دروغ نامه کیهان 3 شنبه 7 آذرماه سال 1402
یادداشت روز اوین
نامه کیهان "جنگ غزه؛ مدیریت
شکست، مدیریت پیروزی"
جارچیان پرورش یافتگان دوران جنگ
خانمانسوز 8 ساله ایران و عراق که تحلیل
گرشده اند همچنان مدافع
شعارهای پوچ دوران جنگ 8 ساله اند که
ازسوی تریبون ها وبلندگوی های تبلیغاتی نظامی وشبه نظامی و... هرروز صدام نابود می
شد وبه نقل ازخمینی شیادتأکید می شد راه قدس ازکربلا می گذرد وتافتنه درعالم است
لاکن جنگ هم هست و اگر جنگ 20 سال طول بکشد ماهستیم وتاآخرین نفر وآخرین خشت خانه می جنگیم. درحالی که با نیمه ویرانه کردن کشور
و تحمیل بیش ازهزارمیلیارددلار هزینه وارده خسارات جنگی همراه با میلیون ها کشته
ومجروح وبی خانمان وآواره جنگی بود خمینی
شیاد مجبورشدازموضع استیصال اعتراف کند آبروی ناداشته اش راباخدا معامله می کند تاچاشنی
ذلت وزبونی تن دادن به آتش بس باسرکشی جام زهر کند . اکنون باهمین الگوی جنگی اشاره شده یادداشت نویس اوین نامه کیهان که عضو سپاه
تروریست سپاه قدس است ازموضع دفاع وتبلیغ پیروزی حماس وشکست اسراییل درابتدای
یادداشت خود ادعا کرده است رژیم غاصب
صهیونیستی این روزها در حال مدیریت شکست از حماس و بهطور کلی، جبهه مقاومت است و
این را به بدترین شکل انجام میدهد و مقاومت فلسطین این روزها در حال مدیریت
پیروزی بر ارتش غاصب اسرائیل و به طور کلی، غرب است و این را به بهترین شکل انجام
میدهد.البته ازمنظر یادداشت نویس اوین نامه کیهان پیروزی یعنی کشته شدن ادامه دار
زنان وکودکان فلسطینی به 20 هزار نفر درشمال غزه ونابود شده وخانه ها وبیمارستان
های تخریب وویران شده همراه با بیشمار اعضا ورهبران حماسکشته شده و البته آواره
وبی خانمان شدن بیش از یک میلیون فلسطینی شمال غزه وکوچ کردن شان به جنوب غزه است
که ناامن است .زیرا اسراییل تأکید وتهدیدمی کند پس ازآتش بس وآزادی گروگان ها جنگ
با حماس تاخلع سلاح ونابودی اش ادامه می یابد.
رژیم غاصب صهیونیستی این روزها در حال
مدیریت شکست از حماس و بهطور کلی، جبهه مقاومت است و این را به بدترین شکل انجام
میدهد و مقاومت فلسطین این روزها در حال مدیریت پیروزی بر ارتش غاصب اسرائیل و به
طور کلی، غرب است و این را به بهترین شکل انجام میدهد. در این خصوص گفتنیهایی
وجود دارد:1-
رژیم غاصب اسرائیل و غرب اعلام کرده بودند جنگ علیه مردم و مقاومت غزه را پیش از
دستیابی به نتایج راهبردی متوقف نمیکنند. آنان نتایج راهبردی را اولاً نابودی
حماس ثانیاً تغییر اساسی در اداره غزه و حذف مقاومت ثالثاً آزادسازی نظامی اسرایی
که در روز 15 مهرماه/ هفتم اکتبر به اسارت مقاومت درآمده و به غزه منتقل گردیدهاند
و رابعاً کوچاندن مردم از غزه به صحرای سینا اعلام کردند. رژیم غاصب و غرب برای
رسیدن به این نتایج راهبردی همه اصول و قواعد حقوقی که برجستهترین آن ممنوعیت
حمله به بیمارستانها بود زیرپا گذاشتندو 37 بیمارستان غزه را مورد حمله قرار
دادند. غرب به بیاخلاقیترین وجه ممکن تلاش کرد تا نتایج مورد نظر خود را محقق
گرداند. دولتهای غربی و رژیم غاصب در این میان با استفاده از بمبهای سنگین و
گسیل صدها تانک پیشرفته به مصاف مقاومت و مردم عادی - زنان، کودکان، سالخوردگان و
بیماران - رفتند. اما با گذشت نزدیک به 50 روز از جنگ نتوانستند هیچیک از چهار
هدف راهبردی خود را محقق نمایند و دست آخر شروع به تعدیل این اهداف نمودند.حذف و
نابودی حماس ابتدا به تضعیف حماس و ضربه زدن به توانایی نظامی آن تبدیل گردید و در
نهایت با آن برای آزادی تعدادی از اسرا وارد مذاکره شده و به آتشبس موقت تن
دادند. سیاست تغییر مدیریت غزه یعنی حذف قدرت اداری حماس تبدیل به غیرنظامی کردن
حماس شد و در حالی که حتی نتوانستند به توان شلیک موشکهای مقاومت به تلآویو،
حیفا و... ضربه بزنند و مانع انهدام تانکها و زرهپوشهای اسرائیل در منطقه
شمالی غزه شوند، به توقف موقت حملات نظامی رژیم جنایتکار تن دادند.رژیم اسرائیل و
غرب و بعضی دولتهای عربی برای آنکه باور شود اداره غزه در حال تغییر است، بحث
کهنه و بینتیجه شکلدهی به دو دولت در سرزمینهای اشغالی و تشکیل دولت غیرنظامی
فلسطین را پیش کشیدند و حال آنکه اجرای آن منوط به همراهی فلسطینیهاست و فلسطینیها
چه در غزه و چه در کرانه باختری و قدس بیش از پیش بر محوریت مقاومت و بهطور خاص
حماس در اداره نظامی و سیاسی فلسطین تأکید کردهاند و نشان دادهاند اجازه بازسازی
اسلو و روند سازش با اسرائیل را نمیدهند.غربیها و اسرائیلی که نتوانستند سیاست
کوچ دادن فلسطینیهای ساکن در غزه را اجرائی کنند، از شروع فرآیند توافق عربی برای
انتقال جمعیت غزه به صحرای سینا صحبت میکنند و حال آنکه در این مورد علاوهبر
مخالفت جدی ساکنان غزه، با اظهارات صریح مقامات مصر و اردن مبنی بر مخالفت با
انتقال جمعیت فلسطینی غزه مواجه شدهاند. آنچه این روزها از سمت غرب و دولت غاصب
اسرائیل مشاهده میشود و رفوی شکست و مدیریت آن برای کاهش آثار زیانبار آن میباشد.2- غربیها و رژیم
صهیونیستی از ابتدای بحران غزه اعلام کردند برای مدیریت و بهنتیجه رساندن جنگ غزه
به سیاست گشوده نشدن جبهههای دیگر توجه دارند. آمریکاییها بارها با صراحت اعلام
کردند برای گشوده نشدن جبههها، سیاست خویشتنداری در برابر حملاتی که خارج از غزه
به آنان - رژیم و آمریکا - میشود، پیش گرفتهاند اما در این خصوص هم دستاوردی
نداشتند. مقاومت لبنان از همان روز آغاز عملیات اسرائیل، آمریکا علیه غزه به میدان
آمد و جبهه شمال را گشود و در طول دوران جنگ به شلیکهای هوشمند خود روند تصاعدی
داد. مقاومت عراق هم وارد میدان شد و جبهه عراق را علیه آمریکا و اسرائیل باز کرد
و روند تصعیدی حملات خود را حفظ نمود تا جایی که در روز منتهی به آتشبس با موشک
بالستیک به پایگاه نظامی آمریکا در عینالاسد عراق حمله کرد. مقاومت یمن هم با
هدف اعمال فشار روی مناطق جنوبی رژیم غاصب وارد عمل شد و روند تصعیدی را به توقیف
چند کشتی متعلق به رژیم و مصادره آنها کشانید.غربیها به امید اینکه بتوانند با
تمرکز بر غزه، دستاوردی داشته باشند، دائماً از جلوگیری از تصعید و ممانعت از عدم
گشایش جبهه جدید صحبت کردند و به آن هم نرسیدند این موضوع سبب ناامیدی و شکاف در
جبهه غرب شد تا جایی که نخستوزیران اسپانیا و بلژیک در روز آتشبس در کنفرانس
مطبوعاتی که در ورودی گذرگاه رفح در مصر برگزار شد، از رژیم اسرائیل انتقاد کردند
و «سانچز» نخستوزیر اسپانیا از «کشتار غیرقابل قبول غیرنظامیان بیگناه» توسط
اسرائیل صحبت کرد. کمااینکه در اثناء جنگ، سفارت هلند در تلآویو سندی محرمانه
منتشر نمود که در آن تنها راهبرد اسرائیل را «استفاده از نیروی مرگبار» معرفی کرده
و آن را فاقد راهبرد ایجابی قابل قبول نشان میداد. در عین حال روند تصاعدی حملات
واحدهای مقاومت منطقه این راهبرد سلبی که هدف آن ترساندن جبهه مقاومت بود را از
اثر انداخت.3- مقاومت فلسطین از روز 16 مهر / 8 اکتبر دو راهبرد اساسی داشت؛ صیانت
از پیروزی عظیم 15 مهر/ 7 اکتبر و به شکست کشاندن راهبردهای دشمن در حمله به غزه.
مقاومت غزه طی 48 روز با حفظ ضربات پیاپی از پیروزی بزرگ خود صیانت کرد و نگذاشت
عملیات شجاعانه طوفانالاقصی بهعنوان یک ضربه مقطعی و پایانیافته دیده شود.
ادامه حملات حماس، جهاد و... نشان داد، رژیم غاصب باید در انتظار عملیاتهای بزرگ
دیگر فلسطینیها باقی بماند.از روز آغاز تهاجم سنگین هوایی، دریایی و
زمینی دشمن، حماس و بقیه گروههای جهادی در غزه سه کار اساسی و حساس بر دوش داشتند
و باید توانایی، هوشمندی و موفقیت خود را در این سه موضوع ثابت میکردند؛ یکی از
این سه اداره مردم در شرایط سخت جنگ بود. اداره حدود 5/2 میلیون نفر جمعیت غزه از
لحاظ امنیتی و تأمین مایحتاج و حفظ امید و استقامت آنان کار دشواری بود ولی مقاومت
توانست اولاً تلفات انسانی مردم غزه که در زیر بمباران شدید قرار داشتند را به
حداقل برساند. بیتردید اگر تدبیر مقاومت در توزیع جمعیت نبود، تلفات بمبارانها
از 500 هزار نفر فراتر میرفت ولی عدد آن از حدود 20 هزار شهید و حدود 35 هزار
زخمی فراتر نرفت. ثانیاً در شرایطی که دشمن همه زیرساختهای اجتماعی از جمله منابع
آب، غذا، دارو، برق و سوخت را مورد تهاجم قرار داده بود، مقاومت غزه رساندن
مایحتاج به مردم به شکلی که بتوانند خود را اداره کرده و مقاومت کنند، به شکل
نسبتاً مناسبی انجام داد. ثالثاً مقاومت باید امید به موفقیت و اطمینان به شکست
دشمن را در مردم زنده نگه میداشت چرا که اگر به دلیل یأس، مقاومت مردم شکسته میشد،
جریان مقاومت قادر به اداره صحنه نبرد با دشمن هم نبود. مقاومت فلسطین، لبنان و...
با زیرآتش گرفتن مناطق مختلف رژیم در مرکز، جنوب و شمال و نیز در خود غزه، نزدیک
بودن پیروزی را برای مردم به تصویر کشیدند و روحیه مردم را حفظ کردند.کار دوم مقاومت غزه،
مدیریت موضوع صدها اسیری بود که در اختیار داشت. با توجه به تلاش وسیع و مشترک
رژیم غاصب و آمریکا برای شناسایی محلهای نگهداری اسرا، مقاومت کار سختی پیش رو
داشت ولی در نهایت توانست با بهکارگیری قویترین سیستم حفاظت اطلاعات، تلاش وسیع
دشمن در دستیابی به مکانهای اسرا ناکام بگذارد و در نهایت علیرغم میل اسرائیل،
آن را وارد فرآیند آزادسازی متقابل - با فرمول یک به سه - نماید و جالب این است
در حالی که دشمن توقع داشت اسرای آزادشده در جنوب تحویل صلیب سرخ شود، حماس عدهای
از آنها را در شمال یعنی در مرکز تجمع نظامی دشمن تحویل داد.کار سوم مقاومت حفظ
قدرت شلیک به شهرها و شهرکهای دشمن و وارد کردن تلفات زیاد به نیروهای زمینی آن
در منطقه شمالی باریکه غزه بود. این هماوردی نظامی در هر دو بعد تا روز آتشبس
استمرار پیدا کرد. علاوهبر آن مقاومت توانست از آسیبرسیدن جدی به نیروهای رزمی
خود هم بهخوبی ممانعت کند تا جایی که تعداد تلفات دشمن در منطقه شمالی غزه لااقل
سهبرابر تعداد شهدای مقاومت بود.یک بعد دیگر، مدیریت تحولات کرانه باختری
بود. بنیامین نتانیاهو که به شدت نگران بپاخاستن کرانه در حمایت از غزه بود در
روز سوم جنگ، کرانه باختری را منطقه نظامی اعلام کرد و بخش عظیمی از نیروهای نظامی
خود را برای کنترل آن اعزام نمود اما با این وجود در طول اداره جنگ غزه، کرانه
باختری به نفع غزه فعال بود بهگونهای که ارتش رژیم غاصب مجبور شد در موارد عدیدهای،
شهرهای جنین، نابلس، طولکرم و حتی رامالله مرکز حکومت تشکیلات خودگردان را در
اقدامی که مسبوق به سابقه نبود، با هواپیمای جنگی و موشک مورد حمله قرار دهد.در
حین جنگ، بیش از 70 درصد مردم کرانه باختری در یک نظرسنجی اعلام کردند از حکومت
حماس در کرانه باختری، قدس و غزه حمایت میکنند و حدود 95 درصد با هرگونه اقدامی
که به تضعیف قدرت نظامی حماس منجر شود، مخالفت نمودند. حماس با پافشاری بر راهبرد
تبادل اسرای اسرائیلی با زندانیان کرانه غربی و قدس، امید تازهای در کرانه پدید
آورده و ثابت کرد راهحل، مقابله با اسرائیل و مقاومت در برابر آن است. حماس با
این اقدام عملاً جریان سازشکار رامالله به حاشیه برد و امید غرب و بعضی دولتهای
عربی به آن را نقش بر آب کرد. مقاومت غزه مدیریت پیروزی را در حین جنگ و در دوره
آتشبس موقت، به عالیترین وجه انجام داد و اعتماد به خود در درون فلسطین و خارج
از آن را مضاعف نمود.یکی دیگر از جنبههای مدیریت پیروزی مقاومت، مدیریت
آزادسازی اسرا است. حماس با آزادسازی محدود اسرا، یهودیان را وادار کرد تا برای
آزادسازی بقیه اسرا به دولت و ارتش فشار وارد کرده و آنان را به امتیازدهی به
مقاومت مجبور کند که نتیجه آن پایان دادن به جنگ میباشد. در واقع حماس با مدیریت
اسرا مدیریت داخلی اسرائیل را از دست نتانیاهو و گالانت خارج کرد و وارد فضای تصمیمگیری
دشمن شد. این زیباترین، حرفهایترین و دیپلماتیکترین جلوه مدیریت پیروزی
مقاومت است.مقاومت فلسطین توانست موازنه حمایت خارجی که همواره به نفع رژیم متجاوز
برقرار بود را به نفع خود تغییر دهد تا جایی که در روزهای منتهی به آتشبس، به
دلیل آنکه در چهار قاره، تظاهرات انبوه ضدصهیونیستی جریان داشت، شاهد تغییرات مهمی
در مواضع دولتهای حامی رژیم اسرائیل هم بودیم.سعدالله زارعی