" نگاهی گذرا به ریشه ی بحران کنونی ایران و عراق و فلسطین و منطقه"

بخش دوم

بنابراین خمینی شیاد برای کنترل فضای فعال و پر شور انقلابی که با ادامه بحث های سیاسی خیابانی و دانشگاهی و دانشجوئی و مدارس و حتی محیط کارگری جریان داشت به خصوص اینکه حضور سازمان های انقلابی و سیاسی و مبارز خوش نامی همچون مجاهدین و فدائی ها که سابقه ی مبارزاتی در زمان شاه داشتند لذا حضور و فعالیت و رشد اینان زیاد مورد خوشآیند خمینی شیاد و اطرافیان وی نبود . پس برای مهار شرایط رو به رشد و اعتلای سیاسی و انقلابی ومبارزاتی در جامعه نیاز به بهانه و فضا سازی برای سرکوب و سانسور و خفقان بود . به ویژه اینکه چون پس از انقلاب تب وتاب تبلیغات ضد امپریالیستی به خصوص علیه ی آمریکا حسابی داغ بود. چونکه به خاطر حمایتی که آمریکا از شاه پس از کودتای ننگین 28 مرداد ماه سال 32 کرده بود که منجر به سقوط حکومت دمکراتیک زنده یاد مصدق و باز گشت دوباره محمد رضا شاه بقدرت شد. بدتر اینکه این حمایت همچنان تا بهمن سال 57 ادامه یافت این اقدام و حمایت های بی دریغ آمریکا در زمان شاه موجب جو ضد آمریکائی پس از انقلاب در ایران شده بود . ضمن اینکه آن زمان مدعیان خوش خیال احساسی وکم تجربه با شور انقلابی زیاد ونه همتراز با شعور سیاسی بودند که بر این باور بودند که قرن ، عصر سوسیالیسم وپایان عمر امپریالیسم است . زیرا که آن موقع قطب سوسیالیسم واقعاً موجود برهبری اتحاد جماهیر شوروی یک قطب قدرت مقابل اردوگاه امپریالیسم جهانی به رهبری آمریکا بود و با سقوط شاه در ایران اوضاع در خاورمیانه به نفعش چرخیده بود . طوریکه فرصت طلبانه ذوق زده شد و دست به خطای استراتژیکی زد و اقدام به کودتای نظامی یا اشغال نظامی افغانستان زد و سبب جرقه ای شد که در ادامه بستر ساز شعله ی آتش فروپاشی اش شد. از طرف دیگر چون حزب توده که از منافع شوروی حمایت و دفاع می کرد نقش تبلیغاتی مهمی در دامن زدن به فضا و جو ضد امپریالیستی به خصوص ضد آمریکائی به امید حذف نیروهای انقلابی از طریق حمایت تاکتیکی از خمینی داشت تا جای پای قدرت برای خودش باز شود . آنگونه که مجاهدین چون در آن دوره اصل را بر مبارزه با ارتجاع گذاشته بود عجیب از همه سو از سوی مدعیان به حساب چپ مورد تهاجم واقع شد و همراه باحزب توده از سوی اینان بر زیر سئوال برده شد که چرا مجاهدین مبارزه با امپریالیست را اصل نکرده و به سراغ ارتجاع رفته اند ؟ بهر حال بازار رایج اصطلاحات مبارزه با امپریالیسم و امپریالیسم کمپرادور و سوسیال امپریالیسم و دیکتاتوری پرولتاریا و خرده بورژاوزی و... حسابی داغ بود. طوریکه تبدیل به نوعی جنگ لفظی یا زرگری میان نخبگان سیاسی شده بود. طوریکه اصطلاحات و واژگان کلیشه ای کاربردی خیلی بیش از درک و فهم عامیانه یا توده های عادی بود که سنگ دفاع کردن شان بر سینه زده می شد . آنچنان که سازمان پیکار در راه آزادی طبقه ی کارگر با ربودن آرم سازمان مجاهدین مشت دست کار گر را کلفت و زمخت تر کرد تا از حالت خرده بورژوازی به حساب کار گری تبدیل شود . حال بماند این سازمان مدعی که اول ماه مه یا 11 ار دیبهشت سال 60 پرچم سرخ توی خیابان تهران بالا برد . درست چند ماه بعد یعنی پس از 30 خرداد سال 60 اولین سازمانی بود که پس از دستگیری کادر ها و اعضایش از هم پاشید و درون زندان بریدند و برخی هم مسئول بند های زندان شدند. در صورتیکه مشخص شد آنگونه اتخاذ اصولی آن سیاست شفاف مجاهدین که مبارزه با ارتجاع را اصل کرده بودند چقدر اصولی و درست بود که اکنون دیگر نیاز به بیان و تکرارش نمی باشد.

بهر صورت همانطور که اشاره شد در آن ایام خمینی برای اینکه کنترل اوضاع داخلی را در اختیار خود داشته با شد زیرا نگران بود که نکند اوضاع به سمتی سوق داده نشود که دیگر قابل مهار نباشد . بنابراین تلاش کرد تا با پائین کشیدن دولت موقت بازرگان بتواند فضای نیم بند دمکراتیک را ببندد و عرصه را برای نیروهای سیاسی و انقلابی تنگ نماید . پس طرح اشغال سفارت آمریکا در تهران را اجرا نمود و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با حمایت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی یا رقیب علم شده در برابر سازمان مجاهدین خلق با حمایت توده ای و اکثریتی و امتی ها میداندار شد تا مقابل دانشجویان مسلمان هوادار مجاهدین در دانشگاه ها صف آرائی کنند . البته طرح تهاجم به سفارت آمریکا از روز 12 آبان شروع شد. ولی مهندس بازرگان مسیر تظاهرات را به میدان خراسان هدایت کرد . بهر حال این اشغال گری سفارت آمریکا در تهران موجب سقوط دولت موقت بازرگان شد و خمینی و حامیانش جایگزین این دولت موقت شدند و قدرت را قبضه کردند و این فضای ضد آمریکائی ادامه یافت تا اینکه در ار دیبهشت سال 59 خیز برای یورش و اشغال دانشگاه ها و با به خاک و خون کشانیدن دانشگاه ها سرکوب دانشجویان و اسیر وزندانی گرفتن شان تدارک دیده شد. البته خیلی از دانشجویان اسیر شده پس از 30 خرداد سال 60 و قتل عام زندانیان سیاسی تابستان 67 دانشگاه ها اعدام وتیر باران شدند و دانشگاه ها برای 3 سال تعطیل شد تا دیگر نه فرصت برای حضور مسعود رجوی و ادامه ی بحث های تبیین جهان در دانشگاه ها نباشد ، بلکه سیاست طراحی شده برای فضای سرکوب در جامعه هم تقویت شود .

ناگفته نماند که دلیل یورش سراسری به دانشگاه ها این بود که چون حزب اللهی چماقدار که از سوی حزب جمهوری اسلامی بسر پرستی سید محمد بهشتی سازمان بندی می شدند و در کنار کمیته چی ها و پاسداران بازهم امکان سرکوب انقلابیون و فعالین سیاسی در خیابان ها به خصوص بر خورد با دانشجویان در دانشگاه ها را نداشتند . به ویژه اینکه از سوی دیگر چون در فضای نیم بند دمکراتیک حاکم در آن مقطع هرچه زمان به جلو می رفت بمرور هر چه نیرو از بدنه ی حاکمیت ریزش می کرد جذب مجاهدین می شد . طوریکه عجیب مجاهدین رشد پایگاه اجتماعی رو به گسترشی داشتند . در این مورد به خاطر دارم که در همان ایام روزی با یک دوست دانشجوی هوادار فدائی ها که در حال گفتگو در خیابان بودم و ناظر توزیع نشریه ی مجاهدین از سوی میلیشاهای دانش آموزی مجاهدین و بر خورد چماقداران حزب اللهی ها و کمیته چی با اینان بودیم وی گفت این سازمان مجاهدین عجیب سازمان رو به رشدی می باشد زیرا که طیف هوادارانش آنگونه گسترده است که شامل کسانی می شوند که برخی خمینی را رهبر و بعضی وی را ضد خلق می دانند.

همچنین بطور موازی که سیاست سرکوب و خفقان و سانسور و انقباض داخلی در کشور پیش می رفت . سیاست صدور تروریسم و ارتجاع به برون مرز هم در دستور کار بود و هرروز که می گذشت فعال تر می شد . هسته ی اصلی این سیاست از تأکید صدور انقلاب اسلامی خمینی شیاد گذاشته شد. زیرا در این هدف گذشته از نوعی انتقام گیری شخصی خمینی از صدام نهفته بود ولی چشم انداز اشغال عراق مورد نظر بود . پس از این صدور کردن انقلاب از سوی خمینی شیاد، آنگاه پیروان خمینی شیاد در حوزه ی علمیه قم انقلاب ایران را تشبیه به تور کردند و گفتند که کشورها و شیخ نشین های منطقه همچون ماهی می باشند و تأکید می کردندکه می بایست همه ی این ماهیان درون این تور بی افتند. این تهدید آنقدر ادامه یافت و همزمان با اینگونه تهدیدات اعزام خرابکار به عراق برای دست زدن به اقدامات انفجاری در مسیر لوله های انتقال نفت در عراق ادامه می یافت تا بالاخره زمینه ساز تهدید و ترغیب صدام حسین رئیس جمهور عراق به واکنش نظامی شد که منجر به جنگ خانمان بر انداز ضد ملی و ضد میهنی 8 ساله میان ایران و عراق شد و با وجود اعتراف رفسنجانی در نماز جمعه ی تهران که این جنگ یک هزار میلیارد دلار خسارات مادی در بر داشت. اما از سوی خمینی شیاد نعمت الهی نام گرفت وعاقبت به شکست و سرکشی جام زهر منتهی شد. در صورتیکه در سال 61 پس از باز پس گیری خرمشهر امکان آتش بس و صلح با دریافت یک صد میلیارد دلار غرامت جنگی فراهم بود، ولی خمینی شیاد با اصرار صدام باید برود پیشنهاد صلح را نپذیرفت. همچنین از طرف دیگر هدف این سیاست صدور انقلاب خمینی شیاد نفوذ در جبهه آزادیبخش فلسطین و ضربه زدن به آن بود که در اصل هدف خیانت کردن در این جنبش آزادیبخش ملی فلسطین بود که دارای اعتبار مبارزاتی منطقه ای و جهانی بود . به خصوص پس از ورود اوایل انقلاب زنده یاد یاسر عرفات به تهران ودیداری که با مسعود رجوی داشت این دیدار زنگ خطر را برای خمینی شیاد و حامیانش بیشتر بصدا در آورد به ویژه جمله ی تاریخی که زنده یاد عرفات در آن زمان داشت که تأکید نمود اکنون شرایط پیچیده و سخت تر از قبل از انقلاب است . زیرا که در آن مقطع سنگر دشمن مشخص بود و می دانستی به کدام سمت شلیک می کنی ولی اکنون دشمن وارد جبهه ی خودی شده و شناسائی کردنش آسان نمی باشد . بهر حال ادامه ی سیاست صدور انقلاب یا در حقیقت صدور تروریسم و ارتجاع به برون مرز که موجب جنگ ایران و عراق شد هدف گسترش حاشیه ی امنیتی از درون به برون مرز بود که در راستای اهداف خاص از جمله پروژه ی هسته ای و تلاش برای دسترسی به سلاح هسته ای بود.

نگاهی گذرا به ریشه ی بحران کنونی ایران و عراق و فلسطین و منطقه"

بخش اول

http://naghdematboat.blogspot.com/2010/04/blog-post.html

هوشنگ – بهداد

13 فروردین ماه سال 1389