دروغ نامه ی کیهان دو شنبه 16 اسفند ماه سال1389

نقد وبررسی : يادداشت روز دروغ نامه ی کیهان " مهر اسرائيل بر پيشاني سران فتنه "

"چگونه است تظاهرات و قیام های داخلی با فعالیت مخالفان برون مرز که مبارزه شان از برون با مبارزه داخلی پیوند خورده است . قرار است کنترل ومهار شود که اعادیش شده است . البته صحت وسقم این ادعای شتردر خواب بیند پنبه دانه درمراسم جشن4 شنبه سوری در پیش و حرکت های اعتراضی آینده مشخص می شود که زمان اثبات آن هم زیادنمی تواند طولانی باشد؟"

بدون توجه به نقش فعال لابی ودلالان و جاسوس های دو جانبه در پشت پرده با آمریکا که ازبدو تأسیس رژیم ضدبشری وجود داشته است. به خصوص اینکه برای پنهانکاری این سیاست با چتر وترفندادعای مبارزه بادشمن نشیطان بزرگ آمریکا دنبال شده است . آنهم درشرایطی که اکنون گند رابطه ی رحیم مشایی رئیس دفتر پاسدار گماشته احمدی نژادست بادلال و جاسوس تابلو و معروف هوشنگ امیر احمدی عالم گیر شده است . ازطرف دیگرحمید مولاناکه شهر وند بیش از 55 ساله ی آمریکا یی نیز بر خلاف قانون اساسی بی اعتبار شده مشاور امور بین الملل رئیس جمهور پاسدار گماته احمدی نژاد شده است . ولی اکنون از موضع فراربه جلو وطلبکارانه هم قلم وهم لهجه ی سرباز جو پاسدار حسین شریعتمداری درابتدای یادداشت روز خود مدعی شده است که سياست گذاري امنيتي آمريكا درباره ی رژ یم فاشیستی مذهبی تروریستی پس از تظاهرات ضد حکومتی 25 بهمن 89 که سال 88 نشانداده شده است همراه با فریاد مرگ بر دیکتاتور وخامنه ای که در شرایط فضای بشدت امنیتی وپلیسی بر گزار شد ، آمریکا مراحلي چنان جديدی را تجربه مي كند كه مي توان آن را حقيقتا ورود به فازي نو خواند. البته قلم بردست بدون آنکه اشاره کند که در تظاهرات 25 بهمن چه گذشت و یا چه شعارهایی فریاد زده شد که کک بر توی تنبان کودتاگران انداخت . ولی ادعا کرده که آمریکا پي در پي تغيير فاز می دهد و از اين شاخ به آن شاخ می پرد و خود را در گرداب اظهارنظرها و راهبردهاي متناقض می افكند. آنگاه نتیجه گرفته است که البته خصلت ثابت و دائمي سياست گذاري آمريكا درباره ی رژیم ضد بشری و کودتایی ايران بويژه در دو سال گذشته همینطوری بوده است.گذشته از اینکه قلم بر دست از وحشت بازتاب غیرقابل انتظار تظاهرات 25بهمن 89 تاریخ و نام و سال آن رابا تظاهرات 25 خرداد 88 اشتباهی گرفته و قاطی کرده است . اما بقول خودش از اين حيث هيچ تعجبي ندارد اگر دوباره مسير زدوبندهای پشت پرده ورد و بدل کردن پیام ها با دشمن آمریکا عوض شود. چونکه آنچه اهميت دارد اين است كه ظاهرا آمريكايي ها اين بار درباره چگونگي رويارويي با تحولات داخلي ايران، تصميم هايي جديد گرفته اند که این قلم بر دست تلاش کرده است برای پاک کردن صورت مسأله از موضع ضد آمریکایی همچون هم قلم و هم لهجه اش سرباز جو پاسداار حسین شریعتمداری دریادداشت روز خود سیاست گذاری جدیدامنیتی آمریکا را با تکرار جملات و اصطلاحات کلیشه ای و تکراری شده که مشخص است رونویسی می شود آن را به حساب خودش استدلال یاتحلیل کند. زیرا که گذشته از موضع ضدآمریکای می بایست سران رهبران رقیب به خصو ص موسوی وکروبی را بعنوان الت دست دشمن وهمکار آمریکا پوشش دهد. آنهم از موضع شکر سرخ خوری وفاصله گرفتن از تکرار ادعای هم لهجه اش سربازجو حسین شریعتداری ادعاکردتعدا تظاهر کنندگان 25 بهمنن300تا400 نفر نبودند که این تعداد را متهم به اراذل اوباشان کرد. وی از اینگونه شکر سرخ خوری های اضافی نکرده است. چون صحنه های فیلم برروی اینترنت گذاشته شده آنگونه است ک رسانه های حکومتی حداقل به تعداد 10هزار نفردر تهران اشاره کرده اند. ولی جالب است که وی هم موسوی و کوبی ربوده شده وهم اینکه ازترس حضور اینان در تظاهرات 25 بهمن چنین از موضع ضد آمریکایی طرح ربودن شان پردهبر داشته است :

"ابتدا اجازه بدهيد ببينيم در 25 بهمن دقيقا چه اتفاقي افتاد و آمريكايي ها از «سفارش مستقيم بيانيه تجمع» به موسوي و كروبي چه هدفي را تعقيب مي كردند. اهداف آمريكايي ها از كليد زدن پروژه 25 بهمن به طور خلاصه چنين بوده است:1- ويژگي اول اين پروژه اين بود كه براي آمريكايي ها روشن شده بود براي متوقف كردن حركت سيل آساي مردم منطقه هيچ راهي كوتاه تر و بهينه تر از به هم ريختن وضعيت داخلي ايران نيست و موسوي و كروبي هم اين آمادگي را دارند كه در چنين پروژه اي مشاركت كنند. ويژگي دوم اين بود كه طرف خارجي از حدود يك هفته قبل از 25 بهمن يك عمليات رسانه اي بسيار سنگين براي به خيابان كشاندن تعداد هرچه بيشتري از افراد انجام داد. جلوگيري از گسترش بيشتر انقلاب هاي ضدآمريكايي منطقه كه به نحوي بي سابقه منافع حياتي آمريكا را به خطر انداخته آن قدر براي كاخ سفيد ضروري بود -و هست- كه حتي ريسك از دست رفتن برخي از كليدي ترين مهره هاي عملياتي خود در كف خيابان هاي تهران را هم پذيرفت. 3- و ويژگي آخر اين بود كه طرف خارجي نشان داد انتظار خود از آشوب خياباني در ايران را به «هدف گذاري هاي صرفا رسانه اي» تقليل داده و فعلا از جريان سبز در ايران جز «روشن نگهداشتن آتش اعتراضات» از طريق «ايجاد ناآرامي كاريكاتوري در چند خيابان تهران كاري ساخته نيست. تنها كاري كه گماشتگان آمريكا در داخل ايران بايد مي كردند اين بود كه تئاتري بازي كنند، از آن فيلم و عكس بگيرند و به عنوان مواد اوليه براي كارخانه دروغ سازي رسانه هاي غربي -كه البته ظاهرا مدتي است بدون مواد اوليه هم كار مي كند! - ارسال كنند. همين.بسيار مهم است كه در اينجا توجه كنيم آمريكايي ها بدون ترديد مي دانستند درخواست آنها از موسوي و كروبي براي راه انداختن راهپيمايي «نجات اسراييل» در تهران، نوعي انتحار سياسي غيرقابل جبران از جانب اين دو نفر است و احتمالا به مرگ هميشگي و ابدي آنها در ذهن جامعه ايراني منجر خواهد شد.اما اين پايان كار نيست. بعد از 25 بهمن يك سلسله اتفاقات تقريبا پي درپي رخ داد كه توجه به آنها هم براي فراهم شدن امكان فهم «آنچه تغيير فاز واقعي در سياستگذاري امنيتي آمريكا درباره ايران» خوانديم، لازم است"

در ادامه ی یادداشت روز ضد آمریکایی خو د هم لهجه و هم قلم سر بازجو پاسدار حسین شریعتمداری اعتراف کرده است که طرح ربودن کروبی و موسوی از سوی ولی وقیح و پاسداران کودتاگر طراحی شد . زیراکه هدف زهرچشم گیری و فشار وارد کردن بر برخی از خواص همچون رفسنجانی علیه ی اینان بوده است تاکه شرایط آسیب پذیریی برای توطئه ی برکناری اش از ریاست مجمع خبر گان آخوندی سهل تر شود. از سوی دیگر اعتراف به ربودن کروبی و موسوی با هزینه ی صفر کرده است که باز هم با تاکتیک اتهام زنی لو رفته ی ضد آمریکایی ادعا کرده است که گام بعدی محاکمه و مجازات شان است .چون ملت می خواهد . در صورتی که اذعان نموده با ربودن این دو رابطه ی سرویس های جاسوسی دشمن بااینان قطع شده است. در دنباله قلم بر دست هذیان گوی یشترپرت و پلا وتناقضگویی کرده است وچپ و راست از این شاخبه آن شاخ پریده و ازبرنامه ریزی و سرمایه گذاری شکست خورده ی آمریکاو اسرائیل در ایران سخن گفته که چگونه برروی موسوی وکروبی سرمایه گذاری کردند . آنگاه یقه ی مجاهدین را گرفته است که منشور شورای امید سبزجدید دربرون مرز را اینان تنظیم کرده اند . بالاخره در پایان انتقال مبارزه از داخل به برون مرز را تشبیه به اقدام مجاهدین پس از 30 خرداد سال 60 کرده است وفاتحه حضور و مبارزه در داخل کشور را این چنین خوانده است :

"اولا، نظام توانست با استفاده از فضاي بوجود آمده بعد از 25 بهمن، يك اجماع تقريبا كامل از خواص عليه جريان فتنه و سران آن بوجود بياورد. بعد از 25 بهمن براي اولين بار مطالبه برخورد با موسوي و كروبي علاوه بر توده هاي مردم به سطح خواص منتقل و در آن فراگير شد و بويژه با موضع گيري مجلس در روز 26 بهمن و همچنين مصاحبه هاي پي درپي چهره هاي بعضا داراي سابقه همراهي با فتنه عليه موسوي و كروبي در روزهاي بعد از آن، عمق قابل توجهي پيدا كرد. اين فرايند كه مي توان آن را «موج بازگشت خواص» و «يك دست شدن فضاي سياسي كشور عليه جريان فتنه» ناميد، داراي پيام هاي بسيار خطرناكي براي آمريكايي ها بود .ثانياً، خبر بد بعدي براي آمريكايي ها اين بود كه فضاي بوجود آمده بعد از 25 بهمن آخرين گردوغبارهاي فتنه را براي ديرباورترين افراد هم فرو نشاند و فضا را كاملاً شفاف كرد. فتنه تا زماني عمر مي كند كه بتوان حق و باطل را به هم آميخت و ملغمه اي گيج كننده از آن فراهم كرد. اما وقتي حق يك طرف ايستاد و باطل طرف ديگر و وقتي جبهه ها شفاف شد ديگر سخن گفتن از فتنه بي معني است. فضايي كه در آن خواص مسئله (وسابقه) دار يك طرف ايستاده باشند و وفاداران به نظام طرف ديگر شايد فضاي فتنه باشد و در مقطعي واقعا بود، اما عرصه اي كه يك سوي آن منافقين اسلحه به دست و اسراييلي هاي كف بردهان آورده ايستاده اند و سوي ديگرش فرزندان خميني و خامنه اي ديگر به هيچ معنايي فضاي فتنه نيست. اينجا همه چيز روشن است واگر كسي اشتباه كرد اين دفعه مشكل از چشم و دل اوست نه گردوغبار فضا و لذا تكليف او هم روشن است. ضمن اينكه در اينجا ديگر اساساً كسي نمي تواند بهانه بياورد كه نفهميده و اشتباه كرده است. اينجا تنها جمله اي كه واقعا معنادار است اين است كه گفته شود فلاني و بهماني «تصميم گرفتند» اين سو يا آن سوي جبهه بايستند و وقتي تصميم مي گرفتند مي دانستند چه مي كنند پس تبعات آن را هم بي كم وكاست بايد بپذيرند.ثالثاً، در اثر اين دو عامل، نظام پس از 25 بهمن به سادگي و با هزينه اجتماعي صفر گام اول برخورد با موسوي و كروبي را برداشت و آنها را در خانه شان محدود كرد. تعبير درست تر البته اين است كه بگوييم آنچه رخ داده قطع دسترسي هاي سرويس هاي اطلاعاتي و عوامل آنها به موسوي و كروبي است كه هر روز با استفاده از آنها توطئه اي جديد طراحي مي كردند و اكنون مجال اين كار به طور كامل از آنها سلب شده است.آمريكايي ها يكي دو روز بعد از 25 بهمن كاملا متوجه شدند كه كار موسوي و كروبي تمام است: مهر اسراييل بر پيشاني آنها خورده، خواص عليه آنها بسيج شده اند، تنفر مردم و مطالبه مجازات هر لحظه شدت بيشتري مي گيرد و حصر خانگي هم هيچ واكنش منفي از جانب مردم در پي نداشته سهل است از آن به عنوان قدم اول در مجازات اين دو استقبال كرده اند و خواستار برداشته شدن هر چه زودتر قدم هاي بعدي هستند. تشكلي موسوم به شوراي هماهنگي راه سبز اميد با محوريت سازمان منافقين در اروپا اعلام موجوديت كرد .مانيفست جديد فتنه به امضاي اين به اصطلاح شورا نوشته و منتشر شد .آمريكايي ها و اسراييلي ها همه ملاحظه هاي خود را كنار گذاشتند و به بي سابقه ترين شكل ممكن به حمايت از اين سازوكار جديد پرداختند و نهايتا . با امضاي اين شوراي كذايي بيانيه هايي منتشر شد كه مردم را به مزمن كردن تجمعات در ايران فرا مي خواند؛ و اين يعني پايان كار سران فتنه در داخل مرزهاي ايران و منتقل شدن كل پروژه به بيرون مرزها.آخرين تير در تركش اين است كه تلاش كنند كاركردهاي موسوي و كروبي را به يك هسته جديد در بيرون از ايران منتقل كنند تا از اين به بعد آن هسته به جاي اين دو موضع بگيرد، بيانيه بدهد و... مثل هميشه منافقين جلو افتاده و عهده دار حمالي پروژه شده اند. منافقين اگر مي توانستند آب دماغشان را بالا بكشند در همان دهه 60 كاري از پيش مي بردند و به دريوزگي در اين مجلس و آن دربار، و آوارگي در اين بيابان و آن بيغوله نمي افتادند. آمريكا به جايي بازگشته كه در سراسر 32 سال گذشته قرار داشته است يعني اميد به براندازي از جانب موجوداتي بي مصرف در كشورهاي غربي كه فقط پشت ميكروفون يا هنگام گدايي مبارزند!

در خاتمه اینکه می بایست گفت که اگر چنانچه فاتحه ی مبارزه در داخل کشور آنگونه که این قلم بر دست مدعی شده خوانده شده است و باربودن موسوی و کروبی همه چیز مهار و کنترل شده است. بازهم بنا بر ادعای وی ربودن شان که گام اول با هزینه ی صفر تمام شده است که باسخنگو ونماینده ملت شدن ادعا کرده که ملت علیه ی اینان وخواص حامی شان است و خواهان اقدام بعدی مرحله ی هستند . یعنی باید کروبی و موسوی محاکمه و مجازات و اعدام شوند که اذعان کرده آب هم تکان نمی خورد . اگر چنانچه این ادعای وارونه درست باشد.سئوال است که چرابه این ملت در خدمت ولی وقیح و پاسداران کودتاگر و علیه مخالفان و منتقدان ادعا شده مجوز آزادانه ی حضور در خیابان داده نمی شود تا بگویندچه می خواهندوکدام مدعی راست می گوید. تا رسواشود هرکه در او غش باشد ؟ از سوی دیگر حکومتی که ادعای مردمی و پشتیبانی آنان را دارد. برای چه به شیوه ی مافیایی موسوی و کروبی و همسران شان را ربوده شه و هیچگونه اطلاعی پیرامون شان هم نمی هد؟ بعلاوه چرا با دختر وبرارزاده ی رفسنجانی آنگونه به شیوه لمپنی هتاکی و فحاشی شد که منجربه استعفای آقازاد محسن از مدیریت سازمان متروی تهران شد که موازی آن تلاش همه جانبه برای حذف رفسنجانی ازریاست خبرگان آخوندی سازماندهی و تعقیب شده است. از طرف دیگر اگر چنانچه کودتا گران پاسدار و ولی وقیح احساس قدرت ومردمی می کنند .چه دلیل دارد که که ولی وقیح نامشروع برای یقه گیری کردن از آردیبلی که منتقد ومخالفش می باشد به خاطربیانیه ی انتقادی که صادر کرده است و به روش برخورد غیر انسانی که با موسوی و کروبی و همسران شان اعتراض نموده شده است. چرا باید ولی وقیح نامشروع ز ترس نیاز به عنصرآلوده منفور و گاو پیشانی سفید ی همچون سرباز جوی پاسدار شکنجه گر مبتلا به بیماری هاری مزمن داشته باشد تاکه وی را باقلمش به سوی اردبیلی کیش دهد ؟ حال بماند که آخوند های منتقد و مخالف ولی وقیح امثال اردبیلی در حوزه ی قم و شهرهای دیگر کم نیستند که اکنون در اینیادداشتروز خلاف آن ادعا شده است . مهمتر اینکه قلم بردست هم لهجه و هم همکار سرباز جو حسین شریعتمداری تصورکرده است که شرایط کنونی مشابه 30 خرداد سال 60 است و هنوز توهم های مردم ایران ریخته نشده و هر روزنه یا فرصتی که برای مردم معترض و ناراضی فراهم می شودبلافاصله در توی خیابان ها سرازیرنی شوند وفریاد مرگ بردیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت وقیح سرنمی دهند؟ حداقل در آن دوره دهه 60 نه کروبی وموسوی ستون پنجم و جاسوس دشمن نبودند و نه همچون شرایط کنونی ربوده می شدند بلکه درمقام و پست نخست وزیر و رئیس بنیاد شهیدیا مجلس بودند .به ویژه اینکه اکنون نقش سرعت در انتقال اخبر واطلاعات ماهواره ای و اینترنتی آنگونه شده است که بقول معروف فیس بوک درخاورمیانه انقلاب برپا و راه انداخته است . اکنون چگونه است تظاهرات و قیام های داخلی با فعالیت مخالفان برون مرز که مبارزه شان از برون با مبارزه داخلی پیوند خورده است . قرار است کنترل ومهار شود که اعادیش شده است . البته صحت وسقم این ادعای شتردر خواب بیند پنبه دانه درمراسم جشن4 شنبه سوری در پیش و حرکت های اعتراضی آینده مشخص می شود که زمان اثبات آن هم زیادنمی تواند طولانی باشد؟

هوشنگ بهداد

http://www.kayhannews.ir/891216/2.htm#other200

دروغ نامه ی کیهان دو شنبه 16 اسفند ماه سال1389

مهر اسرائيل بر پيشاني سران فتنه (يادداشت روز)