يادداشت ميهمان اوین نامه کیهان "رو به ظهور"


اوین نامه ی کیهان 3 شنبه 11 اردیبهشت ماه سال 1397
يادداشت ميهمان اوین نامه کیهان "رو به ظهور"
یادداشت روز کمکی یا زاپاسی  سر منبر رفته و باصغر وکبرا کردن روضه مبسوط دل آزار خوانده است تا پیش مقدمه ای  براین این ادعای اهانت آمیز و نمازخواندن در مسجد الاقصی شود . البته  اتهاماتش  مصداقی برای توصیف خودش وهمقطاران و رسالت رهبرش و اوین نامه کیهان می باشد.
    امروز رسانه هاي دجاله وار وارثان رسالت فرعونند. مردان را با بي غيرت کردن و از بين بردن روح مردانگي مي کشند و زنان را با بي حيا کردن به اسارت مي برند .(2) براي از ميان بردن دين خدا و اعوجاج در ايمان مردم همت مي گمارند. به دست مسلمان، مسلمان مي کشند و کينه مي پراکنند. همچون ملخ و آفت به سرزمين مسلمانان آمده اند و با وقاحت حکم مي رانند و بي گناه مي کشند. چهل سال است که با اسلام و ايمان مردم ايران مي جنگند و چون مي بينند انقلاب اسلامي ايران الگوي جوانمردان و شيرزنان جهان و نماد آزادي، استقلال و حکومت دينداران شده است، دنيا را به آتش کشيده اند. از شمال آفريقا تا غرب و ميانه آسيا و حتي اگر مومنيني در دل کشوري، اهل قبله اند و هرجا که صداي اذان موحدانه بلند است، دست آزار اين نامردان هم بلند است چراکه مي دانند مومنين منتظرند و انتظار، عبادتي عملي است براي ظهور. و براي ظهور تو اي حجت خدا نقشه ها دارند. آقا چه کنم که دلم براي آمدنت شور مي زند. جهان راز تو و خالي است جاي تو، چه کنم. آه موذن زاده برخيز که اذان صبح نزديک است و دلهامان بي قرار نماز در مسجدالاقصي.
فرعون در آن سرزمين برتري جست و مردمش را فرقه فرقه ساخت. فرقه اي را زبون مي داشت و پسرانشان را مي كشت و زنانشان را زنده مي گذاشت كه او از تبهكاران بود و ما برآنيم كه به مستضعفان زمين نعمت دهيم و آنان را پيشوايان و وارثان گردانيم و در آن سرزمين مكانت بخشيم و به فرعون و هامان و لشكريان شان چيزي را كه از آن مي ترسيدند نشان دهيم.(1)
    
نمادهاي استکبار در قرآن يا معرف حضورند يا کلي و بي نام ولي بانشانه. شيطان و فرعون و ابولهب از جمله آنها و از سرشناس ترين دشمنان خدا و دين خدا و بندگان خدايند و سرآمد نابکاران و نادرستان. شيطان به عزت خدا سوگند خورد که رهزن ايمان هاي لرزان و اراده هاي لغزان باشد. فراعنه، نماينده طاغيان و ياغيان و ابولهب، دشمن چندش آور و طاقت فرسا. اين سه گانه ها در قرآن ويژگيهاي مبرز و مشترکي دارند مثل تکبر و تنفرشان از دين. شايد يکي از دلايلي که خدا نام اين اراذل را در قرآن آورده، عبرت و نشان دادن نتيجه افکار و اعمال زشتي باشد که زمينه آنها در ضمير انسانهاست. نتيجه سرپيچي از امر خدا رانده و لعنتي شدن، جنگيدن با اراده خدا، مغلوب شدن و نتيجه مقابله با دين و بندگان خدا، مرگ خفت بار ابولهبي و عذاب رقت بار دوزخي او و همسر همراه او در تقابل با دين و پيغمبر خداست.
     فرعون خود خواه بود و ادعاي خدايي داشت. مردم را به جاي خدا به خود مي خواند و وقتي از اراده خدا براي ارسال منجي مطلع گشت، هزاران هزار کودک را براي يافتن موسي کشت و در کوچه ها جوي خونِ بي گناهان به راه انداخت و... و غافل از اينکه خدا جان موسي را در ميان سبدي در نيل حفظ نمود و او را به خانه فرعون رساند و در دامن همسرش گذاشت و فرعون را به خدمتش درآورد. و فرعون نمي دانست که نمي توان دربرابر اراده خدا ايستاد و نمي فهميد که خدا اراده کرده است شيشه عمر منجي در کنار دل سنگين دشمنش پروريده شود. اين سنت خداست که اراده خود را محقق مي کند. همان گونه که آتش را بر ابراهيم گلستان کرد و يوسف را از قعر چاه به اوج شکوه رساند و عيسي را بدون پدر خلق کرد و نام محمد صلي الله عليه وآله را از دل ظلمتکده حجاز، بر تارک جهان درخشاند و همان گونه که حسين را تا ابد الگوي زندگان قرار داد و همان گونه که اراده کرده است مستضعفان را در جهان سروري بخشد.
    
شب جمعه نيمه شعبان 255 قمري و زماني که عالم پر از ظلم و جور بود و بساط حکومت و استکبار بني عباس جور بود و مومنين مظلوم و به ستوه آمده از سياهي ها و تباهي ها به دنبال راه رهايي مي گشتند و وعده هاي الهي پيامبران را با دستهاي به دعا بلند شده، از خداي آسمانها طلب مي کردند، خانه محصور امام عسکري آبستن اراده اي ديگر و تکرار تاريخ بود. عمه مومن امام عسکري به دعوت امام ميهمانشان بود. براي آنکه شاهد باشد. امام به او فرمود امشب را با ما افطار کن و تحقق وعده خدا را ببين که نزديک است موعود زاده شود. حکيمه مي فرمايد نشانه هاي حمل را در نرجس نديدم ولي به کلام امامم ايمان داشتم. نماز و افطار و استراحت. نيمه شب به نماز شب پرداختم. نرجس خواب بود و نشانه هاي حمل را در او نديدم. به تعقيبات نماز و خواندن قرآن مشغول شدم که ناگاه نرجس از خواب برخاست. او را کمک کردم و نام خدا تلقين نمودم. و پشت پرده اي از نور، بقيهًْ الله، پاک و پاکيزه متولد گرديد و جاءالحق.
    
فرزند را به دستور امام نزدش بردم و پس از اذان و اقامه پدر، پسر لب به سخن گشود و شهادت داد به وحدانيت خدا و رسالت محمد و امامت علي و اولاد معصومش عليهم السلام و فرمود: پروردگارا! وعده مرا قطعي گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار و زمين را به وسيله من از عدل و داد پر کن. ولادت او چون ولادت اميرالمومنين از معجزات است و وجودش مجمع فضائل. خَلق و خُلق و اسم و کنيه اش به جدش محمد صلي الله عليه وآله مي ماند و در غيبت و وعده ظهور و وصلتش همچون موسي و يوسف است. در زيبايي از يوسف برتر است که اين طاووس اهل بهشت است. برخي مردم همچون حيات و ممات عيسي در وجودش مختلفند. در طول عمر به نوح مي ماند و... و از هر گل معطري، رايحه اي بر خود گرفته. جامع فضايل است و کامل محامد. او وارث برگزيدگان عالم و خورشيدهاي درخشان هدايت و ماه هاي نورافشان امامت و ستارگان فروزان شهادت و بزرگان دين و ستونهاي دانش است. او باقيمانده خداست در زمين.
    
مهدي همچون پيغمبر رحمت، بي تاب هدايت انسانهاست و شمشير عدالت گستر و سرکِش کُش علي با اوست و چون فاطمه، قلبي مهربان و شفيع در سينه دارد و چون حسن با صلابت است و شجاعتش از حسين است و... و اگر همين گونه بشماري، اين فضايلند که درمي مانند و مهدي است که باقي مي ماند و مي آيد. اگرچه اتفاق دشمنان بر قتل او و انفعال شيعيان و مظلومان بر حمايت او دليل طرد او به بيابانهاست ولي او آماده ريشه کن کردن ستمگران و نو کردن سنتهاي دين و برگرداندن آيين و احياگر قرآن است. او بناهاي شرک و نفاق را درهم مي شکند و شاخه هاي گمراهي و تفرقه را مي شکند و متمردان و ستيزه جويان را نابود مي کند. او عزت بخش دوستان و خوار کننده دشمنان است. واسطه زمين و آسمانهاست. و راه رسيدن به خداست. پرچم هدايت دست اوست. او ياري شده بردشمنان و فاتح هميشه پيروز است. او منتقم خون انبياء و فرزندان آنها و فرزندان آنها و خونخواه شهيد کربلاست
    
ظاهر نبودن او از غيبت ماست و غربتش از بي غيرتي هامان. آي جوانمردان عالم! ما و انصافمان، امام زمانمان که چاره بيچارگي هامان است آواره بيابانهاست. او منتظر ماست که برخيزيم و اراده کنيم و مردانه يا علي گوييم. اهل عالم امروز و اديان عالم همه منتظر منجي اند و چشم به راه او، اگر نمي توانند زبان به نام مهدي در دهان بچرخانند از سستي ما و اگر امام ما را نمي شناسند از کاهلي ماست. بار ديگر بنگريم و ببينيم مکر اولاد يهودا را. همانها که مکتب مي سازند و مذهب مي زايند. گروهي را به گوشه گيري و دعاي خشک و خالي منزوي کرده اند و گروهي را با نشاني غلط و التقاطي با سربريدن بي گناهان مشغول کرده اند. خانه ملکه انگليس خراب باد که رختکن نفوذيهاست و کاخ سفيد سرنگون باد که لانه موشهاي صهيون آنجاست. بازار مکاره امروز دنيا که با فکر عبري و پول عربي و تيغ غربي، آتش به دامن جهان انداخته است، ادامه ماموريت ناتمام نمرود، فرعون و ابولهب است
    امروز رسانه هاي دجاله وار وارثان رسالت فرعونند. مردان را با بي غيرت کردن و از بين بردن روح مردانگي مي کشند و زنان را با بي حيا کردن به اسارت مي برند .(2) براي از ميان بردن دين خدا و اعوجاج در ايمان مردم همت مي گمارند. به دست مسلمان، مسلمان مي کشند و کينه مي پراکنند. همچون ملخ و آفت به سرزمين مسلمانان آمده اند و با وقاحت حکم مي رانند و بي گناه مي کشند. چهل سال است که با اسلام و ايمان مردم ايران مي جنگند و چون مي بينند انقلاب اسلامي ايران الگوي جوانمردان و شيرزنان جهان و نماد آزادي، استقلال و حکومت دينداران شده است، دنيا را به آتش کشيده اند. از شمال آفريقا تا غرب و ميانه آسيا و حتي اگر مومنيني در دل کشوري، اهل قبله اند و هرجا که صداي اذان موحدانه بلند است، دست آزار اين نامردان هم بلند است چراکه مي دانند مومنين منتظرند و انتظار، عبادتي عملي است براي ظهور. و براي ظهور تو اي حجت خدا نقشه ها دارند. آقا چه کنم که دلم براي آمدنت شور مي زند. جهان راز تو و خالي است جاي تو، چه کنم. آه موذن زاده برخيز که اذان صبح نزديک است و دلهامان بي قرار نماز در مسجدالاقصي.
    
يابن الحسن؛ اي آخرين مرد قبيله خورشيد بازگرد. بيا ببين حال منتظران جان به لب رسيده را و ببين جراحت مردان زخم خورده را و ما را به روزگار حوالت مده امير، امري بده که روزگار فراغت به سربريم. ببين که مقدمات ظهورت را با بضاعتمان فراهم آورده ايم و با سجاده نشينان بي اثر متفاوتيم. هزاران هزار سپاه برايت گرد آورده ايم. امر بفرما تنور برافروزند و ايمان يک يکمان را بيازماي. کار از شيعه تنوري گذشت و امروز سني ها در صف تواَند. ما به تو ايمان و به ظهورت اميد داريم، به وعده هاي خدا مومن و به پيروزي حق بر باطل معتقديم. با نام تو انقلاب کرده و در راهت در حرکتيم و ما را هرگز مباد آن دم که بي ياد تو بنشينيم. خود را سرباز ظهور مي دانيم و براي صلح واقعي در جهان مي جنگيم و گوش به فرمان و رو به دشمن صهيون، خلاصي ماشه مي گيريم و آيات ظهور زمزمه مي کنيم. بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا اُولي بَاْسٍ شَديدٍ... وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولا. (3)
نويسنده: محمدهادي صحرايي
    
    1-
سوره قصص، آيات 4 تا 6
    2- ...
فرعونيان بر شما عذاب سخت روا مي داشتند. پسرانتان را سر مي بريدند و زنانتان را زنده مي گذاشتند. سوره ابراهيم، آيه6
    3- ...
از بندگان خويش كه جنگاوراني زورمند بودند بر سر شما فرستاديم ... و اين وعده به انجام رسيد. سوره اسراء، آيه5