ورق پاره ی کیهان دوشنبه 5 آبان ماه سال 1388

نقد و بررسی " جبهه جيوه اي " (يادداشت روز)

"بااصطلاح جیوه یا برگردان اصطلاح گرم بودن کشمش و سرد بودن غوره رقیب مغلوب متهم به اعتراف اشتباه و تسلیم شده که تأکید شده در صورت ادامه ی اشتباه مرتد هستند "

اصطلاحی است که گفته می شود طرف با کشمش یا مویز گرمی اش می شود و با یک غوره سردی اش می شود . سردی غوره و گرمی کشمش بدلیل تأثیر گذاری شان بر متابولیسم یا سوخت و ساز تغییرو تحولات و کنش وواکنش بدن انسان می باشد و منظور از کاربرد اجتماعی و سیاسی اش یعنی اینکه برخی کم جنبه و ظرفیت و احساسی و عاطفی می باشند که زود تحریک می شوند وواکنش از خود نشان می دهند که گاهی موجب تناقض و عدم ثبات قدم و عقیده و یا تصمیم گیری فرد می شود. اکنون مشابه این مثال پیرامون جیوه بکار برده شده است که مرتبط با ادامه ی جنگ و نزاع قدرت و ثروت می باشد . زیرا که پس از کودتای پاسداری و تقلباتی 22 خرداد که منجر به حذف رقیب دوم خردادی ها شد و قدرت و ثروت از سوی پاسداران کودتا گر قبضه شده است که از سوی لوطی جماران پشتیبان شان می باشد .

بنابراین چون اکنون گذشته از اینکه از حاصل یا تز و آنتی تز دعوای باند های غالب و مغلوب . سنتزی تولید شده که همان نیروی سومی است که مردم ناراضی و خشمگین و معترض می باشند که پس از کودتای 22 خرداد وارد صحنه شده اند و با فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و خاتمی فضای تحمیل شده ای حاکم کرده اند که موجب شده است که سران رقیب مغلوب تسلیم تهدید و فشار و اتهامات با ندهای مافیائی و ابسته به پاسداران حاکم بطورکامل نشوند . لذا چون درگیری ها میان کودتاگران غالب با رقیب مغلوب ادامه دارد . پس قلم بر دستان یادداشت روز نویس در ورق پاره ای همچون کیهان که تعلق به سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری درد می بایست که هرگونه یاداشت روزی تیه و تنظیم می کنندو از هر جا که یادداشت روز آغاز می شود و هر عنوانی که تیتر کردهو یدک می کشد و از هر اصلاح و ضرب المثل و طنز و جوکی که استفاده می گردد. باید به پیش مقدمه و آماده سازی برای دراز و متهم کردن رقیب مغلوب دوم خردادی ها ختم شود . پس بی جهت نیست که استفاده کردن از جیوه از سوی قلم بر دست یادداشت روز نویس این چنین وصل به کالبد شکافی و متهم کردن رقیب دوم خردادی ها و حضور برخی شان در نمایشگاه فرمایشی و نمایشی مطبوعات وصل شده است :

"بعضي ها به «جيوه» مي مانند. روي ثبات و استحكام آنها، هيچ نمي شود حساب كرد يا باري بر دوششان گذاشت. زود سردي و گرمي شان مي شود. جيوه همين گونه است، ثبات ندارد اما به درد مي خورد. كجا؟ به عنوان ميزان الحراره، براي سنجش درجه فارنهايت و دماي هوا. جيوه دست خودش نيست. ماهيتش اين گونه است كه در دماسنج به خاطر هواي پيرامون، بجهد و بالا رود يا فرود آيد و منقبض شود. بعضي رجال سياسي به جيوه مي مانند. به ثبات قدم آنها نمي شود اطمينان كرد اما با آنها مي شود فهميد نرخ روز چيست و فضاي عمومي رو به كدام سمت دارد. با آنها مي شود فهميد كه 4 ماه پس از انتخابات رياست جمهوري و هجوم گسترده دشمن به تماميت اقتدار يك ملت، طرف كامياب، ملت ايران است يا دشمنان او كه جولاني دادند و كوشيدند طومار انقلاب و نظام و ايران را درهم پيچند؟ بالا رفتن دوباره تابلوي دفاع از خط امام خميني(ره) و قانون اساسي از سوي سران جريان موسوم به اصلاحات را- در حالي كه طي 6 ماهه قبل و بعد از انتخابات به معارضه با اساسي ترين باورهاي خط امام و قانون اساسي آمده بودند- بايد به حساب پيروزي ملت ايران گذاشت. جهت امروز بادنماي داعيه داران اصلاح طلبي، بر اين پيروزي شهادت مي دهد.نمايشگاه مطبوعات و بحث هاي گرمي كه اين روزها در آن نمايشگاه برقرار بوده، همچنان كه بر نشاط و پويايي و سرزندگي قشر جوان ما شهادت مي دهد و به رغم تكاپوي دشمن، نمادي از اقتدار و امنيت كشور است، گواه ديگري بر جاري بودن نسيم حيات بخش خط امام و فراگيري عطر دلاويز آن در فضاي عمومي مي باشد. هفته گذشته در اولين ساعات حضور در نمايشگاه به دوست جواني برخوردم كه به ميرحسين موسوي رأي داده بود. شايد ساعتي با هم گفت وگو كرديم. ابهامات و انتقادهايي را مطرح كرد و پاسخ هايي شنيد و با اين چالش مواجه شد كه چرا امثال آقاي موسوي تا اين حد- به اعتبار اسنادي كه ارائه شد- مورد تمجيد و حمايت دولتمردان آمريكايي قرار گرفته اند يا چرا تجمعي در حاشيه راهپيمايي روز جهاني قدس برپا كرده اند كه در آن كساني خواستار حذف جمهوري اسلامي و حذف شعار مرگ بر آمريكا و اسرائيل شده اند تا آنجا كه وزير دفاع آمريكا سر وجد آمده و گفته «اين نشانه تأثيرگذاري و موفقيت تحريم هاي ماست. فشارها را بايد تا گسترش شكاف در ميان ملت ايران شدت بخشيد». بحث به اينجا كه رسيد همان دوست جوان گفت «من آمريكا را دشمن مي دانم و اگر همين امروز تعرضي به كشورم بكند مي روم و با او مي جنگم. من مدافع جمهوري اسلامي هستم». از همين جا باب بحث درباره جنگ نرم و تفاوت آن با جنگ سخت و رويارو باز شد"

پاسدار مأمور و وظیفه شناس یادداشت روزنویس برای اینکه ثابت کند که برای رعایت حرمت قلم بی طرفی را حفظ می کند و وابستگی به پاسداران کودتا گر و رئیس جمهور تقلبی و قلابی و نا مشروع ندارد . مهمتر اینکه برای اینکه وانمود کرده باشد تعادل را حفظ کرده باشد. پس در برابر نقل قول کردن با یک حامی بی نام و نشان موسوی که اشاره شد ، اکنون در دنباله به باز گوئی نقل قول کردن از بحث داشتن با یک هوادار پاسدار گماشته احمدی نژاد پرداخته است که اینگونه یک تلاشگر پیش دانشگاهی نامیده شده است :

"ساعت كار نمايشگاه رو به پايان بود كه يكي از همكاران، دوست جواني را معرفي كرد. در مقطع پيش دانشگاهي تحصيل مي كرد. او اتفاقاً به احمدي نژاد رأي داده بود. او نيز مانند آن جوان ديگر دغدغه ها و نگراني هايي داشت. نيم ساعتي بيرون از نمايشگاه با هم سخن گفتيم. مي گفت حوادث پس از انتخابات مرا نگران كرده است. و نيز- به اعتبار ماجراي آقاي مشايي و نامه رهبر انقلاب- نگران بود از اينكه دولت از اصولگرايي فاصله بگيرد. نگراني اش مبارك بود. جوان دبيرستاني و چنين دغدغه اي؟ مگر اين دغدغه را مي شود قيمت گذاشت؟ تبريك داشت؛ گفتم. جاي شكر دارد دغدغه راستين اصولگرايي و اصلاح طلبي در ميان جوانان پرانرژي يك ملت. پيداست دشمن با همه هزينه هاي گزافي كه كرده تا جوان ايراني، جواني كند و بي خيال دشمني هاي دشمن شود يا اگر پاي در ميدان سياست مي گذارد، به خدمت دشمن درآيد، جوان ايراني به شاكله هاي اصلي هويت ايران انقلابي- اسلام، ولايت و رهبري، قانون اساسي، استكبارستيزي، اصولگرايي اصلاح طلبانه- پايبند است. البته از دشمن توقع نيست كه دشمني اش را تعطيل كند و در پي اختلاف انداختن و درگير كردن خانواده بزرگ ملت با هم نباشد. «شما برادر ماييد در يك خانواده و ما شما را دوست داريم» با اين جمله، دوست جوان اولي را بدرقه كرديم و دست دوست دومي را به گرمي فشرديم و رفت حال آن كه هر دو بيش از ما حرف براي گفتن داشتند"

گذشته از اینکه قلم بر دست هیچگونه اشاره ای به هدف و حضور و اتفاقات رخ داده شده در نمایشگاه مطبوعات نکرده و توضیح نداده است که چرا مسئولش سر باز جو شریعتمداری در ورق پاره ی کیهان هنگام به بحث و جدل با بازدید کنندگان از غرفه ورق پاره کیهان در نمایشگاه مطبوعات مجبور به فرار شد ؟ یا اینکه چرا به موسوی مجوز حضور دراین نمایشگاه داده نشد تا خودش پاسخگوی منتقدین اش باشد؟ یا اینکه چرا لنگه کفش به سوی کروبی پر تاب شد؟ بدتر اینکه چرا پاسدار گماشته احمدی نژاد در این نمایشگاه تشریفاتی مطبوعات حضور نیافت ؟ اما چرا با نقل قول کردن و شیوه ی برخورد به حساب انتقادی با خودی و غیر خودی کاملا ً با هم فرق قائل شده است ؟ در نهایت در دنباله نتیجه گرفته است که حساب مردم از آنانی که خصلت جیوه ای یا غیر ثابت دارند اینگونه جداست.

"حساب مردم اما با حساب جيوه مآبان جداست. به تسامح به جيوه قياسشان مي كنيم. بي ثباتي و نوسان در ذات جيوه است. خلقت او چنين است. اما رجال سياسي و اصحاب حزب و روزنامه كه مجبور نيستند «جيوگي»! كنند، به اراده خود خوي جيوه گري پيدا مي كنند. هوس خطا به سرشان مي زند و مرتكب مي شوند. اينجا دو كار مي شود كرد. متذكر خطا شد، دست پشت دست زد، پشيمان شد، بازگشت و جبران كرد. يا چندان از آجر آجر خطا به دور خود ديوار كشيد كه ديگر نتوان از حصار آن رها شد. مي شود. مي توان خودفريبي كرد. مي توان به جفا و خيانت در حق اسلام و انقلاب و حقوق ملت «معتاد» شد و باز هم گفت خدا را شكر كه معتاد نشده ام."

قلم بر دست یادداشت روز نویس در دنباله ضمن ابراز خوشحالی نمودن از علائم عقب نشینی و تسلیم شدن باندهای و ابسته به رقیب مغلوب دوم خردادی که نموده اند. زیرا که با دستآویز کردن این موضع گیری های تسلیم طلبانه ، اعترافات و ضعف شان را با شیوه ی انتقادی بازجوئی و چماق و هویج با نقل قول کردن اینان آن را تبدیل به چماق کرده و چنین بر فرق شان کوبیده و متهم شان کرده است:

"خوشحال بايد بود از اينكه مجمع روحانيون مبارز- ولو براي دفاع از فلان عضو خود كه متهم به ميدانداري در ساختارشكني هاي پس از انتخابات شده- نسبت به تكرار فاجعه مشروطه هشدار دهد. اين، زمين و ميدان انقلاب است و در آن به هر نحو سخن گفته شود، به نفع ملت و نظام و انقلاب است. خرسند بايد بود كه كسي در قواره هاي سخنگوي سازمان مجاهدين (انقلاب) بگويد «طرح شعارهاي راديكال نتيجه اي جز پراكندن يأس و نااميدي در جنبش سبز ندارد... نبايد حساسيت جامعه به سرنوشت خويش را به معناي آمادگي جامعه براي پذيرش شعارهاي راديكال و ساختارشكني تلقي كرد» يا آقاي كروبي پس از آن معركه گيري هاي شرم آور و آبروسوز- كه تا مرز تهديد نظام به اينكه «روز قدس منتظر ما باشيد تا ببينيم قدرت چه كسي بيشتر است»! پيش رفت و در ميان كساني ايستاد كه شعار جمهوري ايراني به جاي جمهوري اسلامي مي دادند- در ديدار شماري از عناصر گروهكي و در واكنش به اظهار نگراني آنها از اين راديكاليسم بي فايده بگويد «حالا معنا ندارد اين شعارها داده شود». باوركردني نبود كه آقاي موسوي آن گونه به خاطر ضعف هاي شخصي، خرج ورشكسته ترين گروهك ها شود و از زمامداران جنايتكار آمريكا مدال شجاعت بگيرد. اما هرچه باشد گفتار اخير وي نشان مي دهد واقعيت فضاي عمومي كشور كدام است. او هم با اشاره به شعارهاي ساختارشكنانه مي گويد- لحن البته قابل تأمل و تأسف است- «به نفع ماست كه شعارهايي متناسب با ظرفيت كشور مطرح كنيم و از شعارهاي تند و غيرمنطبق با وضعيت كشور بپرهيزيم». يعني اگر ظرفيت كشور فراهم بود، آقايان ابايي از آن شعارها نداشتند همچنان كه در عمل نيز طي 2 دهه اخير به ويژه در 6 ماهه قبل و بعد از انتخابات- دوره جدا شدن واقعي صف ها- ابا نكردند"

بالاخره پاسدار قلم بر دست که برای اینکه یک تیر و چند هدف زده باشد . چون می داند که ضریب نا رضایتی از موضع گیری رحیم مشائی حتی درون خودی های دعی اصول گرا هم خیلی بالا می باشد. ولی هیچ مقامی حتی لوطی جماران توان تحمیل کردن به پاسدار گماشته احمدی نژاد کردن را ندارد تا که از وی خواسته شودکه رحیم مشائی کنار گذاشته شود تا اینکه بر دهانش افسار زده شود که بی خودی باز نشود وچپ و راست گاف و بهانه به رقبا و دشمنان ندهد که علنیشود مشکوک است پس . مجبورشده است که برای تذکر دادن بردن نام وی آنهم بصورت نقل قول کردن یا سناریوسازی کردن انتقادات واردهبه ایشان را منتقل کرده باشد تا دستش کاملاً باز شود تا که بطور تخته گاز علیه ی رقیب و تشکل های وابسته به آن بتازد و بدلیل تسلیم نشدن و زانو در برابر کودتا گران غالب و لوطی جماران نامشروع و آلت دست کودتا گران نزده اند .یکی یکی اینان دراز ومتهم حتی به ارتداد و خیانت و قابل مجازات کند که تشریح آن چنین است :

"آقايان موسوي خوئيني و خاتمي و كروبي و موسوي و هر رجل سياسي ديگري محترم است رجال سياسي، «اكنون» كجا ايستاده اند. اين يك بازي نيست كه هرگاه خواستيم از خانه اي به خانه اي ديگر بپريم و هرگاه اقتضاي مصلحت يا اضطرار بود به خانه قبلي برگرديم. اسلام ناب و اسلام آمريكايي، خط امام و خط نفاق، اسلام پابرهنگان و اسلام اشراف و مترفين، اسلام ؟ آيا مي شود با نهضت آزادي پالوده خورد و طرح ائتلاف و دوستي ريخت و حتي يكبار عليه خيانت هاي آنها موضع صريح نگرفت «نهضت به اصطلاح آزادي طرفدار جدي وابستگي كشور ايران به آمريكا است... به حسب اين پرونده هاي قطور و نيز ملاقات هاي مكرر اعضاء نهضت چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمريكا و به حسب آنچه من مشاهده كردم ازانحرافات آنها،... بايد با آنها برخورد قاطعانه شود و نبايد رسميت داشته باشند».كساني از مدعيان اصلاح طلبي كه آشكارا گفته اند ما در زمان امام هم ولايت فقيه را نمي پسنديديم اما شرايط به نحوي نبود كه نظر خود را بگوييم، چرا از سوي ديگراني كه دم از خط امام و اصلاح طلبي تراز اسلامي مي زنند، طرد نمي شوند؟ «خط امام» مسيري است كه در آن بايد ره سپرد و هزينه داد و ايثار كرد نه اين كه آن را به عنوان پوشش و سپر بلايي براي فريب امت امام باور گرفت يا متاع گرانبهايي تلقي كرد كه به كار فروختن و هزينه كردن مي خورد. «خط امام» آن است كه وقتي يك مجموعه روحاني از عضو مركزيت خود شنيد «از اردوگاه اصلاح طلبان صداي دشمن به گوش مي رسد» درست مانند خود امام، اصلاح و پالايش و طرد نفوذ ي ها و جفاكاران را جدي بگيرد نه آن كه پيوندها با عوامل دشمن تقويت گردد. بايد گريست به حال خود و اردوگاه خود آنجا كه فلان سايت ضدانقلابي نشاندار- با گرايش صهيونيستي- همين سه هفته پيش صراحتاً و با بلاهت تمام بنويسد «بايد به ذكاوت موسوي آفرين گفت. هيچ گاه نمي توان در مذمت راديكاليسم سخن راند اما راديكاليسم هنگامي مناسب خواهد بود كه تير آخر را به حاكميت بزند... بايد فواصل درگيري ها كوتاه شود. در شرايط تهديد خارجي بايد وزن درگيري و فشار بر حاكميت را سنگين تر كنيم. مهندس موسوي و آقاي كروبي كه خواب را از رژيم سلب كرده اند]![ بايد فواصل موضع گيري هاي جديد را كمتر كنند. نبايد گذاشت نظام حتي يك روز احساس آرامش كند». اين جريان سياسي با مشاهده اينگونه نمونه ها كه كم نبوده و نيستند بايد بر سر خود مي كوبيد و..... خدا كند اين گروه از اصحاب انقلاب مصداق از حق برگشتگان در آيه 54 سوره مائده نباشند. اين وعده لايتخلف الهي است: «اي كساني كه ايمان آورده ايد هر كس از شما مرتد شود و از دين خود برگردد، پس خداوند گروهي را مي آورد كه دوستشان دارد و آنها هم او را دوست دارند، با مؤمنان فروتن و در برابر دشمنان سخت گير و نفوذناپذيرند...»"

در خاتمه اینکه مشخص نیست که چرا مردم مخاطب نمی باشند؟ اگر رژیم کودتائی پاسداری نا مشروعو ضد مردمی نمی باشد و ترسس ووحشت از حضور شان در صحنه ندارد . برای چه در چنین یادداشت روز هائی نه محلی از اعراب دارند و نه اینکه چرا هیچگونه اشارهای به مطالبات تأخیر افتاده و انباشت و پرداخت نا شده اشان نمی شود . اما از سوی دیگر چون ترس جدی از حضور مردم ناراضی و خشمگین در روز 13 آبان است و عجیب نگرانی شدیدی از برگزاری تظاهرات ضد حکومت یو تکرار تظاهرات ضد حکومتی روز قدس می باشد . پس این قلم بر دست یادداشت نویس هم مجبور شده است تا بموازات هشدار فرمانده ی نیروی انتظامی و اخطار استاندار تهران مبنی بر دریافت مجوز حضور در 13 آبان یا اینکه حق حضور غیر قانونی در چنین روزی ندارند وی نیزبا یادداشت روز خود در ورق پاره ی کیهان وارد میدان شود و دست با کالبد شکافی کردن عملکرد رقیب قبل و پس از نمایش خیمه شب بازی کودتائی تقلباتی 22 خردادزده است و با برجسته کردن اعترافات انتقادی یا خود زنی کردن های برخی ازرهبران رقیب مغلوب، در آخر آن را چماق علیه اشان نموده تا که تفهیم شان کرده باشد نکند که اشتباهات گذشه را ترجیح بر اعتراف اشتباه شان در شعار ها در تظاهرات روز 13 آبان کنید . لذا به این نیت است که اینگونه اخطار دادن و خط و نشان کشیدن داده شده است تا که موجب ترس مخالفین و ناراضیان خشمگین شود تا شاید ه در روز 13 آبان حضور پررنگ اعتراضی با فریاد رسای مرگ بر دیکتاتور و استبداد نداشته باشند.

هوشنگ – بهداد

http://www.kayhannews.ir/880805/2.htm#other200

دوشنبه 5 آبان ماه سال 1388