گقت و شنود دروغ نامه ی کیهان 27 آذر 90
گفت : سرباز جو ندارد آن مجوز با شور و حالی ،جواب دهد به اینگونه طرح پرسش ها وسئوالی
چون  خبره درسناریوسازی جعلی است وخیالی ،تاگویدخروج آمریکا از عراق شده موجب خوشحالی
چون قرار است سپاه قدس پر کند این جای خالی ،تا یکه تازی کند علیه ی مخالفان عراقی با اهالی
گفت: مگر چند ماه قبل اوباما اعلام نكرده بود كه نظاميان آمريكايي خاك عراق را ترك نمي كنند؟
گفتم: البته كه گفته بود ولي سقوط پي درپي ديكتاتورهاي دست نشانده آمريكا در منطقه، حركت پرشتاب جنبش وال استريت و اعتراض گسترده مردم آمريكا به دخالت هاي نظامي اين كشور زمينه اي براي ادامه حضور نظاميان آمريكايي در عراق باقي نگذاشته است.
گفت: ديروز در مراسم خروج آخرين گروه نظاميان آمريكايي از عراق، يك ژنرال ارشد آمريكايي با تعجب گفته بود؛ «من نمي دانم چرا عراقي ها اينقدر از خروج ما خوشحال هستند»!
گفتم: زن و شوهري به طور سرزده و ناخوانده به ميهماني رفته بودند، بعد از خروج، همسر به شوهرش گفت؛ متوجه شدي كه رفتن ما به اين ميهماني چقدر در روحيه صاحبخانه و همسرش اثر مثبت داشت؟ شوهر با تعجب پرسيد؛ از كجا مي گويي؟ و همسر گفت؛ وقتي وارد شديم حسابي اخم كرده و عصباني به نظر مي رسيدند ولي هنگامي كه خارج مي شديم معلوم بود كه از خوشحالي در پوست خود نمي گنجيدند!
گفت : باز سربازجوی درازگوش ، جفتک زنان شده است چموش
علیه آمریکا شده پرجنب وجوش ،کف بر دهان آورده  شده پر خروش
گفتم : چرا مثل آب روی گاز  آورده جوش؟ چرا جان میکنه تا تحریف کند وفراموش؟
چرا چیزی نمی گوید درپشت پرده زد وبند؟چگونه فاش شده رابطه باشیطان بالازده گند؟
چرا نمی گوید شهروند آمریکا حمید مولانا؟شده مشاور  ویژه رئیس جمهور این ناقلا
گفت : سرباز جو ندارد آن مجوز با شور و حالی ،جواب دهد به اینگونه طرح پرسش ها وسئوالی
چون  خبره درسناریوسازی جعلی است وخیالی ،تاگویدخروج آمریکا از عراق شده موجب خوشحالی
چون قرار است سپاه قدس پر کند این جای خالی ،تا یکه تازی کند علیه ی مخالفان عراقی با اهالی
گفتم : چرا سربازجوکه گوید پولا ست ولی هست حلبی؟نمی گویدچه بود نقش جاسوس چندجانبه احمد چلبی؟
گفت : آخر سربازجوی مسئول دروغ نامه  دخمه  کیهانی ،سر وسری داره باهر دژحیم امنیتی واطاعاتی بطور پنهانی
تخصص وتجربه داره در تحریف گری و بازجویی در هر زندانی ،بیشمار بی گناهان را به هتل اوین فراخوانده به مهمانی
تا نشان دهد چگونه مکتبی داره وبرخور داره از ایمانی ،که شلاق بر اندام می زند از حدقه در میاره چشمانی
داستانش هست  مثل آن زوج مفت خور مجانی ،سر زده وناخوانده رفتند مهمانی  به مکانی
پس از خروج از خانه  زن گفت به همسر مرد  ،دیدی بارفتن  ما ن آخرش برخوردشان گرم بود نه سرد؟
شوهر از همسرش کرد سئوال چگونه متوجه شدی یا فهمیدی؟زن گفت اول عصبی بودندامازمان خداحافظی خوشحالی شان ندیدی؟