حکایت «پنبه‌اش را زدند» از کجا باب شد؟

شنایی با ضرب‌المثل‌ها
حکایت «پنبه‌اش را زدند» از کجا باب شد؟ 20دی-93
«پنبه‌اش را زدند» ضرب المثلی است که روزانه شاید چندین بار از آن استفاده کنیم، اما شاید با ریشه اصلی این جمله آشنا نباشید و بهتر است آن را بیشتر بشناسید.اصطلاح بالا کنایه از این است که اسرارش را فاش و برملا کردند و به مردم فهمانیدند که توخالی است و چیزی در چنته ندارد. خلاصه آن طوری که بود، نه آنچنان که می‌نمود شناسانیده و رسوا گردیده است.یکی از مراسم جالب که در بعض اعیاد و جشن‌ها ضمن سایر برنامه‌ها اجرا می‌شد، این بود که مسخره و دلقکی لباس مضحک می‌پوشید که داخل و لابلای آن لباس پر از پنبه بود که مسخره و دلقک را به صورت پهلوان پرباد و بروتی نشان میداد.این پهلوان نامدار! با این ریخت خنده‌دار با یک نفر حلاج که کمانی در دست داشت در مقابل تماشاچیان به پایکوبی می‌پرداخت و حلاج در همان حال کم کم پهلوان پنبه را با زدن کمان میریخت و این عمل را تا زمانی ادامه می‌داد که تمام پنبه‌های تن اوبر باد می‌رفت وچهره واقعی و اندام نحیف و مردنی و استخوانیش نمودار میگردید.در واقع چون پهلوان پنبه از آیین پهلوانی چیزی نمی‌دانست و از علایم پهلوانی هم جز پنبه‌های گلوله شده که او را به صورت یک پهلوان با سینه‌های برجسته و بازوان سطبر نشان می‌داد نشانی دیگر نداشت، لذا چون پنبه‌اش را زدند دیگر چیزی از او باقی نمی‌ماند تا اظهار وجودکند. به ناچار در مقابل شلیک خنده تماشاچیان ازصحنه خارج می‌شد و نوبت به پهلوانان واقعی می‌رسید.