهم و اساسی است. از آن طرف تاب‌آوری نیروهای مقاومت در غزه و در لبنان و به‌خصوص در لبنان بسیار تعیین‌کننده است. اسرائیل با شکل‌دهی به نوعی محاصره زمین، هوا و دریا در غزه و لبنان و بمباران بسیار وسیع مراکزی که گمان می‌کند نقطه استقرار حماس یا حزب‌الله و تجهیزات و ذخیره‌های آنهاست، سعی دارد با زدن شریان‌های حیاتی، مقاومت را بشکند و به وضع کنونی خود که آن را شرایط قبل از مرگ ارزیابی می‌نماید، پایان دهد. اما واقعیت آن است که مقاومت چه در فلسطین و چه در لبنان، از لحظه پایان جنگ پیشین خود با رژیم غاصب، وقوع جنگ جدید و سنگین‌تر علیه خود را پیش‌بینی کرده است و لذا به هیچ وجه دست بسته نیست. در این میان مقاومت اگر یک دوره فشار رژیم برای درهم شکستن تاب‌آوری آن را تحمل کند و دچار ضعف نشود، صحنه را برده و در یک جنگی فراتر از جنگ‌های قبلی، رژیم را با شکست مواجه کرده است.در این صحنه اگر اسرائیل نیازمند ساقط کردن مقاومت برای دستیابی به پیروزی است، پیروزی مقاومت در بقاء و تداوم آن است. بنابراین در چنین مواجهه‌ای علی‌الاصول کار رژیم غاصب دشوارتر است. از این‌رو مراکز اطلاعاتی و امنیتی غرب هشدار داده‌اند راهبرد بلندپروازانه مبنی بر حذف مقاومت غزه و لبنان، شکست سنگین تازه‌ای به رژیم اسرائیل وارد می‌کند که آثاری فراتر از شکست آن در جنگ‌های سابق دارد. حدود یک ماه پیش مؤسسه سلطنتی «چتم‌هاوس» انگلیس، طی یادداشتی نوشت «رهبری اسرائیل با این مشکل مواجه است که نتانیاهو تعمداً تمام راه‌هایی که به صلح ختم می‌شود را از بین برده است. در جامعه اسرائیل، سکولارها احساس می‌کنند مذهبی‌ها در حال مشکل‌تراشی‌اند در حالی که خودشان هزینه‌ای نمی‌پردازند.» مقاومت در ایران، در عراق، در لبنان، در سوریه، در یمن و در فلسطین می‌دانند که با توجه به استراتژی اسرائیل، هیچ راهی جز غلبه نظامی بر اسرائیل وجود ندارد و پایه این غلبه، «استقامت» و تمرکز بر روی راهبرد اصلی نظامی دشمن ـ در غزه جداسازی شمال از جنوب و در لبنان گرفتن سرپل‌هایی از آن در زمین است ـ می‌باشد. در این مرحله فقط کافی است این دو سیاست با شکست مواجه شود. این اگرچه به ظاهر یک وضعیت تاکتیکی است ولی در واقع یک موقعیت راهبردی است؛ چرا که شکست اسرائیل در الحاق شمال غزه به سرزمین‌های اشغالی و شکست آن در گرفتن سرپل‌هایی در جنوب، روی اراده ارتش اسرائیل و جامعه غاصب یهودی رژیم اثر جدی می‌گذارد و وضع دشمن را تغییر می‌دهد و اسرائیل را علی‌رغم میل خود، به سمت توقف این جنگ حرکت دهد. پس رمز موفقیت مقاومت و شکست رژیم، در شکست طرح نفوذ و گسترش زمینی به خصوص در جنوب لبنان است کما اینکه رمز پیروزی آن هم توسعه نفوذ می‌باشد. اسرائیل در 25 سال اخیر در هیچ جنگی نتوانسته از حزب‌الله سرپل بگیرد و به همین دلیل در این جنگ‌ها طرف شکست خورده به حساب آمده است. این بار هم باید این اتفاق بیفتد و قرائن هم می‌گوید مقاومت علی‌رغم زخم‌هایی که خورده، برای ادامه کار کم و کسری ندارد.3ـ جنگ کنونی حسب آنچه دیده می‌شود، «آخرین جنگ» اسرائیل خواهد بود و از این‌رو نباید آن را مانند جنگ‌های پیشین ـ چه از نوع کلاسیک و چه از نوع نامتقارن ـ ارزیابی کرد. این جنگ بقاست نه جنگ حفظ برتری تا قابل تسامح باشد. این جنگ مختصات خود را دارد و آن‌کس که تغییر شرایط و تغییر تاکتیک‌های دفاعی و نیاز به طراحی جدید و خلق شگفتانه‌ها را در نظر بگیرد، پیروز میدان می‌شود. یک سال جنگ غزه و وقوع رخدادهایی که قبلاً در تصور هم نمی‌گنجید، از جمله تصور یک سال مقاومت غزه، نشان می‌دهد مقاومت قدرت پیروزی دارد.سعدالله زارعی