گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 29 شهریور - 89
شفا (گفت و شنود)
گفتم : عجیب حکایتی شده است این داستان؟!
کارسر بازجو شده مثل آن روانی درتیمارستان
پرسیدنداگر مرخص شوی ، تو می کنی چکار؟
گفت با سنگ شیشه مغازه وخانه می شکنم این نابکار
در یک سال بعد ، دوباره از وی کردند این سئوال
گر مرخص شوی چگونه وضع خود می دهی شرح حال؟
گفت باز می کنم دوچرخه سازی تا با لاستیک آن
برای سنگ زدن به شیشه ها، بسازم تیرو کمان
یک سال دیگه باز پرسیدند ازاین دیوانه
گر مرخص شدی ، سپس رفتی به خانه
تومی کنی چکار؟گفت می روم کنار دریا
گفتند آفرین بر تو ، صد ها باد برتو مرحبا
خوب حال که تو شده ای چنین عاقل
بر گوی آنموقع چکار میکنی کنار ساحل ؟
گفت شروع می کنم به جمع آوری سنگ
گفتندچکار با سنگ ها می کنی ای مشنگ؟
گفت با سنگ هامی کنم همان کار همیشه
می شکنم هرخانه ومغازه ای که داره شیشه
فهمیدند مثل سربازجو ، وی داده نمیشه شفا
چون اعتیاد مزمن داره تا درحق دیگران کندجفا
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: كروبي يك نامه سرگشاده ديگر نوشته و در آن، باز هم ادعا كرده كه به زندانيان تجاوز جنسي مي شود!
گفت: شيخ بيچاره از اين كه هيچكس به او محل نمي گذارد خيلي عصباني شده و براي مطرح شدن خودش را بدجوري به در و تخته مي زند!
گفتم: ساير عوامل فتنه هم از او فقط براي خنده و تفريح و پركردن اوقات فراغت خود استفاده مي كنند.
گفت: هنوز معلوم نيست كه اين شيخ از همه جا مانده و رانده چرا در بن بست مسائل جنسي درجا مي زند و از اين سطح بالاتر نمي آيد؟!
گفتم: چه عرض كنم؟! از ديوانه اي پرسيدند اگر از تيمارستان مرخص شوي چه مي كني؟ گفت؛ شيشه خانه و مغازه مردم را مي شكنم. سال بعد همين سؤال را پرسيدند، جواب داد دوچرخه سازي باز مي كنم و با تيوپ دوچرخه تيركمان درست مي كنم و مي زنم شيشه ها را مي شكنم! سال بعد پرسيدند، گفت به كنار دريا مي روم. گفتند آفرين! خب! بعد چه مي كني؟ گفت؛ سنگ هاي ساحل را جمع مي كنم! گفتند؛ خيلي عاليه معلومه كه شفا پيدا كرده اي، خب! بعدش چي؟ جواب داد؛ با سنگ هايي كه جمع كرده ام مي زنم شيشه هاي خانه و مغازه مردم را مي شكنم!
گفت : سربازجو با چرند گوئی و حرافی
جلوی آینه رفته ، ارائه داده بیوگرافی
گفتم : هدف چیست از رفتن جلوی آینه؟
چرا برای بیوگرافی ،آنجا خود کرده معاینه؟
گفت : چون گزیده شده از نامه سر گشاد
خواسته است از کروبی اینگونه کند یاد
چون کروبی باز انتشار داده است از درون زندان
تاگوید چگونه هست، رفتار بازجویان و مفسدان؟
گفتم : مگر چیست محتوای این نامه ی افشاگری؟
سربازجو چاشنی کرده بیو گرافی با رقص مسگری
گفت : کروبی به تجاوز جنسی درون زندان کرده اشاره
در هم ریخته سربازجو ،عجیب عصبانی شده این پتیاره
گفتم : چرا سربازجو از این افشاگری شده عصبانی؟
کف بر دهان آورده وخمار شده است، هم هیجانی
گفت : آخر ترسیده که دستش دوباره شود رو
قادر نباشد که زیرش زند این بچه مزلف پر رو
گفتم : منظوراینست که باز وی شده افشا
آنگونه که نمی تواند، تکذیب کند یا حاشا
گفتم : بلی چون تازگی آخوند جوادی آملی
از جنایت تجاوز کهریزک، وی کرده نقل قولی
گفته است بیش از 1000 سال برده آبرو
آنگونه که حیثیت روحانیت کرده زیر و رو
گفت: آره چون سربازجو نمی تواند کند تکذیب
پس با اتهام و توهین و لمپنی گیر میده به رقیب
یقه کروبی گرفته چرا بانامه می کند بیان؟
تجاوز جنسی در زندان ، هی می کند عیان
گفتم : عجیب حکایتی شده است این داستان؟!
کارسر بازجو شده مثل آن روانی درتیمارستان
پرسیدنداگر مرخص شوی ، تو می کنی چکار؟
گفت با سنگ شیشه مغازه وخانه می شکنم این نابکار
در یک سال بعد ، دوباره از وی کردند این سئوال
گر مرخص شوی چگونه وضع خود می دهی شرح حال؟
گفت باز می کنم دوچرخه سازی تا با لاستیک آن
برای سنگ زدن به شیشه ها، بسازم تیرو کمان
یک سال دیگه باز پرسیدند ازاین دیوانه
گر مرخص شدی ، سپس رفتی به خانه
تومی کنی چکار؟گفت می روم کنار دریا
گفتند آفرین بر تو ، صد ها باد برتو مرحبا
خوب حال که تو شده ای چنین عاقل
بر گوی آنموقع چکار میکنی کنار ساحل ؟
گفت شروع می کنم به جمع آوری سنگ
گفتندچکار با سنگ ها می کنی ای مشنگ؟
گفت با سنگ هامی کنم همان کار همیشه
می شکنم هرخانه ومغازه ای که داره شیشه
فهمیدند مثل سربازجو ، وی داده نمیشه شفا
چون اعتیاد مزمن داره تا درحق دیگران کندجفا