واکنش پاسدار سربازجوشریعت نداری به حضور خامنه ای در مراسم عاشورا۱۶-تیر-۱۴۰۴
عنصر پلید ورذل پاسدار سربازجو شریعت نداری که شکنجه گر و اعتراف گیر و تهیه و تنظیم کننده کیفرخواست برای متهمان است و حرفه وتخصص اش کتمان کردن واقعیت ومانور تبلیغاتی دادن سیاه سفید کردن و تبدیل کردن خائن وجنایتکار وسرکوبگر وتبعیض وناقض حقوق بشر به انقلابی و مدافع حقوق بشر وبرابری طلب وآزادی خواه و دزد وغارتگر واختلاس گر و... به پاکدامن وبزدل وترسو به شجاع ودلیر وشکست ها وخواری ها به پیروزی وافتخار که درمورد خودی ها استفاده می کند ودرمقابل توهین و انتقاد کردن واتهامات سنگین زدن و... به غیرخودی های منتقد ومعترض وناراضی مدام با شدت وباجدیت دراوین نامه کیهان دنبال می کند. بنابراین بدون آنکه بگوید چرا رهبر بزدل وترسو وتناقض ووارونه گویش ۳هفته ناپدید شد اما حال در عوج اوقاحت وپررویی وفریبکاری ووارونه گویی درمورد حضور رهبرش درشب عاشورا ادعای فوق کمدی کرده است گوئی خورشید بود که برخلاف عادت چندین و چند میلیارد ساله، این بار در میانه شب طلوع کرده بود …جماعت، یکصدا و از عمق جان فریاد «حیدر، حیدر» برکشیدند. چرا حیدر؟!...

حسین شریعتمداری نوشت: گوئی خورشید بود که برخلاف عادت چندین و چند میلیارد ساله، این بار در میانه شب طلوع کرده بود …جماعت، یکصدا و از عمق جان فریاد «حیدر، حیدر» برکشیدند. چرا حیدر؟!به گزارش تابناک به نقل از کیهان؛ حسین شریعتمداری در واکنش به حضور رهبر انقلاب در مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی در حسینیه امام خمینی نوشت: میانه شب بود… شب عاشورای امسال را می گویم ... باید بودی و می دیدی، سخنران به روال هرشب به سخن مشغول بود و جماعت انبوه در حسینیه امام خمینی، سرا پا گوش … ناگهان؛ انفجاری بزرگ به وقوع پیوست و نوری خیره کننده در فضا پیچید . انفجار نور بود.گوئی خورشید بود که برخلاف عادت چندین و چند میلیارد ساله، این بار در میانه شب طلوع کرده بود …جماعت، یکصدا و از عمق جان فریاد « حیدر، حیدر » برکشیدند . چرا حیدر ؟! انگار که، اما نه، «انگار» واژه گویائی برای توصیف آنچه می دیدند نبود، نور حیدری را به وضوح در چهره نورانی و مقتدر فرزند او می دیدند...«از در درآمدی و من از خود به در شدم … گوئی از این جهان به جهان دگر شدم». کاش بودی و می دیدی … شب عاشورای امسال را تاریخ در سینه خود به امانت نگاه می دارد و ماجرای این شب تاریخی را سینه به سینه نقل می کند …داستان مردمی وفادار و پاکباخته و مراد و مقتدایشان را … مردمی که عمار در میانه جنگ صفین، خبر آمدنشان را به مالک داده بود … آن هنگام که مالک باحسرت گفته بود کاش می توانستیم علی (ع) را به عصری ببیریم که مردم قدرش را بدانند.و عمار در پاسخ او، از مردمی خبر داده بود که در صلب پدران و رحِم مادران خویشند و چون آن عصر که مالک آرزو کرده بود فرا برسد، لبیکگویان از راه میرسند، مردمانی که از «من» و «ما» گذشتهاند.نه در سر سودای سود دارند و نه در دل، غم بود و نبود، دل در گرو اسلام ناب محمدی(ص) دارند و علی(ع) را امام و مولا و مقتدای خود میدانند… راستی ملائکه چرا به آدم سجده کرده بودند ؟!