پروسه پروژه شیطان سازی از مجاهدین (قسمت آخر(
از آقای علیرضا یعقوبی
17 اسفند-91
 
یکی از مسائلی که رژیم ولایت فقیه و همراهانش علیه مجاهدین مطرح می کنند، حضور آنها در خاک عراق است. اینجا همه بیکباره ملی گرا و دمکرات می شوند و برای اصیل ترین جریان ملی و بهترین فرزندان ملت لغز دمکراسی وملی گرائی می خوانند غافل از آنکه این خمینی بود که ادعا کرد که <<ملی نزد ما اصلا مطرح نیست>> و اراذل و اوباش چماقدار بودند که در پس این موضعگیری خمینی برای سرکوب نیروهای اصی ملی و انقلابی فریاد بر می آوردند: <<دمکراتیک و ملی هر دو فریب خلق است>>. حال برای روشن شدن مواضع مجاهدین در قبال جنگ ایران و عراق و در نهایت حضور مجاهدین در خاک عراق به اختصار برای تنویر افکار عمومی، در قبال این قضیه روشنگری صورت می گیرد.

مجاهدین چرا و چه زمانی به عراق رفتند؟:
شاید نسل دوم انقلاب و نسل های بعد از آن در ایران ندانند که مجاهدین بعد از حمله نیروهای عراقی در ایران با تحلیل دقیق دلایل شروع جنگ و اجتناب پذیر بودن وقوع آن، برای دفع دشمن از خاک میهن در جبهه های جنگ حاضر شده و شهدایی تقدیم راه میهن ساختند که نام دکتر احمد طباطبایی اولین استاندر مازندران بعد از انقلاب در صدر آنها می درخشد. رژیمخمینی، انحصارطلبی را به جبهه های جنگ کشاند و در حالیکه خاک کشور در اشغال نیروهای عراقی بود، نسبت به دستگیری نیروهای مجاهدین حاضر در جبهه ها، اقدام نمود و بسیاری از آنها را بعد از ۳۰ خرداد سال ۶۰ به جوخه اعدام سپرد. با اخراج نیروهای عراقی از خاک ایران، ادامه جنگ ضرورتی نداشت و جنگ تنها در خدمت مطامع خمینی برای سرپوش گذاشتن بر سرکوب خواسته های بحق مردم همچون بیکاری و گرانی و استبداد در پس پرده دین و در عرصه بین المللی هم تنها با طرح شعارهای پرطمطراق و توخالی همچون فتح قدس و …، در خدمت محافل استعماری و فروشندگان سلاح قرار داشت. مجاهدین و شورای ملی مقاومت از این مقطع در خدمت به منافع ملی ایران، پرچم صلح برافراشتند و طرح صلح شورای ملی مقاومت را مطرح ساختند که مبنای طرح صلح ملل متحد هم قرار گرفت و منجر به صدور قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت برای آتش بس شد که طرف عراقی تمامی این طرحها و قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته و تنها خمینی بود که از قبول آن تا سال ۶۷ طفره می رفت که همگان از ابعاد ویرانگر آن آگاهند و همین موضوع یعنی ادامه جنگ> هم اکنون نیز یکی از موارد اختلافات و دعواهای درونی رژیم است. لذا اگر عفریت جنگ تنها در خدمت مطامع نامشروع خمینی و سیاست های ویرانگر و ایران برباده او و به قیمت نابودی حرث و نسل جامعه ایران با کشتار جوانان و نابودی همه زیر ساختهای اقتصادی قرار داشت، به همان نسبت مبارزه با آن و به بن بست کشاندن سیاست جنگ طلبانه خمینی از مشروعیت و اعتبار برخودار بود. البته با توجه به دجالگری خمینی و اذنابش که برای پیشبرد اهداف ایران برباد ده خود فریاد <<وا وطنا>>راه انداخته بودند، ورود به این قضیه و برافراشتن پرچم صلح، شهامت و از خودگذشتگی خاصی می طلبید که تنها از نیروی بغایت ملی و ترقیخواهی همچون مجاهدین و آلترناتیو شورای ملی مقاومت ایران برمی آمد. یعنی ورود به سیاست صلح لازمه اش فدا و گذشت و ریسک تمام عیار نام و اعتبارداخلی و بین الملی مجاهدین و آلترناتیو شورای ملی مقاومت ایران بود. مجاهدین برای تحقق صلح، تمامی اعتبار و دستاوردهای مبارزاتی خود را در طبق اخلاص گذاشتند.

در سال ۶۴ آقای رجوی در پی توطئه های مختلف که اجازه اقامت او در فرانسه را به زیر علامت سوال برده بود، خاک آن کشور را به قصد عراق ترک کرد و در پیام آخر خود در پاریس گفت: <<اگر از من بپرسید چرا می روی می گویم آتش ها برافروزم بر کوهستانها>> ، <<تا خمینی هست راحت جان برای چه کسی است؟>>. از او جز اینهم انتظار نبود . او دقیقا بدلیل همین خصیصه یعنی آمادگی برای پرداخت و فدا فبل از همه از خود، در چنان جایگاهی بی بدیلی قرار گرفته بود. ایشان در دیدار خود با رئیس جمهور عراق به محض ورود به آن کشور، صریحا تاکید کرد که وقتی ارتش عراق به خاک ایران حمله کرد، مجاهدین برای آزادسازی خاک کشورشان در جبهه ها حاضر شدند و در برابر تجاوز ایستادند . تنها زمانی که خمینی بعد از اخراج قوای عراقی از خاک میهنمان با صلح عادلانه مخالفت کرد، بخاطر منافع ملی ایران و عراق و حسن همجواری و دوستی دو ملت و تحقق صلح پایدار، می بایستی تمامی سلاحها بسمت طرف ادامه دهنده جنگ نشانه رود. او در راستای تحقق پیام و وعده خود یعنی <<برافروختن آتشها بر کوهستانها>> در ۳۰ خرداد سال ۶۵، تاسیس ارتش آزاردیبخش ملی ایران را اعلام نمود و تنها دو عملیات آنهم در دوران طفولیت ارتش آزادیبخش ملی ایران کافی بود که قبل از همه خمینی پیام رجوی را در یابد و کابوس سقوط رژیمش را بعینه مشاهد کند. خمینی بنا به اعتراف خود، مجبور به نوشیدن جام زهر آتش بس شد. پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت ملل متحد از سوی خمینی بنا به اعتراف سعید امامی معاون وقت وزیر اطلاعات در نزد نگارنده مطلب حاضر، از دستاوردهای بلافصل حضور آقای رجوی در خاک عراق بود. ارتش آزادیبخش ملی ایران با گذشت بیش از یک ربع قرن با عبور از دل توفانها همپیمان با قایقرانها به ستون فقرات ارتش قیامی تبدیل شده است که بیشک رژیم جهل و جنایت حاضر را در هم خواهد کوبید و پیام آور بهاران آزادی و صلح و دوستی برای وطن عزیزمان ایران خواهد بود.

آیا مجاهدین انتقاد ناپذیرند؟
دقیقا در مقابل خمینی که تمامی اعمال و رفتار خود را عین اسلام و دین حنیف خدا می دانست، مجاهدین با تاکید بر جدایی دین از دولت، بر این واقعیت تاکید می ورزند که قدرت سیاسی بعنوان بخشی از امور مادی و جاری جامعه محسوب شده و امری نسبی می باشد. مشروعیت هر جریان و یا گروه سیاسی وابسته بلاشرط به رای و نظر مردم بوده و هیچ فرد و جریانی از مشروعیت مطلقی برخوردار نمی باشد. مسلم است که استقبال توده ها از هیچ جریانی مطلق و ابدی نبوده و هر فرد یا گروه و یا حزب سیاسی باید با قبول <<قواعد بازی سیاسی>> و <<اصل گردش قدرت>، دائما در معرض نقد و گفتگو در کوچکترین جزئیات زندگی سیاسی خود باشد. با چنین درک و فهمی مسلما ضریب خطا در هر امری فرض مشروط بوده و دقیقا تکامل در چنین شرایطی با جمعبندی اشتباهات و خطاها و تصحیح تئوریک و پراتیک امکان پذیر است. اصولا در کار دستجمعی اساس بر انتقاد و انتقاد از خود و جمعبندی روزانه گاها ساعت به ساعت از مسائل جاری است. بنا به تاکید آقای رجوی مجاهدین نه به وحی منزل وصل بوده و نه فرزند پیامبرند. دوران تقدس سازی بی محتوا و پوشالی در خدمت استبداد و خودکامگی بسرآمده و مجاهدین با مبارزه خود علیه استبداد و دیکتاتوری پیشقراول تحقق چنین امر مبارک و میمونی هستند. تضارب عقاید و آراء همواره مغتنم و قابل استقبال است و مجاهدین بیزار از تعریف و تمجید مبالغه جویانه از هرگونه انتقادی، کمال استقبال را هم بعمل می آورند اما چه کسی نمی داند که فحاشی و دروغ و لجن پراکنی در جهت تخریب مقاومت خونفشان تماما در خدمت دشمن ضد بشری بوده و نه تنها هیچ خیر و خیراتی از آن برنخاسته بلکه تماما در خدمت بزرگترین شر و بلیه تاریخ معاصر ایران یعنی ادامه حیات رژیم فاشیسم مذهبی حاکم می باشد و لذا شایسته افشاگری و طرد شدن از محیط مبارزاتی است.

آیا توده های مردم از مجاهدین رویگردان شده اند؟
حجم تبلیغات سوء دشمن و جبهه ضد ملی و میهنی علیه مجاهدین بعنوان تنها جریانی که می تواند و باید رژیم حاضر را سرنگون سازد از یک سو و گسلی که بین نسل اول انقلاب و نسل های آتی آن بر اثر حاکمیت استبداد سیاه و مذهبی و جامعه تک صدائی بوجود آورده است، دشمن و جبهه ضد مردمی و تمامی آنهایی که در پی سازش با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران و حفظ شرایط موجود هستند، به تبلیغ رویگردانی مردم از مقاومت و مجاهدین بعنوان یک وجه دیگر از پروژه شیطان سازی از مجاهدین وادار ساخته است. راه دور نرویم. ما پوشالی بودن این ذهنیت را قبل از همه در ادامه و هر چه گسترده تر شدن فعالیت بریده مزدوران و سایر عمله رژیم، گواهی می دهیم. اگر توده های بجان آمده از ستم و جنایت رژیم حاضر از مقاومت و ایستادگی و همراهی با این جبهه یعنی جبهه مقاومت و سرنگونی رژیم ولایت فقیه، رویگردان بودند، دیگر دلیلی برای ادامه حیات انگل وار بریده مزدوران و اضداد مقاومت با هزینه سنگینی که روی دست رژیم می گذارد و بنا به اعتراف همین بریده مزدوران مبنی بر کسب درآمد از سه جا، آنهم از کیسه آخوندی که همه او را می شناسند که دست دادن ندارد! وجود نداشت. مگر کسی برای مزدور تاریخ مصرف گذشته، تره هم خورد می کند؟ تا رسد به آخوندی که در زرنگی بازاری و خرمردرندی، ختم روزگار است؟ مگر تاریخ کم از آنچه که حکومتهای استبدادی با مزدوران مصرف شده خود انجام داده اند بخاطر دارد؟ مگر سرنوشت مزدورانی همچون آخوند کاشانی و در همین رژیم، سعید امامی و این آخری سعید مرتضوی جلوی چشمان ما نیست؟ از قضا بریده مزدوران و هم پالکی های آنها باید خوشحال باشند که مجاهدین و مقاومت حی و حاضر در صحنه حضور داشته باشند تا کماکان بتوانند از سه جا درآمد کسب درآمد کنند والا سرنوشتی بهتر از سعید امامی و سعید مرتضوی در انتظار آنها نخواهد بود. از سرنوشت سعید حجاریان و خدمات او در مقام معاونت وزارت اطلاعات در مقطع ۴۰ خرداد سال ۶۰ و طرحهای او همچون طرح گلوگاهها و طرح مالک و مستاجر و طرح عبدالله پیام برای زمینگیر کردن مقاومت علیه فاشیسم خمینی به عمد درز می گیریم که حال خود توسط همین رژیم زمینگیر شده است. با اینهمه شواهد چه جایی برای مزدوران دیگر باقی می ماند؟ بجز اینکه دچار این توهم و ذهنیت شویم که از این جرثومه های فساد و تباهی هنری فراتر سعیدهای ناکام امروزی و به کام دیروزی بر می آید!. باری از سوز و گدازهای سران و عمله جرم و جنایت در این رژیم می توان به عمق پایگاه مجاهدین در جامعه پی برد. آنجا که آخوند احمد خاتمی در نماز جمعه بعد از عاشورای سال ۸۸ می گوید: <<فرمانده صحنه حوادث روز عاشورا، منافقین بودند>>.

در دروس آکادمیک علوم سیاسی در مبحث رهبری جنبش اجتماعی درباره خصایص رهبری اولین اصل <<الهام بخش> بودن رهبری جنبش است. یعنی رهبری جنبش باید از چنان کیفیتی برخوردار باشد که برای توده ها و پیشبرد امر جنبش از خصیصه الهام بخشی برخوردار باشد. جنبش سال ۸۸ آن زمان با سرکوب تمام عیار رژیم روبرو شد که ولی فقیه رژیم به در رفتن رهبری تظاهراتها از دست جریانات سازشکار که بازگشت به عصر طلائی امام جنایت پیشگان را وجه همت خود قرار داده بوند و رادیکالیزه شدن جنبش در مسیر سرنگونی تمام عیار رژیم پی برد. تکثیر شعار اشرف نشان <<ما زن و مرد جنگیم بجنگ تا بجنگیم>>در تظاهرات مردم در تهران و شهرهای دیگر، تعبیر کابوس خواب سرنگونی رژیم بود که هیچگاه گریبان ولی فقیه را رها نمی سازد. زیرا اگر جنایت مستمر رژیم جهل و جنایت حاضر با اعدامهای روزانه در ملاء عام حقیقتی انکارناپذیر است، اگر وخیم تر شدن وضعیت حقوق بشر در ایران بنا به آخرین گزارش <<احمد شهید>> نماینده ملل متحد در این رابطه در چند روز قبل یعنی ۱۱ اسفندماه ۱۳۹۱ امری غیر قابل انکار می باشد، اگر دزدی و چپاول و رانتخواری در این رژیم هر روز ابعاد گسترده تری می گیرد، اگر فحشا و اعتیاد و بیکاری در جامعه ایران بیداد می کند و اگر درگیری مستمر و گاها روزانه توده های مردم همچون نمونه آخر درگیری کشاورزان اطراف اصفهان با مزدوران و عمله و اکره استبداد و ارگانهای سرکوبگر رژیم تا سرنگونی محتوم آن ادامه داشته و خواهد داشت، اگر اکثریت قاطع مردم ایران خواهان سرنگونی تمام عیار این رژیم هستند و این مهم اتفاق نمی افتد جز با سازماندهی و تشکیلات و در هیبت و قالب یک ارتش آزادیبخش ملی. بنا به تجارب بهار عرب با تکیه به فرهنگ عمومی مردم ایران و با خصیصه و توان تاثیر گذاری بر عمیق ترین لایه های اجتماعی جامعه ایران، به اطمینان می توان گفت تنها و تنها آلترناتیو موجود و حی و حاضر و قبراق و بجا مانده از تمامی سرداران و سالاران ملی و میهنی، همین مجاهدین، همین ارتش آزادیبخش ملی ایران و همین شورای ملی مقاومت هستند. تا همینجا هم وجود همین مجاهدین و همین آلترناتیو است که شرایط را برای تغییرات و تحولات استعماری و غیر ملی قفل کرده است. مگر پیشنهاد مقاومت ایران چیست؟ مگر ادعا نمی کنید که مجاهدین و مقاومت ایران تهی از پایگاه مردمی هستند، خوب این گوی و این میدان. انتخابات آزاد تحت نظارتهای بین المللی و تحت نرم های پذیرفته شده، برگزار کنید تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. تازه مگر رهبر همین مقاومت بارها اعلام نداشته که حاضر است حتی از حق داشتن یک ستاد هم بگذرد و در خاوران و در کنار میعادگاه عاشقان آزادی و رهایی ایران یعنی در کنار قبور شهدای خود چادر بزند؟!. مجاهدین که لااقل در فضای آزاد از این حق حداقلی برخوردار خواهند بود، پس چه نیازی به اینهمه شیطان سازی و بکارگیری آلت دستها و فعل ها و مزدوران و هزینه کردن و پرداخت حقوق سه گانه به آنهاست؟ وقتی ساده ترین شق در دسترس است. وقنی مجاهدین پایگاهی در بین مردم ندارند و امت حزب الله همیشه در صحنه، حی و حاضر است و رژیم در اوج محبوبیت توده ای خود در پس اینهمه جنایت و قساوت و چپاول و دزدی قرار دارد، پس چه ترسی از یک همه پرسی عمومی وجود دارد؟ اینجاست که بی پایه بودن تمامی این ادعاهای میان تهی به اثبات می رسد. رژیم خود بیش و بهتر از هر کسی به عمق تنفر عمومی از خود و بطور طبیعی پایگاه بی بدیل مقاومت در بین توده ها آگاه است. آتش فشانهایی از خون های به ناحق بر زمین ریخته در راه است. آتش فشانهایی که بظاهر غیرفعالند اما با پدید آمدن فضای مناسب چنان منفجر خواهند شد که ریش و ریشه آخوندها و مزدوران و عمله و اکره استبداد را بیشک خواهند سوزاند. این را بیش و پیش از همه ولی فقیه رژیم به آن گواهی داده و می دهد و به هر مناسبتی اجزای درونی رژیمش را از دامن زدن به ختلافات و ایجاد ناآرامی و انفجار توده ها پرهیز می دهد. یاد مصاحبه لرد کوربت فقید از حامیان مقاومت ایران و مسئول وقت انجمن دوستی با ایران آزاد در انگلیس با بخش فارسی بی بی سی می افتم. آنجا که که مصاحبه کننده از او پرسید: <<آیا می دانید که بنا به نظر سنجی های منابع بیطرف مجاهدین در بین مردم ایران پایگاهی ندارند؟>> و آن پیر دیر سیاست با لبخندی، سوال و سوال کننده را یکجا به تمسخر گرفت و گفت : <<آری می دانم اما یک سوال، تحت حاکمیت رژیم حاضر چنین نظر سنجی تحت چه مکانیزمی و به چه صورتی انجام شده است؟>> اینها تمامی خوابهای پنبه دانه ای هستند که قبل از همه رژیم حاضر آن را با ادامه فعالیت بریده مزدورانش و بسط و گسترش بخشیدن و افزایش حقوق سه گانه به سخره می گیرد و نیازی به خندیدن ماهم به آن ندارد.
وقتی به راه طی شده و مصائب و مشکلات و فجایعی که تا کنون بوقوع پیوسته می اندیشم با خود می گویم دستاوردهایی هم بر این دوره متصور است؟. آن دستاورد چیست؟ دستاورد همانا بروز ماهیتهاست و اینکه در عالم مادی تمام اشیا به سمت بروز ماهیت در حرکتند. و چه یوم الفرقانهایی از اول حاکمیت خمینی تا به امروز بر سر راه مقاومت مردم ایران وجود نداشته است. در شرایط عادی همه در صحنه بودند و مدعی اما در پس ۳۴ سال اکنون همه در سر جای خود قرار گرفته اند. چه در بین گروهها و سازمانهای سیاسی مدعی اپوزیسیون و نیروها و افراد خود رژیم. این امری است بس مبارک که تضمین کننده آینده ایران و دفع شرهایی از هم اکنون است. آنهایی که در صفوف مقاومت باقی ماندند، بیشک همواره با خود و خدای خود می گویند: <<پروردگارا شنیدیم ندای دعوتگری را که ما را به ایمان فرا می خواند که به پروردگار خود ایمان آورید پس ایمان آوردیم. پروردگارا گناهان ما را ببخش و بدی هایمان را بزدای و ما را همراه با ابرار و نیکان بمیران>> (۱). و در کنار آنها هستند یارانی که اشرف نشان در گوشه و کنار جهان همچنان فریاد مظلومیت یک خلق و یک مقاومت و تک تک یاران اشرفی خود را تکثیر و باز تکثیر می کنند و هر دم با خود می گویند: <<پروردگارا ببخش بر ما و بر برادران (وخواهران ما) که در ایمان از ما پیشی جستند. پس هیچ کینه ای از آنهایی که بتو گرودیده اند در ما قرار مده. پروردگارا همانا که تو رئوف و مهربانی>> (۲). اینان مسلمند کسانی هستند که با درک جایگاه کنونی خود همواره چشم به مقاومت و حرکتهای آن و در نهایت سرنگونی محتوم رژیم دارند و در این میان جز خفت و خواری نصیب آنهایی می شود که خداوند داغ ننگ ابدی را بر پیشانیشان نشانیده که در بحبوبه یک نبرد بزرگ میهنی در کنار غول آدمیخواری که می خواهد تاریخ را به عفونت خود آلوده سازد، ایستادند و علیه بهترین فرزندان ملت به توطئه و دسیسه چینی مشغول شدند. بیشک تاریخ درباره آنها قضاوت خواهد کرد همانگونه که درباره آخوند کاشانی و دیگر عمله و اکره استبداد قضاوت خود را کرده است. غرق در افکارم هستم. بیکباره دست مهربانی را می بینم که می گوید خسته نباشی. به چهره اش نظر می افکنم. دختری که از یک مجاهد شهید به یادگار دارم و اکنون در سن ۲۷ سالگی هنوز در کنار پدری است که او را از ۵ سالگی بعنوان آیتی و نشانه ای از وفای مجاهدین به عهد و پیمان با خدا و خلق محبوب خویش در کنار خود دارد. دختری از یک مادر شهید و پدری که در وفای به عهد خود با جان جانان در لیبرتی استوار و مقاوم ایستاده است. آری روابط پاک و به خون تطهیر شده مجاهدین تا روز سرنگونی در هر بهارانی به شکوفه و گل و بار در پس هر زمستانی نشسته است. اکنون در بهارانی دیگر و با تولد موسسان چهارم ارتش آزادیبخش ملی ایران در مسیر آزادی ایرانزمین در کنار دیگر یاران حاضر، حاضر، حاضر می گوید و ایمان دارد ایران این زیباترین وطن جسته از ظلم و ستم خمینی، آزادی و رهایی و بهاران پایدار صلح و دوستی را تجربه خواهد کرد و در روز آزادی ایران از شهیدان و خانواده آنها به زیباترین و شایسته ترین وجه تجلیل بعمل خواهد آمد و یادشان گرامی داشته خواهد شد. (پایان.)
پاورقی:
۱- سوره آل عمران آیه ۱۹۳: ربنا ائنا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فامنا ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتناتوفنا مع الابرار
۲- سوره الحشر بخشی از آیه ۱۰: ربنا اغفرلنا ولاخواننا الذین سبقونا بالایمان ولاتجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا ربک انک رووف رحیم