گزیده خبرهای 8 آبان –
93 قسمت-6
کشور ثروتمند دارای منابع نفت وذخایر
گاز از منظر جایگاه 130 در صورتیکه سنگاپور بدون منابعن فت وگاز بهترین
کشور از نظر فضای کسب و کار در شناخته شده است
سنگاپور بهترین کشور از نظر فضای کسب و کار
شناخته شده است. بانک جهانی نتایج فضای کسب و کار را در کشورهای مختلف جهان بررسی
کرده و مثل 18 سال گذشته، سنگاپور در این زمینه رتبه اول را کسب کرده است. نتایج
بررسیهای بانک جهانی نشان میدهد که رتبه انگلستان و چین نیز از نظر فضای کسب و
کار بهبود یافته اما رتبه ژاپن تنزل کرده است. بلومبرگ گزارش داده که
رتبه انگلستان از نظر فضای کسب و کار با یک پله صعود به 8 رسیده و فنلاند با یک
درجه نزول رتبه 9 را کسب کرده است. این جابهجاییها تنها تغییرات 10 رتبه اول
جهان است که در پروژه انجام کسب و کار سال 2015 مشخص شده است. ایران در این رتبه
بندی جایگاه 130 را کسب کرده که نسبت به سال گذشته 2 پله صعود را نشان می دهد.
10 کشور با رتبه برتر جهان از نظر فضای کسب و کار عبارتند از سنگاپور، نیوزلاند، هنگ کنگ، دانمارک، کره جنوبی، نروژ، آمریکا، انگلستان، فنلاند و استرالیا.
10 کشور با رتبه برتر جهان از نظر فضای کسب و کار عبارتند از سنگاپور، نیوزلاند، هنگ کنگ، دانمارک، کره جنوبی، نروژ، آمریکا، انگلستان، فنلاند و استرالیا.
در
این رتبهبندی چین از جایگاه 93 به جایگاه 90 در رتبهبندی کشورهای جهان از نظر
فضای کسب و کار، نقل مکان کرده و روسیه با دو پله صعود به رتبه 62 رسیده و ایالات
متحده آمریکا نیز در همان رتبه هفتم سال گذشته باقی مانده است. گزارش نشان میدهد
که کشورهای آفریقایی زیر خط صحرا، به اندازه قابل توجهی توانستهاند فضای کسب و
کار خود را اصلاح کنند. تحلیلهای بانک جهانی
نشان داده است که فضای کسب و کار در نقاط مختلف جهان راحتتر شده است؛ از کشورهای
توسعه یافته مثل نیوزلاند که رتبه دوم را در رتبهبندی حفظ کرده تا بازارهای
نوظهور مثل نیجریه که با پنج پله صعود به جایگاه 170 رتبهبندی رسیده است. گزارش بانک
جهانی سیاستهایی را که در زمینه بهبود فضای کسب و کار اعمال شده، در 12 ماهه منتهی
به ژوئن سال 2014 پوشش داده است. منبع: صدای اقتصاد
نماینده مردم تهران یک علت رأی نیاوردن
نیلیاحمدآبادی را رفتار دولت دانست و گفت: ضرورتی ندارد رئیسجمهور به مجلس گوشه
و کنایه بزند؛ چرا که در رأی مجلس تأثیر میگذارد و اگر روابط دو قوه خوب بود،
همین گزینه میتوانست رأی اعتماد بگیرد.به گزارش فارس، علی مطهری نماینده مردم
تهران امروز چهارشنبه پس از اتمام صحن علنی در جمع خبرنگاران، در پاسخ به سوالی
درباره علت عدم رأی اعتماد نمایندگان به وزیر پیشنهادی علوم، گفت: مجلس حساسیت
بیش از حد بر روی مسائل سال 88 دارد و دولت هم ارتباط کاملی با نمایندگان حتی
حامیان خود در مجلس ندارد.وی با اشاره به اینکه وزیر روز یکشنبه
معرفی شد و چهارشنبه هم جلسه رأی اعتماد برگزار شد، افزود: در این سه روز فرصت
برای رایزنی اندک بود و پیشبینی میشد چنین نتیجهای حاصل شود.مطهری
رفتار دولت را یکی دیگر از علل رأی نیاوردن نیلیاحمدآبادی خواند و گفت: ضرورتی
ندارد رئیس جمهور به مجلس گوشه و کنایه بزند. چرا که در رأی مجلس تأثیر میگذارد
و اگر روابط دو قوه خوب بود همین گزینه میتوانست رأی اعتماد بگیرد.وی در پاسخ
به سوالی درباره سیاسی بودن رأی نمایندگان خاطرنشان کرد: به هر حال نمایندگان
بررسیهای خود را انجام میدهند و نمیتوان گفت که اعمال نظر سیاسی انجام دادند.نماینده
مردم تهران در مجلس رأی عدم اعتماد به وزیر پیشنهادی علوم را به ضرر دولت، مجلس و
نیز کل کشور خواند و ادامه داد: یکی از اشکالات دولت در معرفی وزرا عدم ارزیابی
کافی از فضای مجلس است.وی با رد تأثیرگذاری نمایندگان عضو جبهه
پایداری بر روی رأی نمایندگان تصریح کرد: هر نماینده خود مستقلا تصمیم میگیرد و
هر گزینهای که قوی باشد قطعا از نمایندگان رأی اعتماد میگیرد.نماینده
مردم تهران در مجلس حساسیت زیاد بر روی مسائل سال 88 را بر روی رأی نمایندگان
تأثیرگذار خواند و اظهار داشت: مثلا این نامه اساتید به مقام معظم رهبری در سال 88
نامه خوبی بود که به منظور تظلم و دادخواهی صورت گرفته بود و خود رهبری هم از
حوادث دانشگاه ناراحت بودند و فرمودند که دل انسان از این حوادث خون میشود.مطهری
تأکید کرد: این نقطه مثبت آقای نیلیاحمدآبادی بود اما نمایندگان مخالف این را به
عنوان یک جرم برای او تلقی کردند.مطهری در پایان گفت:به نظر میرسد
بیشتر حساسیتهای نمایندگان جناحی است
محمدعلی نجفی سرپرست وزارت علوم،
تحقیقات و فناوری ادعای محمود نبویان نماینده عضو جبهه پایداری در مجلس شورای
اسلامی را تکذیب کرد.به گزارش ایرنا، «محمود نبویان» که در
جلسه علنی روز چهارشنبه مجلس در مخالفت با وزیر پیشنهادی علوم سخن می گفت، افزود:
بعد از بیانات رهبر مقام معظم رهبری، آقای نجفی مرداد ماه نامه ای می نویسد که در
آن جمهوری اسلامی را وحشی و سبع معرفی می کند. آیا اینها با شعار اعتدال می سازد؟نبویان
اضافه کرد: من به آقای نجفی گفتم آیا شما این نامه را امضا کرده اید؟ فرمودند بله.
من امضا کردم و اینها با شعار اعتدال نمی سازد.علی لاریجانی که ریاست جلسه علنی را بر
عهده دارد، پس از اظهارات نبویان گفت: آقای نجفی یادادشتی داده اند که نقلی از وی
شده بود که وی ذیل نامه ای را امضا کرده اند.رییس مجلس گفت: آقای نجفی گفته است
اینطور نیست و هیچ نامه ای را در این زمینه امضا نکرده بود.
راز سرزندگی مرد 106 ساله
حاج «علی مهرآور» مرد 106 ساله اهل نعیمآباد
در شهرستان پاسارگاد استان فارس، رسم و رسوم خوب زیستن را میدانسته است. با سبکی
که او در زندگی در پیش گرفته است، سلامتی روانی و جسمانیاش را به زیبایی رقم زده
است، حالا همه نوهها و فرزندان وقتی دستان پینهبستهاش را برای شکرگزاری به سوی
آسمان بالا میبرد، به یکی دیگر از رازهای زندگی او پی میبرند؛ راز شکرگزاری.
زندگی به دور از دغدغه
سالهای گذشته که اغلب مردم دور از وسایل امروزی و تجملات زندگی میکردند عمر طولانیتری داشتند.مرد 106 ساله نعیمآبادی از روزهای گذشته و خاطرات دوران نوجوانی و جوانیاش این گونه یاد میکند و میگوید: با اینکه امکانات زندگی در روستا کم بود اما مردم با صلح و صفا در کنار یکدیگر زندگی میکردند و تقریباً دغدغههای مردم امروز را نداشتند. روستا را با هر شرایطی میساختند و بیشتر فکرشان به بار نشستن محصولات کشاورزی و سالم ماندن دامهایشان بود.مرد آهی میکشد و ادامه میدهد: از سن کم کنار دست خانواده کار میکردم، تا یاد دارم هر روز صبح زود بعد از خواندن نماز صبح از خانه بیرون میآمدم و تا دیروقت مشغول به کار بودم. بخشی از هزینههای خانواده به دوش من بود و کمک خرج خانواده بودم، تمام خواهر و برادرانم را سر و سامان دادم به همین علت دیرتر از همه ازدواج کردم.
زندگی شیرین پیرمرد
وقتی به 30 سالگی رسیدم هنوز مجرد بودم و کمتر پسری آن زمان در این سن و سال میشد که ازدواج نکرده باشد. در روستایی که زندگی میکردیم همه با هم قوم و خویش هستیم و نسبت فامیلی داریم. تصمیم گرفتم با یکی از دختران فامیل ازدواج کنم که 18 سال از من کوچکتر بود. ثمره این ازدواج 6 فرزند است، فرزند بزرگم 60 سال دارد. وی ادامه میدهد: شغل دامداری و کشاورزی را ادامه دادم. هر روز صبح خیلی زود گوسفندان را به چراگاه میبردم و از همان دامهایی که داشتیم لبنیات مرغوب گرفته و سعی میکردم تغذیهای سالم داشته باشم. همیشه به فرزندانم توصیه میکردم سبک زندگی سالمی در پیش بگیرند تا بتوانند عمری طولانی داشته باشند.
او راز سرزندگی و شادابیاش را در خندیدن و خوش اخلاق بودن میداند و میگوید: از نوجوانی و جوانی هیچ دارویی مصرف نکردهام و تقریباً تا سن 70 سالگی اصلاً به دکتر هم نرفته بودم. چون از سن کم و دوران کودکی مدام در صحرا و بیابان مشغول به کار بودم. پوست صورتم در آفتاب شدید دچار سوختگی شده بود که چند سال پیش پزشکان سرطان پوست خوشخیم را تشخیص دادند و بعد از یک دوره کوتاه مدت مصرف دارو برطرف شد. یکبار هم عمل جراحی آپاندیس انجام دادهام اما هیچ وقت مصرف کره، ماست، پنیر و روغن گوسفندی را فراموش نمیکردم.یکی از علاقهمندیهای این پیرمرد نعیمآبادی ورزش است که باعث تندرستیاش شده است.وی میافزاید: در هوای آزاد و تمیز روستا همیشه پیادهروی و در کوه و بیابان ورزش میکردم. به همین خاطر سلامتیام را مدیون ورزش هستم. به دویدن علاقه زیادی دارم و در جوانی و نوجوانی تا همین چند سال پیش توانایی خوبی در دویدن داشتم. همیشه به فرزندانم سفارش میکنم اگر میخواهید سالم بمانید دو اصل «ورزش و تغذیه سالم» را فراموش نکنید. در زندگی سعی کردهام شیوه و آداب زندگی پیامبران و امامان(ع) را اجرا کنم. هنگام غذا خوردن هر چیزی را نمیخورم و در میان میوهها، پرتقال را دوست دارم. میوههایی که طعم شیرین داشته باشد دوست ندارم و بیشتر تمایل به خوردن میوههای ترش مزه دارم. ترشیجات، انار و غذاهای ترش مزه را از بچگی دوست داشتم. کباب گوشت گوسفند لذیذترین غذای مورد علاقهام است و چون فعالیتهایم زیاد است و یک جا نمینشینم زود بیمار نمیشوم.
سبکهای قدیمی
به مصرف دارو اعتقادی ندارد و برخلاف همه همسن و سالان خود که با دیدن چهره دکتر، سلامتیشان را به دست میآورند این پیرمرد 106 ساله نعیمآبادی علاقهای به رفتن به مطب دکتر یا مراجعه به خانه بهداشت روستا ندارد. هر زمان که کمی احساس کسالت و بیماری میکند همسرش برای او دمنوش تهیه میکند. او درخصوص سبک و روش زندگیاش میگوید: همیشه سحرخیز بودهام و آن زمان که فرزندانم ازدواج نکرده بودند اجازه نمیدادم زیاد بخوابند و وادارشان میکردم تا صبح زود برای امرار معاش و کسب روزی از خانه بیرون بروند. بچههای این دوره و زمانه بچههای روغن نباتی هستند اما همسن و سالان من روغن خوب خوردهاند. همیشه میخندم و روحیهام را حفظ میکنم، با همه شوخی دارم تا فضایی شاد در خانواده وجود داشته باشد. بداخلاقی، بدخلقی و عصبانیت انسان را از مسیر اهدافش دور میکند و البته همدم خوبی مانند همسرم باعث شده تا در این سن هیچ بیماریای نداشته باشم چون در سالهای زندگی مشترک، همسرم است که برای من غذا تهیه میکند.هنوز هم مثل روزهای جوانی از عطر گلهای بهاری لذت میبرد و با نسیم وزنده روستا یاد روزگار جوانی میکند و طلوع صبح با سلام به خورشید راهی میشود، همان راهی که سالهاست در کوچه باغهایش خاطراتی را که جا گذاشته مرور میکند. انگار روزهای خوش دیروز ارمغان دل شاد امروزش است.منبع: روزنامه ایران
زندگی به دور از دغدغه
سالهای گذشته که اغلب مردم دور از وسایل امروزی و تجملات زندگی میکردند عمر طولانیتری داشتند.مرد 106 ساله نعیمآبادی از روزهای گذشته و خاطرات دوران نوجوانی و جوانیاش این گونه یاد میکند و میگوید: با اینکه امکانات زندگی در روستا کم بود اما مردم با صلح و صفا در کنار یکدیگر زندگی میکردند و تقریباً دغدغههای مردم امروز را نداشتند. روستا را با هر شرایطی میساختند و بیشتر فکرشان به بار نشستن محصولات کشاورزی و سالم ماندن دامهایشان بود.مرد آهی میکشد و ادامه میدهد: از سن کم کنار دست خانواده کار میکردم، تا یاد دارم هر روز صبح زود بعد از خواندن نماز صبح از خانه بیرون میآمدم و تا دیروقت مشغول به کار بودم. بخشی از هزینههای خانواده به دوش من بود و کمک خرج خانواده بودم، تمام خواهر و برادرانم را سر و سامان دادم به همین علت دیرتر از همه ازدواج کردم.
زندگی شیرین پیرمرد
وقتی به 30 سالگی رسیدم هنوز مجرد بودم و کمتر پسری آن زمان در این سن و سال میشد که ازدواج نکرده باشد. در روستایی که زندگی میکردیم همه با هم قوم و خویش هستیم و نسبت فامیلی داریم. تصمیم گرفتم با یکی از دختران فامیل ازدواج کنم که 18 سال از من کوچکتر بود. ثمره این ازدواج 6 فرزند است، فرزند بزرگم 60 سال دارد. وی ادامه میدهد: شغل دامداری و کشاورزی را ادامه دادم. هر روز صبح خیلی زود گوسفندان را به چراگاه میبردم و از همان دامهایی که داشتیم لبنیات مرغوب گرفته و سعی میکردم تغذیهای سالم داشته باشم. همیشه به فرزندانم توصیه میکردم سبک زندگی سالمی در پیش بگیرند تا بتوانند عمری طولانی داشته باشند.
او راز سرزندگی و شادابیاش را در خندیدن و خوش اخلاق بودن میداند و میگوید: از نوجوانی و جوانی هیچ دارویی مصرف نکردهام و تقریباً تا سن 70 سالگی اصلاً به دکتر هم نرفته بودم. چون از سن کم و دوران کودکی مدام در صحرا و بیابان مشغول به کار بودم. پوست صورتم در آفتاب شدید دچار سوختگی شده بود که چند سال پیش پزشکان سرطان پوست خوشخیم را تشخیص دادند و بعد از یک دوره کوتاه مدت مصرف دارو برطرف شد. یکبار هم عمل جراحی آپاندیس انجام دادهام اما هیچ وقت مصرف کره، ماست، پنیر و روغن گوسفندی را فراموش نمیکردم.یکی از علاقهمندیهای این پیرمرد نعیمآبادی ورزش است که باعث تندرستیاش شده است.وی میافزاید: در هوای آزاد و تمیز روستا همیشه پیادهروی و در کوه و بیابان ورزش میکردم. به همین خاطر سلامتیام را مدیون ورزش هستم. به دویدن علاقه زیادی دارم و در جوانی و نوجوانی تا همین چند سال پیش توانایی خوبی در دویدن داشتم. همیشه به فرزندانم سفارش میکنم اگر میخواهید سالم بمانید دو اصل «ورزش و تغذیه سالم» را فراموش نکنید. در زندگی سعی کردهام شیوه و آداب زندگی پیامبران و امامان(ع) را اجرا کنم. هنگام غذا خوردن هر چیزی را نمیخورم و در میان میوهها، پرتقال را دوست دارم. میوههایی که طعم شیرین داشته باشد دوست ندارم و بیشتر تمایل به خوردن میوههای ترش مزه دارم. ترشیجات، انار و غذاهای ترش مزه را از بچگی دوست داشتم. کباب گوشت گوسفند لذیذترین غذای مورد علاقهام است و چون فعالیتهایم زیاد است و یک جا نمینشینم زود بیمار نمیشوم.
سبکهای قدیمی
به مصرف دارو اعتقادی ندارد و برخلاف همه همسن و سالان خود که با دیدن چهره دکتر، سلامتیشان را به دست میآورند این پیرمرد 106 ساله نعیمآبادی علاقهای به رفتن به مطب دکتر یا مراجعه به خانه بهداشت روستا ندارد. هر زمان که کمی احساس کسالت و بیماری میکند همسرش برای او دمنوش تهیه میکند. او درخصوص سبک و روش زندگیاش میگوید: همیشه سحرخیز بودهام و آن زمان که فرزندانم ازدواج نکرده بودند اجازه نمیدادم زیاد بخوابند و وادارشان میکردم تا صبح زود برای امرار معاش و کسب روزی از خانه بیرون بروند. بچههای این دوره و زمانه بچههای روغن نباتی هستند اما همسن و سالان من روغن خوب خوردهاند. همیشه میخندم و روحیهام را حفظ میکنم، با همه شوخی دارم تا فضایی شاد در خانواده وجود داشته باشد. بداخلاقی، بدخلقی و عصبانیت انسان را از مسیر اهدافش دور میکند و البته همدم خوبی مانند همسرم باعث شده تا در این سن هیچ بیماریای نداشته باشم چون در سالهای زندگی مشترک، همسرم است که برای من غذا تهیه میکند.هنوز هم مثل روزهای جوانی از عطر گلهای بهاری لذت میبرد و با نسیم وزنده روستا یاد روزگار جوانی میکند و طلوع صبح با سلام به خورشید راهی میشود، همان راهی که سالهاست در کوچه باغهایش خاطراتی را که جا گذاشته مرور میکند. انگار روزهای خوش دیروز ارمغان دل شاد امروزش است.منبع: روزنامه ایران
ارز گران
تجارت چمدانی را ١٥درصد کاهش داد
چمدانها اگرچه تنها وسیلهای برای حمل
بار از یک نقطه به نقطه دیگر هستند اما گاهی کارکردهای دیگری پیدا میکنند. زمانی
که چمدانها به جای حمل لباس و مسواک و حوله شخصی، کالا و محصولات خارجی را حمل میکنند
اگرچه ماهیت وجودی چمدانها ثابت مانده است اما در همان لحظه گوشهای از اقتصاد
متوجه این تغییر کاربری خواهد شد. تغییر کاربری که تجارت چمدانی را بهعنوان یکی
از بازوهای واردات و صادرات کالا نمایان میکند. تجارتی که بهزعم بسیاری از
کارشناسان ماحصل اوضاع نابسامان اقتصاد است که به موجب آن از خانمهای خانهدار
گرفته تا جوانان و مردان را چمدان به دست راهی کشورهای دور و نزدیک میکند. اتفاقی
که با تدابیر دولتها میتواند هم مرزنشینان را به نان و نوا برساند هم موجب
افزایش تبادلات تجاری با دیگر کشورها شود.
براساس آمارهای گمرک، طی ٦ ماهه ابتدایی
٩٣ روزانه حدود ٢٠٥هزار دلار کالا از طریق گمرکات کشورمان در چمدانهای رنگارنگ
مسافران به کشورهای همسایه ارسال میشود. رقمی که اگرچه حجم پایینی از کل صادرات
ایران را شامل میشود اما طی سالهای اخیر به رویهای معمول برای ایران و
همسایگانش بدل شده است.هماکنون بسیاری از کشورهای
CIS (سازمان
بینالمللی متشکل از کشورهای استقلالیافته اتحادیه جماهیر شوروی) این سبک از
تجارت را به رسمیت شناخته و برای ورود کالاهایی به این سبک ممنوعیتی نگذاشتهاند.
کشورهای عضو CIS که با انبوهی از مشترکات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و زبانی
در کنار هم مشغول فعالیت هستند از امتیازات حملونقل ریلی و هوایی یکدیگر استفاده
میکنند و چنانچه از کارنامه آنها ازسال ١٩٩٥ تا ٢٠٠٠ مشخص است، آهنگ رشد مناسبی
را برای ساختار اقتصادی خود پیش گرفتهاند.اما در کنار صادرات و مبادلات تجاری
عادی ایران با کشورهای CIS، تجارت محدود و کوچکتر چمدانی را نیز نمیتوان
نادیده گرفت. به نوعی که طبق اطلاعات موجود قریب به اتفاق تجارت چمدانی ایران در
گمرکات مرزی مستقر در شمال، شمال شرق و شمال غرب از طریق مرزنشینان این مناطق با
مرزنشینان ساکن کشورهای CIS صورت میگیرد. تجارت
چمدانی اما به کالاهای خاصی اطلاق میشود که اقلام محدودی را نیز شامل میشود.
محدودیتهای گمرک برای چمدانها
هنگام خروج از کشور: گمرک جمهوری اسلامی
ایران برای اطلاع مسافران، لینکی را روی سایت خود قرار داده است که طبق آن مسافران
موظفند به خروج برخی کالاها و اجناس از مرزهای کشور حتی فکر هم نکنند. برای مثال
آجیل و خشکبار برای مسافران تا ١٠ کیلوگرم برای هر گذرنامه و زعفران ١٠٠ گرم برای
هر گذرنامه مجاز است.یا اینکه تجهیزات و ادوات نظامی و
اسلحه به هر دلیل و نوع و میزانی برای مسافران ممنوع است. یا بهطور مثال فرش
دستباف ایرانی که از سرمایههای مهم قالیبافان کشورمان است تا سقف ٢٠ متر مربع
مجاز بوده اما محدوديتي از نظر تعداد قطعات فرش همراه مسافر پیشبینی نشده است.
البته محدودیتهای اعلامشده شامل جهانگرداني كه داراي گذرنامه خارجي هستند، نميشود،
همچنین خروج پسته، مغز پسته، خشكبار و زعفران براي مسافران به عتبات عاليات و ساير
اماكن مقدسه ازجمله کالاهای ممنوعه محسوب میشود.
محدودیتهای گمرکی برای طلا و نقره نیز
سقف حداكثر تا ميزان ١٥٠ گرم برای مصنوعات طلا و ظروف نقره هم حداكثر تا ميزان ٣
كيلوگرم را مجاز دانسته است مشروط بر اينكه اشيای مذكور در زمره آثار فرهنگي و
تاريخي محسوب نشوند. در دسته آثار فرهنگی و هنری هم خروج کالاها در حد متعارف مجاز
است ولی استثنائاتی هم برای آن در نظر گرفته شده است که شامل قرآن مجيد كه داراي
مهر تأييد شوراي نظارت بر چاپ و نشر قرآن (وابسته به سازمان تبليغات اسلامي)
نباشد، فيلمهاي سينمایي ٣٥ميليمتري، اصل كليه كتب خطي قديمي و چاپ سنگي میشود.هنگام ورود
به کشور: در بخشی از قوانین گمرکی در مورد ورود کالا با مسافران به کشور آمده است:
ورود زيورآلات طلاي همراه مسافر از قبيل گردنبند، دستبند، گوشواره، انگشتري،
النگو، ساعت و غيره در حد متعارف و براي مصارف شخصي بهصورت واحد مجاز بوده و ورود
مازاد بر آن منوط به كسب اجازه قبلي از بانك مركزي است. در بخش دیگری آمده است
لوازم و اشياي مسافران ورودی به کشور با وضع و شئون اجتماعي مناسب باشد و جنبه
تجاري نداشته باشد. خبرنگاران خارجی هم ميتوانند
وسايل مخابراتي ازجمله تجهيزات ماهوارهاي بيسيم، تلفن و ديگر وسايل مرتبط همراه
خود را نيز با اخذ مجوز از سوي اداره مخابرات به صورت ورود موقت وارد كشور کنند.
خروج آثار صوتي و تصويري و رايانهاي و آثار مكتوب شامل كتاب و مطبوعات با رعايت
ساير مقررات (تجاري نبودن) از طريق واحدهاي پستي به خارج از كشور مانعی ندارد.
تجارت چمدانی به روایت آمار
اگرچه تجارت چمدانی تنها ٠,٢٢درصد از
ارزش کل صادرات کشورمان را شامل میشود اما مجاز بودن آن موجب میشود تا گمرک در
قبال آن وظیفهشناسی بیشتری از خود نشان دهد و اعداد و ارقام مربوط به آن را نیز
منتشر کند. زیرا فعالیتهای اقتصادی که بر پایه قاچاق کالا صورت میگیرد، آمار آن
از سوی هیچ نهادی، چه ستاد مبارزه با قاچاق کالا، چه گمرک اعلام نمیشود.
چنانچه در آمارهای گمرک مشاهده میشود،
طی نیمه نخست سال جاری ٣٨.٢٠٢هزار دلار کالا و در هر روز بهطور متوسط ٢٠٥هزار
دلار کالا از طریق چمدانهای مسافران به کشورهایCIS ارسال شده
است. این رقم البته در زمان مشابه سال ٩٢، ٠.٢٩درصد از ارزش کل صادرات کشورمان
را شامل میشده است که رقم اصلی آن ٤٥.٠٠٨هزار دلار بوده است. مقایسه ارزش صادرات
در این بازه زمانی حاکی از کاهش ١٥.١٢درصدی ارزش تجارت چمدانی است. اتفاقی که
اگرچه در درآمدهای دولت و گمرک تأثیر چندانی ندارد اما نشان میدهد علاقه عمومی به
خروج کالا از کشور در چمدان و البته به صورت محدود قدری کاهش یافته که علت آن بدونشک
افزایش قیمت ارز و حاشیههای فراوان این نوع تجارت شخصی است.
پیشتازان تجارت چمدانی کدام مناطق
هستند؟
در ٦ماهه گذشته ازسال ٩٣، گمرک
آستاراخان با اختصاص ١٠,٩٢٧هزار دلار یا ٢٨.٦درصد از ارزش تجارت چمدانی، رتبه
اول را نصیب خود کرده است. گمرک جلفا با اختصاص ٤.٩٣٨هزار دلار یا ١٢.٩٣درصد از
ارزش تجارت چمدانی در رتبه دوم و گمرک بیله سوار با اختصاص ٤.٨٨٧هزار دلار یا
١٢.٧٧درصد در مقام سوم ایستاده است. این درحالی است که گمرکات باجگیران، آستارا و
پلدشت درسال ٩٢ به ترتیب رتبههای اول تا سوم را در این سبک از تجارت به خود
اختصاص داده بودند. اما درهمین مقوله برخی از گمرکات نیز پسرفت داشتهاند. برای
مثال گمرک منطقه آزاد انزلی کاهش ٨٧.٧٢درصدی را درتجارت چمدانی تجربه کرده است و
به پیروی از آن گمرک پلدشت با ٨٥.٦٧، گمرک باجگیران با ٨٠.١٨درصد و گمرک سرخس با
١٩.١٧درصد کاهش نسبت بهسال ٩٢ از مسیر تجارت چمدانی دور شدهاند.
مرزنشینان طرفداران اصلی تجارت
چمدانی هستند
بدون شک حجم پایین ارقام این سبک تجارت
موجب شده است کمتر به آن بها داده شود و مسئولان و تاجران برای پرورش این نوع
تجارت سراغ راههای تازهتری نروند. درحالیکه به نظر میرسد کالاهایی مثل مواد
غذایی و سبزیجات که در برخی کشورهای اطراف ما مانند ترکیه قیمت بالایی دارد،
ازجمله اقلام صادراتی است که میتواند مرزنشینان را به نان و آب مناسبی برساند و
به نوعی از بیکاری و نبود شغل در این مناطق جلوگیری کند. دولت نیز در این فضا میتواند
با ایجاد بازارچههای مرزی تجارت چمدانی را ساماندهی کند تا ضمن ایجاد شغل در
مناطق مرزی کشورمان، در روند افزایشی صادرات کالا نیز تأثیر داشته باشد.منبع: روزنامه شهروند
تبارشناسی
کافهروهای تهران
چند سالي است که کافه ها در سطح شهرهاي
مختلف، بخصوص تهران زياد شده اند. براي بررسي اين موضوع ميتوان از زواياي گوناگون
به آن نگريست. در اين گزارش سعي کرده ايم نگاهي مختصر به فرهنگ کافه نشيني و فضاي
کافه ها بياندازيم.به
گزارش ابتکار، ما ايراني ها عادت نداريم روبروي يکديگر بنشينيم. شکل چيدمان خانه
هاي سنتي به صورتي است که آدم ها معمولا کنار يکديگر مينشينند و نه روبروي
يکديگر. امروزه با مبله شدن اکثر خانه ها باز مبل ها طوري چيده ميشوند که آدم ها
هر چه کمتر چشم در چشم شوند. چشم در چشم شدن آدم ها را عصبي ميکند. در شکل سنتي
نشستن در خانه ميشود گفتگو کرد بي آن که لزوماً دو طرف گفتگو به يکديگر جواب
بدهند يا موضوعي را پيگيري کنند. اما وقتي روبروي يکديگر بنشيني تنش بالا ميرود و
گوينده انتظار دارد جواب حرف هايش را از طرف مقابل بگيرد يا حداقل تأثير صحبت هايش
را در چهره مخاطب ببيند. پس کافه جايي است که بهتر از بسياري جاها ميتوان در آن
گفتگويي جدي انجام داد.در
کافه ها معمولا موسيقي پخش ميشود. گاهي نوع موسيقي وشدت آن امکان هر گفتگويي را
سلب ميکند و گاه چند دوست نوازنده، سازهايشان را در آورده و فضاي کافه را در
اختيار ميگيرند. کساني که براي حرف زدن با دوستان به کافه ميروند از چنين کافه
هايي گريزانند. در کافه ها جز موسيقي مراسم ديگري نيز از جمله شب شعر، مراسم
رونمايي کتاب، نمايشگاه عکس و حتي نمايش برگزار ميشود. پس کافه ها معمولا محيط
هايي فرهنگي هستند. فرهنگي بودن کافه بيش از هر چيز به مکان کافه بستگي دارد.
مشتري هاي کافه هاي حدفاصل ميدان انقلاب تا چهارراه وليعصر به علت همجواري با
کتابفروشي ها، دانشگاه تهران و هنر و... و تئاتر شهر بيشتر از جنس افراد فرهنگي
هستند.
همه کافه ها در مکان هاي پر رفت و آمد واقع نشده اند. بعضي کافه ها در جاهايي دور از چشم قرار دارند و حتي تابلو هم ندارند. اين کافه ها مشتري هاي خاص خود را دارند. مشتري خاص کسي است که آدرس آن جا را داشته باشد يا به طور اتفاقي آن جا را ببيند. در زمانه اي که آدم ها بر اساس چيزهايي که مصرف ميکنند تقسيم بندي ميشوند، مشتري جايي خاص بودن بخشي از هويت شخص را ميسازد. بنابراين با وجود تشابه ظاهري کافه ها، اگر دقيق تر و از چشم مشتري ها به آن نگاه شود، انبوهي از تفاوت ها بين آن ها وجود دارد. مثلا کافه اي ممکن است نوع موسيقي يا روميزي هايش را عوض کند تا مشتري هايش را از دست بدهد.
مشتري کافه ها نيز اگر از بالا نگاه شود معمولا قشر جوان و دانشگاهي را شامل ميشود. در کنار اين قشر جوانان ديگري هستند که به قهوه خانه ميروند. در قهوه خانه ها چايي فروخته ميشود و قليان و غذاي سبک که البته اين ليست ميتواند عوض شود. در کافه ها خبري از قليان نيست اما در بعضي کافه ها امکان سيگار کشيدن هست. خرج کافه رفتن گران تر از قهوه خانه است اما اين به معناي پولدارتر بودن مشتري هاي کافه نسبت به مشتري هاي قهوه خانه نيست. مشتري هاي قهوه خانه معمولا از جوانان شاغل يا موتورسوار تشکيل شده اند. جوانان کافه رو براي کنار آمدن با قيمت هاي گران، تعارف را کنار گذاشته اند و چند دوست که به کافه ميروند موظفند که حساب خودشان را خود پرداخت کنند. کم پيش ميآيد در کافه کسي بقيه را مهمان کند. در مقابل در قهوه خانه ها تعارف بيداد ميکند. تفاوت ديگر قهوه خانه و کافه، حضور جنس مونث در دومي است. دختران مشتري هميشگي کافه ها هستند. جز اين در بسياري کافه ها خدمه کافه دختران هستند.
اولين کافه مدرن تهران کافه نادري است که در 1306 توسط مهاجري ارمني داير گرديد. در اين کافه علاوه بر قهوه و ساير نوشيدني ها، غذا نيز سرو ميشد. بسياري از غذاها و نوشيدني ها براي اولين بار در اين کافه به ايراني ها عرضه شد. اين کافه به پاتوق روشنفکران تبديل شد و نقش چشمگيري در ادبيات و فضاي روشنفکري ايران داشته است. امروزه نيز بسياري کافه ها براي جلب مشتري از نويسندگان و هنرمندان دعوت ميکنند تا ساعات خاصي را در کافه شان حضور داشته باشند. چنين حضوري هم باعث اعتبار کافه است و هم اميد ميرود باعث ساختن جرياني براي اعتلاي هنر و فرهنگ شود. از طرف ديگر بسياري از صاحبان کافه ها خود آدم هايي فرهنگي هستند يا لااقل دستي بر آتش فرهنگ دارند. هدف آن ها از تاسيس کافه هدفي دو گانه است. از يک سو در پي کسب در آمدند و از سويي اميدوارند محفلي درست کرده و از طريق آن فضايي براي گفتگو و تبادل نظرات بر پا دارند.
در سال هاي اخير بي توجه به تحريم هاي اقتصادي و کم در آمدترشدن مردم، همچنان بر تعداد کافه ها افزوده شده است. پس ميتوان به اين نتيجه رسيد که گشايش کافه شغل پر درآمدي است. البته داشتن درآمد تنها دليل ازدياد کافه ها نيست. همان طور که گفته شد بسياري از صاحبان کافه ها صرفا به دنبال مکاني براي جمع شدن و حرف زدن و تجربه فضايي آرام و جدا از محيط خانواده يا شلوغي شهر هستند. آن ها در پي نشان دادن ذوق و سليقه خود نيز هستند و براي اين منظور قوانين خاصي را بر کافه تحميل ميکنند. به شکلي که هر کافه داراي هويت خاص خود است. هويتي که مشتري ها بسته به اين که تا چه اندازه از آن خوششان بيايد، جذب آن ميشوند. جو و فضاي کافه بخشي غير قابل انکار در جذب مشتري است. اين که مشتري تا چه اندازه علايق و روحياتش را در کافه ببيند. در بالا از زواياي مختلف سعي شد درباره شخصيت کافه ها و انواع مشتري آن ها نکاتي روشن شود. اما ظاهري ترين و البته براي بسياري مهمترين مسئله، نوشيدني ها و غذاهايي است که در کافه ارائه ميشود. کافه جايي است براي تجربه غذاهاي جديدي که در جاهاي ديگر يافت نميشوند.
براي گشايش کافه بايد مجوز گرفت. بعضي ها به جاي مجوز کافه، مجوز آب ميوه گيري ميگيرند اما در عوض کافه باز ميکنند. محل کافه يا ابعاد آن بسته به هدف و سرمايه صاحب کافه است. کافه را ميتوان در پرت ترين کوچه ها، داخل پاساژها و شلوغ ترين خيابان ها تاسيس کرد. ورشکست شدن يا نشدن در اين کار نيز بسته به هدف و سرمايه صاحب کافه است. اگر صاحب کافه صرفا به دنبال جايي براي جمع شدن دوستان باشد که ورشکستگي در کار نخواهد بود اما اگر کافه اي در خياباني شلوغ همچون انقلاب در پي جذب دانشجوياني باشد که روزانه در اين خيابان در رفت و آمدند، اما رگ خواب آنها را نداند، بي شک بسيار زود ورشکست خواهد شد. اين اتفاق همچنين براي کافه هايي ميافتد که در محله هايي تاسيس ميشوند که اکثر افراد محل در پي قهوه خانه اند.
همه کافه ها در مکان هاي پر رفت و آمد واقع نشده اند. بعضي کافه ها در جاهايي دور از چشم قرار دارند و حتي تابلو هم ندارند. اين کافه ها مشتري هاي خاص خود را دارند. مشتري خاص کسي است که آدرس آن جا را داشته باشد يا به طور اتفاقي آن جا را ببيند. در زمانه اي که آدم ها بر اساس چيزهايي که مصرف ميکنند تقسيم بندي ميشوند، مشتري جايي خاص بودن بخشي از هويت شخص را ميسازد. بنابراين با وجود تشابه ظاهري کافه ها، اگر دقيق تر و از چشم مشتري ها به آن نگاه شود، انبوهي از تفاوت ها بين آن ها وجود دارد. مثلا کافه اي ممکن است نوع موسيقي يا روميزي هايش را عوض کند تا مشتري هايش را از دست بدهد.
مشتري کافه ها نيز اگر از بالا نگاه شود معمولا قشر جوان و دانشگاهي را شامل ميشود. در کنار اين قشر جوانان ديگري هستند که به قهوه خانه ميروند. در قهوه خانه ها چايي فروخته ميشود و قليان و غذاي سبک که البته اين ليست ميتواند عوض شود. در کافه ها خبري از قليان نيست اما در بعضي کافه ها امکان سيگار کشيدن هست. خرج کافه رفتن گران تر از قهوه خانه است اما اين به معناي پولدارتر بودن مشتري هاي کافه نسبت به مشتري هاي قهوه خانه نيست. مشتري هاي قهوه خانه معمولا از جوانان شاغل يا موتورسوار تشکيل شده اند. جوانان کافه رو براي کنار آمدن با قيمت هاي گران، تعارف را کنار گذاشته اند و چند دوست که به کافه ميروند موظفند که حساب خودشان را خود پرداخت کنند. کم پيش ميآيد در کافه کسي بقيه را مهمان کند. در مقابل در قهوه خانه ها تعارف بيداد ميکند. تفاوت ديگر قهوه خانه و کافه، حضور جنس مونث در دومي است. دختران مشتري هميشگي کافه ها هستند. جز اين در بسياري کافه ها خدمه کافه دختران هستند.
اولين کافه مدرن تهران کافه نادري است که در 1306 توسط مهاجري ارمني داير گرديد. در اين کافه علاوه بر قهوه و ساير نوشيدني ها، غذا نيز سرو ميشد. بسياري از غذاها و نوشيدني ها براي اولين بار در اين کافه به ايراني ها عرضه شد. اين کافه به پاتوق روشنفکران تبديل شد و نقش چشمگيري در ادبيات و فضاي روشنفکري ايران داشته است. امروزه نيز بسياري کافه ها براي جلب مشتري از نويسندگان و هنرمندان دعوت ميکنند تا ساعات خاصي را در کافه شان حضور داشته باشند. چنين حضوري هم باعث اعتبار کافه است و هم اميد ميرود باعث ساختن جرياني براي اعتلاي هنر و فرهنگ شود. از طرف ديگر بسياري از صاحبان کافه ها خود آدم هايي فرهنگي هستند يا لااقل دستي بر آتش فرهنگ دارند. هدف آن ها از تاسيس کافه هدفي دو گانه است. از يک سو در پي کسب در آمدند و از سويي اميدوارند محفلي درست کرده و از طريق آن فضايي براي گفتگو و تبادل نظرات بر پا دارند.
در سال هاي اخير بي توجه به تحريم هاي اقتصادي و کم در آمدترشدن مردم، همچنان بر تعداد کافه ها افزوده شده است. پس ميتوان به اين نتيجه رسيد که گشايش کافه شغل پر درآمدي است. البته داشتن درآمد تنها دليل ازدياد کافه ها نيست. همان طور که گفته شد بسياري از صاحبان کافه ها صرفا به دنبال مکاني براي جمع شدن و حرف زدن و تجربه فضايي آرام و جدا از محيط خانواده يا شلوغي شهر هستند. آن ها در پي نشان دادن ذوق و سليقه خود نيز هستند و براي اين منظور قوانين خاصي را بر کافه تحميل ميکنند. به شکلي که هر کافه داراي هويت خاص خود است. هويتي که مشتري ها بسته به اين که تا چه اندازه از آن خوششان بيايد، جذب آن ميشوند. جو و فضاي کافه بخشي غير قابل انکار در جذب مشتري است. اين که مشتري تا چه اندازه علايق و روحياتش را در کافه ببيند. در بالا از زواياي مختلف سعي شد درباره شخصيت کافه ها و انواع مشتري آن ها نکاتي روشن شود. اما ظاهري ترين و البته براي بسياري مهمترين مسئله، نوشيدني ها و غذاهايي است که در کافه ارائه ميشود. کافه جايي است براي تجربه غذاهاي جديدي که در جاهاي ديگر يافت نميشوند.
براي گشايش کافه بايد مجوز گرفت. بعضي ها به جاي مجوز کافه، مجوز آب ميوه گيري ميگيرند اما در عوض کافه باز ميکنند. محل کافه يا ابعاد آن بسته به هدف و سرمايه صاحب کافه است. کافه را ميتوان در پرت ترين کوچه ها، داخل پاساژها و شلوغ ترين خيابان ها تاسيس کرد. ورشکست شدن يا نشدن در اين کار نيز بسته به هدف و سرمايه صاحب کافه است. اگر صاحب کافه صرفا به دنبال جايي براي جمع شدن دوستان باشد که ورشکستگي در کار نخواهد بود اما اگر کافه اي در خياباني شلوغ همچون انقلاب در پي جذب دانشجوياني باشد که روزانه در اين خيابان در رفت و آمدند، اما رگ خواب آنها را نداند، بي شک بسيار زود ورشکست خواهد شد. اين اتفاق همچنين براي کافه هايي ميافتد که در محله هايي تاسيس ميشوند که اکثر افراد محل در پي قهوه خانه اند.