نگاه
شرح درد! 19 فروردین -95
شرح درد! 19 فروردین -95
این همکار زاپاسی
قلمی اوین نامه ی کیهان که مدیحه سرای
یادداشت سربازجو شریعت نداری در مخالفت با برجام شده است ومحورش روضه خوانی مشابه
مخالفت بر جام کرده است .مشخص نیست با تروریست اعزامی به برون مرز درترور مخالفان رژیمو ارونه یو لایت فقیه محمدعلی
صحرایی نسبتی دارد یانه؟
نويسنده: محمد هادي صحرايي
عکس صفحه اول ديروز روزنامه کيهان، گوياتر از آن بود که بتوان
براي آن مطلبي نوشت و شرحش داد و حتي برايش مرثيه اي سرود. تصويري که اين روزها به
همت شيطاني کدخدا و سگ هاي قلاده دريده اش، در گوشه کنار دنيا و جهان اسلام ديده
مي شود. بارها و بارها در رسانه هاي منصف، منتشر مي شود و در رسانه هاي مدعيان عصر
انفجار اطلاعات و دوران گردش آزاد اطلاعات و...، سانسور مي شود. نمي توان عکس را
شرح داد که وجدان آگاهان و بيداران از اين ظلم ها شرحه شرحه است و مغزهاي جهانيان،
توسط افسون کدخدا بي حس شده است. اخبار مهم آن است که آنها مي خواهند و اخبار غير
مهم آن است که آنها نمي خواهند. مردم را با ماهواره ها و ماه پاره ها مشغول کرده
اند و خودشان خون بي گناهان مي ريزند و خون مظلومان مي خورند. بيش از يک سال است
که استخوان مردم يمن را به دندان مي کشند تا مردم، رئيس جمهوري را که کدخدا مي
خواهد بخواهند و بيش از پنج سال است که مردم سوريه را از هستي ساقط کرده اند تا
رئيس جمهوري را که مي خواهند نخواهند و تمام اين يک بام و دو هوا را با نام و به
نام دموکراسي انجام مي دهند.
تيتر کيهان که خبر از داغي دردناک دارد اين است که بنابر بيانيه رسمي وزارت اطلاع رساني فلسطين، رژيم صهيونيستي در 16 سال اخير، 27 هزار کودک فلسطيني را به شهادت رسانده و يا زخمي کرده است و اين فقط فلسطين است. يمن و بحرين و سوريه و لبنان و عراق و افغانستان ونيجريه و ميانمار و آوارگان در مرزهاي ترکيه و کشورهاي اروپايي و... بماند تا بعد. و اين نگاه خسته از درد و زجر کودک فلسطيني بيش از آنچه که ما مي دانيم مي گويد. از دردي که هنوز باقي است از گذشته تا آينده. از زماني که جاهليت اولي دخترکان را زنده به گور مي کرد تا جاهليت آخري که هم دخترکان و هم پسرکان بي گناه را به گور مي سپارد. از زماني که فراعنه مردان را مي کشتند و زنانشان را به اسارت مي بردند تا حالاکه داعش مردان را مي کشند و زنانشان را به کنيزي مي برند و اسرائيل همه را با هم مي کشد. آن روز کسي از ترس جرات اعتراض نداشت و امروز از بي حسي کسي ناي برخاستن ندارد که دنياي امروز دنياي تخدير و مستي است. گروهي با پول و شهرت مست اند و گروهي با رسانه ها و تبليغات نشئه. کجاي رسانه هاي دنيا صدا و سيماي اين مظلومين را به گوش و چشم مردمان مي رساند؟ کدام حقوقدان براي اين کودکان گريبان پاره مي کند؟ و کدام ديده بان حقوق بشر از آنها دفاع مي کند؟ کدام جايزه صلح به داد آنان مي رسد؟ و کدام سفير مهرباني خود را سپر بلايشان مي کند؟
دخترکم ببوس برادرت را که منتظر محبت خواهرانه توست. به ياد تمام خاطرات کودکي ات با او که بيش از دو سه سال نيست. او را ببوس تا که بداند هنوز زنده اي. تا بداند که همبازي کودکانه ديروزش، اکنون همسفر واقعيت امروزش است. تن برادرت اگرچه سرد و بي حس شده ولي الان بهتر از همه ما مي فهمد. مي فهمد که تمام اين دنيا بازي است و مثل بازي کودکانه و عمر بچگانه، کوتاه. ولي مرگ واقعيت است که گريزي از آن نيست و حقيقت آن است که مرگ مظلوم، بيدارگر است و ويرانگر کاخ ظالم. از کاخ سبز معاويه گرفته تا کاخ سفيد اوباما. او مي فهمد که ما بي حس شده ايم، بي حس. بي حس شده ايم که ناله هاي چشمت را نمي شنويم و نمي بينيم. بي حس شده ايم که التماس نگاهت را که فرياد دادخواهي است، نمي شنويم. بي حس شده ايم که به ياد نمي آوريم پيامبر خدا فرمود کسي که نداي يا للمسلمين را بشنود و به کمکش نشتابد مسلمان نيست. بي حس شده ايم که به جرم کدخدا و جناياتش خو کرده ايم. بي حس شده ايم که در اين 16 سال، هزاران برادر و خواهر تو را کشته اند و قاتلان هنوز زنده اند. بي حس شده ايم که ديگر برايمان فرقي نمي کند که در يمن هزار کودک از گرسنگي و بيماري ناشي از حمله ائتلاف اعراب، شهيد شدند يا ده هزار نفر؟ در انفجار عراق 100 نفر کشته شدند يا 200 نفر؟ زير سقف خانه اي که اسرائيل خرابش کرد کودکي در کنار مادرش آرام خوابيده بود يا نه؟ برايمان فرقي نمي کند که آيا از کودکان يمني که در کنار سفره بودند و لقمه در دهان داشتند و عربستان خانه را با موشک بر سر آنها خراب کرد چيزي ماند يا نه؟ اسرائيل آن نوزاد فلسطيني را به تنهايي زنده زنده سوزاند يا با مادرش؟ داعش سر 200 نفر را گوش تا گوش بريد يا 300 نفر؟ سال گذشته که آمريکا بيمارستان قندوز را بمباران کرد و 60 غير نظامي را به خاک و خون کشيد، کودکي در ميان آتش و دود بود؟ از مادران 66 کودکي که در حمله ناو وينسنس آمريکا به هواپيماي ايراني شهيد شدند هنوز کسي زنده هست يا نه؟ و... .
دخترکم که اين گونه مي نگري و گويي که يک يک تماشاگرانت را مي بيني! نگاه کن. ببين که اين همان دنيايي است که جهان غرب با عروسک باربي اش تو را فريفت. با کارتونهايش تو را پاي حرفش نشاند و با سفيران صلحش تو را به زور به فرزند خواندگي گرفت. نگاه کن و به جاي برادرت ببين که دنياي بي رحم غرب نه به تو رحم مي کند نه به دنياي کودکانه ات. ببين که برايت نه شهربازي ساختند و نه رمان نوشتند. ببين برايت نه شعري سرودند و نه شمعي افروختند و تو تنها نيستي مثل تمام مظلومان و محرومان تاريخ و مثل تمام کودکاني که يک شبه با غصه بزرگ شدند. مثل رقيه، علي اصغر و... و مثل آيلان که جسم بي جانش را سال گذشته آب دريا به ساحل آورد تا در آرامش ساحل کمي از گرسنگي و ترس آرام گيرد. و تو اي دخترکم اين گونه تاريخ را مرور کن که مي گويم. تاريخ جهان پر است از کودکان مظلومي که در گوشه کنار جغرافياي آن، غريبانه جان دادند وکسي جز خدا صدايشان را نشنيد و اشکشان را نديد و خدا به خاطر مظلوميت آنها، کاخ ستمگران را فرو ريخت که خدا سخت انتقام گيرنده است.(1)
تيتر کيهان که خبر از داغي دردناک دارد اين است که بنابر بيانيه رسمي وزارت اطلاع رساني فلسطين، رژيم صهيونيستي در 16 سال اخير، 27 هزار کودک فلسطيني را به شهادت رسانده و يا زخمي کرده است و اين فقط فلسطين است. يمن و بحرين و سوريه و لبنان و عراق و افغانستان ونيجريه و ميانمار و آوارگان در مرزهاي ترکيه و کشورهاي اروپايي و... بماند تا بعد. و اين نگاه خسته از درد و زجر کودک فلسطيني بيش از آنچه که ما مي دانيم مي گويد. از دردي که هنوز باقي است از گذشته تا آينده. از زماني که جاهليت اولي دخترکان را زنده به گور مي کرد تا جاهليت آخري که هم دخترکان و هم پسرکان بي گناه را به گور مي سپارد. از زماني که فراعنه مردان را مي کشتند و زنانشان را به اسارت مي بردند تا حالاکه داعش مردان را مي کشند و زنانشان را به کنيزي مي برند و اسرائيل همه را با هم مي کشد. آن روز کسي از ترس جرات اعتراض نداشت و امروز از بي حسي کسي ناي برخاستن ندارد که دنياي امروز دنياي تخدير و مستي است. گروهي با پول و شهرت مست اند و گروهي با رسانه ها و تبليغات نشئه. کجاي رسانه هاي دنيا صدا و سيماي اين مظلومين را به گوش و چشم مردمان مي رساند؟ کدام حقوقدان براي اين کودکان گريبان پاره مي کند؟ و کدام ديده بان حقوق بشر از آنها دفاع مي کند؟ کدام جايزه صلح به داد آنان مي رسد؟ و کدام سفير مهرباني خود را سپر بلايشان مي کند؟
دخترکم ببوس برادرت را که منتظر محبت خواهرانه توست. به ياد تمام خاطرات کودکي ات با او که بيش از دو سه سال نيست. او را ببوس تا که بداند هنوز زنده اي. تا بداند که همبازي کودکانه ديروزش، اکنون همسفر واقعيت امروزش است. تن برادرت اگرچه سرد و بي حس شده ولي الان بهتر از همه ما مي فهمد. مي فهمد که تمام اين دنيا بازي است و مثل بازي کودکانه و عمر بچگانه، کوتاه. ولي مرگ واقعيت است که گريزي از آن نيست و حقيقت آن است که مرگ مظلوم، بيدارگر است و ويرانگر کاخ ظالم. از کاخ سبز معاويه گرفته تا کاخ سفيد اوباما. او مي فهمد که ما بي حس شده ايم، بي حس. بي حس شده ايم که ناله هاي چشمت را نمي شنويم و نمي بينيم. بي حس شده ايم که التماس نگاهت را که فرياد دادخواهي است، نمي شنويم. بي حس شده ايم که به ياد نمي آوريم پيامبر خدا فرمود کسي که نداي يا للمسلمين را بشنود و به کمکش نشتابد مسلمان نيست. بي حس شده ايم که به جرم کدخدا و جناياتش خو کرده ايم. بي حس شده ايم که در اين 16 سال، هزاران برادر و خواهر تو را کشته اند و قاتلان هنوز زنده اند. بي حس شده ايم که ديگر برايمان فرقي نمي کند که در يمن هزار کودک از گرسنگي و بيماري ناشي از حمله ائتلاف اعراب، شهيد شدند يا ده هزار نفر؟ در انفجار عراق 100 نفر کشته شدند يا 200 نفر؟ زير سقف خانه اي که اسرائيل خرابش کرد کودکي در کنار مادرش آرام خوابيده بود يا نه؟ برايمان فرقي نمي کند که آيا از کودکان يمني که در کنار سفره بودند و لقمه در دهان داشتند و عربستان خانه را با موشک بر سر آنها خراب کرد چيزي ماند يا نه؟ اسرائيل آن نوزاد فلسطيني را به تنهايي زنده زنده سوزاند يا با مادرش؟ داعش سر 200 نفر را گوش تا گوش بريد يا 300 نفر؟ سال گذشته که آمريکا بيمارستان قندوز را بمباران کرد و 60 غير نظامي را به خاک و خون کشيد، کودکي در ميان آتش و دود بود؟ از مادران 66 کودکي که در حمله ناو وينسنس آمريکا به هواپيماي ايراني شهيد شدند هنوز کسي زنده هست يا نه؟ و... .
دخترکم که اين گونه مي نگري و گويي که يک يک تماشاگرانت را مي بيني! نگاه کن. ببين که اين همان دنيايي است که جهان غرب با عروسک باربي اش تو را فريفت. با کارتونهايش تو را پاي حرفش نشاند و با سفيران صلحش تو را به زور به فرزند خواندگي گرفت. نگاه کن و به جاي برادرت ببين که دنياي بي رحم غرب نه به تو رحم مي کند نه به دنياي کودکانه ات. ببين که برايت نه شهربازي ساختند و نه رمان نوشتند. ببين برايت نه شعري سرودند و نه شمعي افروختند و تو تنها نيستي مثل تمام مظلومان و محرومان تاريخ و مثل تمام کودکاني که يک شبه با غصه بزرگ شدند. مثل رقيه، علي اصغر و... و مثل آيلان که جسم بي جانش را سال گذشته آب دريا به ساحل آورد تا در آرامش ساحل کمي از گرسنگي و ترس آرام گيرد. و تو اي دخترکم اين گونه تاريخ را مرور کن که مي گويم. تاريخ جهان پر است از کودکان مظلومي که در گوشه کنار جغرافياي آن، غريبانه جان دادند وکسي جز خدا صدايشان را نشنيد و اشکشان را نديد و خدا به خاطر مظلوميت آنها، کاخ ستمگران را فرو ريخت که خدا سخت انتقام گيرنده است.(1)