نقد وبررسی " وارونگي در تحليل متن و حاشيه" (يادداشت روز) روزنامه ی کیهان پنجشنبه 3 اسفند ماه سال 1385
"اعتراف آنسوی خط از بهدر رفتن سرمایه گذاری ها در عراق وسوریه وفلسطین."
اعترافی که پاسدار یادداشت روز نویس در پاراگراف ابتدائی یادداشت روز خود نقل قول کرده است با اینکه تلاش کرده است در دنباله ودادن پاسخ دادن، آن را بی اعتبار ومشکوک جا بزند، ولی بطور شفاف بیان کننده ی چند نمود ازواقعیات انکار ناپذیر است که تا حال اپوزیسیون به خصوص مجاهدین برروی آن تأکید می کرده است که برای بار دیگر جای بحث ونقد وبررسی وحلاجی کردن دارد. چونکه اولاً اثبات می کند که بر خلاف یک دست شدن ظاهری رژیم آخوندی، ولی رقابت وتضادها بصورت ریشه ای وجود دارد و در برخی شرایط بازگوئی بخش کوچک عبور کده از سانسور بیان واقعیاتی وجود دارد. همچنین که خط ثابت ودائمی انتقال خط و خطوط و سیاست آمرانه از سوی دفتر مؤسسه ی کیهان ونماینده ی ولی فقیه را نیز اثبات می کند ( سخنگوی رسمی سپاه پاسداران است ولی این موضع اعلام نشده) که وظیفه اش کسب اطلاعات گوناگون برای حربه علیه ی ناح مغلوب ودفاع از باندهای مافیائی حاکم است . موضوع دوم این است که افشا شده است که کشتار روزانه مردم بی گناه عراق و انفجاراتی که در آنجا انجام می گیرد . ار مرز سوریه وسایر کشور های عربی دیگر است. البته هدف این است که تروریست ها نه ازخاک ایران که از مرز سوریه وارد عراق می شوند ودست به عملیات می زنند. سوماً اذعان به مخدودش بودن رابطه میان حاکمان رژیم آخوندی با بشار اسد رئیس جمهوری سوریه دارد که بر خلاف اینکه بشار اسد به تهران جماران سفر می کند و دیدار با ولی فقیه دارد ولی در مجموع در خفا کار دیگری می کند. چهارماً پذیرفته شده است که حزب الله لبنان به دفاع از حماس با اسرائیل وارد جنگ 33 روزه شد ه است. در صورتیکه تذکر داده شده که حماس حاضر نشده دو کلمه علیه ی نخست وزیر دولت لبنان به نفع تحصن حزب الله لبنان ورهبرش شیخ حسن نصرالله رهبر حزب الله موضعگیری کند یا بنویسد . همچنانکه یادآوری شده است که جنبش فتح از زرقاوی دم نمی زند، ولی حماس صدام حسین را شهید خوانده است . آنگاه اضافه شده است که آنطرف خط گفته است که آيا اين درست است كه براي كساني بميريد كه براي شما تب هم نمي كنند و افزوده که اين ها مسئولان ما را ساده لوح فرض مي كنند. چونکه حماس صدام حسین را شهید معرفی کرد وما واکنش نشان ندادیم . در صورتیکه ما می بایست در مقابل آنان می ایستادیم . البته اینگونه اعتراف کرن که ناشی از بر باد رفتن سرمایه گذای بسیار سنگین برروی سوریه و حماس است که همه سرمایه گذاری بهدر رفته است وعلی مانده است وحوضش، تازگی ندارد. زیرا که بخشی از بازتاب اعدام صدام حسین رئیس جمهور سابق عراق در روز عید قربان است که چنین رژیم تروریستی را در منطقه وحتی در میان حامیان نزدیک خود ش منزوی و ایزوله کرده است. همچنین پیام تماس گیرنده پاسخ تحلیل وهشدار سرمقاله نویس روزنامه ی آفتاب یزد است که پس از سقوط حکومت صدام حسین هشدار داده بود که تجربه ی سرمایه گذاری بسیار سنگین در افغانستان نشان داد پس از سقوط طالبان چیزی نصیب رژیم آخوندی جز اتهام دخالت گری و بهدر رفتن هزینه های سرمایه گذاری شده در افغانستان کسب نشد ومؤتلفین وسازمان ملل رژیم آخوندی را در بازسازی افغانستان به بازی نگرفتند. بنابراین دلیل ندارد که دوباره همان تجربه ی اشتباه افغانستان در عراق تکرار گردد و با مطرح کردن برپائی حکومت ولایت فقیه در عراق چون اکنون زمان آن مناسب است باز موجب شود که سرمایه گذاری سنگین تر از افغانستان در عراق شود ودر نهایت همان تجربه ی افغانستان اتفاق بی افتد. باید گفت با این اعتراف آنطرف خط اتفاقاً تجربه ی بدتر وپر هزینه تر از افغانستان در عراق رخ داده شده است که البته بخشی از کوه شناور حقایق از آب بیرون زده شده است که پاسدار یادداشت روز نویس اینگونه از طریق بازگوئی تماس تلفنی با آنطرف خط به نمایش گذاشته وتشریح داده شده است :
"تلفن سرويس سياسي روزنامه زنگ زد، فردي ميانسال با صدايي آرام و شمرده از آن سوي خط مي گفت: «رهبران شيعه عراق مي گويند نيمي از تروريست ها از طريق سوريه وارد مي شوند. سيل خوني كه از شيعيان در عراق جاري است براي شيعه قابل قبول نيست. روزانه 05 نفر در حسينيه ها و مساجد شيعه به شهادت مي رسند» و «سيل خون شيعه در عراق محصول توافق دولت هاي عربي اعم از سكولار و انقلابي است، آنان در مقابل شيعيان با تمام قدرت ايستاده اند، چرا ما مماشات مي كنيم». او با اشاره به سفر بشار اسد رئيس جمهور سوريه -كه در همان روز وارد تهران شده بود- از نگارنده با اصرار مي خواست خطاب به وي چيزي بنويسم و در ضمن به او بگويم «كاري كه شما عليه شيعيان مي كنيد، آمريكا و اسرائيل هم نمي كند»، وي استدلالي هم آورد: «ببينيد صهيونيست ها اجازه مي دهند مسلمانان در مسجد الاقصي نماز جمعه بخوانند و كسي به سوي مسلمانان تير نمي اندازد ولي اعراب، شيعيان را در عراق و پاكستان سر مي برند». او از ما مي خواست كه از مسئولين كشور بخواهيم كه فريب حماس را نخورند و به ياد داشته باشند كه: «جنبش فتح از زرقاوي دم نمي زند ولي حماس، صدام حسين را شهيد معرفي مي نمايد و براي او عزا مي گيرد.» او به صحنه سياسي لبنان اشاره كرد و گفت: «حزب الله به دفاع از حماس برخاسته بود كه 33 روز جنگيد ولي نيروهاي حماس حاضر نشدند در دوره اي كه حزب الله عليه دولت سني سينيوره تحصن كرده بودند، يك كلمه به نفع حزب الله حرف بزنند. آيا اين درست است كه براي كساني بميريد كه براي شما تب هم نمي كنند. اين ها مسئولان ما را ساده لوح فرض مي كنند.» و اينكه «چرا وقتي حماس زرقاوي و صدام را شهيد معرفي كرد، واكنش نشان نداديم. ما بايد در مقابل آنان مي ايستاديم.» او با اشاره به حوادث اخير «حله» و «مسجد براصا» كه در آن تعدادي از شيعيان به شهادت رسيدند گفت: «ايران به جاي آن كه سني ها را محكوم كند اين حوادث را به آمريكا نسبت مي دهد» و در آخر قضاوت نهايي خود را در مورد اهل سنت اينگونه بروز داد: «النواصب اخبث من اليهود والنصاري». او چشم انداز را براي شيعيان نااميدكننده توصيف كرد و گفت: «مسائل عراق روشن كرد كه هر چه نيروهاي انقلابي در جهان عرب جان مي گيرند جا براي شيعيان تنگ تر مي شود.» او كه مايل نبود اسم واقعي خود را مشخص كند، دست آخر گفت: «ما بايد در اصول كليه تحليل هاي خود تجديدنظر كنيم.»!"
پاسدار یادداشت روز نویس در پاسخ به تماس گیرنده که البته آن را وابسته به جناح رقیب و مشکوک با صدا ومواضع شنناخته شده در جامعه خوانده است، اینگونه جواب داه است :
" نگارنده با اين نوع تحليل ها كاملا آشناست. در طول سال هاي پس از انقلاب، جريانات مختلفي تلاش كرده اند تا حركت عمومي انقلاب و كشور را زير سؤال ببرند و آن را نادرست معرفي نمايند. اين حركت ها معمولا در چند نقطه تمركز داشته است: «1- خدشه در نگاه ايران به آمريكا و صهيونيسم 2- خدشه در موضوع وحدت ميان مسلمين 3- خدشه در روايي كمك ايران به جريان انتفاضه اسلامي 4- خدشه در كفايت و فهم مسئولين كشور 5- خلق جبهه هاي جديد به جاي جبهه بندي اسلام در مقابل آمريكا و صهيونيسم و 6- تقريبا همه آنها در انتهاي تحليل خود نوشته و يا (مثل اين فرد) گفته اند: «ما بايد در اصول كليه تحليل هاي خود تجديدنظر كنيم»!تروريست هايي كه اينك در عراق مشغول به فعاليت هستند، عمدتا از طريق اردن به استان الانبار عراق مي آيند و تعداد كمي هم از طريق مرز عربستان و كويت وارد اين كشور مي شوند و عمدتا هم توسط شيعيان جنوب عراق شناسايي شده و دستگير مي شوند ولي ورود تروريسم از مرز سوريه- طي 7-6 ماه گذشته- تا حد زيادي توسط دولت بشار اسد كنترل شده است. بنابراين مهمترين دالان ورود تروريسم مرز اردن است كما اين كه تروريست زده ترين استان هاي عراق، بغداد و الانبار است. بايد اضافه كرد كه مقر رئيس تروريست هاي سلفي عراق- حارث انصاري- در اردن است و دولت امان به او انواع امكانات تبليغيمنطق حمايت ايران از جريانات اسلامي كه پنجه در پنجه دشمنان اسلام دارند كاملاً مشخص است. از همين رو در طول سه دهه گذشته اين منطق تغيير نكرده، هر چند در اين ماجرا حوادثي هم اتفاق افتاده است ولي هرگز نبايد «حاشيه» را با «متن» يكي گرفت. اينكه حماس در ارتباط با اعدام يك نفر نظري مغاير با جمهوري اسلامي داشته باشد به هيچ وجه در اندازه موافقت ايران و حماس با عدم شناسايي رژيم صهيونيستي از سوي فلسطيني ها نيست كه با استناد به مورد اول، روايي مورد دوم نفي شود و با اشاره به حوادث اخير «حله» و «مسجد براصا» كه در آن تعدادي از شيعيان به شهادت رسيدند گفت: «ايران به جاي آن كه سني ها را محكوم كند اين حوادث را به آمريكا نسبت مي دهد» و در آخر قضاوت نهايي خود را در مورد اهل سنت اينگونه بروز داد: «النواصب اخبث من اليهود والنصاري». او چشم انداز را براي شيعيان نااميدكننده توصيف كرد و گفت: «مسائل عراق روشن كرد كه هر چه نيروهاي انقلابي در جهان عرب جان مي گيرند جا براي شيعيان تنگ تر مي شود.» او كه مايل نبود اسم واقعي خود را مشخص كند، دست آخر گفت: «ما بايد در اصول كليه تحليل هاي خود تجديدنظر كنيم.»!
درخاتمه اینکه پاسدار یادداشت روز نویس بطور شفاف از سوریه دفاع کرده واردن را جای سوریه نشانده است . همچنانکه دفاع از حماس و امت و وحدت با آن را مطرح کرده و تأکید کرده است که مهم نیست که حامیان برون مرزی چگونه مزایا دریافت کرده وچگونه واکنش منفی از خودشان نشان داده اند، بلکه مهم این است که این سیاست همچنان ادامه خواهد یافت وگوشی هم به انتقاد اینگونه صدا وتماس های مشکوک داده نمی شود. فراموش نشود که پاسدار یادداشت روز نویس بزبان ساده اذعان کرد ولو داده است که چگونه نام ملت وایران بصورت ابزاری در راستای اهداف مشخص همچون دین ومذهب و اسلام بعنوان ابزاری استفاده می شود. زیراکه امت وام القرای جهان اسلا م بودن ولی فقیه در جماران مهمتر از همه اهداف است برا ی اینکه می بایست از طریق این مترسک معتاد بزرگ شده اهداف هسته ای و صدور تروریسسم و بنیادگرائی دنبال شود.
هوشنگ –بهداد
روزنامه ی کیهان پنجشنبه 3 اسفند ماه سال 1385
وارونگي در تحليل متن و حاشيه (يادداشت روز
تلفن سرويس سياسي روزنامه زنگ زد، فردي ميانسال با صدايي آرام و شمرده از آن سوي خط مي گفت: «رهبران شيعه عراق مي گويند نيمي از تروريست ها از طريق سوريه وارد مي شوند. سيل خوني كه از شيعيان در عراق جاري است براي شيعه قابل قبول نيست. روزانه 05 نفر در حسينيه ها و مساجد شيعه به شهادت مي رسند» و «سيل خون شيعه در عراق محصول توافق دولت هاي عربي اعم از سكولار و انقلابي است، آنان در مقابل شيعيان با تمام قدرت ايستاده اند، چرا ما مماشات مي كنيم». او با اشاره به سفر بشار اسد رئيس جمهور سوريه -كه در همان روز وارد تهران شده بود- از نگارنده با اصرار مي خواست خطاب به وي چيزي بنويسم و در ضمن به او بگويم «كاري كه شما عليه شيعيان مي كنيد، آمريكا و اسرائيل هم نمي كند»، وي استدلالي هم آورد: «ببينيد صهيونيست ها اجازه مي دهند مسلمانان در مسجد الاقصي نماز جمعه بخوانند و كسي به سوي مسلمانان تير نمي اندازد ولي اعراب، شيعيان را در عراق و پاكستان سر مي برند». او از ما مي خواست كه از مسئولين كشور بخواهيم كه فريب حماس را نخورند و به ياد داشته باشند كه: «جنبش فتح از زرقاوي دم نمي زند ولي حماس، صدام حسين را شهيد معرفي مي نمايد و براي او عزا مي گيرد.» او به صحنه سياسي لبنان اشاره كرد و گفت: «حزب الله به دفاع از حماس برخاسته بود كه 33 روز جنگيد ولي نيروهاي حماس حاضر نشدند در دوره اي كه حزب الله عليه دولت سني سينيوره تحصن كرده بودند، يك كلمه به نفع حزب الله حرف بزنند. آيا اين درست است كه براي كساني بميريد كه براي شما تب هم نمي كنند. اين ها مسئولان ما را ساده لوح فرض مي كنند.» و اينكه «چرا وقتي حماس زرقاوي و صدام را شهيد معرفي كرد، واكنش نشان نداديم. ما بايد در مقابل آنان مي ايستاديم.» او با اشاره به حوادث اخير «حله» و «مسجد براصا» كه در آن تعدادي از شيعيان به شهادت رسيدند گفت: «ايران به جاي آن كه سني ها را محكوم كند اين حوادث را به آمريكا نسبت مي دهد» و در آخر قضاوت نهايي خود را در مورد اهل سنت اينگونه بروز داد: «النواصب اخبث من اليهود والنصاري». او چشم انداز را براي شيعيان نااميدكننده توصيف كرد و گفت: «مسائل عراق روشن كرد كه هر چه نيروهاي انقلابي در جهان عرب جان مي گيرند جا براي شيعيان تنگ تر مي شود.» او كه مايل نبود اسم واقعي خود را مشخص كند، دست آخر گفت: «ما بايد در اصول كليه تحليل هاي خود تجديدنظر كنيم.»!نگارنده با اين نوع تحليل ها كاملا آشناست. در طول سال هاي پس از انقلاب، جريانات مختلفي تلاش كرده اند تا حركت عمومي انقلاب و كشور را زير سؤال ببرند و آن را نادرست معرفي نمايند. اين حركت ها معمولا در چند نقطه تمركز داشته است: «1- خدشه در نگاه ايران به آمريكا و صهيونيسم 2- خدشه در موضوع وحدت ميان مسلمين 3- خدشه در روايي كمك ايران به جريان انتفاضه اسلامي 4- خدشه در كفايت و فهم مسئولين كشور 5- خلق جبهه هاي جديد به جاي جبهه بندي اسلام در مقابل آمريكا و صهيونيسم و 6- تقريبا همه آنها در انتهاي تحليل خود نوشته و يا (مثل اين فرد) گفته اند: «ما بايد در اصول كليه تحليل هاي خود تجديدنظر كنيم»!اما از آنجايي كه اين مطالب - حداقل- در سطحي از جامعه پژواك دارد و بوسيله دهها رسانه داخلي و خارجي تبليغ مي شود، بد نيست كمي در اطراف اين مطالب بحث كنيم. 1- تروريست هايي كه اينك در عراق مشغول به فعاليت هستند، عمدتا از طريق اردن به استان الانبار عراق مي آيند و تعداد كمي هم از طريق مرز عربستان و كويت وارد اين كشور مي شوند و عمدتا هم توسط شيعيان جنوب عراق شناسايي شده و دستگير مي شوند ولي ورود تروريسم از مرز سوريه- طي 7-6 ماه گذشته- تا حد زيادي توسط دولت بشار اسد كنترل شده است. بنابراين مهمترين دالان ورود تروريسم مرز اردن است كما اين كه تروريست زده ترين استان هاي عراق، بغداد و الانبار است. بايد اضافه كرد كه مقر رئيس تروريست هاي سلفي عراق- حارث انصاري- در اردن است و دولت امان به او انواع امكانات تبليغي، مالي و تسليحاتي داده است كه واگذاري يك شبكه خاص تلويزيوني به اين فرد براي فعال نگه داشتن جريان ترور، از جمله اين امكانات محسوب مي شود. اين در حالي است كه ايستگاه شبكه تلويزيوني «الزوراء» كه جز ترويج ترور كاري ندارد، نيز در اردن است با اين وصف با توجه به اينكه كنترل امنيتي استان الانبار عراق از ابتداي سقوط صدام تاكنون در اختيار آمريكايي ها بوده است، در تحليل تروريسم عراق به مثلث آمريكا، اردن و جريان سلفي مي رسيم نه مثلث سني ها، سوريه و جريانات انقلابي.2- رژيم صهيونيستي بيت المقدس را غصب كرده، در حال تخريب آن است و در همان حال به عده اي نمازگزار- فقط بالاتر از 40 سال- كه تفتيش بدني و دقيقاً شناسايي شده اند، اجازه مي دهد در يكي از صحن هاي مسجدالاقصي نماز بخوانند. بعد هم اگر شعاري بدهند در همان مسجد آنها را به گلوله مي بندد. نظاير اين را آمريكايي ها در عراق مرتكب شده اند- از جمله در ماجراي سال گذشته حسينيه مصطفي بغداد- اما آيا شيعيان را در عراق و پاكستان و... سني ها به شهادت مي رسانند يا نيروهاي اجير شده اي كه هر روز بنا به تشخيص سازمانهاي جاسوسي به مذهبي، مليتي، نژادي و رنگي در مي آيند؟3- منطق حمايت ايران از جريانات اسلامي كه پنجه در پنجه دشمنان اسلام دارند كاملاً مشخص است. از همين رو در طول سه دهه گذشته اين منطق تغيير نكرده، هر چند در اين ماجرا حوادثي هم اتفاق افتاده است ولي هرگز نبايد «حاشيه» را با «متن» يكي گرفت. اينكه حماس در ارتباط با اعدام يك نفر نظري مغاير با جمهوري اسلامي داشته باشد به هيچ وجه در اندازه موافقت ايران و حماس با عدم شناسايي رژيم صهيونيستي از سوي فلسطيني ها نيست كه با استناد به مورد اول، روايي مورد دوم نفي شود. نكته مهم ديگري كه در اين ماجرا وجود دارد اين است كه بعضي از جريانات مشكوك براي آنكه مانع «خير كثير» امت (كه وحدت است) شوند به شاخه هاي كم اهميت تفرقه (نظير واكنش حماس به اعدام صدام و يا زرقاوي) مي آويزند. اين در حالي است كه برخلاف نظام ها و تفكرات ماركسيستي، در تفكر اسلامي وحدت گرايي با سانتراليزم تفاوت اساسي دارد و در تفكر اسلامي تفاوت ها به رسميت شناخته مي شوند و راه مشترك امت بر مبناي تعامل بخش هاي امت ديده شده است نه محوريت يك تفكر و نفي تفكرات ديگر. و بايد اضافه كرد كه كسي قرار نيست براي كسي بميرد، بلكه توافق جمعي امت اين است كه همه در راه دين و سرزمين هاي اسلامي فداكاري نمايند و اين مشترك بين شيعه و سني است و صد البته جداي از اين دو مذهب فرقه هايي وجود دارند- نظير نواصب و غلات- كه افكار و اعمال آنان ربطي به شيعه يا سني ندارد و از اين رو مخاطب «النواصب اخبث من اليهود و النصاري» برادران اهل سنت ما نيستند چون تفاوت نواصب كه دشمنان اهل بيتند با اهل سنت كه خاندان پيامبر را دوست دارند، كاملاً مشخص و بارز است.4- اما درگيري هاي فرقه اي كه دست دشمنان مشترك امت اسلام در آن هويداست به هيچ وجه نمي تواند چشم انداز روشن امت اسلام را مخدوش كند. درگيري هاي فرقه اي مربوط به شيعه يا سني نيست بلكه اقدامي خيانتكارانه است كه عده اي تروريست- كه بطور واقعي نه شيعه هستند و نه سني- عليه شيعيان يا عليه اهل سنت و يا- معمولاً- عليه هر دو به راه مي اندازند و از حمايت هاي بي دريغ مالي، اطلاعاتي و تسليحاتي دشمنان اسلام بهره مند هستند. جداي از اين جريان حقير كه با همه پژواك ها و سر و صداها به هيچ وجه از آينده اي برخوردار نيست، يك جريان اصيل همگرايي مذهبي ميان برادران شيعه و سني وجود دارد كه هر روز قوي تر مي شود. بعنوان مثال در دوره جنگ 33 روزه غرب و رژيم صهيونيستي عليه حزب الله لبنان بخش اعظم جهان عرب از جمله ميليونها عرب سني در مصر، اردن، سوريه، عربستان، الجزاير و... به حمايت از حزب الله برخاست. بعد توطئه اي براي «كثيف كردن» چهره منور حزب الله از طريق وارد كردن آن به درگيري با گروهي از اهل سنت لبنان به راه افتاد- كه البته حزب الله با هوشياري از ورود به آن پرهيز كرد- و دستگاه هاي تبليغاتي كشورهاي وابسته عرب منطقه به راه افتادند تا اينگونه وانمود كنند كه شيعيان لبنان با همكاري مسيحيان اين كشور در حال ساقط كردن دولت سني لبنان و روي كارآوردن يك دولت شيعي- مسيحي هستند. پس از 2 ماه كه هر روز اين نغمه تبليغ شد، يك مؤسسه آمريكايي از شش كشور عرب خاورميانه در مورد محبوب ترين شخصيت ها نظرسنجي نمود بيش از 85 درصد اين شهروندان سيدحسن نصرالله را بعنوان محبوب ترين شخصيت هاي خاورميانه معرفي كردند. پس معلوم مي شود چشم انداز خاورميانه به هيچ وجه با آنچه ايران تعقيب مي كند ناسازگاري ندارد.5- اما حالا جاي اين پرسش وجود دارد كه چرا عده اي مي گويند «ما بايد در اصول كليه تحليل هاي خود تجديدنظر كنيم.» با نگاهي به موفقيت هاي پي درپي جريان اصيل انقلاب درعرصه هاي داخلي و خارجي و ناكامي هاي پيوسته و روزافزون جريانات مقابل انقلاب اسلامي و يا ناهمخوان با آن درمي يابيم كه نياز به تجديدنظر در هيچ اصلي از اصول انقلاب وجود ندارد و البته اصلاح روش ها و تغيير تاكتيك ها و ترسيم افق هاي نو مقوله ديگري هستند.6- اما صاحبان واقعي اين «تلفن»ها چه كساني اند؟ آيا دست هايي در كار نيست، تا بطور حساب شده در اين روزنامه و آن روزنامه كشور و اين رسانه و آن رسانه به دست اندركاران عرصه رسانه هاي كشور خط بدهند و دست آخر فضاي رسانه اي كشور را مغشوش و آشفته نمايند؟ آيا ضرورت نوعي بيداري رسانه اي حس نمي شود؟ آيا براي رصد كردن پيام هاي مريي و نامريي دشمن چشم و گوشي حساس نياز نيست؟ سعدالله زارعي
"اعتراف آنسوی خط از بهدر رفتن سرمایه گذاری ها در عراق وسوریه وفلسطین."
اعترافی که پاسدار یادداشت روز نویس در پاراگراف ابتدائی یادداشت روز خود نقل قول کرده است با اینکه تلاش کرده است در دنباله ودادن پاسخ دادن، آن را بی اعتبار ومشکوک جا بزند، ولی بطور شفاف بیان کننده ی چند نمود ازواقعیات انکار ناپذیر است که تا حال اپوزیسیون به خصوص مجاهدین برروی آن تأکید می کرده است که برای بار دیگر جای بحث ونقد وبررسی وحلاجی کردن دارد. چونکه اولاً اثبات می کند که بر خلاف یک دست شدن ظاهری رژیم آخوندی، ولی رقابت وتضادها بصورت ریشه ای وجود دارد و در برخی شرایط بازگوئی بخش کوچک عبور کده از سانسور بیان واقعیاتی وجود دارد. همچنین که خط ثابت ودائمی انتقال خط و خطوط و سیاست آمرانه از سوی دفتر مؤسسه ی کیهان ونماینده ی ولی فقیه را نیز اثبات می کند ( سخنگوی رسمی سپاه پاسداران است ولی این موضع اعلام نشده) که وظیفه اش کسب اطلاعات گوناگون برای حربه علیه ی ناح مغلوب ودفاع از باندهای مافیائی حاکم است . موضوع دوم این است که افشا شده است که کشتار روزانه مردم بی گناه عراق و انفجاراتی که در آنجا انجام می گیرد . ار مرز سوریه وسایر کشور های عربی دیگر است. البته هدف این است که تروریست ها نه ازخاک ایران که از مرز سوریه وارد عراق می شوند ودست به عملیات می زنند. سوماً اذعان به مخدودش بودن رابطه میان حاکمان رژیم آخوندی با بشار اسد رئیس جمهوری سوریه دارد که بر خلاف اینکه بشار اسد به تهران جماران سفر می کند و دیدار با ولی فقیه دارد ولی در مجموع در خفا کار دیگری می کند. چهارماً پذیرفته شده است که حزب الله لبنان به دفاع از حماس با اسرائیل وارد جنگ 33 روزه شد ه است. در صورتیکه تذکر داده شده که حماس حاضر نشده دو کلمه علیه ی نخست وزیر دولت لبنان به نفع تحصن حزب الله لبنان ورهبرش شیخ حسن نصرالله رهبر حزب الله موضعگیری کند یا بنویسد . همچنانکه یادآوری شده است که جنبش فتح از زرقاوی دم نمی زند، ولی حماس صدام حسین را شهید خوانده است . آنگاه اضافه شده است که آنطرف خط گفته است که آيا اين درست است كه براي كساني بميريد كه براي شما تب هم نمي كنند و افزوده که اين ها مسئولان ما را ساده لوح فرض مي كنند. چونکه حماس صدام حسین را شهید معرفی کرد وما واکنش نشان ندادیم . در صورتیکه ما می بایست در مقابل آنان می ایستادیم . البته اینگونه اعتراف کرن که ناشی از بر باد رفتن سرمایه گذای بسیار سنگین برروی سوریه و حماس است که همه سرمایه گذاری بهدر رفته است وعلی مانده است وحوضش، تازگی ندارد. زیرا که بخشی از بازتاب اعدام صدام حسین رئیس جمهور سابق عراق در روز عید قربان است که چنین رژیم تروریستی را در منطقه وحتی در میان حامیان نزدیک خود ش منزوی و ایزوله کرده است. همچنین پیام تماس گیرنده پاسخ تحلیل وهشدار سرمقاله نویس روزنامه ی آفتاب یزد است که پس از سقوط حکومت صدام حسین هشدار داده بود که تجربه ی سرمایه گذاری بسیار سنگین در افغانستان نشان داد پس از سقوط طالبان چیزی نصیب رژیم آخوندی جز اتهام دخالت گری و بهدر رفتن هزینه های سرمایه گذاری شده در افغانستان کسب نشد ومؤتلفین وسازمان ملل رژیم آخوندی را در بازسازی افغانستان به بازی نگرفتند. بنابراین دلیل ندارد که دوباره همان تجربه ی اشتباه افغانستان در عراق تکرار گردد و با مطرح کردن برپائی حکومت ولایت فقیه در عراق چون اکنون زمان آن مناسب است باز موجب شود که سرمایه گذاری سنگین تر از افغانستان در عراق شود ودر نهایت همان تجربه ی افغانستان اتفاق بی افتد. باید گفت با این اعتراف آنطرف خط اتفاقاً تجربه ی بدتر وپر هزینه تر از افغانستان در عراق رخ داده شده است که البته بخشی از کوه شناور حقایق از آب بیرون زده شده است که پاسدار یادداشت روز نویس اینگونه از طریق بازگوئی تماس تلفنی با آنطرف خط به نمایش گذاشته وتشریح داده شده است :
"تلفن سرويس سياسي روزنامه زنگ زد، فردي ميانسال با صدايي آرام و شمرده از آن سوي خط مي گفت: «رهبران شيعه عراق مي گويند نيمي از تروريست ها از طريق سوريه وارد مي شوند. سيل خوني كه از شيعيان در عراق جاري است براي شيعه قابل قبول نيست. روزانه 05 نفر در حسينيه ها و مساجد شيعه به شهادت مي رسند» و «سيل خون شيعه در عراق محصول توافق دولت هاي عربي اعم از سكولار و انقلابي است، آنان در مقابل شيعيان با تمام قدرت ايستاده اند، چرا ما مماشات مي كنيم». او با اشاره به سفر بشار اسد رئيس جمهور سوريه -كه در همان روز وارد تهران شده بود- از نگارنده با اصرار مي خواست خطاب به وي چيزي بنويسم و در ضمن به او بگويم «كاري كه شما عليه شيعيان مي كنيد، آمريكا و اسرائيل هم نمي كند»، وي استدلالي هم آورد: «ببينيد صهيونيست ها اجازه مي دهند مسلمانان در مسجد الاقصي نماز جمعه بخوانند و كسي به سوي مسلمانان تير نمي اندازد ولي اعراب، شيعيان را در عراق و پاكستان سر مي برند». او از ما مي خواست كه از مسئولين كشور بخواهيم كه فريب حماس را نخورند و به ياد داشته باشند كه: «جنبش فتح از زرقاوي دم نمي زند ولي حماس، صدام حسين را شهيد معرفي مي نمايد و براي او عزا مي گيرد.» او به صحنه سياسي لبنان اشاره كرد و گفت: «حزب الله به دفاع از حماس برخاسته بود كه 33 روز جنگيد ولي نيروهاي حماس حاضر نشدند در دوره اي كه حزب الله عليه دولت سني سينيوره تحصن كرده بودند، يك كلمه به نفع حزب الله حرف بزنند. آيا اين درست است كه براي كساني بميريد كه براي شما تب هم نمي كنند. اين ها مسئولان ما را ساده لوح فرض مي كنند.» و اينكه «چرا وقتي حماس زرقاوي و صدام را شهيد معرفي كرد، واكنش نشان نداديم. ما بايد در مقابل آنان مي ايستاديم.» او با اشاره به حوادث اخير «حله» و «مسجد براصا» كه در آن تعدادي از شيعيان به شهادت رسيدند گفت: «ايران به جاي آن كه سني ها را محكوم كند اين حوادث را به آمريكا نسبت مي دهد» و در آخر قضاوت نهايي خود را در مورد اهل سنت اينگونه بروز داد: «النواصب اخبث من اليهود والنصاري». او چشم انداز را براي شيعيان نااميدكننده توصيف كرد و گفت: «مسائل عراق روشن كرد كه هر چه نيروهاي انقلابي در جهان عرب جان مي گيرند جا براي شيعيان تنگ تر مي شود.» او كه مايل نبود اسم واقعي خود را مشخص كند، دست آخر گفت: «ما بايد در اصول كليه تحليل هاي خود تجديدنظر كنيم.»!"
پاسدار یادداشت روز نویس در پاسخ به تماس گیرنده که البته آن را وابسته به جناح رقیب و مشکوک با صدا ومواضع شنناخته شده در جامعه خوانده است، اینگونه جواب داه است :
" نگارنده با اين نوع تحليل ها كاملا آشناست. در طول سال هاي پس از انقلاب، جريانات مختلفي تلاش كرده اند تا حركت عمومي انقلاب و كشور را زير سؤال ببرند و آن را نادرست معرفي نمايند. اين حركت ها معمولا در چند نقطه تمركز داشته است: «1- خدشه در نگاه ايران به آمريكا و صهيونيسم 2- خدشه در موضوع وحدت ميان مسلمين 3- خدشه در روايي كمك ايران به جريان انتفاضه اسلامي 4- خدشه در كفايت و فهم مسئولين كشور 5- خلق جبهه هاي جديد به جاي جبهه بندي اسلام در مقابل آمريكا و صهيونيسم و 6- تقريبا همه آنها در انتهاي تحليل خود نوشته و يا (مثل اين فرد) گفته اند: «ما بايد در اصول كليه تحليل هاي خود تجديدنظر كنيم»!تروريست هايي كه اينك در عراق مشغول به فعاليت هستند، عمدتا از طريق اردن به استان الانبار عراق مي آيند و تعداد كمي هم از طريق مرز عربستان و كويت وارد اين كشور مي شوند و عمدتا هم توسط شيعيان جنوب عراق شناسايي شده و دستگير مي شوند ولي ورود تروريسم از مرز سوريه- طي 7-6 ماه گذشته- تا حد زيادي توسط دولت بشار اسد كنترل شده است. بنابراين مهمترين دالان ورود تروريسم مرز اردن است كما اين كه تروريست زده ترين استان هاي عراق، بغداد و الانبار است. بايد اضافه كرد كه مقر رئيس تروريست هاي سلفي عراق- حارث انصاري- در اردن است و دولت امان به او انواع امكانات تبليغيمنطق حمايت ايران از جريانات اسلامي كه پنجه در پنجه دشمنان اسلام دارند كاملاً مشخص است. از همين رو در طول سه دهه گذشته اين منطق تغيير نكرده، هر چند در اين ماجرا حوادثي هم اتفاق افتاده است ولي هرگز نبايد «حاشيه» را با «متن» يكي گرفت. اينكه حماس در ارتباط با اعدام يك نفر نظري مغاير با جمهوري اسلامي داشته باشد به هيچ وجه در اندازه موافقت ايران و حماس با عدم شناسايي رژيم صهيونيستي از سوي فلسطيني ها نيست كه با استناد به مورد اول، روايي مورد دوم نفي شود و با اشاره به حوادث اخير «حله» و «مسجد براصا» كه در آن تعدادي از شيعيان به شهادت رسيدند گفت: «ايران به جاي آن كه سني ها را محكوم كند اين حوادث را به آمريكا نسبت مي دهد» و در آخر قضاوت نهايي خود را در مورد اهل سنت اينگونه بروز داد: «النواصب اخبث من اليهود والنصاري». او چشم انداز را براي شيعيان نااميدكننده توصيف كرد و گفت: «مسائل عراق روشن كرد كه هر چه نيروهاي انقلابي در جهان عرب جان مي گيرند جا براي شيعيان تنگ تر مي شود.» او كه مايل نبود اسم واقعي خود را مشخص كند، دست آخر گفت: «ما بايد در اصول كليه تحليل هاي خود تجديدنظر كنيم.»!
درخاتمه اینکه پاسدار یادداشت روز نویس بطور شفاف از سوریه دفاع کرده واردن را جای سوریه نشانده است . همچنانکه دفاع از حماس و امت و وحدت با آن را مطرح کرده و تأکید کرده است که مهم نیست که حامیان برون مرزی چگونه مزایا دریافت کرده وچگونه واکنش منفی از خودشان نشان داده اند، بلکه مهم این است که این سیاست همچنان ادامه خواهد یافت وگوشی هم به انتقاد اینگونه صدا وتماس های مشکوک داده نمی شود. فراموش نشود که پاسدار یادداشت روز نویس بزبان ساده اذعان کرد ولو داده است که چگونه نام ملت وایران بصورت ابزاری در راستای اهداف مشخص همچون دین ومذهب و اسلام بعنوان ابزاری استفاده می شود. زیراکه امت وام القرای جهان اسلا م بودن ولی فقیه در جماران مهمتر از همه اهداف است برا ی اینکه می بایست از طریق این مترسک معتاد بزرگ شده اهداف هسته ای و صدور تروریسسم و بنیادگرائی دنبال شود.
هوشنگ –بهداد
روزنامه ی کیهان پنجشنبه 3 اسفند ماه سال 1385
وارونگي در تحليل متن و حاشيه (يادداشت روز
تلفن سرويس سياسي روزنامه زنگ زد، فردي ميانسال با صدايي آرام و شمرده از آن سوي خط مي گفت: «رهبران شيعه عراق مي گويند نيمي از تروريست ها از طريق سوريه وارد مي شوند. سيل خوني كه از شيعيان در عراق جاري است براي شيعه قابل قبول نيست. روزانه 05 نفر در حسينيه ها و مساجد شيعه به شهادت مي رسند» و «سيل خون شيعه در عراق محصول توافق دولت هاي عربي اعم از سكولار و انقلابي است، آنان در مقابل شيعيان با تمام قدرت ايستاده اند، چرا ما مماشات مي كنيم». او با اشاره به سفر بشار اسد رئيس جمهور سوريه -كه در همان روز وارد تهران شده بود- از نگارنده با اصرار مي خواست خطاب به وي چيزي بنويسم و در ضمن به او بگويم «كاري كه شما عليه شيعيان مي كنيد، آمريكا و اسرائيل هم نمي كند»، وي استدلالي هم آورد: «ببينيد صهيونيست ها اجازه مي دهند مسلمانان در مسجد الاقصي نماز جمعه بخوانند و كسي به سوي مسلمانان تير نمي اندازد ولي اعراب، شيعيان را در عراق و پاكستان سر مي برند». او از ما مي خواست كه از مسئولين كشور بخواهيم كه فريب حماس را نخورند و به ياد داشته باشند كه: «جنبش فتح از زرقاوي دم نمي زند ولي حماس، صدام حسين را شهيد معرفي مي نمايد و براي او عزا مي گيرد.» او به صحنه سياسي لبنان اشاره كرد و گفت: «حزب الله به دفاع از حماس برخاسته بود كه 33 روز جنگيد ولي نيروهاي حماس حاضر نشدند در دوره اي كه حزب الله عليه دولت سني سينيوره تحصن كرده بودند، يك كلمه به نفع حزب الله حرف بزنند. آيا اين درست است كه براي كساني بميريد كه براي شما تب هم نمي كنند. اين ها مسئولان ما را ساده لوح فرض مي كنند.» و اينكه «چرا وقتي حماس زرقاوي و صدام را شهيد معرفي كرد، واكنش نشان نداديم. ما بايد در مقابل آنان مي ايستاديم.» او با اشاره به حوادث اخير «حله» و «مسجد براصا» كه در آن تعدادي از شيعيان به شهادت رسيدند گفت: «ايران به جاي آن كه سني ها را محكوم كند اين حوادث را به آمريكا نسبت مي دهد» و در آخر قضاوت نهايي خود را در مورد اهل سنت اينگونه بروز داد: «النواصب اخبث من اليهود والنصاري». او چشم انداز را براي شيعيان نااميدكننده توصيف كرد و گفت: «مسائل عراق روشن كرد كه هر چه نيروهاي انقلابي در جهان عرب جان مي گيرند جا براي شيعيان تنگ تر مي شود.» او كه مايل نبود اسم واقعي خود را مشخص كند، دست آخر گفت: «ما بايد در اصول كليه تحليل هاي خود تجديدنظر كنيم.»!نگارنده با اين نوع تحليل ها كاملا آشناست. در طول سال هاي پس از انقلاب، جريانات مختلفي تلاش كرده اند تا حركت عمومي انقلاب و كشور را زير سؤال ببرند و آن را نادرست معرفي نمايند. اين حركت ها معمولا در چند نقطه تمركز داشته است: «1- خدشه در نگاه ايران به آمريكا و صهيونيسم 2- خدشه در موضوع وحدت ميان مسلمين 3- خدشه در روايي كمك ايران به جريان انتفاضه اسلامي 4- خدشه در كفايت و فهم مسئولين كشور 5- خلق جبهه هاي جديد به جاي جبهه بندي اسلام در مقابل آمريكا و صهيونيسم و 6- تقريبا همه آنها در انتهاي تحليل خود نوشته و يا (مثل اين فرد) گفته اند: «ما بايد در اصول كليه تحليل هاي خود تجديدنظر كنيم»!اما از آنجايي كه اين مطالب - حداقل- در سطحي از جامعه پژواك دارد و بوسيله دهها رسانه داخلي و خارجي تبليغ مي شود، بد نيست كمي در اطراف اين مطالب بحث كنيم. 1- تروريست هايي كه اينك در عراق مشغول به فعاليت هستند، عمدتا از طريق اردن به استان الانبار عراق مي آيند و تعداد كمي هم از طريق مرز عربستان و كويت وارد اين كشور مي شوند و عمدتا هم توسط شيعيان جنوب عراق شناسايي شده و دستگير مي شوند ولي ورود تروريسم از مرز سوريه- طي 7-6 ماه گذشته- تا حد زيادي توسط دولت بشار اسد كنترل شده است. بنابراين مهمترين دالان ورود تروريسم مرز اردن است كما اين كه تروريست زده ترين استان هاي عراق، بغداد و الانبار است. بايد اضافه كرد كه مقر رئيس تروريست هاي سلفي عراق- حارث انصاري- در اردن است و دولت امان به او انواع امكانات تبليغي، مالي و تسليحاتي داده است كه واگذاري يك شبكه خاص تلويزيوني به اين فرد براي فعال نگه داشتن جريان ترور، از جمله اين امكانات محسوب مي شود. اين در حالي است كه ايستگاه شبكه تلويزيوني «الزوراء» كه جز ترويج ترور كاري ندارد، نيز در اردن است با اين وصف با توجه به اينكه كنترل امنيتي استان الانبار عراق از ابتداي سقوط صدام تاكنون در اختيار آمريكايي ها بوده است، در تحليل تروريسم عراق به مثلث آمريكا، اردن و جريان سلفي مي رسيم نه مثلث سني ها، سوريه و جريانات انقلابي.2- رژيم صهيونيستي بيت المقدس را غصب كرده، در حال تخريب آن است و در همان حال به عده اي نمازگزار- فقط بالاتر از 40 سال- كه تفتيش بدني و دقيقاً شناسايي شده اند، اجازه مي دهد در يكي از صحن هاي مسجدالاقصي نماز بخوانند. بعد هم اگر شعاري بدهند در همان مسجد آنها را به گلوله مي بندد. نظاير اين را آمريكايي ها در عراق مرتكب شده اند- از جمله در ماجراي سال گذشته حسينيه مصطفي بغداد- اما آيا شيعيان را در عراق و پاكستان و... سني ها به شهادت مي رسانند يا نيروهاي اجير شده اي كه هر روز بنا به تشخيص سازمانهاي جاسوسي به مذهبي، مليتي، نژادي و رنگي در مي آيند؟3- منطق حمايت ايران از جريانات اسلامي كه پنجه در پنجه دشمنان اسلام دارند كاملاً مشخص است. از همين رو در طول سه دهه گذشته اين منطق تغيير نكرده، هر چند در اين ماجرا حوادثي هم اتفاق افتاده است ولي هرگز نبايد «حاشيه» را با «متن» يكي گرفت. اينكه حماس در ارتباط با اعدام يك نفر نظري مغاير با جمهوري اسلامي داشته باشد به هيچ وجه در اندازه موافقت ايران و حماس با عدم شناسايي رژيم صهيونيستي از سوي فلسطيني ها نيست كه با استناد به مورد اول، روايي مورد دوم نفي شود. نكته مهم ديگري كه در اين ماجرا وجود دارد اين است كه بعضي از جريانات مشكوك براي آنكه مانع «خير كثير» امت (كه وحدت است) شوند به شاخه هاي كم اهميت تفرقه (نظير واكنش حماس به اعدام صدام و يا زرقاوي) مي آويزند. اين در حالي است كه برخلاف نظام ها و تفكرات ماركسيستي، در تفكر اسلامي وحدت گرايي با سانتراليزم تفاوت اساسي دارد و در تفكر اسلامي تفاوت ها به رسميت شناخته مي شوند و راه مشترك امت بر مبناي تعامل بخش هاي امت ديده شده است نه محوريت يك تفكر و نفي تفكرات ديگر. و بايد اضافه كرد كه كسي قرار نيست براي كسي بميرد، بلكه توافق جمعي امت اين است كه همه در راه دين و سرزمين هاي اسلامي فداكاري نمايند و اين مشترك بين شيعه و سني است و صد البته جداي از اين دو مذهب فرقه هايي وجود دارند- نظير نواصب و غلات- كه افكار و اعمال آنان ربطي به شيعه يا سني ندارد و از اين رو مخاطب «النواصب اخبث من اليهود و النصاري» برادران اهل سنت ما نيستند چون تفاوت نواصب كه دشمنان اهل بيتند با اهل سنت كه خاندان پيامبر را دوست دارند، كاملاً مشخص و بارز است.4- اما درگيري هاي فرقه اي كه دست دشمنان مشترك امت اسلام در آن هويداست به هيچ وجه نمي تواند چشم انداز روشن امت اسلام را مخدوش كند. درگيري هاي فرقه اي مربوط به شيعه يا سني نيست بلكه اقدامي خيانتكارانه است كه عده اي تروريست- كه بطور واقعي نه شيعه هستند و نه سني- عليه شيعيان يا عليه اهل سنت و يا- معمولاً- عليه هر دو به راه مي اندازند و از حمايت هاي بي دريغ مالي، اطلاعاتي و تسليحاتي دشمنان اسلام بهره مند هستند. جداي از اين جريان حقير كه با همه پژواك ها و سر و صداها به هيچ وجه از آينده اي برخوردار نيست، يك جريان اصيل همگرايي مذهبي ميان برادران شيعه و سني وجود دارد كه هر روز قوي تر مي شود. بعنوان مثال در دوره جنگ 33 روزه غرب و رژيم صهيونيستي عليه حزب الله لبنان بخش اعظم جهان عرب از جمله ميليونها عرب سني در مصر، اردن، سوريه، عربستان، الجزاير و... به حمايت از حزب الله برخاست. بعد توطئه اي براي «كثيف كردن» چهره منور حزب الله از طريق وارد كردن آن به درگيري با گروهي از اهل سنت لبنان به راه افتاد- كه البته حزب الله با هوشياري از ورود به آن پرهيز كرد- و دستگاه هاي تبليغاتي كشورهاي وابسته عرب منطقه به راه افتادند تا اينگونه وانمود كنند كه شيعيان لبنان با همكاري مسيحيان اين كشور در حال ساقط كردن دولت سني لبنان و روي كارآوردن يك دولت شيعي- مسيحي هستند. پس از 2 ماه كه هر روز اين نغمه تبليغ شد، يك مؤسسه آمريكايي از شش كشور عرب خاورميانه در مورد محبوب ترين شخصيت ها نظرسنجي نمود بيش از 85 درصد اين شهروندان سيدحسن نصرالله را بعنوان محبوب ترين شخصيت هاي خاورميانه معرفي كردند. پس معلوم مي شود چشم انداز خاورميانه به هيچ وجه با آنچه ايران تعقيب مي كند ناسازگاري ندارد.5- اما حالا جاي اين پرسش وجود دارد كه چرا عده اي مي گويند «ما بايد در اصول كليه تحليل هاي خود تجديدنظر كنيم.» با نگاهي به موفقيت هاي پي درپي جريان اصيل انقلاب درعرصه هاي داخلي و خارجي و ناكامي هاي پيوسته و روزافزون جريانات مقابل انقلاب اسلامي و يا ناهمخوان با آن درمي يابيم كه نياز به تجديدنظر در هيچ اصلي از اصول انقلاب وجود ندارد و البته اصلاح روش ها و تغيير تاكتيك ها و ترسيم افق هاي نو مقوله ديگري هستند.6- اما صاحبان واقعي اين «تلفن»ها چه كساني اند؟ آيا دست هايي در كار نيست، تا بطور حساب شده در اين روزنامه و آن روزنامه كشور و اين رسانه و آن رسانه به دست اندركاران عرصه رسانه هاي كشور خط بدهند و دست آخر فضاي رسانه اي كشور را مغشوش و آشفته نمايند؟ آيا ضرورت نوعي بيداري رسانه اي حس نمي شود؟ آيا براي رصد كردن پيام هاي مريي و نامريي دشمن چشم و گوشي حساس نياز نيست؟ سعدالله زارعي