گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 17 آبان – 89
اراذل (گفت و شنود)
گفت : پاسدار دریده بازجوی بی چشم رو
این همکار سابق سعید ا مامی بچه پررو
خود به خریت و کودنی زده این دراز گوش
عقل نا داشته فرو داده و کرده فر اموش
تصور کرده همه چیز مانده است در نهان
زنجیر پاره کرده کف آورده است بر دهان
گفتم : مگر چه کرده این رذل احمق؟
ترا عصبی دلخور کرده ، چنین پکر و دمق ؟
گفت : آخه این سگ هار که زنجیر پاره کرده
داند رهبر سنگ بسته، اراذل اوباش رها کرده
چون نا خلف و نامشروع است نه حلال زاده
گیر داده به رقیب در بند محسن امین زاده
گفتم : بگو داستان چیست
محسن امین زاده کیست؟
گفت: خاطره نويسي امين زاده، معاون وزارت خارجه دولت خاتمي و از عوامل فتنه 88 اعتراض شديد ساير آشوبگران و فتنه گران را برانگيخته است.
گفتم: چطوري؟ مگه چي نوشته؟
گفت: امين زاده در شرح حضورش در دادگاه نوشته كه مسئولان زندان ما را در كنار اراذل و اوباشي كه در آشوب ها بازداشت شده بودند نشاندند.
گفتم: خب! بعدش چي؟
گفت: حالا آشوبگران با عصبانيت خطاب به امين زاده نوشته اند؛ آن وقتي كه از ما براي حمايت از موسوي دعوت مي كردي، افراد آزاديخواه بوديم! ولي حالا كه خودت به زندان افتاده اي براي جمهوري اسلامي خوش رقصي مي كني و ما را اراذل و اوباش معرفي مي كني؟
گفتم: خب! خب! ديگه چي؟
گفت: به امين زاده گفته اند اگر ما اراذل و اوباش هستيم، تو و فرماندهانت كه به ما دستور آشوب مي داديد، رئيس همه اراذل و اوباش هستيد.
گفتم: يك كابوي آمريكايي مست و لايعقل وارد كاباره اي شد و فرياد زد؛ آهاي خوك هايي كه كنار پنجره نشسته ايد و خرس هايي كه كنار ديوار نشسته ايد... در همين حال يكي از آنها كه كنار پنجره نشسته بود به او نزديك شد و گفت؛
چشماتو باز كن! من خوك نيستم و كابوي مست با خونسردي گفت؛ پس برو كنار ديوار بشين
گفت : پاسدار دریده بازجوی بی چشم رو
این همکار سابق سعید ا مامی بچه پررو
خود به خریت و کودنی زده این دراز گوش
عقل نا داشته فرو داده و کرده فر اموش
تصور کرده همه چیز مانده است در نهان
زنجیر پاره کرده کف آورده است بر دهان
گفتم : مگر چه کرده این رذل احمق؟
ترا عصبی دلخور کرده ، چنین پکر و دمق ؟
گفت : آخه این سگ هار که زنجیر پاره کرده
داند رهبر سنگ بسته، اراذل اوباش رها کرده
چون نا خلف و نامشروع است نه حلال زاده
گیر داده به رقیب در بند محسن امین زاده
گفتم : بگو داستان چیست
محسن امین زاده کیست؟
گفت : وی 15 سال بود معاون وزارت اطلاعات
سپس شد معاون وزیر امور خارجه، با تبلیغات
دفاع نظام ضد بشری کرد هم برای دوم خرداد
حال که در بندش کردند کودتاگران رژیم بیداد
عصبی و شاکی اند از بر دیکتاتور مرگ زدن فریاد
چون وی مجبور به خاطره نویسی شده در زندان
رو کرده 2 پهلو ماهیت جنایتکاران رژیم مفسدان
پس بطور گاز انبری زهردو رفته است زیر سئوال
فرصت یافته است سرباز جوی بد نام منفور ر مال
تا وی را بهانه کند علیه ی رقیب مغلوب این دجال
علیه ی سایر در بندی هایش بر پا کند قیل و قال
گفتم : چرا عاقبت جنگ قدرت و ثروت شده چنین؟
خود زنی آشکار می کند سربازجوی زندان اوین
گفت : چون داستان شده مثل آن یارو مست
شده بود چون زنگیان حاکم ایران تیغ بر دست
عربده کشان رفت درون یک کاره بر آورد فریاد
خطاب به مشتریان کاباره چنین کرد پیشنهاد
آهای خوک های شکم گنده چلوی پنجره نشسته
و شما خرس های کنار دیوار نشسته اید خسته
ناگهان یکی که جلوی پنجره بود گفت من نیستم خوک
زنگی مست گفت پس تو برو کنار دیوار، ای کله پوک
گفتم : حال گرفتم که چرا با گفتمان زبان و چشم بسته؟
چگونه پشت درب های بسته پیش میره مذاکرات هسته
چرا مدام تعویض می شود جای پنجره نشین ها با دیوار؟
تا فرصت دستشوئی باشد برای پاک کردن زرد ی شلوار