ندگی مینیمالیستی چیست و چرا زندگی مینیمالیستی؟
فرارو- جاشوا فیلدز میلبورن قادر
است بیشترِ مایملکش را در یک کیف دستی جا دهد. او در یک آپارتمان سادۀ یک اتاق
خوابه زندگی میکند و برآورد میکند که 90 درصد آنچه را که داشته یا فروخته یا به
دیگران بخشیده است.به گزارش فرارو به نقل از perthnow؛ شرایط
حال حاضر او، تضاد عمیقی با وضعیت پنج سال قبلش دارد. جاشوا که در آن زمان هشتاد
ساعت در هفته کار میکرد تا حقوق شش رقمی داشته باشد و بتواند بیشتر و بیشتر خرج
کند؛ امروز بدل به الگویی برای نسلی بدل شد که از آسیبهای خرید کردن خسته شده است.
میلبورن یک "مینیمالیست" است.
جاشوا میلبورن (راست) و رایان نیکودموس
(چپ)
او در توضیح میگوید: "شروع کردم
به خلاص شدن از شر خیلی چیزها و حس کردم که باری از شانهام برداشته شد. حس سبکی،
شادی و آزادی بیشتری پیدا کردم. صادقانه بگویم، من معنای زیاده از حدی برای داشتههای
مادیم قائل شده بودم، بیتوجه به اینکه این کار هیچ هدف و لذتی در زندگی برایم به
ارمغان نمیآورد."معضل جهان اولی، اوج مصرفگرایی، ولخرجی. همۀ اینها به یک
مشکل اشاره دارند. ما اینقدر وسیله داریم که در حال "خفه شدن" هستیم.میلبورن،
نویسنده و وبلاگ نویسی که از میانۀ غرب آمریکا میآید، و دوستش، رایان نیکودموس با
استفاده از وبلاگ محبوبشان به جنگ این مشکل رفتهاند. این دو، وبلاگشان را پس از
فائق شدن بر مصرفگرایی افراطیای که در دهۀ سوم زندگیشان بر آنها چیره شده بود،
به راه انداختند.
آنها میلیونها نفر را در مسیرشان به سوی
زندگیای بامعناتر و گذر از افراط با خود همراه کردهاند. وبلاگ مینیمالیستها دو
میلیون مخاطب از سرتاسر جهان دارد و نشریاتی همچون والاستریت ژورنال و نیویورک
تایمز راجع به آن یادداشت نوشتهاند.
میلبورن میگوید که تصور یک زیستِ خلوت
شده برخی را گیج میکند.
او میگوید: "مردم اغلب میپرسند
که مینیمالیسم چیست؟ و من معمولاً جواب این سوال را با یک سوال میدهم. میپرسم
"چطور میشود که چیزهای کمتری داشته باشید و بهتر زندگی کنید؟""
به عقیدۀ او تصویری که واژۀ مینیمالیسم
در ذهن بسیاری برمیانگیزد، دیوارهای سفید و اتاقهای بدون مبلمان است، اما در
واقع مینیمالیسم ربطی به شبیه راهبهها زندگی کردن ندارد.
میلبورن میگوید: "به عنوان یک
مینیمالیست، هر چیزی که در زندگی من وجود داشته باشد یا باید استفادهای ضروری
داشته باشد یا اینکه برایم لذت به همراه آورد. مینیمالیسم به این معنی نیست که
باید همۀ وسایلتان را دور بریزید. همه چیزش را دور ریختن و مثل بدبختها زندگی
کردن هنر نیست. میمنیمالیستم یعنی آنچه را که در زندگیتان اضافیست از جلوی پایتان
کنار بگذارید تا بتوانید روی چیزهایی که اهمیت حقیقی دارند تمرکز کنید. و هر کسی
هم برای رسیدن به این هدف، باید مسیر خاص خودش را پیدا کند."
میلبورن در 27 سالگی مدیریت عملیات
صدوپنجاه فروشگاه زنجیرهای را بر عهده داشت. رقم حقوقش شش رقمی بود و کمدی پر از
کتوشلوارهای گرانقیمت در خانه داشت. اما در سال 2009، مادرش از دنیا رفت و
ازدواجش به جدایی کشید. این اتفاقات این پرسش را در برابر او قرار داد که آیا واقعاً
شاد است؟
میلبورن میگوید: "برای مدتها
واقعاً پول خیلی خوبی درمیآورد. اما باز هم مشکل مالی داشتم. حتی با این که سعی
میکردم به شکل بهینه خرج کنم باز هم مقدار زیادی بدهی داشتم. با مینیمالیسم
توانستم این موضوع را کنترل کند."
این جهانبینی جدید اثری بزرگ روی زندگی
او داشت. او با در پیش گرفتن زندگیای سادهتر وزن خود را 36 کیلو کاهش دهد و وقت
لازم برای پیگیری علاقهاش به نوشتن پیدا کند.
او میگوید: "من دیگر آن احساس
سنگینِ زیرِ بارِ وسایل و چیزها بودن را ندارم؛ دیگر لازم نیست از حواسم به
چیزهایی که تنها نقش اضافات را دارند باشد. ساعتها طول میکشید خانۀ بزرگم را که
اتاقهای خوابش از تعداد آدمهای ساکنش بیشتر بود را تمیز کنم، ولی الان تنها در 45
دقیقه کل آپارتمانم را برق میاندازم."
"روابطم به شکلی حیرتآور بهبود
یافته است. جملهای در کتابم هست که خودم علاقۀ زیادی به آن دارم: "شما نمیتوانید
دوروبریهایتان را تغییر دهید، اما میتوانید دوروبریهایتان را تغییر دهید."
منظورم این بود که نیاز داشتم که افرادی که حامیِ من باشند را در کنارم داشته باشم
و زمانی که این کار را کردم توانستم که انواع و اقسام تغییرات را در زندگیم پدید
بیاورم و اطرافیانم هم از من حمایت میکردند."
میلبورن و نیکودموس در سال 2010 تمام
وقت روی وبلاگ خود متمرکز شدند تا از جامعهای مصرفزده بپرسند: "از کجا
معلوم داشتن چیزهای کمتر، روش بهتری برای زندگی نباشد؟"
واکنش به این سوال گسترده بود. از این
دو دعوت شد تا در چندین کنفرانس، از جمله در TEDx و
دانشکدۀ تجارت هاروارد، سخنرانی کنند. آنها مرتباً از هوادارانی که میخواهند
تجربۀ خود را از مینیمالیسم بازگو کنند بازخورد دریافت میکنند. میلبورن از یک مرد
کانادایی نقل قول میکند که: "من به خاطر شماها تختمان را دور انداختم.
ازدواجم در حال فروپاشی بود و همیشه دربارۀ پول جروبحث داشتیم و تنها دلیلی که من
و زنم هنوز همدیگر را تحمل میکردیم وجود دو فرزند نوجوانمان در خانه بود. تا
اینکه همسرم وبسایت شما را پیدا کرد و شروع به خلاص شدن از شر وسایل اضافی کرد. من
هم شروع به همین کار کردم و دیدم که چقدر از تمرکزم صرف انباشت چیزها شده بوده
است. خلاص شدن از شر چیزها باعث شد من و همسرم دوباره به هم نزدیک شویم. فهمیدیم
که در واقع هنوز هم عاشق هم هستیم، من میخواهم از تو به خاطر نجات زندگی زناشوییم
تشکر کنم."
میلبورن و نیکودموس بیشترِ سال جاری را
در سفر بودهاند تا در 82 شهر در سرتاسر آمریکا و کانادا سخنرانی کنند. این دو ماه
آینده به استرالیا خواهند رفت.
در این موضوع که مینیمالیسم بسیاری را
به فکر واداشته اشت تردیدی وجود ندارد.
میلبورن میگوید: "افراد بسیار
متنوعی به سخنرانیهای ما میآیند. سخنرانیهایی که داشتیم که در آن مدیران شرکتهای
بزرگ در کنار فعالان جنبش والاستریت زیر یک سقف به سخنرانی ما گوش میدادهاند.
همۀ آن یک پرسش بنیادی دارند: "چطور میتوانم زندگی پرمعناتری داشته باشم؟""
مینیمالیسم تنها یکی از گفتمانهایی است
که در واکنش به تعریف جامعۀ غربی از موفقیت شکل گرفته است. صنعت سلامت به اوج خود
رسیده و تاکید بر غذاهای مغذی، مدیتیشن، و دوست داشتن خود و سرزنشِ محدود کردن
کالری و عشق بی اندازه به لاغری افزایش یافته است. حتی صنعت مد هم در حال تغییر
است و دیگر زرق و برق اساس مد را تشکیل نمیدهد.
میلبورن خودش اولین کسی است که میپذیرد
ایدهاش چیز تازهای نیست.
او میگوید: "من قصد ندارم بگویم
که ما روش تازهای برای زندگی ابداع کردهایم. مردم فکر میکنند ما بودایی یا
مسیحی معتقد هستیم یا اینکه میگویند هنری دیوید توریو یا حضرت محمد (ص) اولین
مینیمالیستها بودهاند. اما چیزی که به نظر من تازگی دارد این است که این یک
واکنش جدید است. من سعی نمیکنیم کسی را به خرقۀ مینیمالیسم در بیاوریم. اساساً
کاری که ما کردهایم این است که دستورالعملی پیدا کردهایم که برای من و رایان
جواب داده است و به امید اینکه مردم با نگاهی به آن بتوانند به دستورالعملی برای
زندگی خود برسند، آنرا با همگان به اشتراک میگذاریم."
میلبورن به کسانی که میخواهند به تصوری
از زندگی مینیمالیستی برسند بازی "سی روز زندگی مینیمالیستی" را توصیه
میکند. در این بازی فرد در روز اول باید یکی از وسایل منزلش را به دیگران ببخشد
یا دور بیاندازد، روز دوم دوتا، روز سوم سه تا و همینطور تا روز سیام.
او میگوید: "مهم این است که به
حرکت درآیید. در پایان ماه از شر بیش از پانصد وسیله خلاص شدهاید."
نیکودموس، شریک کاری میلبورن، در اولین
حرکتش برای خلوت کردن زندگیش بسیار افراطیتر عمل کرده است. او یک "جشن بستهبندی"
به راه انداخت.
میلبورن تعریف میکند: "رایان همۀ
وسایلش را بستهبندی کرد، انگار که بخواهد اسباب کشی کند. در سه هفتۀ بعد از آن
او تنها کارتن هر چه را که به آن نیاز پیدا میکرد باز میکرد و اینطور متوجه شد
که چه چیزهایی در زندگیش ارزش ایجاد میکنند. حیرتآور بود. بعد از سه هفته هشتاد
درصد وسایلش در کارتنها مانده بودند."
مینیمالیستها قرار است سال آینده یک
فیلم مستند عرضه کنند.
میلبورن در این زمینه میگوید: "ما
با خانوادهها، موزیسینها، طراحها و معماران مینیمالیست مصاحبه کردهایم. به
نظرم وقتی مردم کلمۀ مینیمالیسم را میشنوند میترسند. این کلمه به نظر رادیکال و
افراطی میرسد. ما سعی کردهایم در فیلممان نشان دهیم که مینیمالیسم برای افراد
مختلف چه شکلی دارد. هیچ یک از افراد حاضر در فیلم دستورالعمل یکسانی برای
مینیمالیسم ندارند، اما همه به نتایج مشابهی دست یافتهاند که عبارت است از: زندگیای
هدفمندتر و همۀ آنها در حال حاضر از قبل شادتر هستند."
حالا زندگی برای میلبورن سادهتر شده
است. او علاقهاش به نویسندگی را پی گرفته است و با تدریس در یک کلاس نویسندگی خرج
زندگیش را تامین میکند. او میگوید یک سبک زندگیش را به نحوی ترتیب داده که نیازی
به درآمد به میزان گذشته ندارد.
او میگوید: "من همۀ راحتیهای
زندگی مصرفگرایانه را دارم، با این تفاوت که در حال حاضر پولم را هدفمند خرج میکند."
سلوک میلبورن در مینیمالیسم همچنان
ادامه دارد. او میگوید در هشت ماه گذشته که تنها با یک چمدان در حال سفر بوده است
او را به این نتیجه رسانده که نیازهایش حتی از آنچه که پیشتر فکر میکرد کمتر است.
پس از سفر، وقتی که خانه رسید، هر آنچه
را که احساس میکرد نیاز ندارد به خیریه بخشید.
او میگوید: "مدام از خودم میپرسم
که آیا فلان چیز ارزشی به زندگی من میافزاید؟"