به بهانهٔ درگذشت سیونهمین رییس جمهوری آمریکا و آشناترین برای ایرانیان
جیمی کارتر؛ نامی گره خورده با ایران و انقلاب ۵۷/ مرگ «گرگ تنها» در ۱۰۰ سالگی۱۰-دی-۱۴۰۳
گرچه جیمی کارتر رئیس جمهور دمکرات آمریکا بافشاربرروی شاه درسال ۵۴ برای بازکردن فضای بازسیاسی وکاهش اعدام ها نقشی کلیدی داشت که درادامه اعتراضات دانشگاهی وکارگران شرکت نفت ومعلمان و... منجر به اعتراضات سراسری ۲۲ بهمن ۵۷ شد وسرانجام عامل فروپاشی رژیم گذشته وبقدرت خزیدن خمینی شیاد وعواملش گردید اما دانشجویان حامی خمینی شیادبرای انقباظی کردن فضا با سازماندهی پشت پرده اقدام به حمله وبالارفتن از دیدار واشغال سفارت آمریکا درتهران کردند و کارکنانش را به مدت ۴۴۴ روزبه گروگان گرفتند ودر زمان کارترآزاد نشدند تاموجب شکست انتخابات ریاست جمهوری جیمی کارتر وپیروزی ریگان جمهور خواه شد سپس برای معامله با وی گروگان هاآزادشدند.
در خرداد ۵۶ سه تن از رهبران جبهه ملی- کریم سنجابی، شاپور بختیار و داریوش فروهر- تخت تاثیر اندکی باز شدن فضای سیاسی با فشار کارتر که به جیمی کراسی مشهور شد در نامهای سرگشوده از شاه خواستند به انتخابات آزاد تن دهد تا بعد از ۱۳ سال دولت و نخستوزیر تغییر کند. در صورت برگزاری انتخابات بخت هر سه نفر برای نخستوزیری بالا بود. اتفاقی که سرنوشت رژیم شاه را هم تغییر میداد.شاه اما به علم گفت: نه این بادام زمینی فروش (کارتر) مانند جانافکندی است، نه من شاه ۱۶ سال قبل هستم و نه اینها در قواره دکتر امینیاند و تنها بخش برکناری هویدا را عملی کرد. عصر ایران؛ مهرداد خدیر- آشناترین رییس جمهوری آمریکا برای ایرانیان در 100 سالگی و در آستانۀ سال نو میلادی درگذشت. هر چند جیمی کارتر 44 سال بعد از پایان ریاست جمهوری نیز در این جهان زیست اما احتمالا در تمام این 44 سال به آن 444 روز میاندیشد که فکر و ذکر او چگونگی آزادی 52 گروگان آمریکایی در ایران بود که به قصد مجازات آمریکا از 25 سال دخالت در امور ایران در اختیار دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و بعدتر دولت ایران بودند و به موجب توافقی در الجزایر آزاد شدند درست هنگامی که رونالد ریگان سوگند ریاست جمهوری ادا میکرد. با مرگ شاه در مرداد ۱۳۵۹ تصور میشد قضیهٔ گروگانگیری سالبه به انتفای موضوع شده باشد ( یعنی اصل قضیهای که به خاطر آن کاری انجام میدهیم دیگر موضوعیت نداشته باشد) و به خاطر همین دو نمایندهٔ مجلس شورای اسلامی با دو تفکر مخالف- دکتر ابراهیم یزدی و شیخ صادق خلخالی- پیشنهاد کردند حالا که شاه مرده و برگشت او دیگر وجهی ندارد تا کارتر هست گروگانها آزاد شوند و با این کار انتخاب دوباره او هم تضمین میشود و هشدار دادند ریگان خطرناک است اما دیگران اغلب به عکس مایل بودند کارتر به خاطر حملهٔ طبس گوشمالی شود چرا که مخفیانه با بالگرد وارد خاک ایران شده بودند تا عملیات نجات گروگانها را اجرا کنند و توفان شن صحنه را تغییر داد. کارتر که مدام بد میآورد سرانجام تصمیم به قطع رابطه با ایران گرفت و امام خمینی گفت: « اگر آقای کارتر یک تصمیم درست در زندگی خود گرفته باشد آن تصمیم همین اقدام یک جانبه به قطع روابط است.» بخش غالب دوران 4 ساله ریاست جمهوری کارتر با دغدغۀ ایران گذشت و منصفانه باید گفت در نیم قرن اخیر به نسبت دیگر رییسان جمهوری مواضع همدلانهتری در قبال فلسطینیها داشت هر چند در قضیه غزه عملیات هفتم اکتبر را سرزنش کرد و حماس را مسوول فجایع بعدی دانست که با تصویر قبلی از او سازگار نیست.باری؛ نام جیمی کارتر با ایران گره خورده است. چه قبل و چه بعد از پیروی انقلاب. چه دیروز چه امروز.پیش از انقلاب 57 با نگرانی از این که موضوع حقوق بشر ایران را به دام کمونیستها بیندازد و بعد این که چگونه میتوان او را از مخمصه نجات داد و سرانجام وقتی دریافتند شاه خسته و بیمار و ناتوان و کار او تمام است از او خواستند ایران را ترک کند و شاه رفت و بعد از یک دوره آوارگی سر از آمریکا هم درآورد.در حالی که به تصریح راکفلر و چنان که مارکز در کتاب یادداشتهای ۵ ساله آورده کارتر موافق نبود و می دانست شر می شود و وقتی قانع شدکه گفتند قرار نیست خبر لو برود اما با این که شاه در یک بیمارستان روانی و با نامی دیگر بستری شد خبر لو رفت و ولوله به پا کرد و طبعا دردسر کارتر بیشتر شد تا این که سفارت آمریکا در تهران با هدف استرداد شاه به اشغال درآمد. سلطنت طلبان کارتر را در سقوط شاه مقصر اصلی قلمداد میکنند و باور ندارند اعتراضات مردمی موجب پایان شاه شده باشد. در حالی که خود شاه در ۱۴آبان به فساد و استبداد و فقدان انتخابات آزاد رسما اعتراف کرده بود اما این پیام را هم دستپخت رضا قطبی میدانند حال آن که فرح همواره او را ستوده است. انقلابیون در تهران علیه کارتر شعار میدادند و روی سردر سفارت آمریکا پارچه نوشتهای با این شعار روزها آویخته شده بود: کارتر میلرزد/ خمینی میرزمد.سلطنت طلبان هم او را مقصر قلمداد میکنند و دولت آمریکا باید مراقب باشد رفتاری را که در پاریس در قبال قبر نویسنده چپگرای دوران شاه انجام دادند اینجا تکرار نکنند (به جای آن که سراغ شکنجه گران بروند به قربانی بد و بیراه می گویند). خاطرات اسدالله علم نشان میدهد موضع شاه درقبال کارتر منفی بوده و ترجیح او در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۵۵ خورشیدی طبعا جرالد فورد جمهوری خواه که بعد از کناره گیری ریچارد نیکسون رییس جمهوری آمریکا شد و دوست داشت به صورت انتخابی هم دوره دوم را تجربه کند. شاه در گفتوگو با علم وقبل از پیروزی کارتر از او با عنوان بادامزمینیفروش یاد میکند تا به گمان خود تحقیر کرده باشد. این در حالی است که علم انتخاب کارتر را محتمل و او را رییس جمهوری آینده آمریکا میدانسته تا جایی که در یادداشت ۲۶ تیر ۱۳۵۵ یعنی ۴ ماه قبل از انتخابات مینویسد: « در هواپیما به طرف ژنو میروم. خبر بسیار مهم این هفته انتخاب قاطع وهلهٔ اول جیمی کارتر از طرف حزب دموکرات به نامزدی ریاست جمهوری است. فکر میکنم رییس جمهوری این دورهٔ آمریکا هم خود او باشد. باز چه بلایی بر سر دنیا بیاورد این بچه دهاتی بیتجربه. به هر حال اگر بتواند جامعهٔ آمریکا را از این بیبند و باری برهاند خود کمک بزرگی به دنیاست.» شاه به خاطر شعار حقوق بشر هم از کارتر شاکی بود اما وقتی سال بعد شب ژانویه را در تهران به سر برد و ایران را «جزیره ثبات» توصیف کرد شاه اعتماد به نفس خود را بازیافت و تصمیم گرفت با طرح نام آیتالله خمینی به سبک خود مقابله کند. چرا که در مهرماه ۵۶ روزنامهها گزارشی از پخش اعلامیه برای آزادی سید مهدی هاشمی و ستایش آیتالله خمینی در شهرری منتشر کردند و در آبان با درگذشت سید مصطفی خمینی نام خمینی دیگر تابو نبود و مجالس ترحیم برگزار شد و نمی خواستند مانند ممانعت چند ماه قبل برای برگزاری مراسم یادبود دکتر علی شریعتی شایعه دخالت ساواک در مرگ او را قوت بخشند. خبر سفر کارتر به تهران در دی ۱۳۵۶ بهترین خبر برای شاه بود و شب سال نو جامهای شراب را به افتخار هم بالا بردند. یک هفته بعد و به احتمال زیاد تحت تأثیر همین سفر به دستور شاه مقالهای در اهانت به امام خمینی در روزنامهٔ اطلاعات چاپ شد که دودمان سلطنتی را بر باد داد و سلطنت طلبان لابد آن سفر را هم توطئه برای خلع شاه میدانند و نقشه کارتر!