ناقوس مرگ امانمان را برید...

انتشار خبر مرگ هیچگاه عادی نمی شود

ناقوس مرگ امانمان را برید.... 10آذر-99

ناقوس مرگ امانمان را برید...

این روزها صدای ناقوس مرگ بلند شده است و گویا تصمیم به خاموشی هم ندارد. آمار تعداد جانباختگان و هر روز شنیدن خبر درگذشت انسان‌ها که نام چهره‌ها و مفاخر نیز در میانشان بسیار به چشم می‌خورد، متاسفانه بخشی از زندگی‌مان شده است. شاید بار سنگین این روزگار بر دوش کسانی که این خبرهای ناگوار را اعلام می‌کنند، بیشتر سنگینی می‌کند؛ خبرنگارانی که دیگر از اعلام خبرهای ناخوش خسته شده‌اند.

به گزارش ایسنا، اضطراب ناشی از انتقال اخبار کرونا در جهان با گذشت نزدیک به یک سال روز به روز افزایش پیدا می‌کند و حال و روز اهالی رسانه را که نام و روحشان پشت خبرها و گزارش‌ها و تحلیل‌ها پنهان شده است، ناخوش کرده است. خبرنگارانی که البته بدون هیچ چشم‌داشتی به رسالتشان عمل می‌کنند و گله‌ای هم ندارند.

این گزارش هم شاید فقط بهانه‌ای است که درددل‌های برخی از فعالان رسانه که در اغلب در حوزه فرهنگ و هنر مشغول به کار هستند، شنیده ‌شود.

******

هر زنگ، یک دنیا اضطراب

یکی از خبرنگاران باسابقه فرهنگی و هنری درباره شرایط سخت این روزها می‌گوید: «انتشار خبر مرگ، همیشه یکی از دشوارترین بخش‌های کار خبرنگاری است. من البته چون فقط در حوزه فرهنگ و هنر کار کرده‌ام، بیشتر در زمینه درگذشت هنرمندان تجربه دارم که برای همه خبرنگاران هنری، تجربه‌های بسیار تلخی است. 

پیش از شکل‌گیری شبکه‌های اجتماعی، در بسیاری از موارد خبرنگاران بودند که خبر درگذشت هنرمندی را به دیگر همکاران او می‌دادند و این کار بسیار دشواری بود. حالا دیگر این وظیفه سخت از دوش ما برداشته شده و اینگونه خبرها بیشتر در فضای مجازی منتشر می‌شود. با این حال تهیه مطلب و گفت‌وگو درباره هنرمندی که تازه درگذشته، همچنان کار بسیار سخت و تلخی است. بارها دیده‌ام خبرنگارانی را که با چشمان اشک بار، گفت‌وگو گرفته‌اند چراکه رابطه خبرنگار و هنرمند فقط یک ارتباط حرفه‌ای نیست بلکه انسانی و عاطفی هم هست. فضای حوزه فرهنگ و هنر محدود و روابط آدم‌های این حوزه اعم از خبرنگار و هنرمند، عموما نزدیک است. همه اینها تهیه اخبار درگذشت را برای خبرنگار سخت می کند. این شرایط حتی در وضعیت عادی هم سخت است. در دوران کرونا که این سختی، هزار بار بیشتر هم می‌شود. تا جایی که هر زنگ تلفن، می‌تواند خبرنگار را دچار اضطراب کند. 

در چند وقت اخیر که متاسفانه تعدادی از هنرمندان عزیزمان را از دست داده‌ایم، این فضای غم انگیز حتی بر روابط خانوادگی ما تاثیر گذاشته و مدام این دل نگرانی را داریم که نکند این زنجیره مرگبار ادامه پیدا کند. اغراق نیست اگر بگویی کار خبرنگاری یک کار شبانه‌روزی است، حتی در بسیاری از لحظات شخصی زندگی که خبرنگار ظاهرا کار خبری نمی‌کند، ذهنش مدام درگیر سوژه‌پردازی است. ضمن اینکه فضای کاری تاثیر مستقیم بر  روان خبرنگار می‌گذارد. به همین دلیل این روزها بسیاری از خبرنگاران بیش از  اقشار دیگر تحت فشارهای روانی هستند.  

طبیعتا در چنین شرایط افسرده کننده‌ای، آنقدر فکر و انرژی ما معطوف اخبار مرگ است که کمتر می‌توانیم بر دیگر امور حوزه کاری مان، مانند معیشت هنرمندان در وضعیت کرونا، پیگیری امنیت شغلی هنرمندان، مطالبات جامعه هنری و ... تمرکز کنیم. امیدوارم بعد از این همه خبرهای غم انگیز، خبرهای بهتر و روزهایی روشن‌تر داشته باشیم.»

مردمی که انگار جنگ جهانی را پشت سر گذاشتند

یکی دیگر از خبرنگاران درباره حال و روز خود در روزگار کرونا می‌گوید: «روزهاست به روزِ بعدِ کرونا فکر می‌کنم، روزی که اعلام بشود قرنطینه تموم است و همه باید برگردیم به زندگی که مدت‌هاست تجربه کردنش یادمان رفته است. به تحریریه‌های خبری فکر می‌کنم که قرار است مردم و خیابان‌ها را با قلمشان توصیف کنند، خیابان هایی که قرار است از آنها رد بشویم و مردمی که انگار جنگ جهانی را پشت سر گذاشتند. یکی نفسی تازه می‌کند از بازدمی که ماه‌ها و شاید چند سالی است به ریه‌اش راه نداده است، یکی خسته و شاید غمگین برای از دست دادن عزیزش و دیگری هنوز نشانه‌هایی از نحسی این روزها را با خودش همراه دارد. اما هر چقدر که به این مسائل فکر می‌کنم، از رسیدن آن روز بیشتر می‌ترسم.» 

گویی ما از مرگ استقبال می‌کنیم

دبیر سرویس سینما در یکی از رسانه ها نیز سختی انتشار اخبار فوت هنرمندان را اینگونه توصیف می کند: «همیشه متاسفانه خبرهای مرگ و میر در عالم رسانه خصوصا حوزه هنری، جزو خبرهای پر بازدید و پر مخاطب است، گویی ما از مرگ استقبال می‌کنیم. 

این روزها که به‌واسطه کرونا، مرگ بیشتر در عالم هنر اتفاق می‌افتد و به‌واسطه شیوع کرونا، نمی‌توانیم در مراسم خاکسپاری‌ها شرکت کنیم ... جور دیگری مقام هنرمندان را ارج می‌نهیم، با گرفتن مصاحبه با همکارانشان و یادبودهای مجازی.

در پایان امیدوارم برخی رسانه‌ها از ارسال خبر مرگ از منابع غیرموثق اجتناب کنند و به قول هنرمندی، در خبر مرگ مسابقه نگذارند و با تأمل و به‌درستی خبر منتشر کنند.»

طعم تلخی که فراموش نمی شود

خبرنگار دیگری نیز در همین زمینه می‌گوید: گرفتن تایید خبر فوت از نزدیکان چهره‌ای که به‌تازگی درگذشته است، همیشه از سخت‌ترین بخش‌های کار خبر بوده است. به‌ویژه وقتی این سختی با تلخی انتشار خبرهای فوت مفاخری ترکیب می‌شود که دوستشان داریم. حالا روزهای تلخ و سختمان زیادتر هم شده است. روزانه بیش از ۴۰۰ نفر از مردم جانشان را از دست می‌دهند و انتشار خبر درگذشت چهره‌ها نیز بدون هیچ رحمی بر تلخی‌ها اضافه می‌کند ... این روزها قطعا می‌گذرند اما طعم تلخشان تا همیشه با ما می‌ماند ...»

آدم‌ها در شرایطی خداحافظی می‌کنند که کسی نمی‌تواند برایشان سوگواری کند

همچنین خبرنگار دیگری، شرایط کار در این روزها را اینگونه توصیف می کند که «کار در دوران کرونا برای من شبیه نوعی خبرنگاری بحران است از این حیث که سعی کنم در شرایط خاص سریعا بهترین تصمیم را بگیرم. اینکه چه رویدادی را پوشش بدهیم یا مردم به چه اطلاعاتی نیاز دارند و بیشتر به سمت آنها برویم یا از چه چیز باید پرهیز شود در شرایط عادی با شرایط بحران متفاوت است؛ شاید خیلی از ما در شرایط روتین در رسانه‌ها آن را یاد نگرفته باشیم و از این حیث می‌توانم بگویم در این شرایط بحرانی شیوع کرونا تجربه‌هایی هم پیدا کردم که در کنار همه اتفاقات بد، مغتنم بوده است. 

استرس البته بیشتر از سایه این روزها احتمالا با همه ما هست، اما این را هم کم کم یاد می گیریم که چطور کنترلش کنیم و با مراقبت‌های بهداشتی با آن کنار بیاییم. استرس از اینکه نکند یک وقت بعد از ارتباط و مصاحبه حضوری یا پوشش یک رویداد به کرونا مبتلا شده و بدتر از آن ناقل کرونا به عزیزانمان شویم. بدتر از همه استرس اینکه در شرایطی که بسیاری کارشان را از دست داده‌اند و حتی برخی همکارانمان در رسانه‌ها تعدیل شده‌اند ما هم دچار چنین معضلاتی شویم.

هنوز بعد از شاید انتشار و پوشش چند صد خبر درگذشت آدم‌ها، دردناک‌ترین خبرها برایم همین اخبار هستند. اینکه آدم‌ها در شرایطی با زندگی خداحافظی می‌کنند که نه کسی می‌تواند برایشان سوگواری کند و نه فرد داغدار می‌تواند در کنار همدلی و همدردی اطرافیانش تسکین پیدا کند. 

پیدا کردن اخبار خوب، اخبار امیدبخش که هم حال خود ما به عنوان خبرنگار خوب باشد هم احساس کنیم به اندازه هر یک نفری که مخاطب خبر ماست امید و انگیزه می‌دهیم، نگرانی بیشتری دارد؛ آنقدر که حجم خبرهای بد بالا رفته است و احساس می‌کنید شدت این همه مرگ‌های بی‌فاصله را باید با خلق یک خبر یا یک اتفاق مهم جبران کنید و نبود آن اتفاق خوب کم کم شما را افسرده می‌کند.»