یادداشت روزا وین نامه کیهان "با «وفاق» کدام گره باز می‌شود؟"

 دروغ نامه کیهان ۲ شنبه ۲۴۴-دی ماه سال- ۱۴۰۳

یادداشت روزا وین نامه کیهان "با «وفاق» کدام گره باز می‌شود؟"

عوامفریبی ونیرنگ وخدعه ودروغ ووارونه گویی همراه با اختلاف افکنی  ازهمان ابتدای  انقلاب ازسوی خمینی شیاد واعوان و انصارش برای قبضه وانحصاری کردنش شروع شد . برای همین سخنرانی  وی خمینی شیاد دربهشت زهرای تهران  که پس ازورودش به تهران  بود  چون به نکاتی اشاره کرده بود که بعدازآن پخش آن صلاح نبود لذا دیگر پخش نگردید . موقع تنظیم قانون اساسی در خبرگان چون آیت طالقانی مخالف اصل سوم ولایت فقیه قانون اساسی بود لذا به عنوان اعتراض با تکیه برعصایش به جای صندلی کف سالن نشست وپس از فوت مشکوک وی این قانون تصویب گردید . بعدازآن برای برکناری مهندس بازرگان مسئول دولت موقت سفارت آمریکا درتهران اشغال گردید . سپس بنی صدر رئیس جمهور مورد تأییدش ازسوی مجلس ارتجاعی برکنار شد. تاآنکه به دلیل اعتراض آیت الله منتظری به اعدام های جمعی زندانیان سیاسی درتابستان ۶۷ درزندان های کشور وی پس از۱۰ سال جانشینی خمینی شیاد برکنارگردید وخانه نشین شد وبشدت ازسوی نیروهای امنیتی ازسوی خامنه ای رمال زیر نظر ومحاصره قرارگرفت.  چون خامنه ای رمال که جایگزین خمینی شیادشده بود مشروعیت نداشت پس برای تقویت جایگاه  خودد نیاز شدید داشت تا ازتجربه وتخصص  روضه خوانی منبری  ازترفندفریبکاری وتناقض گویی ونفاق افکنی وباندبازی با پوشش دشمن شناسی  بهره جوید و بتواند اهداف ضدمردمی وضدمنافع ملی خودرا دنبال کند. مهمتر  مهره وعناصر وحامیانش دررسانه ها ودستگاه های نظامی وپاسداری واطلاعاتی و امنیتی وقضایی و اجرایی و مجلس ارتجاعی واقتصادی وهنری و....  به ویژه دراوین نامه  کیهان همگی کاریکاتورهای تکثیر یافته خودش می باشند. لذا  خامنه ای رمال برای به حاشیه بردن خاتمی وکروبی وموسوی  وبستر سازی حذف رفسنجانی با طرح مهندسی امنیتی پاسداران جنایتکار احمدی نژاددو دوره رئیس جمهور شد وموازی سرداادن  انرژی هسته ای حق مسلم ماست وبگم بگم علیه رفسنجانی شرایط برای حذفش هموارگردید. ولی خامنه ای رمال با حلیه ونیرنگ هیچ مسئولیتی عهده دارنشد .بنابراین پرواضح است که طبیعی است با سیاست  فرافکنی  همراه با نفاق وفساد وفریبکاری و عوامفریبی ودزدی وچپاول  وغارت وسرکوب واعدام نهادینه شده ۴۶ ساله رژیم تروریستی ولایت فقیه  هرگز امکان وفاق آنهم برای گره گشایی از سوی دولت پزشکیان ذوب شده درولایت خامنه ای رمال که عامل اصلی نفاق افکنی ودروغ گویی واتهام زنی ودشمن تراشی وفاق ادعای تبلیغاتی وجود ندارد. 

بهار 1388 هرچه به روزهای پایانی‌اش نزدیک می‌شد؛ هوای سیاست در ایران داغ‌تر می‌شد. دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در 22 خرداد 1388 داغ‌ترین روز آن بود. روزی که مردم با مشارکت خیره‌کننده حدود85 درصدی در انتخابات، حد نصاب جدیدی را در تاریخ جمهوری اسلامی ایران به ثبت رساندند. این تاریخ‌سازی اما خیلی زود به کام مردم تلخ شد.غربگرایان مدعی اصلاح‌طلبی به عنوان بازنده انتخابات با ادعای تقلب دست به اردوکشی خیابانی زدند و نتیجه را بدون ارائه مستندات تقلب ادعایی‌شان زیر سؤال بردند. آنها حدود 8 ماه کشور را به آشوب کشیدند و بانی تحریم‌های فلج‌کننده آمریکا علیه ایران شدند. «باراک اوباما» رئیس‌جمهور وقت آمریکا در خاطرات خود از آن روزها می‌نویسد: «در شرایطی که این کشور [ایران] وارد چرخه هرج‌ومرج و سرکوبگری بیشتر می‌شد ما راهبردمان را به‌ سمت دومین گام راهبرد منع اشاعه‌ای تغییر دادیم: یعنی بسیج کردن جامعه بین‌المللی برای اعمال تحریم‌های اقتصادی سخت» قطعنامه تحریمی 1929 شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران با همین هدف و در آستانه اولین سالگرد آن آشوب‌ها در 19 خرداد 1389 صادر شد. این قطعنامه با قوانین تحریمی یکجانبه‌ای که آمریکا پس از آن اعمال کرد تکمیل شد و حلقه محاصره اقتصادی ایران را محکم کرد. «قانون جامع تحريم‌ها، مسئوليت‌پذيري و محروميت»(CISSADA) اصلي‌ترين و پايه‌اي‌ترين قانون تحريمي ايران بود که دو هفته پس از قطعنامه 1929 در مجلس سناي آمريكا به تصويب رسيد و اول جولاي همان سال با امضاي اوباما رسمیت پيدا كرد. قانونی که در آن بارها به آشوب‌های سال 1388 اشاره شده و در مقدمه‌اش خواستار تخصیص بودجه اضافی برای حمایت از عوامل آن شده بود.یک سال بعد وقتی مردم طعم خیانت غربگرایان مدعی اصلاح‌طلبی را با اعمال تحریم‌های اقتصادی آمریکا آهسته‌آهسته می‌چشیدند؛ غائله آشوب‌ها کاملا خوابیده بود و چیزی جز بدنامی برای آشوبگران به همراه نداشت. آنها حالا دیگر نه یک جریان سیاسی در چارچوب قانون اساسی که «براندازان ناکام نظام جمهوری اسلامی» به حساب می‌آمدند. سیاست «با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن» تقریبا از همان زمان توسط آنها راه افتاد. آنها انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در اسفند 1390 را در حالی تحریم کردند که نامزدهای مورد نظرشان به طمع قدرت برای ثبت‌نام در این انتخابات صف کشیدند؛ و محمد خاتمی به عنوان یکی از سرکردگان این جریان در حالی پای صندوق رأی در شهرستان دماوند حاضر شد که تمایل داشت این خبر چندان رسانه‌ای نشود.سال ۱۳۹۲ آنها بار دیگر به طمع کسب قدرت وارد رقابت‌های انتخاباتی شدند و این‌بار با علم به شکست نامزد مورد حمایت‌شان او را وادار به کناره‌گیری به نفع چهره‌ای دور از خود اما تقریبا همسو کردند. غربگرایان مدعی اصلاح‌طلبی بعد از آن همه آشوب‌آفرینی باز هم پای صندوق رأی جمهوری اسلامی ایران حاضر شدند تا مهر ابطال دیگری بر تمامی ادعاهای خود درباره تقلب در انتخابات بزنند.وقتی آقای حسن روحانی در انتخابات ۱۳۹۲ پیروز شد، نوبت به سهم‌خواهی مدعیان اصلاحات از دولت او رسید. آن روزها اصلی‌ترین مانع برای آنها در تکیه زدن بر صندلی‌های مدیریتی، ننگ آشوب‌های ۱۳۸۸ بر پیشانی‌شان بود. کلیدواژه «آشتی ملی» در چنین شرایطی ساخته و در رسانه‌های زنجیره‌ای وابسته به غربگرایان اصلاح‌طلب ترویج شد تا راه سهیم شدن در قدرت را برای آنها هموار کند. آنها با تحریف واقعیت‌ها، جامعه ایران را بحرانی و از هم‌گسیخته جا می‌زدند و تجویزشان برای رفع این بحران خودخوانده به‌کارگیری عناصر بدنام آشوب‌های ۱۳۸۸ در مدیریت کشور تحت شعار «آشتی ملی» بود.اتفاقی که با واکنش رهبر انقلاب در ۲۷ بهمن ۱۳۹۵ مواجه شد: «ملّت ایران ایستاده‌اند، مجتمع هستند. حالا یک عدّه‌ای یاد گرفته‌اند تعبیرات «آشتی ملّی، آشتی ملّی» [را گفتن]؛ این حرف‌ها به نظر من معنی ندارد؛ مردم مجتمعند، با هم متّحدند؛ آنجایی که پای اسلام در میان است، پای ایران در میان است،پای استقلال در میان است، پای ایستادگی در مقابل دشمن در میان است، مردم با همه‌ وجودشان ایستاده‌اند. ممکن است در فلان مسئله‌ سیاسی دو نفر با هم اختلاف نظر داشته باشند [امّا] تأثیری نمی‌گذارد. چرا می‌گویید آشتی؟ مگر قهرند که بیایند با هم آشتی کنند؟ این تعبیرات را روزنامه‌ها پَر و بال می‌دهند، متوجّه نیستند که اشکال ایجاد می‌کند. وقتی شما می‌گویید آشتی، مثل این است که یک قهری وجود دارد؛ [درحالی‌که] قهری وجود ندارد. بله، مردم ما با آن کسانی که به روز عاشورا اهانت کردند قهرند. ملّت با آنهائی که روز عاشورا، با قساوت، با لودگی، با بی‌حیایی آمدند جوان بسیجی را در خیابان لخت کردند و کتک زدند، قهر است. با اینها آشتی هم نمی‌کنیم.»تحلیل دقیق و درست رهبر انقلاب کمتر از سه سال بعد به وضوح آشکار شد؛ وقتی ملت ایران علی‌رغم سوءتدبیرهای دولت وقت و پس از ناآرامی‌های دی‌ماه 1396 و آبان 1398 برای تشییع سردار پرافتخارشان، شهید قاسم سلیمانی تصاویری باشکوه در خیابان‌های اهواز، تهران، قم، مشهد و کرمان خلق کردند و در گوشه و کنار کشور به یاد او مراسم یادبود گرفتند. حاج قاسم نمادی از جمهوری اسلامی ایران و آرمان‌هایش بود و ملت با همه گلایه‌هایش از مدیریت برخی امور اجرائی، پای این نظام ایستاده بود.یک سال بعد در 26 آذر 1399 رهبر انقلاب باز هم بر اتحاد ملت ایران تأکید کردند و البته برای حفظ آن به مسئولان کشور هشدار دادند:«ملّت ایران در خیلی از امور صدای‌شان صدای واحد است، خواست‌شان خواست واحد است، [امّا] مسئولان می‌توانند این را از بین ببرند. هنر مسئولان ما این است که این اتّحاد را، این هم‌صدایی را تکّه‌تکّه کنند، ملّت را تکّه‌ِتکّه کنند، اینها را از بین ببرند! مسئولین کشور مراقب باشند که این اتّحاد را زیاد کنند.» مخاطب بخش قابل توجهی از این هشدار رهبر انقلاب همان جریان غربگرای مدعی اصلاح‌طلبی بود که این‌بار در قامت برخی مسئولان اجرائی وقت کشور از هیچ تلاشی برای دوقطبی‌سازی‌های کاذبی مثل «میدان - دیپلماسی»، «تندرو-معتدل»، «جنگ‌طلبی - تعامل با دنیا»، «کاسبان تحریم-حامیان مذاکره» و... در میان مردم دریغ نمی‌کرد!پاییز 1401 این جریان بدنام و بدسابقه یک‌بار دیگر در خیانت به منافع ملی کشور کم نگذاشت و این‌بار به بهانه حقوق زنان هم‌دوش با مقامات آمریکایی در مقابل نظام ایستاد و مشوق آشوب و ناامنی شد. مردم اما باز هم علی‌رغم مشکلات‌شان، آشوبگران را ناکام گذاشتند و در حمایت از آنها به خیابان نیامدند.سال 1403 با برگزاری انتخابات زودتر از موعد ریاست‌جمهوری آنها باز هم در سودای کسب قدرت دست به‌کار شدند. در حالی که طبق نظرسنجی‌های انجام شده 55 تا 57 درصد از مردم علت عدم مشارکت در انتخابات را نارضایتی از مسائل معیشتی و اقتصادی بیان کرده بودند؛ غربگرایان مدعی اصلاح‌طلبی اما با تحریف واقعیت در رسانه‌های زنجیره‌ای‌شان عدم مشارکت را به عدم حضور فعال خودشان در انتخابات و در نتیجه مدیریت کشور تفسیر کردند و از این طریق برای تأیید نامزدهای مورد نظرشان فضاسازی کردند. با پیروزی «مسعود پزشکیان» در چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، در رویدادی مشابه با سال 1392 آنها این‌بار کلیدواژه «وفاق ملی» را جایگزین «آشتی ملی» کردند تا مسیر دستیابی خود به مناصب مدیریتی کشور را علی‌رغم سابقه سیاه‌شان هموار کنند. اکنون به نظر می‌رسد شعار «وفاق ملی» از سوی این جریان تبدیل به اسم رمزی برای تحمیل عناصر زاویه‌دار و بدسابقه به آقای پزشکیان شده است. شعاری که در تبلیغات انتخاباتی آقای پزشکیان نمود خاصی نداشت و دستپخت حلقه‌ای خاص پس از ریاست‌جمهوری ایشان است.آنها برای این شعار حتی همایش هم برگزار کردند اما جالب آنجا بود که «مسعود پزشکیان» در سخنرانی خود در این همایش بیش از آنکه از«وفاق ملی» صحبت کند از «حق و عدالت» به عنوان اصول کاری‌اش نام برد و با اشاره به متنی که اطرافیانش برای سخنرانی او آماده کرده بودند، گفت: «متونی که عزیزان تهیه کرده‌اند، بسیار ارزشمند و تأثیرگذار است، اما آنچه به باورم از اهمیت بیشتری برخوردار است، بیان آن چیزی است که از دل برمی‌آید و در متون از پیش آماده‌ شده، یافت نمی‌شود... آنچه که باور دارم و پیش‌تر در جریان انتخابات نیز بر آن تأکید کردم، اصولی است که حول محور حق و عدالت شکل می‌گیرد.»ناهمگونی شعار «وفاق» با واقعیات ملموس کشور به حدی بود که«علی لاریجانی» نیز به عنوان یکی از چهره‌های همسو با دولت چهاردهم به آن واکنش نشان داد و گفت: «امروز مشکلات گرانی و قیمت ارز وجود دارد اما ناگهان مسئله «وفاق» مطرح می‌شود که این ارتباط با زندگی مردم ندارد.» او درست می‌گفت؛ شعار «وفاق» ارتباطی با مسائل جامعه ایران ندارد و گرهی از کار مردم باز نخواهد کرد اما این شعار برای غربگرایان مدعی اصلاح‌طلبی به‌شدت گره‌گشاست! آنها که تا دیروز پیشتاز چند پاره کردن جامعه با اردوکشی‌های خیابانی و دوقطبی‌سازی‌های واهی بودند، امروز سنگ «وفاق ملی» را به سینه می‌زنند تا چهره‌های بدسابقه خود را در مناصب مدیریتی کشور جانمایی کنند. در صورت موفقیت این پروژه، آنها این‌بار اتاق آشوب خود را به جای خیابان در ادارات دولتی تشکیل خواهند داد.سید محمدعماد اعرابی