دروغ نامه کیهان ۳۰ –آذر- ۱۴۰۴
دیگه
جا نیست!(گفت و شنود)
سربازجو
که ازموضع بازجویی
مدام
باپرویی می کنه چرندگویی
دنبال
میکنه این ترفند درهرجا ومکانی
حال
شده وکیل مدافع لات ولمپن زاکانی
چون با ایفای نقش در رقابت ریاست جمهوری
سهمیه
شهرداری تهران گرفت بازد وبند زوری
سپس
بسیجی فاسد و رانت خوار گندزد زیادی درتهران
طوری که
هرروز شهروندان تهرانی بیشتر شدندحیران
برای آنکه فقط دوره کوتاهی تهران داشته است هوای
پاک
اما
سربازجوبرایش قلم تیز کرده و سینه ود هان داده چاک
در
مقابل علیه دولت ومجلس هم توهین کرده هم زده فریاد
چرابه
زاکانی بسیجی لات ولمپن ولایی کرده اند
انتقاد؟
چون
قانون تصویب کردند فردی که نداره مدرک شهرداری
نبایدشهرداربشه
ازسوی باندهای مافیایی با طرفداری
پس
سربازجو علیه مخالفان زاکانی کوک کرده سازی
تابا
اتهام و توهین علیه شان، اقدام کنه پرونده سازی
چون
ازمخالفان زاکانی کرده است درخواست
بایدصرف
کنند این فعل را بدون کم و کاست
فعل
هست نه ایستادن و نه برخاستن
بلکه
مربوط می شود به فعل نشستن
جواب داده شد من بنشینم، تو بنشینی. شما بنشینید،
آنها بنشینند و ما بنشینیم. اماسربازجوتاآن شنید
از موضع
افسار گسیختگی وبازجویی کرد سئوال
پس او
بنشیند چه شد؟ چرا داده نشد شرح حال
پاسخ شنید
به سبک هجوگویی گفت وشنود
او نتونست
بنشیند ،چون برایش جایی نبود
گفت:
بالاخره مردم شاهد یکی از بزرگترین دستاوردهای مشترک مجلس و دولت شدند!
گفتم: هزاران آفرین، صد بارکالله! کدام دستاورد؟!
گفت: مجلس و دولت با دستکاری یکی از مواد آئیننامه مربوط به انتخاب شهردار، کاری
کردهاند که از انتخاب مجدد دکتر زاکانی برای شهرداری تهران جلوگیری کنند! آوردهاند
که رشته تحصیلی ایشان پزشکی هستهای است و با شهرداری تناسب ندارد!
گفتم: ولی همه مردم و تمامی شواهد موجود حکایت از آن دارند که آقای زاکانی موفقترین
و کارآمدترین شهردار تهران بوده است. حالا چرا مجلس و دولت دقیقاً در آستانه
انتخابات شوراها و انتخاب شهردار به این فکر افتادهاند؟! چرا درباره شهرداران
قبلی حرفی
نمیزدند؟!
گفت: ای عوام! زاکانی به یک الگوی موفق و بینظیر در خدمت به مردم تبدیل گردیده و
باعث شده بود که مردم در مقایسه او با دیگران به کمکاری برخی از مسئولان اعتراض
کنند. بنابراین جلوگیری از انتخاب مجدد او میتواند کمکاری آنها را از نگاه ملت
پنهان کند!
گفتم: به طرف گفتند فعل نشستن را صرف کن. گفت؛ من بنشینم، تو بنشینی. شما بنشینید،
آنها بنشینند و ما بنشینیم. گفتند پس،
«او بنشیند» چی شد؟ گفت؛ دیگه جا نیست که او هم بنشیند!
