چرا
دختران از منزل فرار میكنند؟ 11اسفند-93
مگر پس از
سپری شدن 36 سال سیاست زن ستیزانه وتبعیض
آمیز شعار روسری یاتو سری ومبارزه با بی حجابی ومحروم کردن زنان از حق وحقوق برابر
با مردان که هرروز این سیاست تبعیض آمیز
جنسیتی در همه سطوح اجتماعی بیشتر تشدید واعمال می شود که ازخانواده شروع وتا
رأس حکومت را در بر می گیرد. بنابراین در چنین فضای فرهنگ ارتجاعی زن ستیزانه ی
همه جانبه که اعمال می شود چران باید دختران از خانه فراری یا روی به زندگی مجردی
نیاورند؟
به اعتقاد بسیارى از صاحب نظران، با
توجه به وضع فرهنگى و اجتماعى ایران، پدیده دختران فرارى، نوعى انحراف اجتماعى
است. یک پدیده اجتماعى زمانى بهعنوان یک انحراف اجتماعى تلقى مىشود که با
انتظارات و توقعات جامعه یا حداقل با یکى از گروههاى اجتماعى درون جامعه سازگار و
منطبق نباشد و حتى با آن در تعارض باشد.
دختران فرارى کسانى هستند که به دلایل مختلف و در اثر فشارهاى ناشى از شرایط سخت زندگى، غالبا بهرغم میل باطنى اقدام به ترک خانه و کاشانه خود کرده و از کانون خانواده جدا مىشوند و عموما در شهرى دیگر بدون داشتن مأمنى مناسب و خانهاى دایمى ساکن مىشوند.
این گروه دختران عموما به دلایلى نظیر فقر، خشونت، محدودیتهاى غیرمنطقى، آزار دیدگى، رها شدن از سوى اطرافیان بهخصوص خانواده و... روى به خیابانها مىآورند و اکثریت آنها به تدریج به دليل امرارمعاش و همچنين نداشتن سرپناه به كارهايي خلاف هنجارهاي اجتماعي روي ميآورند.
روزانه پدر و مادرهاى زیادى به دستگاه قضایى و نیروى انتظامى مراجعه مىکنند و با طرح شکایتى
مبنىبر اینکه دخترشان ربوده شده است، از مأموران مىخواهند دختر ناپدید شدهشان را پیدا کنند. بیشتر این والدین، ادعا دارند، دخترانشان دچار حادثه شدهاند یا افراد بزهکارى آنها را ربودهاند.
اما بررسىهاى پلیسى نشان مىدهد که اکثر این گونه دختران که در آغاز تشکیل پرونده «دختران فقدانى» نام مىگیرند، به میل خود از خانه فرار کردهاند. این دختران که دور از چشم پدران و مادران به طرق مختلف به زندگى غمبارى تن مىدهند حتى در صورت پشیمانى به خاطر خراب کردن پلهاى پشتسر، روى برگشتن به خانه را ندارند.
مرتن يكي از جامعهشناساني است كه در ارتباط با رفتار انحرافي نظرياتي ارایه داده است. وي هرگونه تبیین فردگرایانه و روانشناختى را در مورد مسأله انحراف مردود مىشمارد و آن را متاثر از ساخت جامعه مىداند و شرایط ساختى را عامل اصلى انحرافات به شمار مىآورد.
وى یکى از عناصر اصلى ساخت جامعه را فراهم کردن شیوههاى استاندارد شده کنش، یعنى همان ابزارها و هنجارها براى نیل به اهداف مىداند و عنصر اصلى دیگر را اهداف و ارزشهاى مورد قبول و پذیرفته شده جامعه مىداند.
او در صورتى یک نظام اجتماعى را «متعادل» مىداند که بین این دو عنصر اصلى، تناسبى وجود داشته باشد، یعنى افراد جامعه بتوانند از طریق ابزارها و وسایل و راههاى مشروع جامعه، به اهداف پذیرفته شده آن جامعه دست یابند که این شیوه را «همنوایى» گویند.
اما در صورتى که چنین تناسبى بین اهداف و وسایل دستیابى به آن وجود نداشته باشد و عدهاى از افراد جامعه نتوانند از طریق آن ابزارهاى مورد قبول جامعه، به هدفهاى پذیرفته شده جامعه برسند، احساس عدم رضایت مىکنند و از اینرو، تلاش میکنند تا راههاى نامشروع و غیرقابل قبول جامعه - یعنى همان شیوههاى انحرافى مانند فرار از خانه و پناه بردن به آسيبهاي متعدد اجتماعي - را دنبال کنند.
نتایج یک تحقیق که در سال ٩٢ منتشر شده به بررسي وضعيت خانوادگي دختران فراري با تاکيد بر سوءاستفاده از آنان پرداخته است. نتايج به دست آمده نشان ميدهد؛ عدمتوجه و بياحترامي، آزار و اذيت و انواع سوءاستفاده از آنان، محدوديت و محروميت شديد، سردي روابط و کممحبتي، تبعيض قایل شدن و آشفتگي خانواده از عوامل فرار دختران از خانهها بوده است.
صغري ابراهيمي قوام و متين خطيبزاده در مقالهای که در فصلنامه مطالعات پلیس زن در سال ٩٢ منتشر شده به بررسی موضوع «وضعيت خانوادگي دختران فراري با تاکيد بر سوءاستفاده از آنان» پرداختهاند. نمونه مورد مطالعه از ٣٣ نفر از دختران فراري ٢٠ - ١٥ سال تشکيل شده است.
اما یافتههای این محققان حاکی از آن است كه در صورت ايجاد تنش، دگرگوني و سردي روابط بين اعضای خانواده و ارضاء نشدن نيازهاي نوجوانان، ممکن است آنها به رفتارهاي نابهنجار از آن جمله فرار دست زنند. فرار نوجوانان يکي از مهم ترين آسيبهاي اجتماعي تلقي ميشود ضمن آنكه انواع سوءاستفادههاي جنسي، جسمي و هيجاني در بين دختران فراري مشاهده ميشود.
سوءاستفاده جنسي رويدادي خانمان برانداز است و همچون ضرب وشتم وكتككارى ميتواند عامل موثرى در فرار دختران نوجوان از منزل قلمداد شود. اين اتفاق مخربترين رويداد زندگي فرد است و تأثير خود را براي هميشه به شكلهاي مختلف نشان ميدهد. همچنين آنها غالبا سابقه محروميت عاطفى، اختلالهاى شخصيت، سوءمصرف الكل و بيكارى داشتهاند. عزت نفس پايين و خشم، آنها را به افراد متجاوز، حتى به اعضاى خانواده خود، تبديل كرده است.
عوامل موثر بر فرار دختران از منزل
اعتیاد به مواد مخدر: مصرف مواد مخدر ازجمله عوامل عمده در فروپاشى کانون خانواده به شمار مىآید. بسیارى از زندگىهایى که به طلاق و متارکه انجامیده یا قتلهایى که در اثر کنشها و واکنشهاى غــیرارادى و رفـــتـارهــاى خشونتآمیزى که بر اثر جنونهاى آنى صورت مىگیرد، بر اثر استعمال مواد مخدر است.
بهدلایل زیر، اعتیاد یکى از دلایل فرار فرزندان بهویژه دختران تلقى مىشود:
١- تأثیر بسیار زیاد و منفى مسأله اعتیاد بر میزان مسئولیتپذیرى پدران و مادران؛
٢- توجه بیش از حد پدر یا مادر به مسائل پیرامونى یا حاشیهاى به دلیل اعتیاد به مواد مخدر؛
٣- اضمحلال اخلاقى و فساد روحى پدر و مادر بهدلیل وابستگى روانى حاصل از اعتیاد؛
٤- تضعیف بنیانهاى ارزشى خانواده بهدلیل بىتوجهى بیش از حد پدران و مادران؛
٥- سست شدن پایههاى اقتصاد خانواده و تشویق فرزندان به انجام کارهاى خلاف و غیرمتعارف توسط پدران و مادران معتاد؛
٦- الگوگیرى و الگوپذیرى فرزندان از پدر و مادر معتاد خویش و...
خشونت خانوادگى: از دیگر مولفههاى بروز پدیده دختران فرارى، قرار گرفتن در معرض خشونتهاى روحى، جسمى و جنسى است. شمار قابل توجهى از دختران به علت بدرفتارى، بىتوجهى، کمتوجهى و درنهایت ضرب و جرح از سوى والدین و سایر اعضاى خانواده نظیر: نامادرى، ناپدرى، برادر بزرگتر و حتى در برخى موارد از سوى اقوام و آشنایان از خانه گریزان شده و اقدام به فرار مىکنند.
فقر و مشکلات معیشتى: در میان علل و عوامل بروز پدیده دختران فرارى و زنان خیابانى، عامل فقر و مشکلات معیشتى و اقتصادى از جایگاه ویژهاى برخوردار است. عدم بضاعت مالى مکفى خانوادهها و ناتوانى در پاسخگویى به نیازهاى طبیعى و ضرورى مانند: فراهم ساختن امکان ادامه تحصیل، تأمین پوشاک مناسب و... زمینهساز بروز دلزدگى، سرخوردگى، ناراحتىهاى روحى، دلمشغولى، افسردگى و انزواطلبى را در این دختران فراهم مىسازد.
این امر موجب مىشود تا این دختران براى التیام ناراحتىهاى ناشى از مشکلات خود، مستقیم یا غیرمستقیم، به اقداماتى دست بزنند و خود درصدد حل این مشکل برآیند و در نتیجه، بسیارى از این افراد براى رهایى از بند گرفتارىها اقدام به فرار از خانه مىکنند.
آشفتگى کانون خانواده: از دیگر مولفههاى بسیار حایز اهمیت در فرار دختران از منزل، گسسته شدن پیوندهاى عاطفى و روحى میان اعضاى خانواده است. هر چند در بسیارى از خانوادهها پدر و مادر داراى حضور فیزیکى هستند اما متاسفانه حضور وجودى و معنوى آنان براى فرزندان محسوس نیست. در چنین وضعیتى پدر و مادر بسان دو جسم بىروح در پیکره خانواده مشاهده مىشوند، در حالى که، عملا در کانون ارتباطات خانوادگى حضور فعال ندارند.
در این خانوادهها فرزندان به حال خود رها شدهاند، ارتباط آنان با افراد مختلف تحت هیچگونه نظارت خاصى نیست. هیچ ضابطه و قانون خاصى در خانوده حاکم نیست. روشن است که چنین وضعیتى زمینه را براى خلأ عاطفى فرزندان بهویژه دختران فراهم کرده و موجب فرار از خانه و پناه آوردن به دامان خروشان اجتماع مىشود.
در برخى از خانوادهها پدر، مادر یا هر دو بنا به دلایلى همچون طلاق و جدایى، مرگ والدین و... نه حضور فیزیکى دارند و نه حضور معنوى. یکى از دلایل فرار دختران در مسأله طلاق و جدایى پدر و مادر ناشى از ناسازگارى دختران با افراد جایگزین بهویژه ناپدرى و نامادرى است. در این شرایط بهدلیل برخوردهاى خشن و غیرعاطفى، به تدریج دختران بىپناه امید خود را از دست داده، با فرار از خانه درصدد حل مشکل برمىآیند.
فقر فرهنگى: یکى دیگر از عواملى که موجب فرار دختران از خانه مىشود، فقر فرهنگى و محدودیتها و تبعیضهاى ناشى از فقر فرهنگى است. از عوامل مهم ایجاد انگیزه فرار دختران از خانه، سطح و طبقهاجتماعى و فرهنگى خانواده است. چنان که، سطح تحصیلات (بىسوادى یا کمسوادى) اعضاى خانواده، سطح پایین و نازل اجتماعى خانواده، ناآگاهى اعضاى خانواده بهویژه والدین از مسائل تربیتى، اخلاقى و آموزههاى مذهبى، عدم همنوایى خانواده با هنجارهاى رسمى و حتى غیررسمى جامعه، هنجارشکنى اعضاى خانواده و اشتهار به این مسأله و مسائل دیگرى از این دست مولفههایى هستند که در قالب فقر فرهنگى خانواده در فشارهاى روانى و روحى بر دختران نوجوان و جوانى که در این شرایط قرار دارند، تاثیرگذار است و انگیزه گریز از کانون خانواده را ایجاد و افزایش مىدهند.
فریب دختران از راههاى مختلف: انسانهاى دنیاى امروز در چهارراه سرگردانى و تضاد ارزشها گرفتار آمدهاند و نمىدانند به کدامین سو حرکت کنند. از یکسو، جامعه بستر نوینى از ارزشهاى اجتماعى مدرن را مقابل دیدگان افراد قرار مىدهد و از سوى دیگر، فرد را با بنبستهاى بسیارى در دستیابى به اهداف جدید مواجه مىکند. جوان امروز در این شرایط با مشکل بحران هویت، کاهش پایبندى به ارزشهاى دینى و اجتماعى و شکاف نسلى بین خود و والدینش مواجه است و اين شكاف ميتواند عاملي بر ترك كردن خانه توسط دختران باشد.
بهطور كلي هرچه روابط خانوادگى صميميتر و عميقتر باشد و همچنين احترام متقابل بين اعضاى خانواده حكمفرما باشد و در كل خانواده منسجمتر باشد، كمتر شاهد پديده فرار دختران از منزل خواهيم بود. اگرچه پديده خانهگريزى دختران در نگاه اول پديده فردى به نظر ميرسد، اما با توجه به پيامدهاى سوء آن در جامعه، تبديل به يكى از آسيبهاى اجتماعى جدى در سالهاى اخير شده است. طى سالهاى اخير براى پيشگيرى اوليه و ثانويه از اين آسيب اجتماعى، مراكز مداخله در بحرانهاى اجتماعى زير نظر سازمان بهزيستى در شهرهاى بزرگ ايجاد شده است، كه به امر ساماندهى دختران فرارى مىپردازند اما تاكنون در رابطه با عملكرد اين مراكز، پژوهشي علمي صورت نگرفته است. بنابراين مسئولان امر بايد پديده خانهگريزى دختران را يك آسيب جدى قلمداد كرده و در جهت كاهش آن اقدامات اساسى انجام دهند
دختران فرارى کسانى هستند که به دلایل مختلف و در اثر فشارهاى ناشى از شرایط سخت زندگى، غالبا بهرغم میل باطنى اقدام به ترک خانه و کاشانه خود کرده و از کانون خانواده جدا مىشوند و عموما در شهرى دیگر بدون داشتن مأمنى مناسب و خانهاى دایمى ساکن مىشوند.
این گروه دختران عموما به دلایلى نظیر فقر، خشونت، محدودیتهاى غیرمنطقى، آزار دیدگى، رها شدن از سوى اطرافیان بهخصوص خانواده و... روى به خیابانها مىآورند و اکثریت آنها به تدریج به دليل امرارمعاش و همچنين نداشتن سرپناه به كارهايي خلاف هنجارهاي اجتماعي روي ميآورند.
روزانه پدر و مادرهاى زیادى به دستگاه قضایى و نیروى انتظامى مراجعه مىکنند و با طرح شکایتى
مبنىبر اینکه دخترشان ربوده شده است، از مأموران مىخواهند دختر ناپدید شدهشان را پیدا کنند. بیشتر این والدین، ادعا دارند، دخترانشان دچار حادثه شدهاند یا افراد بزهکارى آنها را ربودهاند.
اما بررسىهاى پلیسى نشان مىدهد که اکثر این گونه دختران که در آغاز تشکیل پرونده «دختران فقدانى» نام مىگیرند، به میل خود از خانه فرار کردهاند. این دختران که دور از چشم پدران و مادران به طرق مختلف به زندگى غمبارى تن مىدهند حتى در صورت پشیمانى به خاطر خراب کردن پلهاى پشتسر، روى برگشتن به خانه را ندارند.
مرتن يكي از جامعهشناساني است كه در ارتباط با رفتار انحرافي نظرياتي ارایه داده است. وي هرگونه تبیین فردگرایانه و روانشناختى را در مورد مسأله انحراف مردود مىشمارد و آن را متاثر از ساخت جامعه مىداند و شرایط ساختى را عامل اصلى انحرافات به شمار مىآورد.
وى یکى از عناصر اصلى ساخت جامعه را فراهم کردن شیوههاى استاندارد شده کنش، یعنى همان ابزارها و هنجارها براى نیل به اهداف مىداند و عنصر اصلى دیگر را اهداف و ارزشهاى مورد قبول و پذیرفته شده جامعه مىداند.
او در صورتى یک نظام اجتماعى را «متعادل» مىداند که بین این دو عنصر اصلى، تناسبى وجود داشته باشد، یعنى افراد جامعه بتوانند از طریق ابزارها و وسایل و راههاى مشروع جامعه، به اهداف پذیرفته شده آن جامعه دست یابند که این شیوه را «همنوایى» گویند.
اما در صورتى که چنین تناسبى بین اهداف و وسایل دستیابى به آن وجود نداشته باشد و عدهاى از افراد جامعه نتوانند از طریق آن ابزارهاى مورد قبول جامعه، به هدفهاى پذیرفته شده جامعه برسند، احساس عدم رضایت مىکنند و از اینرو، تلاش میکنند تا راههاى نامشروع و غیرقابل قبول جامعه - یعنى همان شیوههاى انحرافى مانند فرار از خانه و پناه بردن به آسيبهاي متعدد اجتماعي - را دنبال کنند.
نتایج یک تحقیق که در سال ٩٢ منتشر شده به بررسي وضعيت خانوادگي دختران فراري با تاکيد بر سوءاستفاده از آنان پرداخته است. نتايج به دست آمده نشان ميدهد؛ عدمتوجه و بياحترامي، آزار و اذيت و انواع سوءاستفاده از آنان، محدوديت و محروميت شديد، سردي روابط و کممحبتي، تبعيض قایل شدن و آشفتگي خانواده از عوامل فرار دختران از خانهها بوده است.
صغري ابراهيمي قوام و متين خطيبزاده در مقالهای که در فصلنامه مطالعات پلیس زن در سال ٩٢ منتشر شده به بررسی موضوع «وضعيت خانوادگي دختران فراري با تاکيد بر سوءاستفاده از آنان» پرداختهاند. نمونه مورد مطالعه از ٣٣ نفر از دختران فراري ٢٠ - ١٥ سال تشکيل شده است.
اما یافتههای این محققان حاکی از آن است كه در صورت ايجاد تنش، دگرگوني و سردي روابط بين اعضای خانواده و ارضاء نشدن نيازهاي نوجوانان، ممکن است آنها به رفتارهاي نابهنجار از آن جمله فرار دست زنند. فرار نوجوانان يکي از مهم ترين آسيبهاي اجتماعي تلقي ميشود ضمن آنكه انواع سوءاستفادههاي جنسي، جسمي و هيجاني در بين دختران فراري مشاهده ميشود.
سوءاستفاده جنسي رويدادي خانمان برانداز است و همچون ضرب وشتم وكتككارى ميتواند عامل موثرى در فرار دختران نوجوان از منزل قلمداد شود. اين اتفاق مخربترين رويداد زندگي فرد است و تأثير خود را براي هميشه به شكلهاي مختلف نشان ميدهد. همچنين آنها غالبا سابقه محروميت عاطفى، اختلالهاى شخصيت، سوءمصرف الكل و بيكارى داشتهاند. عزت نفس پايين و خشم، آنها را به افراد متجاوز، حتى به اعضاى خانواده خود، تبديل كرده است.
عوامل موثر بر فرار دختران از منزل
اعتیاد به مواد مخدر: مصرف مواد مخدر ازجمله عوامل عمده در فروپاشى کانون خانواده به شمار مىآید. بسیارى از زندگىهایى که به طلاق و متارکه انجامیده یا قتلهایى که در اثر کنشها و واکنشهاى غــیرارادى و رفـــتـارهــاى خشونتآمیزى که بر اثر جنونهاى آنى صورت مىگیرد، بر اثر استعمال مواد مخدر است.
بهدلایل زیر، اعتیاد یکى از دلایل فرار فرزندان بهویژه دختران تلقى مىشود:
١- تأثیر بسیار زیاد و منفى مسأله اعتیاد بر میزان مسئولیتپذیرى پدران و مادران؛
٢- توجه بیش از حد پدر یا مادر به مسائل پیرامونى یا حاشیهاى به دلیل اعتیاد به مواد مخدر؛
٣- اضمحلال اخلاقى و فساد روحى پدر و مادر بهدلیل وابستگى روانى حاصل از اعتیاد؛
٤- تضعیف بنیانهاى ارزشى خانواده بهدلیل بىتوجهى بیش از حد پدران و مادران؛
٥- سست شدن پایههاى اقتصاد خانواده و تشویق فرزندان به انجام کارهاى خلاف و غیرمتعارف توسط پدران و مادران معتاد؛
٦- الگوگیرى و الگوپذیرى فرزندان از پدر و مادر معتاد خویش و...
خشونت خانوادگى: از دیگر مولفههاى بروز پدیده دختران فرارى، قرار گرفتن در معرض خشونتهاى روحى، جسمى و جنسى است. شمار قابل توجهى از دختران به علت بدرفتارى، بىتوجهى، کمتوجهى و درنهایت ضرب و جرح از سوى والدین و سایر اعضاى خانواده نظیر: نامادرى، ناپدرى، برادر بزرگتر و حتى در برخى موارد از سوى اقوام و آشنایان از خانه گریزان شده و اقدام به فرار مىکنند.
فقر و مشکلات معیشتى: در میان علل و عوامل بروز پدیده دختران فرارى و زنان خیابانى، عامل فقر و مشکلات معیشتى و اقتصادى از جایگاه ویژهاى برخوردار است. عدم بضاعت مالى مکفى خانوادهها و ناتوانى در پاسخگویى به نیازهاى طبیعى و ضرورى مانند: فراهم ساختن امکان ادامه تحصیل، تأمین پوشاک مناسب و... زمینهساز بروز دلزدگى، سرخوردگى، ناراحتىهاى روحى، دلمشغولى، افسردگى و انزواطلبى را در این دختران فراهم مىسازد.
این امر موجب مىشود تا این دختران براى التیام ناراحتىهاى ناشى از مشکلات خود، مستقیم یا غیرمستقیم، به اقداماتى دست بزنند و خود درصدد حل این مشکل برآیند و در نتیجه، بسیارى از این افراد براى رهایى از بند گرفتارىها اقدام به فرار از خانه مىکنند.
آشفتگى کانون خانواده: از دیگر مولفههاى بسیار حایز اهمیت در فرار دختران از منزل، گسسته شدن پیوندهاى عاطفى و روحى میان اعضاى خانواده است. هر چند در بسیارى از خانوادهها پدر و مادر داراى حضور فیزیکى هستند اما متاسفانه حضور وجودى و معنوى آنان براى فرزندان محسوس نیست. در چنین وضعیتى پدر و مادر بسان دو جسم بىروح در پیکره خانواده مشاهده مىشوند، در حالى که، عملا در کانون ارتباطات خانوادگى حضور فعال ندارند.
در این خانوادهها فرزندان به حال خود رها شدهاند، ارتباط آنان با افراد مختلف تحت هیچگونه نظارت خاصى نیست. هیچ ضابطه و قانون خاصى در خانوده حاکم نیست. روشن است که چنین وضعیتى زمینه را براى خلأ عاطفى فرزندان بهویژه دختران فراهم کرده و موجب فرار از خانه و پناه آوردن به دامان خروشان اجتماع مىشود.
در برخى از خانوادهها پدر، مادر یا هر دو بنا به دلایلى همچون طلاق و جدایى، مرگ والدین و... نه حضور فیزیکى دارند و نه حضور معنوى. یکى از دلایل فرار دختران در مسأله طلاق و جدایى پدر و مادر ناشى از ناسازگارى دختران با افراد جایگزین بهویژه ناپدرى و نامادرى است. در این شرایط بهدلیل برخوردهاى خشن و غیرعاطفى، به تدریج دختران بىپناه امید خود را از دست داده، با فرار از خانه درصدد حل مشکل برمىآیند.
فقر فرهنگى: یکى دیگر از عواملى که موجب فرار دختران از خانه مىشود، فقر فرهنگى و محدودیتها و تبعیضهاى ناشى از فقر فرهنگى است. از عوامل مهم ایجاد انگیزه فرار دختران از خانه، سطح و طبقهاجتماعى و فرهنگى خانواده است. چنان که، سطح تحصیلات (بىسوادى یا کمسوادى) اعضاى خانواده، سطح پایین و نازل اجتماعى خانواده، ناآگاهى اعضاى خانواده بهویژه والدین از مسائل تربیتى، اخلاقى و آموزههاى مذهبى، عدم همنوایى خانواده با هنجارهاى رسمى و حتى غیررسمى جامعه، هنجارشکنى اعضاى خانواده و اشتهار به این مسأله و مسائل دیگرى از این دست مولفههایى هستند که در قالب فقر فرهنگى خانواده در فشارهاى روانى و روحى بر دختران نوجوان و جوانى که در این شرایط قرار دارند، تاثیرگذار است و انگیزه گریز از کانون خانواده را ایجاد و افزایش مىدهند.
فریب دختران از راههاى مختلف: انسانهاى دنیاى امروز در چهارراه سرگردانى و تضاد ارزشها گرفتار آمدهاند و نمىدانند به کدامین سو حرکت کنند. از یکسو، جامعه بستر نوینى از ارزشهاى اجتماعى مدرن را مقابل دیدگان افراد قرار مىدهد و از سوى دیگر، فرد را با بنبستهاى بسیارى در دستیابى به اهداف جدید مواجه مىکند. جوان امروز در این شرایط با مشکل بحران هویت، کاهش پایبندى به ارزشهاى دینى و اجتماعى و شکاف نسلى بین خود و والدینش مواجه است و اين شكاف ميتواند عاملي بر ترك كردن خانه توسط دختران باشد.
بهطور كلي هرچه روابط خانوادگى صميميتر و عميقتر باشد و همچنين احترام متقابل بين اعضاى خانواده حكمفرما باشد و در كل خانواده منسجمتر باشد، كمتر شاهد پديده فرار دختران از منزل خواهيم بود. اگرچه پديده خانهگريزى دختران در نگاه اول پديده فردى به نظر ميرسد، اما با توجه به پيامدهاى سوء آن در جامعه، تبديل به يكى از آسيبهاى اجتماعى جدى در سالهاى اخير شده است. طى سالهاى اخير براى پيشگيرى اوليه و ثانويه از اين آسيب اجتماعى، مراكز مداخله در بحرانهاى اجتماعى زير نظر سازمان بهزيستى در شهرهاى بزرگ ايجاد شده است، كه به امر ساماندهى دختران فرارى مىپردازند اما تاكنون در رابطه با عملكرد اين مراكز، پژوهشي علمي صورت نگرفته است. بنابراين مسئولان امر بايد پديده خانهگريزى دختران را يك آسيب جدى قلمداد كرده و در جهت كاهش آن اقدامات اساسى انجام دهند
.