اندر
مشاهدات روزانه
آرامش – ازدحام – دفاع از حق 11بهمن-93
آرامش – ازدحام – دفاع از حق 11بهمن-93
*1- امروز از مشاهده خانم
محترم و موقری که در کمال آرامش روی نیمکت مترو نشسته و مشغول مطالعه کتابی – به
نظرم قرآن کریم، بود خیلی لذت بردم. در آن هیاهو و فشارها که همه عصبی و ناآرام
هستند، این گونه صحنهها خیلی نادر است. اصولاً فرهنگ کتابخوانی و یا استفاده از
فضاهای مجازی با تبلت و لبتاپ و موبایل و...در جوامع دیگر برای مسافرتهای طولانی
و یا کوتاه درون شهری، کاملاً حاکم و امری طبیعی است ولی این جا شاید ازدحام –
نگرانیهای مختلف زندگی و... این فرصت را از دوستداران آن سلب کرده باشد.
*2- هنگام غروب آفتاب از روزنامه بیرون آمدن، باعث میشود بتوانم اوج ترافیک وشلوغی وسائط نقلیه عمومی را ببینم. صحنههایی از مردمی که در چند ردیف ایستگاه مترو ایستاده بودند و شاید بعد از چند نوبت آمد و رفت قطار موفق میشدند سوار شوند. واقعاً متروی تهران نعمت بزرگی است اما با رونق فرهنگ متروسواری و عبور و مرور با اتوبوس و مینیبوس، کاملاً محسوس میباشد که این امکانات اصلاً برآورنده نیاز متقاضیان آن نیست و باید فکری اساسی شود.*3- اولین باورهای من در این مشاهدات دارد زیاد میشود. از جمله توی اتوبوسی که بسیار شلوغ بود، مردی در اواسط میان سالی، خطاب به دو نفر خانم که کمی جلوتر از قسمت بانوان و به علت ازدحام شدید روی صندلی نشسته بودند، گفت: شما خانمها وارد حد و مرز آقایان شدهاید. چرا نمیروید عقب اتوبوس؟ من که جای پدر شما هستم باید سرپا بایستم! بنده هم که ایستاده بودم گفتم: آقاجان شما هم فکر کن این بانوان، خواهرهای شما هستند. بالاخره آن بندگان خدا مجبور شدند بلند شوند، و بروند ته اتوبوس. به آن آقای محترم عرض کردم: کار خوبی نکردید، بهر حال خانمها مقدم هستند. جواب داد: این حرفها چیه، حق من و شماست که اینجا بنشینیم. دیگری هم گفت: از آقایان کسی جرات دارد برود قسمت خانمها بنشیند؟ سکوت کردم، فکر میکردم از آدمی چه حقهای بزرگی که پایمال نمیشود و اصلاً متوجه نیست! آن وقت برای این مسایل جزیی و کوچک، همه از حق میگویند.
احمد حسینی
*2- هنگام غروب آفتاب از روزنامه بیرون آمدن، باعث میشود بتوانم اوج ترافیک وشلوغی وسائط نقلیه عمومی را ببینم. صحنههایی از مردمی که در چند ردیف ایستگاه مترو ایستاده بودند و شاید بعد از چند نوبت آمد و رفت قطار موفق میشدند سوار شوند. واقعاً متروی تهران نعمت بزرگی است اما با رونق فرهنگ متروسواری و عبور و مرور با اتوبوس و مینیبوس، کاملاً محسوس میباشد که این امکانات اصلاً برآورنده نیاز متقاضیان آن نیست و باید فکری اساسی شود.*3- اولین باورهای من در این مشاهدات دارد زیاد میشود. از جمله توی اتوبوسی که بسیار شلوغ بود، مردی در اواسط میان سالی، خطاب به دو نفر خانم که کمی جلوتر از قسمت بانوان و به علت ازدحام شدید روی صندلی نشسته بودند، گفت: شما خانمها وارد حد و مرز آقایان شدهاید. چرا نمیروید عقب اتوبوس؟ من که جای پدر شما هستم باید سرپا بایستم! بنده هم که ایستاده بودم گفتم: آقاجان شما هم فکر کن این بانوان، خواهرهای شما هستند. بالاخره آن بندگان خدا مجبور شدند بلند شوند، و بروند ته اتوبوس. به آن آقای محترم عرض کردم: کار خوبی نکردید، بهر حال خانمها مقدم هستند. جواب داد: این حرفها چیه، حق من و شماست که اینجا بنشینیم. دیگری هم گفت: از آقایان کسی جرات دارد برود قسمت خانمها بنشیند؟ سکوت کردم، فکر میکردم از آدمی چه حقهای بزرگی که پایمال نمیشود و اصلاً متوجه نیست! آن وقت برای این مسایل جزیی و کوچک، همه از حق میگویند.
احمد حسینی