دروغ نامه کیهان ۴ شنبه ۱۰-شهریور ماه سال-۱۴۰۳
یادداشت روز اوین
نامه کیهان "خوابی سادهلوحانه یا برخوردی
مزدورانه؟!"
نه خامنه ای رمال بسیار حرفه ای دردروغ گفتن ووارونه گویی کردن وکتمان کننده واقعیت است که مریدان قلم بردست وتحلیل گر سیاسی ونظامی وخلاصه همه چیز شده به ویژه دراوین نامه کیهان سربازجوشریعت ندازی تکثیر شده خامنه ای رمال می باشند . برای همین پاسدار سپاه تروریست قدس بدون توجه که آمریکا نقش کلیدی درانتقال شاه به خارج ازکشور داشت و پس ازسفر ژنرال هویزر به ایران ودیدار با بهشتی و... ارتش شاه وادار به بی طرفی گردید.سپس ساواک شاه ازسوی شاپور بختیار نخست وزیر منحل شد تادرفضای حکومت نظامی خمینی شیاد از پارییس وارد تهران شود بعدبه بهشت زهرابرود و سخنرانی کند و ادعاهایی کند ووعده های عوامفریبانه بدهد که بعد بایگانی شد ووپخش نگردید وپس ازقدرت گیری خمینی شیاد به جای شاه سولیوان سفیر آمریکا درتهران با تأیید به رسمیت شناختن رهبری خمینی شیاد الگوی جمهور اسلامی ۵۶ درپاکستان را برای ایران پیشنهاد داد . همچنین درشرایطی که رژیم جنگ افروز ولایت فقیه ازسوی افغانستان وعراق زیر فشار بود .ولی بوش به جای حمله به رژیم تروریستی ولایت فقیه که به سفارت آمریکا درتهران حمله کرده وکارکنانش را به گروگان گرفته بود وشعار نابودی اسراییل ومرگ برآمریکا ازهمه تریبون هاداده می شد و مدعی دشمن آمریکا بود .اما ازسوی بوش با حمله نظامی ابتدا افغانستان را اشغال نظامی کرد .آنگاه حمله نظامی به عراق کرد واشغالش نمود تابعد تحویل رژیم تروریستی ولایت فقیه ومزدوران عراقی اش بدهد وعراق تبدیل به حیاط خلوت وکانون صدور تروریست به منطقه برای رژیم تروریسستی وجنگ افروز ولایت فقیه شود. اما درمقابل یادداشت نویس اوین نامه کیهان سربازجوشریعت نداری با وارونه گویی چنین آشکارا کتمان واقعیت کرده است ادبیات دیروز و امروز مقامات ارشد آمریکا درخصوص ایران، بهطور کلی مبتنی بر یکی از این دو گزاره بوده است؛ «نظام سیاسی رژیم تروریستی ولایت فقیه باید برچیده شود» و « رژیم تروریستی ولایت فقیه باید مهار گردد». از آن طرف ادبیات دیروز و امروز رژیم تروریستی ولایت فقیه درخصوص آمریکا، بهطور کلی مبتنی بر این دو گزاره بوده است؛ «آمریکا باید از دخالت در امور منطقه ـ غرب آسیا ـ دست بردارد» و «آمریکا نباید در امور داخلی رژیم تروریستی ولایت فقیه دخالت کند.» در واقع دو گزاره آمریکا در مواجهه با رژیم تروریستی ولایت فقیه دو گزاره ایجابی هستند یعنی اتفاقاتی باید علیه رژیم تروریستی ولایت فقیه رخ دهد و دو گزاره ایران در مواجهه با آمریکا، دو گزاره سلبی هستند یعنی آمریکا در مواجهه با رژیم تروریستی ولایت فقیه و منطقه باید از اقداماتی دست بکشد. درادامه بدون آنکه یادداشت نویس سپاه تروریست قدس پاسخ دهد کدام کشور منطقه است که رژیم تروریستی ولایت درآن مداخله جویی نکرده است ؟ یا بگوید برای چه برای مسلح وسازماندهی کردن گروه های نیابتی در منطقه مقابل اسراییل وآمریکا سپاه تروریست قدس ده هاسال در لبنان و سوریه وعراق ویمن برای جنگ افروزی وناامن وبی ثبات کردن منطقه حضور داشته ومداخله جویی کرده است اما برای به حاشیه بردن نقش تروریستی وجنگ افروز ولایت فقیه درمنطقه مدعی شده است آمریکاییها دنبال موضوعاتی علیه رژیم تروریستی ولایت فقیه هستند که واقعاً ارتباطی با آنها ندارد در حالی که رژیم تروریستی ولایت فقیه مطالباتی از آمریکا مطرح میکند که به آن ربط دارد. پس مشخص است که رژیم تروریستی ولایت فقیه در مورد آنچه دنبال میکند در جایگاه مستحکم حقوقی قرار دارد و آمریکا نمیتواند به خواستههای خود علیه رژیم تروریستی ولایت فقیه ، وجاهت حقوقی بدهد. آمریکا از رژیم تروریستی ولایت فقیه میخواهد برنامه هستهای خود را که بر صلحآمیز بودن آن از سوی مجامع تخصصی حقوقی تأکید شده است، متوقف کند و یا تحت رژیمهای سخت بازرسی قرار دهد. این موضوع ارتباطی به آمریکا ندارد و حقوقی را برای آن ایجاد نمیکند. آمریکا از رژیم تروریستی ولایت فقیه میخواهد قدرت نظامی خود را محدود کند و به سمت تولید سلاحهای راهبردی نظیر موشکهای بالستیک نرود، این موضوع هم هیچ ارتباطی به آمریکا نداشته و حقی برای آن در مقابل رژیم تروریستی ولایت فقیه ایجاد نمیکند. آمریکا از رژیم تروریستی ولایت فقیه میخواهد به ارتباط راهبردی ـ نفوذ ـ در منطقه پایان دهد و در درون مرزهای خود محدود باشد. این موضوع هم هیچ ارتباطی با آمریکا ندارد و حقی برای آن به وجود نمیآورد و قس علیهذا در مورد مسایل داخلی رژیم تروریستی ولایت فقیه ....البته یادداشت نویس نگفته است چرا برای هدف دست یابی به سلاح هسته ای پاسداران جنایتکار بیش از ۴ دهه با پنهانکاری دروغ گفته که عامل تحریم ها شده است؟سرانجام یادداشت نویس همچون همکارش سربازجوشریعت نداری همیشه طلبکار بدون آنکه بگوید به جز تحریم ها ورشد تورم وگرانی های افسارگسیخته طی ۴۶ سال که دلار ۷۰ ریالی به ۸۵۰ هزارریال رسیده است وهمچنان درحال افزایش می باشد که محصول ادامه سیاست شعار مرگ برآمریکاست نصیب کشور وملت ایران شده است درمقابل ازموضع بازجویی با پیشنهاد دهندگان مذاکره با آمریکا سئوال کرده است آنان که امروز ما را به توافق ـ و توافق جامع ـ با آمریکا فرامیخوانند نوعاً در دو دهه گذشته سردمدار مذاکره با آمریکا بوده و در این راه اختیارات کافی هم داشتهاند، آنان باید قبل از هر چیز پاسخ دهند که تا اینجای کار، از مذاکره و توافق با آمریکا چه بهره قابل قبولی به کشور رساندهاند؟ و آیا تلاشهای آنان به اندازه یک گام به رفع خصومت آمریکا علیه ایران منجر شده است؟ قطعاً پاسخ این سؤالات برای آنان از دیگران روشنتر است. اما چرا علیرغم آن بر آن تأکید میورزند؟
ادبیات
دیروز و امروز مقامات ارشد آمریکا درخصوص ایران، بهطور کلی مبتنی بر یکی از این
دو گزاره بوده است؛ «نظام سیاسی ایران باید برچیده شود» و «جمهوری اسلامی باید
مهار گردد». از آن طرف ادبیات دیروز و امروز جمهوری اسلامی ایران درخصوص آمریکا،
بهطور کلی مبتنی بر این دو گزاره بوده است؛ «آمریکا باید از دخالت در امور منطقه
ـ غرب آسیا ـ دست بردارد» و «آمریکا نباید در امور داخلی ایران دخالت کند.» در
واقع دو گزاره آمریکا در مواجهه با ایران دو گزاره ایجابی هستند یعنی اتفاقاتی
باید علیه ایران رخ دهد و دو گزاره ایران در مواجهه با آمریکا، دو گزاره سلبی
هستند یعنی آمریکا در مواجهه با ایران و منطقه باید از اقداماتی دست بکشد.آمریکاییها
دنبال موضوعاتی علیه ایران هستند که واقعاً ارتباطی با آنها ندارد در حالی که
ایران مطالباتی از آمریکا مطرح میکند که به آن ربط دارد. پس مشخص است که ایران در
مورد آنچه دنبال میکند در جایگاه مستحکم حقوقی قرار دارد و آمریکا نمیتواند به
خواستههای خود علیه ایران، وجاهت حقوقی بدهد. آمریکا از ایران میخواهد برنامه
هستهای خود را که بر صلحآمیز بودن آن از سوی مجامع تخصصی حقوقی تأکید شده است،
متوقف کند و یا تحت رژیمهای سخت بازرسی قرار دهد. این موضوع ارتباطی به آمریکا
ندارد و حقوقی را برای آن ایجاد نمیکند. آمریکا از ایران میخواهد قدرت نظامی خود
را محدود کند و به سمت تولید سلاحهای راهبردی نظیر موشکهای بالستیک نرود، این
موضوع هم هیچ ارتباطی به آمریکا نداشته و حقی برای آن در مقابل ایران ایجاد نمیکند.
آمریکا از ایران میخواهد به ارتباط راهبردی ـ نفوذ ـ در منطقه پایان دهد و در
درون مرزهای خود محدود باشد. این موضوع هم هیچ ارتباطی با آمریکا ندارد و حقی برای
آن به وجود نمیآورد و قس علیهذا در مورد مسایل داخلی ایران.ایران
از آمریکا میخواهد از مداخله در منطقه غرب آسیا خودداری کند. این موضوع واقعاً به
ایران ربط دارد چرا که از یک سو ایران بخشی از این منطقه است و از سوی دیگر
مداخلات آمریکا در منطقه از یک طرف بر مبنای برهم زدن و تضعیف روابط طبیعی ایران
استوار میباشد و از طرف دیگر بر مبنای تحکیم سلطه رژیم متجاوز صهیونی بر منطقه
قرار دارد که با امنیت ایران هم در تضاد میباشد. پس پیگیری سیاست مداخله در منطقه
از سوی آمریکا، ایران را ذیحق میکند که با آن مخالفت نماید. ایران از آمریکا میخواهد
از مداخله در امور کشور دست بردارد. این حق طبیعی هر کشور است که چنین مطالبهای
داشته باشد. مداخلات آمریکا چنین حقی را برای ایران ایجاد میکند که بر مبنای قطع
مداخلات آن در امور خود، سیاستهای اجرائی خویش را تنظیم نماید.از
ابتدای انقلاب اسلامی و شروع مناقشات میان آمریکا و ایران، یک عدهای در ایران
بدون توجه به واقعیت مطالبات ایران از آمریکا و واقعیت مطالبات آمریکا از ایران،
وانمود میکنند ایران باید از طریق حل و فصل مسایل با آمریکا به خصومت جاری میان
دو کشور پایان دهد و این در حالی است که در طول 46 سال گذشته، هیچ دولتی در آمریکا
بر مبنای حل و فصل خصومات با ایران به صحنه نیامده است و بلکه همه دولتها بر
مبنای به کرسی نشاندن مطالبات راهبردی خود که هیچ وجاهت حقوقی ندارد به ایران فشار
وارد کرده و بهطور پیاپی به آن خسارت زدهاند. در چنین فضائی، ایران اگر بخواهد
بهطور واقعی به فصل خصومت با دولت آمریکا برسد باید به مطالبات غیرقانونی و
ظالمانه آمریکا تمکین کند یعنی از هر آنچه از نظر آمریکا ممنوع است، دست بکشد و
این در حالی است که همانطور که ذکر شد، جناحهایی ـ از دو حزب ـدر آمریکا حتی پا
را از مطالباتی که ذکر شد فراتر گذاشته و برچیده شدن نظام جمهوری اسلامی را مدنظر
دارند که البته گفتهاند شتر در خواب بیند پنبهدانه!براساس یک
محاسبه ساده ریاضی کاملاً واضح است که ایران نمیتواند به هوای فصل خصومت به سمت
کشوری برود که به فصل خصومت نمیاندیشد. از نظر آمریکا جرم اول ایران، تأسیس نظام
مستقل جمهوری اسلامی است. بعد پای موضوعات دیگری از قدرت ایران به میان میآید که
منبعث از برپایی این نظام دینی میباشد. بله ایران میتواند مثل چندین مورد سابق ـ
از جمله در موضوع هستهای با دولت آمریکا وارد مذاکره شود اما اولاً حسب تجربه
مکرر نباید توقع دستاورد داشته باشد و ثانیاً نباید گمان کند که هر توافق، آن را
یک گام به سمت فصل خصومت با آمریکا نزدیک میکند. وقتی آمریکاییها در گذشته، علیرغم
عمل ایران به سهم خود در توافقات، اساس توافق را زیر سؤال برده و آن را نقض کردهاند،
در آینده هم همین کار را میکنند پس در چنین فضائی مذاکره با آمریکا نه تنها بر
باددهنده فرصتهای کشور است بلکه به وجودآورنده فضای مطالبات جدید آمریکا علیه
ایران خواهد بود.در این میان بعضی از چهرههای سیاسی علیرغم
آنکه از یکسو در ظاهر مطالبات آمریکا از ایران را نادرست میدانند و از سوی دیگر
ظاهراً دولت آمریکا را غیرقابل اعتماد میخوانند، جمهوری اسلامی را به انجام
مذاکره برای توافق جامع ـ در همه موضوعات ـ توصیه میکنند! درخواست ایران برای
توافق جامع در واقع تن دادن به همه خواستههای غیرمشروع آمریکاست چرا که آنان
همواره به دنبال کشاندن ایران به سمت توافق جامع با خود و نه توافق جامع میان
طرفین بودهاند. آمریکا در این مواجهه خواستههای اعلام شده مشخصی از ایران دارد
که برای فهم آنچه میخواهد به مذاکره و مکاتبه نیاز نیست. ما وقتی از لزوم مذاکره
و توافق جامع حرف میزنیم در واقع برای عدول از نقاط قدرت و قوت خود اعلام آمادگی
کردهایم و در این صورت مذاکرهای اتفاق نمیافتد بلکه قبول تحمیلهای آمریکا اتفاق
میافتد.وقتی تجربه ما در مذاکره پیرامون یک سوژه و یا مذاکره پیرامون یک محور
با شکست مواجه گردیده است چطور میتوانیم به موفقیت در تحصیل منافع خود در مذاکره
پیرامون همه آنچه آمریکاییها از ما میخواهند چشم بدوزیم؟ بحث آمریکا با ما همین
الان معلوم است؛ ساخت سلاحهای مؤثر را متوقف کنید، از حمایت ملتهایی که با دفاع
از استقلال و حریت خود، مزاحم ما هستند، دست برداشته و آنها را وارد معادلات منطقهای
خود نکنید. برنامه هستهای خود را در حد غیرصنعتی و صرفاً نمادین و آموزشی نگه
داشته و به رژیمهای سخت بازرسی برای عدم عبور از این محدوده تن دهید و نُرمهای
بینالمللی را بدون استثنا در اداره داخلی ایران به کار بگیرید که این به معنای
قبول یک تحول اساسی در ماهیت مردمسالارانه و عزتمدارانه نظام سیاسی کشور است.
توافق جامع دقیقاً به همین معانی است. بنابراین ما باید قبل از ورود به مذاکره
جدید، در داخل تکلیف این موارد را مشخص کنیم. آن وقت پاسخ ما به این مطالبات
آمریکا چه منفی باشد و چه مثبت باشد، ورود به مذاکره معنا و مفهوم ندارد. چرا که
اگر پاسخ مثبت باشد، مذاکره درباره آنچه قبول کردهایم، بیمعنا میشود و اگر هم
منفی باشد و در عین حال وارد مذاکره شویم، تجربه به ما میگوید آمریکا تمام ظرفیت
و توان خود را بر تحمیل آنچه او میخواهد و ما نمیخواهیم پای کار میآورد، آنگاه
ما مثل گذشته، در مذاکره یا به بنبست میرسیم و یا ناچار میشویم به توافقی تن
دهیم که از حالا میدانیم از یکسو تضمینی برای اجرای تعهدات طرف آمریکایی آن وجود
ندارد. و از سوی دیگر این توافق مبنای آغاز فشارهای تازه و افزودن بر حجم فشارها
از سوی آن میشود.شرایط ایران، شرایط اضطراری هم نیست که بخواهیم
برای رفع اضطرار به چیزهایی که با منافع و مصالح ملی ما در تضاد است، تن دهیم.
شرایط بینالمللی و شرایط منطقهای هم نسبت به یک دهه قبل ـ زمان انجام توافق
برجام ـ تغییرات اساسی کرده است. جهان در دو سوی یک نزاع اروپایی ـ جنگ اوکراین ـ
ایستاده و شورای امنیت به دو بخش تقسیم شده و هر بخش در یک سوی ماجرا و روی در روی
هم قرار گرفته است. روابط منطقهای تحت تأثیر جنگ خونین غزه تغییر کرده و تنش جدید
ـ حتی اقتصادی و سیاسی ـ با ایران در منطقه جایگاه خود را از دست داده است. هر تنش
جدید منافع همه کشورهای منطقه را تحت تأثیر جدی قرار میدهد. روابط اقتصادی و
سیاسی درون منطقه که تا ده سال پیش در انحصار آمریکا و یکی ـ دو دولت اروپایی بود،
دستخوش تغییر و مرتبط با شرق شده است. فضای مناسبات منطقهای ایران در شمال،
جنوب، شرق و غرب کشور به نسبت دهه قبل بهبود پیدا کرده، حضور ایران در بلوکهای
اقتصادی قدرتمند بینالمللی ـ شانگهای، بریکس و مشترکالمنافع ـ موقعیتهای جدید
پایداری برای کشور ما رقم زده است. ایران از حیث اتکاء اقتصادی به داخل و ایجاد
زیرساختهای اقتصادی و فنآوریهای نوین هم به نسبت ده سال پیش رشد زیادی کرده
است.یک نکته مهم دیگر این است که بحث مذاکره و توافق ایران با آمریکا در
فضای دوقطبی کنونی جهانی که حاصل موضوعات مختلف از جمله جنگ اوکراین میباشد، باعث
بدبینی یکی از دو جریان بینالمللی به ایران میشود که در آن فرصتهای مهمی دارد و
این در حالی است که حسب تجربه تقلای ایران در باز کردن راه از مسیر آمریکا در
وضعیت بنبست میباشد. بحث مذاکره با آمریکا که قطعاً به نتیجه نمیرسد، سبب میشود
دولتهای قدرتمندی که جریان مقابل آمریکا را شکل دادهاند در مورد جدی بودن عزم
ایران در همکاریهای دو و چندجانبه اقتصادی و... به تردید افتاده و وارد شراکتهای
بزرگ با جمهوری اسلامی نشوند. بنابراین مذاکره با آمریکا یک بازی دو سر باخت برای
ماو دو سر منفعت برای آمریکاست.آنان که امروز ما را به توافق ـ و
توافق جامع ـ با آمریکا فرامیخوانند نوعاً در دو دهه گذشته سردمدار مذاکره با
آمریکا بوده و در این راه اختیارات کافی هم داشتهاند، آنان باید قبل از هر چیز
پاسخ دهند که تا اینجای کار، از مذاکره و توافق با آمریکا چه بهره قابل قبولی به
کشور رساندهاند؟ و آیا تلاشهای آنان به اندازه یک گام به رفع خصومت آمریکا علیه
ایران منجر شده است؟ قطعاً پاسخ این سؤالات برای آنان از دیگران روشنتر است. اما
چرا علیرغم آن بر آن تأکید میورزند؟ پاسخ این هم چندان دشوار نیست. اگر به
مقالات فراوان آنان نظر بیندازیم میبینیم که اصولاً هیچ اعتقادی به اینکه ایران
باید در جایگاه یک قدرت بینالمللی یا منطقهای بایستد ندارند. آنان براساس مقالاتشان
هیچ اعتقادی به اینکه نباید زیر بار تحمیلهای آمریکا رفت، ندارند. آنان به اینکه
مردم ایران حق دارند علیرغم آمریکا، نظامات مورد نظر خود را برای اداره کشور
انتخاب کنند، اعتقادی ندارند. امام راحل عظیمالشأن چه زیبا فرمودند«خداوند آنان
را که خواب آمریکا میبینند، بیدار کند.»سعدالله زارعی