دروغ نامه کیهان شنبه ۱۰- دی ماه سال ۱۴۰۱
یادداشت اوین نامه کیهان "گفتوگو با یک بازنده"
با سیاست سنگ بستن وسگ رها کردن بیش از ۴۳ ساله که ازابتدا هدف این شگرد این
بود تا فضای فعالیت سیاست برروی مخالفان مسدود گردد و شرایط میدان داری وجولان
دادن ویکه تازی مشتی آخوند مفت خور وشرکای پاسدار وجنگ افروز وسرکوبگر وغارتگر
هموارگردد .موازی آن رسانه های خبری هم بمرور به مصادره هفت خط های بندساز درآمد تا با زمین وآسمان بهم دوختن و سفسطه گری
حوزوی قلم زنی وتحلیل گری را پیش مقدمه شیوه بازجویی واتهام زنی هرصدای منتقد
کنند. برای همین درشرایط کنونی که برای ۴ ماه اعتراضات خونین باهمه فشارو تهدید
وتوطئه وسرکوب وحشیانه ادامه داشته است . ولی به جای بررسی علت وپاسخ گویی به مطالبات معترضان نبش قبر
ازخمینی شیاد وقبل ازآن ۱۴۰۰ سال پیش می شود تا پشتوانه قلم زهرآگین بازجویی یادداشت نویس شود دردفاع وتوجیه از جنایات سیستماتیک رژیم
جنایتکار ولایت فقیه استفاده شود که به آسانی صدای هر مخالف و ناراضی را خاموش حتی
منتقد وابسته به جناح رقیب مغلوب و رسانه هایش را متهم ومحکوم می کند که چرا ازز اویه دید بازجویانه یادداشت نویس ناپرهیزی
کرده و انتقاد به صدوراحکام اعدام برای بازداشتی معترضان اخیر نموده اند؟ بدتر اینکه براساس
ترفند ثابت دشمن بیگانه شناسی وصل به مواضع انتقادی برخی از مقامات آمریکایی و اسراییلی
وحتی رئیس جمهور فرانسه شدند که چرا اینان
جنایات ضدانسانی به وقوع پیوسته اعتراضات
اخیرایران را محکوم کردند.پس مهره ها و رسانه های منتقد جناح رقیب مغلوب متهم به هم صدایی و همگامی با دشمن مشترک آمریکا
واسراییل می شوند ؟!
اینکه رسانههایی
که تا دیروز علیه اسلام، انقلاب اسلامی و بنیانگذار آن نفرتپراکنی میکردند
اکنون به بازخوانی تحریرالوسیله حضرت امام(ره) برای تفسیر حکم اعدام محارب روی
آوردهاند و یا کانالهایی که ساخت کوکتلمولوتوف و خلع سلاح نیروی انتظامی را
آموزش میدادند، به آموزش چگونگی پاسخ به سؤالات در جلسات بازجویی رسیدهاند؛ بهتر
از هر چیز دیگری نشان میدهد مرحله آشوب به خط پایان خود میرسد. یک مرحله از
پروژهای که قرار بود هوشمندانه طراحی شود اما بیش از حد احمقانه به نظر رسید.
حالا زمان آن است تمام اجزای صحنه را در کنار یکدیگر مشاهده کنیم.ماجرا در 26 شهریور 1401 با فوت ناگهانی یک دختر
جوان آشکار شد اما هرگز در این تاریخ شروع نشد. شروع پروژه را شاید بتوان در
فروردین 1401 (مارس 2022) جایی میان ملاقات «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا با
«نفتالی بنت» نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی جستوجو کرد. وقتی وزیر خارجه آمریکا
ناامید از تحمیل زیادهخواهیهای واشنگتن به ایران در مذاکرات رفع تحریمها، از
مقامات اسرائیل خواست طرح جایگزین خود را ارائه دهند. طرحی که جزئیاتی از آن اعلام
نشد اما میشد در میان اخبار و رویدادهاردی از آن یافت. پیشتر وقتی «بنی گانتز»
وزیر جنگ رژیم صهیونیستی از لزوم تدوین طرح جایگزین(طرح
B) صحبت کرده بود، نایبرئیس اندیشکده «کوئینسی» در آمریکا به خبرنگار
الجزیره گفت: «به نظر میرسد آنچه که از آن به عنوان طرحجایگزین
(طرح B) یاد میشود،
همان طرح A اسرائیل است.
اقدامات قهری که باعث میشود تعادل در منطقه به سمت اسرائیل تغییر کند» او قبلا
نیز در موقعیتی مشابه طرح جایگزین رژیم صهیونیستی و اندیشکدههای مرتبط با آن را
اینطور توضیح داده بود: «به نظر میرسد هدف آنها فروپاشی رژیم و هرجومرج و بیثباتی
طولانی مدت در ایران باشد. به جز جنگ، تنها این میتواند توازن قوا در منطقه را به
سمت اسرائیل تغییر دهد.» اکنون شاید بتوان ارتباط معناداری میان مجموعهای از
حوادث یافت. بیایید یک بار رویدادها را از ابتدا مرور کنیم. ترور شهید صیادخدایی
(اول خرداد 1401)، خرابکاری در پارچین (اواخر خرداد 1401)، طراحی بمبگذاری در
تأسیسات صنعتی اصفهان (مرداد 1401) و آغاز آشوب خیابانی (شهریور 1401)؛ این
اقدامات البته چندان بیپاسخ به نظر نمیرسید، پرتاب ماهوارهبر قائم و دستیابی به
مدار 500 کیلومتری زمین، انتشار خبر ساخت موشکهای هایپرسونیک، غنیسازی 60 درصدی
در فردو، انفجار متوالی تأسیسات برق شهری و خاموشیهای گسترده در اراضی اشغالی و
بمبگذاری در قدس اشغالی؛ اینها اقدامات مشهودی است که در ماههای اخیر صورت گرفت و
مسلما اگر از رخدادهای پنهان آگاهی داشتیم میتوانستیم صحنه را با دقت بیشتری
ترسیم کنیم. مشاهده همین رویدادها بود که کارشناس اندیشکده «شورای روابط خارجی
اروپا» را به این نتیجه رساند: «شاید طرفین [بدون اینکه اعلام کنند] اکنون در طرح
B هستند.»
فروپاشی یا تغییر نظام ایران اما برای آنها بیش از حد خوشخیالانه و
دستنیافتنی بود. این را طراح خارجی از همان ابتدا میدانست و از همان روزهای
آغازین مرحله آشوب خیابانی نیز به آن دل نبسته بود.«آور
هیلر» تحلیلگر نظامی رژیم صهیونیستی میگوید: «عصر چهارشنبه [6 مهرماه] با مسئولان
موسسه امنیتی اسرائیل صحبت کردیم میتوانم بگویم که در نهاد امنیتی همه مقامات
نسبت به موفقیت تظاهراتهای ایران در ایجاد تغییر[نظام] در این کشور بدبین هستند.»
دیدگاهی که در روزهای بعد نیز توسط دیگر مقامات آمریکایی و اروپایی تأیید شد.
3آبان 1401، هنوز شرارتها در ایران جریان داشت که 6 مقام دولت آمریکا به
«پولیتیکو» گفتند بایدن و دستیارانش به دنبال تغییر رژیم ایران نیستند. یک مقام
وزارت خارجه آمریکا به این نشریه گفت: «در این زمینه همه با هم اتفاق نظر دارند.»
13 آبان 1401 تقریبا 50 روز برای به اوج رساندن آشوب در ایران هزینه شده بود اما
با این حال وقتی از «جان کربی» سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید پرسیده شد آیا
شواهدی از در آستانه سقوط قرار داشتن حکومت ایران وجود دارد؟ او پاسخ داد: «ما هیچ
نشانهای از چنین چیزی نداریم»20 آبان 1401
این «امانوئل ماکرون» رئیسجمهور فرانسه بود که خطاب به تعدادی از عناصر آشوب گفت:
«نه وظیفه داریم، نه اعتقاد داریم و نه مایلیم که نظام سیاسی شما را تغییر دهیم!»
البته مهمتر از «تمایل»، آنها «توان» این اقدام را هم نداشتند.با این حساب هدف در طرح جایگزین تنها هرجومرج و
بیثباتسازی بلندمدت ایران بود. گرچه طراحان خارجی از هیچ اقدامی برای ایجاد توهم
سرنگونی نظام ایران در عوامل میدانیشان دریغ نمیکردند. برای این منظور یک ماشین
رسانهای توهمساز از شبکههای اجتماعی در فضای مجازی گرفته تا شبکههای فارسیزبان
بیگانه در خدمت پروژه بود و سعی میشد با رویدادسازیهایی مثل ملاقات فعالان خارجی
آشوب با مقامات ارشد اروپا و آمریکا و تجمعات خارج از ایران، هیجان آشوب در ایران
فروکش نکند. حجم عملیات روانی در این مدت بیسابقه بود اما با مشاهده خروجی آن در
میدان واقعیت شاید اکنون طراحان خارجی نیز به این نتیجه رسیده باشند که عملیاتی
شکستخورده را گران خریدهاند. 19 مهر 1401 کارشناس امنیتی رژیم صهیونیستی به شبکه
آی24 اسرائیل گفت: «از لحاظ کمیت فقط گروه سنی خاصی و آن هم با تعداد کمی در
اعتراضات شرکت میکنند که نتیجهای در پی نخواهد داشت.» سخنگوی دولت آلمان نیز
تقریبا همین نظر را داشت و 9 آبان 1401 به خبرنگار رویترز گفت: «این کشور وضعیت را
در ایران تحت نظر دارد اما آن را در زمره خیزش عمومی طبقهبندی نمیکند.»
آشوبگران خیابانی در ایران نه تنها اکثریت نبودند بلکه تلاشی هم برای اکثریت شدن
نداشتند؛ خشونت کلامی و رفتاری آنها شاید بارزترین نشانه برای این ادعا باشد.
گردانندگان هر حرکت اعتراضی با حداقل فهم سیاسی میدانند برای جذب بدنه اجتماعی
نباید در هفته دوم فعالیت، شعارهایشان را با فحاشی رکیک جایگزین کنند و یا به
خشونت افسارگسیخته فیزیکی در خیابان دست بزنند؛ مهمتر از آن، نباید با افتخار به
توزیع رسانهای این خشونت عریان در شبکههای مرتبط با خود بپردازند. این اقدامات
بیش از آنکه برای جذب اکثریت کارساز باشد برای ارعاب اکثریت طراحی شده بود. قرار
بود با کماثر شدن اهرم تحریمهای خارجی بر اقتصاد ایران، این بار اقتصاد و معیشت
مردم از داخل قفل شود. اصلیترین کارکرد هرجومرج بلندمدت در ایران همین بود.با
پذیرش چنین تصویری از وقایع ماههای گذشته، نهادهای مسئول در جمهوری اسلامی باید
از همین نقطه به طراحی رقیب ضربه میزدند؛ یعنی جمع کردن بساط هرجومرج در کوتاهترین
زمان ممکن. اما به نظر میرسد برخی محاسبات غلط در برخی نهادهای تصمیمساز به
تئوریزهکردن مماشات و بیعملی انجامید و خواسته یا ناخواسته تبدیل به قسمتی از
طرح کشدار شدن آشوبها در ایران شد. شاید بتوان گفت قاطعیتی که از اوایل آذرماه در
برخورد با عوامل داخلی آشوب کاملا ملموس شد، میتوانست یک ماه زودتر در آغازین
روزهای آبان خود را نشان دهد. این تأخیر یک ماهه خسارتهایی را به جامعه ایران
تحمیل کرد که یک وجه آن میتواند تردید قشر خاکستری در توانایی حاکمیت برای ترمیم
فوری امنیت آسیبدیده باشد. هزینه جبران این «تردید» اگر بیش از خسارتهای مادی
ایجاد شده در آشوب نباشد، کمتر از آن نیست.طرح
جایگزین(طرح B) آمریکا
و متحدانش تا کنون سرنوشتی بهتر از طرح اصلی نداشته است. شاید اخلال در بازار ارز
را بتوان مرحلهای جدیدی از این طرح دانست، بررسی این موضوع در صلاحیت کارشناسان
اقتصادی است اما یک چیز قطعی است: طرح آنطور که پیشبینی میشد جلو نرفت و مقامات
واشنگتن سال میلادی را با باخت به اتمام میرسانند. پرونده ایران برای آمریکا در
سال 2023 مثل هیچکدام از سالهای 2015 تا 2022 نخواهد بود؛ آنها باید هزینه باخت
خود را بپردازند و مسئولان ایران نیز ادبیات خود را متناسب با گفتوگو با یک
بازنده اصلاح کنند.
سید
محمدعماد اعرابی