گزارشی از حضور در یک حفل یا مهمانی "
این گزارش پیرامون بحث محفلی یک مهمانی خصوصی خانوادگی است که شامل یک مقدمه و بدنه و مؤخره است . هدف اشاره داشتن به گم کردن سوراخ دعای برخی از مدعیان طلبکار است آنهم پس از اینکه 30 سال تجربه از عمر نکبت بار حاکمان ایران می گذرد که شناخت دقیق از نقش دین و دین فروشی و جنگ افروزی وسوء استفاده از آن آزمون و تجربه شده ی حاکمان دارند نه یوه ی اصولی مبارزه کردن با هیوللای قرون وسطائی رادرست می دانند . نه اطلاع و شناخت کافی از جامعه ی داخلی کشور دارند است. طوریکه وقتی که ورق پاره ی کیهان مورخ 5 آبان در بخش ستون گفت و شنود خطاب به رقیب مغلوب دوم خردادی ها به نقل از" سیا" ضممن متهم کردن اینان عامل شکست شان را این می دانند کهاعتراف نموده انددر ایران خدا هنوز نمرده است؟ ولی عجیب که هستند هنوزبرخی که به جای تجربه و پند آموزی از گذشته و اندوخته و پشتوانه ی مبارزه کردن در شرایط حال تا مانع از خطا های تکرا ری دو باره یا چند باره کاری و خلاصه تکرار اندر تکرارنشوند . اما متأسفانه شرایط آنگونه است که به نظر می رسد که پس از 30 سال برای اینان هنوز آموخته وثابت نشده که در بر همان پاشنه ی سابق نمی چرخد که می بایست پاسخ کلیشه ای تاریخی داده شود . چونکه برای عنصر سیاسی و اهل قلم باید مسائل از هم دیگر آنگونه تفکیک و اصلی و فرعی شود و اختصاص به بررسی الویت ها داده شود که پر هیز از قاطی شدن دوغ و دوشابو بهدر رفتن انرژی شود تا معلول جای علت و فرع جایگزین اصل نگردد و با گریز زدن و حاشیه رفتن های تکراری و اتلاف وقت کردن و منحرف شدن از پرداختن به مسائل اصلی باعث نشد که آنقدر حاشیه پردازی شود که ماده اش توی کیسه ی آنی واریز شود که ظاهرا ً ادعای مخالفت و مبارزه با هاش می شود. چونکه هنوز در ایران ارتجاع هار بی تر مز و دنده حاکم است و زیر پوشش مذهب ابزار قدرت شده و نام ملت سو ء استفاده شده هر جنایتی که می خواهد انجام می دهد آنگونه که فریاد الله اکبر گویان شبانه و حضور بر بهشت زهرا هم بر نمی تابد . مهمتر اینکه اینگونه تفکر ارتجاعی بیش از 30 سال است که با تروریسم و دخالت گری به برون مرز، به خصوص کشور های همجوار و منطقه ی خاور میانه صادر شده است. اما هنوز راه مبارزه ی جمعی تاکتیکی میان اپوزیسیون و روشنفکر و اهل قلم علیه اش یافت نشده است.
بهر حال ضرورت دارد که تأکید کنم من اساسا ً وارد موضوعاتی نمی شوم که بازی و مانور دادن با قلم و نوشتار تاریخی وآکادمیک همراه با نوعی خود نمائی یا دل خوش کردن خودم و یا تحقیر و انتقام گرفتن یا بقول معروف حال گیری از دیگران با شد. یا اینکه با نوشتار های انتقادی بدون پیام و رهنمود این چنین خودم و دیگران را سر کار گذاشته باشم . زیرا که پیوسته تلاش کرده ام در حد توان و شناخت و فهم ودرک و بنا بر شناخت و تجربه ی خودم مخاطبم دشمن اصلی مردم یا حاکمان ایران فراموش نشود و از قلم نیفتد. برای همین همیشه تر جیح داده ام که سوژه هایم فاکت های مطبوعات رژیم فاشیستی مذهبی باشد که هم مستند و هم مورد خطابم مشخص باشد. البته گاهی گداری هم شامل گزارش های نقل قولی هم می شود .
اما برای ترسیم کردن فضای محفلی که شامل تعداد نفری بودند که تعلق به بخش های مختلف اجتماعی و عمداً غیر سیاسی بودند.از جمله چند شب پیش در محفلی دوستانه ای منهم مهمان بودم که چند تن از هم مینهان اقلیت مذهبی بهائی هم حضور داشتند . در این مهمانی یک خانم معلم باز نشسته ای هم بود که تازه از ایران برای ملاقات فامیل خود آمده بود . از هر دری سخنی بود . بخشی از بحث و گفته ها به موضوع فرهنگی ربط داشت . زیرا که یک آقائی که مسئولیت مدیری یکی از مدارس فارسی زبان ایرانیان را بر عهده داشت که هفته ای یک روز آنهم شنبه ها ی هر هفته است و با این خانم معلم باز نشسته که از ایران آمده بود آشنا شده بود . چونکه ایشان را با دوست خانوادگی اش در مدرسه دیده بود . برای اینکه فرزندش به این مدرسه فارسی ایرانی می برد. لا بلای صحبت کردن ها مشخص شد که این خانم همراه فرزند فامیلش بمدرسه ایرانی رفته و با معلمین ایرانی صحبت هم داشته و گویا تجر بیاتش را به معلمین دیگر این مدرسه نیز منتقل کرده بود . همچنین معلوم شد که حامل کتاب فارسی از ایران برای مدرسه هم بوده است . ضمن بحث که مدیر مدرسه فارسی ایرانی از کمبود هزینه ی مدرسه گله داشت که جوابگوی نیاز هزینه های جاری مدرسه نمی باشد. از این خانم معلم سئوال می کرد که چگونه می توان این هزینه را جبران کرد که جواب شنید که از اولیای دانش آموزان می شود به عنوان پیشنهاد کمک همت عالی گرفت و کسری هزینه را جبران کرد . البته تأکید داشت بدون اینکه رقم کمکی معین شود وافزود که این شیوه جزو تجربیاتی است که در ایران اجرا و اینگونه کمک مالی از والدین دانش آموزان دریافت می گردد. حال بماند که طبق قانون اساسی دوران ابتدائی مجانی و اجباری می باشد . اما نزدیک 4 میلیون دانش آموز بدلیل فقر قادر بمدرسه رفتن نیستند و از نعمت خواندن و نوشتن محروم می باشند.
در دنباله مد یر مدرسه ی ایرانی از این خانم تقاضا کرد تا زمانی که به ایران باز نگشته بمدرسه و کلاس درس ایرانی ایشان بی آید و این داستان را در کنار سایر پیشنهادات خود برای معلمان و اولیای دانش آموزان توضیح دهد. من ابتدا شنونده بودم . سپس از خانم معلم پرسش کردم که آیا واقعیت دارد که گفته می شود در کتب تاریخی ایران می خواهند نام شاهان سابق را حذف کنند که توضیح داد اینطوری نیست. و گفت چون حجم کتاب تاریخ دانش آموزان ابتدائی کلاس پنجم بسیار سنگین است . طوریکه والدین دانش آموزان نیز گله و شکایت دارند. پس قرار شده است که حجم کتاب تاریخ را سبک کنند تا دانش آموزان خسته نشوند و کشش خواندنش را داشته باشند . یک خانمی که دختر جوانش و کیل است و در کنارش نشسته بود . گفت دلیل ندارد که کتاب تاریخ حجیم باشد . اصلاً تاریخ گذشته به چه درد دانش آموز کلاس 5 ابتدائی می خورد تا که بدانند که در چند هزار سال پیش چه اتفاقی افتاده است؟ چون ربطی به شرایط کنونی ندارد و ادامه داد مگر مه که خواندیم چه کردیم و افزود گنجانیدن خلاصه ای از نکات مهم و مثبت تاریخ کا فیست؟ مدیر مدرسه ایرانی که اتفاقاً دو فرزند پسرش در کنارش بود که یکی و کیل و دیگری دانشجوی مهندسی بود . ضمن تأئید ضمنی ولی در دفاع از تاریخ گذشته گفت که می بایست به سابقه ی گذشته تاریخی اشاره شود و نسل جدید می بایست بداند که ما مثل آمریکا و استرالیا کشور جوان و جدیدی نمی باشیم و دارای مفاخر تاریخی و ادبی و فرهنگی می باشیم؟
بهر حال ادامه ی بحث به شیوه ی تدریس فارسی و ضریب قدرت یاد گیری فارسی دانش آموزان در مدر سه ایرانی کشیده شد و خانم معلم ایرانی گفت که به نظر من هم روش تدریس فارسی در این مدرسه کامل نیست . هم راند مان کار پائین است . من گفتم آخر موضوع این است که دانش آموزانی که برای یاد گیری زبان فارسی هفته ای چند ساعت در هفته بمدرسه ایرانی می آیند . نه بخاطر یاد گیری کامل خواندن ونوشتن همچون دانش آموزان درایران می باشند ، بلکه بدلیل علاقه و فشار پدر و مادران شان می باشد . چونکه زبان غالب و اصلی محیط اینان انگلیسی ونه فارسی است . بنابراین برای دانش آموزان یاد گیری زبان فارسی هم مشکل است. هم اینکه انگیزه ی زیاد برای یاد گیری وجود ندارد . آنگاه موضوع بحث پیرامون انگیزه در افزایش قرت یاد گیری مطرح شد.
همینطور در بخشی دیگر از بحث خانم معلم باز نشسته با یک معلم سابق ایران در مورد نقش امور تر بیتی و فشار های وارده به معلمان گفت و ادامه داد چگونه به وی پیشنهاد نماز خواندن در محیط مدرسه با دریافت پست مهم از سوی مسئول امور تربیتی و مدیر مدرسه مدادم داده می شد که وی گفت زیر بار نرفته و قبول نکرده بود که تا زمان باز نشستگی اش همان معلم ساده باقی ماند. آنگاه از مقاومت معلمان در برابر فشار های امورتربیتی گفت که بمرور به کاهش فشار های امور تربیتی تبدیل شد تا جائیکه برای خارج شدن از رنگ سیاه و خسته کننده وملا ل آور رنگ های مختلف ما نتو برای کلاس های گوناگون اول تا پنجم معلمان موا فقت و تعیین شده است و گفت بالاخره این اواخر معلمان و دانش آموزان حتی در سر کلاس می تو انند رو سری های خود شان را بر دارند. من گفتم که جای تأسف است که سر نوشت فر هنگیانی که با اعتصاب 15 مهر خود در مهر سال 57 جرقه ی شروع اعتراضات دیگر را زد ند و چه نقش مهمی در به حرکت در آوردن دانش آموزان در صحنه ی تظاهرات خیابانی در کنار سایر اقشار جامعه را داشتند . ولی خمینی فرصت طلبانه تا خبر زمان اعتصاب فرهنگیان را شنید دو روز جلوتر تصمیم به ترک نجف گرفت و سر از پاریس در آوردوپس از انقلاب اولین قربانیان فرهنگیان بودند که به عنوان پاک سازی آغاز شد. سپس دستگاه جاسوسی با امور تربیتی در مدارس سراسر کشور دنبال شد . در جنگ هم که مشخص بود که فرهنگیان و دانش آموزان چگونه اجباری می بایست حضور داشته و خط شکن باشند. اکنون که پس از 30 سال اکنون که فرهنگیان در شرایطی بس شوم به سر می برند.
البته این خانم معلم با تقاضا از بقیه خواست که از این صحنه های مهمانی که برخی طنز می گفتند و یا می خواندند فیلم برداری کند و می گفت می خواهد در داخل ایران به دوستان و آشنا یانش نشان دهد که ایرانی های خارج از کشور چگونه زندگی شاد و آزادی دارند و ایران را نیز فراموش نکرده اند . بالاخره در بخشی از بحث های پراکنده صحبت رفت و آمد و مدت زمان باز گشت به ایران کشید که برخی گفتند زمانی که شرایط مناسب شد . اینان هم حتماً به ایران بر می گردند. جالب بود که وی تأکید می کرد که شما دعا کنید تا هرچه زودتر مردم ایران آزاد شوند. ما هم در آنجا برای تغییر دعا خواهیم کرد.
یک خانم دیگر گفت من که دیگر می ترسم که به ایران باز گردم . چونکه دخترم در یک تظاهرات ایرانیان پس از انتخابات شرکت کرده که یک پلاکاردی دستش بودکه بر روی آن شعار مرگ بر جمهوری اسلامی نوشته شده بود که یکی از حامیان رژیم کنارش آمده و از وی عکس گرفت که دخترم هم می گوید دیگر به ایران بر نمی گردد . چونکه اگر بروم شناسائی شده ام که دستگیر می شوم. بنا براین منهم ترس از رفتن به ایران دارم . همسر برادر خانم معلمی که ازا یران آمده گفت . منهم که رأی ندادم در این تظاهرات شرکت کردم و با خنده گفت که منهم داد می زدم رأی مرا پس بدهید.
همینطور خانم معلم به مسئله ی آمار بالای ضریب طلاق در ایران اشاره کرد و گفت که آمار طلاق خیلی بالاست . زیرا که شرایط مثل سابق نیست که واسطه ها نقش جوشکاری داشته و بتوانند کاری کنند . بنابراین طلاق آسان انجام می گیرد که بیشتر شان هم جوانان هستند .
یک خانم دیگرضمن دفاع از طلاق گرفتن بدلایل خاص داستان ایران رفتن خودش را گفت و ادامه داد مادرم دو تا فرزند داشت . که قاضی برای انحصار ورثه دادن نگاه شناسامه ی مادر من نکرده بود که دو فرزند پسر و دختر دارد تا که سهم ارث من را نیز به برادرم ندهد که اینهم با این ارث یک خانه جدید ساخته و یک زن جوان دیگر هم گرفته است. من در سفرم به برادرم گفتم تو که هی می نالیدی چه شد که خانه ی جدید ساختی؟ دفعه ی دیگر که به ایران بیایم ترا در داد گاه می بینم و حقم را می گیرم . البته با خنده گفت قمپز در کردم و خالی بندی نمودم . زیرا که نه من اهل دادگاه رفتن و شکایت کردن آنهم در ایران نیستم . چون از دادگاه ترس دارم . خانم معلم که از ایران آمده بود گفت که در ایران قاضی و همه کار مندان دادگاه و پلیس خریدنی می باشند تا پول ندهی کارت هرگز درست نمی شود و می بایست سمج باشی و پشتکار داشته باشی اگر می خواهی حقت را بگیری.
خانم دیگری که در گیری که تجربه ی در گیری با مستأجر خانه اش در یکی از شهر های شمالی در دادگاه داشت ایشان وارد بحث شد و ضمن صحه گذاشتن بر گفته خانم معلم از روند درگیری دادگاه خودش و پاسکاری و زد و بند کردن های پشت پرده میان نهاد های حکومتی همچون بنیاد شهید و نامه پراکنی و پارتی بازی ها در دادگاه و دوندگی هایش گفت که آخر با وجود اینکه با جدیت پروند را دنبال نموده و رأی به نفع وی صادر شد ولی مجبور شد مبلغ 20 میلیون تومان برای خانه مبلغ 120 میلیون تومانی به وکیل و مستأجر پرداخت کند.
در قسمت دیگر بحث پیرامون مسقل بودن زنان محور در آمد مالی اشا بحث و گفته شد که عاملی مثبت از حق خواهی زن و زیر باز امر ونهی نرفتن در برابر مردان است و ادامه داد این استقلال مالی و ایستادگی در نهایت منجر به دلیل جدائی ها می شود . سپس پیرامونش نتیجه گیری کرد وقتی زنان در آمد مالی دارند و مستقل می شوند دیگر ضرورت ندارد که زیر باز فرمان و زور مردان بروند و آنان تحمل کنند . در این زمان خانم معلم باز نشسته از ایران آمده گفت که ازدواج ها نوعی سلول اجباری دو نفره می باشد که می بایست همدیگر را نه درک که تحمل کرد که خانم های دیگر هم تأئید کردند . جالب بود که وی گفت پس از 36 سال کار فرهنگی باز نشسته شده است و دارای دو نوه می باشد . ولی گفت که برای دانشگاه رشته کار شناسی یا فوق لیسانس قبول شده که تصمیم به ادامه تحصیل دارد و به ایران که باز گردد می بایست به دانشگاه برود . همچنین مسائل اجتماعی و سیاسی هم خوب تشخیص می داد و از نارضایتی مردم نسبت به عملکرد حاکمان گفت و خواهان تغییر شرایط با دعا کردن بود که بطریقی نشان از عمق باور های مذهبی اش بود. در آن جمع هم که اکثریت شان بهائی بودند که مخالف فعالیت سیاسی هستند . ولی از قضا بعضی هم بحث سیاسی هم می کردند و برخی هم هنوز به ایران نرفته اند . ولی همسوئی نزدیکی با این خانم معلم ایرانی می کردند .
بگذریم ازاینگونه افراد در جامعه ی ایران کم نیستند .اما عجیب است چگونه مدعی روشنفکر و پژوهشگر تاریخ مذهبی آنگونه باز گوئی تقسیم بندی مذهبی می کند که در اساس کتمان می کند برداشتی از اسلام در ایران حاکم است که پس از انقلاب رفتارش با زن دراین جامعه کشور جهان سومی آنگونه است که هنوز هم موجود درجه دوم شناخته می شود و حتی در کنار همسرش حق حضوردر میادین ورزشی همچون فو تبال را ندارد . ولی بینش دیگری هم از اسلام هست که زن را وارد صحنه ی نبرد سیاسی تمام عیار در برابر ارتجاع هار کرده است. آنگونه در روابط تشکیلاتی سازمانی رده های بالا تعلق به زنان را به خود نسبت داده است و با همه ظرفیتو قدرت و توان این دو اندیشه رو در روی هم قرار گرفته اند . آنچنان توطئه ی تاجم وحشیانه به مجاهدین اشرف رفع نشده توطئه ی تبعید به نوار مرز عربستان یا اخراج شان از عراق بر روی میز توطئه قرار گرفته است که متأسفانه یا این واقعیت وارونه و یا را نا دیده گرفته شده است و اختلاف عمیق ریشه ای نوعی تضاد حاشیه ای و جنگ قدرت دو نوع تضاد نامیده شده است و تأکید بر عدم اختلاف ریشه ای و محتوائی نشده است. دلیل هم به کا ربرد نام مشترک اسلام و چگونگی عملکرد خلافت و حکومت ها و آخوند های در باری از گذشته تا حالو فاکت های تاریخی می باشد. یعنی به جز حاشیه رفتن و معلول پردازی از زاویه همه چیز دانی و تسلط تاریخی که مهم نیست چگونه تدوین شده تبیین و ارائه دادن که مشابه همان تاریخی شده است که برای دانش آموزان کلاس پنجم دبستان هم جذابیت و کشش ندارد تا چه رسد برای بزرگتر ها. البته این نوع وقایع نگاری تاریخی کردن نوعی پوشش دفاع ضمنی از رفاقت دوستی هم می باشد که مورد انتقاد واقع شده است که حلقه ی مفقوده همین است که آشکارا بدون نام بردن از این رفیق مقاله تنظیم طوری تنظیم شده است که نقش وکیل مدافع بودن حفظ شود. نا گفته نماند که هدف نوعی فرافکنی و انتقام گرفتن تلویحی از یک ساز مان سیاسی می باشد که منتقد یا منتقدان در پروسه ای تعلق به آن داشته یا حمایت می کرده اند که اکنون جدائی هم نه سبک جدائی های زوج ها که در جوامع دمکراتیک بسیار ساده و دوستانه انجام می گیرد ، بلکه مدل وطنی کینه ورزانه همراه با اتهام زنی و متهم و محکوم کردن و انتقامکشی می باشد . آری این روش انتقاد کردن با روضه خوانی مبسوط پیگیری و بسته بندی کردن را می شد به جای کیلومتر نویسی در چند جمله هدف و منظور را بطور عریان بیان و یا تئوریزه کرد.
مشروط بر اینکه هیچگونه توضیحی داده نمی شود که چگونه است که اینگونه شیوه های بر خورد که سالیان است ادامه داشته است . درست نتیجه معکوس بر جای گذاشته است . بطور مثال مشابه برخورد ضد مذهبی هفتاد و چند ساله در شوروی سابق است که پس از فرو پاشی برخی از رهبرانش سر از کلیسا در آوردند. برای اینکه به جای تجزیه و تحلیل علت و معلولی و مقایسه تطبیقی نفی کردن باوری و تقبل باور دیگری که باید حقانیت برتری اش در صحنه ی عمل با ارائه ی کار برد نمود و ماده ی کار گشا بو دنش اثبات گر این باشد که چگونه قادر به حل تضاد است. به خصوص در صحنه ی نبرد چگونگی با دشمن مشترک حاکم بر ایران در حال نبرد و مبارزه است که حتی اکنون حامیان مسئله دارشده و دچار ریزش شده هم خواهان تغییر و تعویضش می باشند. اما در برابر عملکرد آن جزیانی که مورد انتقاد واقع می شود و ها حواله ها ی انتقادی نا کجا آبادی به عنوان نقد به سوی این رقیب پرتاب می شود در راستا ی دفاع از باور و اهداف جدید خود منتقد است بطور نسیه داده شده است . در صورتیکه رقیب مرتکب خطا و جرم واقع شده است که چرا با غول ارتجای هار حاکم و مهار نا پذیر از شیشه بیرون زده چنگ در چنگ می باشد ؟ بهر حال برای من قابل درک نمی باشد که اینگونه قلم زنی کردن ها جز نوعی فرافکنی و عقده گشائی و محفلی بر خورد کردن و با وکیل تسخیری شدن از رفیق همدرد علیه ی دشمن مشترک دفاع کردن می باشد . آنهم دشمنی که خودش قربانی اصلی دشمن مردم حاکم بر ایران می باشد.
در خاتمه من بر این باورم هدف اصولی و مترقی و متعالی ترسیم کردن ودر مسیر حرکت برای رسیدن به این اهداف و آرمان ترسیم شده می بایست مبارزه و مقاومت تاکتیکی در خدمت استراتژیک حتی الامکان درست تشخیص داده شود و عنصر هدفمند باید آمادگی پرداخت هزینه برای رفع موانع و تضادها را داشته باشد. بطوریکه با شرایط جبری و تحمیلی به آسانی دچار لغزش چپ و راست زدن و نوسان و چرخش ودگر دیسی نشود و با نو آوری توان خنثی کردن توطئه ها را داشته باشد. تصور نمی رود که اینهم کار آسانی باشد و در توان هر مدعی باشد. به خصوص اینکه اینگونه مدعیان عملکرد شان رهنمود و راهنمای عمل دیگران به جای نق زدن و بهانه از این و آن گرفتن می باشد. ولی چه می شود کرد که بدلیل تاریخ دراز مدت دیکتاتوری و استبداد و سرکوبگری وتک صدائی حاکم بر ایران و عدم تجربه ی دمکراسی و تحمل پذیری دیگران موجب شده است که ما در محیطی پرورش یابیم که باور و شخصیت های شکل و ساخته شدهمان نشأت گرفته از فرهنگ حاکم ذکر شده ی تاریخی می باشد . متأسفانه روشنفکران ومحققان و پژوهشگران و اهل قلم و.... با حمل کردن شبح و سایه ای از این فرهنگ بیشتر اهل برج عاج نشینی وخود نمائی و همه چیز دانی با نوعی عقده گشائی و معلول پردازی هستند که از سوی دیگر دارای روحیه ای ضربه پذیر وکم طاقت و زیادی طلب بانق زدن به دیگران به خصوص منتقدان خود می باشند تا اینکه منتقد کنند گان اصولی و منطقی با رهنمود ارائه دهند گان عملی راهگشایانه و حرکت به جلو و منبعث از تقویت کننده ی پیام روحیه ی همبستگی و چند صدائی باشند. بهمین دلیل است که در 30 سال گذشته اپوزیسیون های مدعی گوناگون شکل گرفته در برابر رژیم متحجر و قرون وسطائی ضد بشری که یکی از منفور ترین رژیم های فاشیستی و دیکتاتور حاکم بر جهان است با اینکه تعدادشان هم که کم نمی باشد. اما بدلایل اشاره شده، هنوزموفق نشده اند که مانع از این شوند تا که رژیم حاکم بر ایران از درون اپوزیسیون عضو گیری به نفع خود نکند و از موضع برج در برابر بارو اپوزیسیون را در برابر خودش قرار ندهد و سیاست بسیج و آماده باش نبرد مشترک محوری شان برای اینکه علیه ی رژیم حاکم بر ایران و دگرگون کردنش باشد. اما این نفوذ های ادامه دار حاکمان ایران بوده اند که با هر ابزاری که توانسته اپوزیسیون را به جان هم دیگر انداخته تا که هم دیگر را تضعیف وچند تکه کنند تا که فضا برای ادامه ی حاکمیت ننگین اش در 30 سال گذاشته وجود داشته باشد.
هوشنگ – بهداد
7 مهر ماه سال 1388