دروغ نامه ی کیهان دو شنبه 11 اردیبهشت
ماه سال 1391
نقد و بررسی
: (يادداشت روز)دروغ نامه ی کیهان
" فرمول بازي دشمن "
"قلم بر دستان وامدار یادداشت روز نویس حق ندارند که از مرز قرمز
ترسیم شده پارا فرار تر گذارند وبه سایر موضوعاتی اشاره کنند که مردم ومعضلات
شان مربوط می شود . یا قصور از روند سیستم
کاری کنند که به اینان محول یا دیکته شده
است .برای این که باید حول و حوش آن قلم فرسایی کنند و نه نامی از مردم و مطالبات
شان ببرند ونه کلامی از وضعیت طاقت فرسای امور معیشتی شان بگویند. یا مجاز
نیستند تا که سخنی در مورد اوضاع نا بسامان اقتصادی بگویند که چرا وابسته و ورشکسته
شده است و چرا هر روز واردات کالاها بیشتر می شود. آنچنان که هرروز گزارش می شود تعداد
بیشتری کار خانه های تولیدی تعطیل و بسته می گردند و بر آمار کارگران بیکارشده در کشور افزوده می شود"
.همچون 33
گذشته بحران آفرینی برای پاسخ دادن به
بحران یا بحران ها و منحرف کردن اذهان عمومی از مسایل اصلی جامعه با ترفند بحران
سازی های جدید تلاش شده است برای عبور از بحران و به بایگانی سپردن بحران های قبلی
استفاده شود . راموش نشده است برای آنانی
که به خاطر دارند چگونه پس از انقلاب ابتدا با اشغال سفارت آمریکا که در 13 آبان 58 انجام شد . این اقدام منجر به سقوط دولت موقت
بازرگان گردید .همچنین اهرم تبلیغاتی علیه
ی سازمان سیاسی وانقلابی با ادعای تاکتیکی
مبارزه با آمریکا شد در نهایت منتهی به
سقوط دولت موقت مهندس بازرگان شد . سپس بحران آفرینی با انقلاب ضد فرهنگی با یورش
به دانشگاه های کشور شروع شد که با خاک وخون کشیدن دانشجویان منجر به بسته وتعطیلی
3 ساله دانشگاه ها شد و مکمل سیاست اشغال سفارت آمریکا در تهران شد . تا اینکه جنگ
موهبت الهی شروع شد و 8 سال صداهای مخالفان ومعترضان زیر چتر مبارزه با جنگ وصدام
وآمریکا ابزار تبلیغاتی برای دوختن دهان های مخالفان وبریدن زبان و شکستن قلم ها وشکافتن سینه های
مخالفان ومعترضان شد .تا اینکه دوران مدعیان
کارگزاران و اصلاح طلبان رسید که نتیجه اختلاف جناح بندی ها وجدا شدن شرکای
سهیم در قدرت شد . اما بحران سازی در این
دو مرحله با تشکیل دو شوی محاکمه ی دادگاه
های پشت درب بسته ی غلامحسین کرباسچی شهردار تهران و شهرام جزایری شد و موازی آن سناریوی
تراژدیک قتل های زنجیره ای دنبال واجرا شد. تا اینکه با طرح های کودتا های
خزنده ی پاسدارن و رهبر ر قیب مدعی اصلاح
طلب در سوم تیر 84 از صحنه ی قدرت وسیاسی
حذف شدند و رژیم کودتاگر بربر منش وتاریک اندیش پس از کودتای 22 خرداد یک پایه شد . ولی چون مردم معترض پس از کودتای
22 خرداد88 توی خیابان ها ریختند وفریاد
مرگ بر دیکتاتو وخامنه ای واصل ولایت فقیه سر دادند . بنابراین کودتاگران غالب
برای اینکه بتوانند بهانه ی لازم برای سرکوب وحشیانه داشته باشند . اتهام فتنه ر ا
علیه ی مدعیان اصلاح طلب که معروف به جنبش سبز شدند را اختراع کردند. در ادامه پس
از حذف مدعیان اصلاح طلب یا جنبش سبز از صحنه که متهم به جریان فتنه شدند . دامنه
ی اختلاف و رقابت میان باندهای مافیایی غالب کودتاگر کشانیده شد . چون این رقابت واختلاف شدید و جدی
شد . بنابراین نیاز به اهرم چماق یا بحران سازی جدیدی بود .لذا کشف شد که درون
دولت یک جریان انحرافی وجود دارد که مکمل جریان فتنه شد و ترجیح بند شبیه مبارزه با آمریکا و دفاع مقدس
شد که در ر استای سیاست منحرف کردن اذهان عمومی شده است که از سوی کودتاگران غالب برای متهم کردن
رقیب مدعی اصلاح طلب ودولت ومشاوران ویاران نزدیک رئیس جمهور بکار برده می شود
.برای همین است که هرجارچی وقلم بر دست وامدار مجبور است برای توجیه فرار از عدم پاسخگویی
به مطالبات مردم چپ و راست آویزان به
بحران سازی از سوی رقیب فتنه گر و منحرفین
درن دولت شود تا که در راستای دفاع از اهداف نظامی سلاح هسته ای و توجیگری تحریم
نارضایتی ومخالفت مردم این چنین نسبت به فتنه گری رقیب وجریان منحرفین ذرون دولت قلم
زنی شود :
"در سال 88 مهم ترين اميد
آمريكايي ها اين بود كه توان مديريت بحران مجموعه منابع قدرت در ايران آنقدر كاهش
پيدا كند كه اداره امور كشور از كنترل خارج شود. پيش از فتنه 88، آمريكا در بيش از
5 گزارش راهبردي سعي كرده بود نهادهايي را كه مي توان «منابع قدرت» ايران خواند
شناسايي كند. فتنه 88 به يكباره فرصتي براي صدمه زدن به اقتدار اين نهادها فراهم
آورد. آمريكايي ها تصور مي كردند رهبري در مقابل مردم
قرار خواهد گرفت و توان كنترل بحران و گرفتن تصميم هاي درست در زمان درست را از
دست مي دهد، سپاه به سركوب مي پردازد، وزارت اطلاعات دچار اختلاف دروني خواهد شد،
روحانيت مرجعيت خود را در ميان مردم از دست مي دهد، صدا و سيما بي اعتبار مي شود و
بدنه نيروهاي انقلابي هم پس از آنكه پي برد درون كشور در اقليت قرار دارد، منزوي
مي شود و به اين ترتيب فرصتي منحصربفرد براي «حل مسئله ايران از درون» شكل مي
گيرد. رهبري، سپاه، وزارت اطلاعات، روحانيت، صدا و سيما و بدنه نيروهاي انقلاب، 6
منبعي است كه آمريكايي ها به عنوان نهادهاي توليد قدرت در ايران براي خود فهرست
كرده بودند.بويژه، اين اميد به طور جدي در غرب
وجود داشت كه اصلاح طلبان بتوانند از دل يك فرآيند مبارزه اجتماعي و در حالي كه
موفق شده اند برخي از مهم ترين ساختارهاي نظام را سست كرده و از منابع قدرت آن
اقتدارزدايي كرده اند، مجددا به قدرت برگردند. جالب است كه در همان زمان فتنه گران
خود هم مي گفتند كه اين بار صرفا نمي خواهند دولت را در دست بگيرند چرا كه در
اختيار گرفتن دولت بي آنكه بقيه ساختارهاي نظارتي و كنترلي منفعل يا دگرگون شده
باشند، عملا حاصلي جز تكرار سال هاي فاصله 76-84 نخواهد داشت. يكي از آقايان در
كوران درگيري هاي خياباني گفته بود «اين بار ما فقط دولت را نمي خواهيم، شوراي
نگهبان و صدا سيما را هم مي خواهيم.». خروجي فتنه 88 براي آمريكايي ها از
بدترين سناريويي كه در ذهن خود ترسيم كرده بودند هم بدتر بود. اين فتنه را مردم در
تبعيت كامل از رهبري ختم كردند. نشانه اين امر هم اين است كه عمليات دشمن كه در
ابتدا ماهيتي نرم داشت، روز به روز از بدنه اجتماعي خود تهي شد و به سمت عمليات
نيمه سخت يعني خرابكاري و ترور با استفاده از گروه هاي سازمان يافته ميل كرد در
حالي كه عمليات ضد فتنه نظام كه در ابتدا به دلايل امنيتي و انتظامي ماهيت نيمه
سخت داشت، در 9 دي به يك عمليات نرم تمام عيار تبديل شد.اگر
بخواهيم خلاصه كنيم، مهم ترين نتيجه فتنه 88 تا آنجا كه به تصميم گيري هاي راهبردي
غرب عليه ايران مربوط مي شود اين بود كه روشن شد جريان اصلاح طلب غرب گرا پايگاه
اجتماعي بسيار ناچيز و سطح خردمندي و توان تصميم سازي پاييني دارد و به تعبير يك
برآورد اطلاعاتي كه اخيرا از جانب برخي رسانه هاي نزديك به دولت آمريكا منتشر شده،
براي مدت زمان طولاني از صحنه سياسي ايران حذف شده است.اگر سال 88 را سال
مبارزه با فتنه بناميم، سال 89 بي گمان سال مبارزه با انحراف بود. جبهه اي جديد
شكل گرفت و دوباره دشمن اميد بست كه اين بار اقتدار نظام و رهبري از موضعي متفاوت
به چالش كشيده خواهد شد و احتمال دارد آنچه در سال 88 محقق نشد، در سال 89 قابل
تحقق باشد.اگر فرض كنيم پروژه در سال 88 ايجاد هم زمان
شكاف هاي سياسي و اجتماعي و تقويت يكي به وسيله ديگري بود، در سال 89 صورت اين
مسئله تا حدودي تغيير كرد. اين بار به نظر مي رسيد اميد آمريكايي ها اين است كه در
حالي كه احتمال تحرك جديد در بدنه اجتماعي وجود ندارد، شكاف سياسي آنقدر رشد كند
كه سيستم دچار نوعي فلج دروني شود. علاوه بر اين، تصور اين بود كه حلقه انحرافي
قادر است شكاف را به درون جامعه حزب اللهي منتقل كند و نيروهايي را روبروي هم قرار
بدهد كه تا پيش از اين در مقابله با فتنه كاملا متحد و هم داستان بودند. فرض كنيد
بنا باشد فتنه جديدي شكل بگيرد، آيا براي رشد و جان گرفتن آن چيزي مهم تر از اين
هست كه عناصر مديريت كننده فتنه خود دچار شكاف دروني شده و نيروهايشان هرز رفته
باشد؟منتظر باشد تا در فرصت هاي بعدي خصوصا انتخابات رياست جمهوري آينده
اين منازعات تبديل به ستيزه جويي شبيه آنچه در سال 88 رخ داد -البته از جنسي ديگر-
شود. كاملا واضح است كه مهم ترين هدف براي آمريكايي ها در صحنه داخلي ايران اين
است كه با نشان دادن برخي چراغ هاي سبز و قرمز به مخاطباني در داخل ايران كه به دقت
از هم تفكيك و رفتار آنها مطالعه شده است، سطح تنش را بيشينه كرده و همزمان عوامل
ناراضي كننده را چنان گسترده سازند كه در سطح اجتماعي، هر گروه و دسته اي دليل خاص
خود را براي ناراضي بودن از اوضاع داشته باشد.نخست اينكه
بويژه بعد از مذاكرات استانبول طرف غربي به شدت تلاش دارد اين موضوع را القا كند
كه في المثل كاهش نرخ سكه و ارز وابسته به مصالحه در بيرون است. در حالي كه ايران
در استانبول مصالحه اي نكرد و اين كاهش قيمت هم محصول تدبير در داخل بود. وابسته
نشان دادن مشكلات داخلي به اراده عامل خارجي، يك سناريوي عمليات رواني بسيار مهم
است كه بايد از افتادن در دام آن پرهيز كرد.عامل دوم آن است كه حجم منازعات
داخلي آنقدر بالا برود كه رويارويي با دشمن خارجي در حاشيه قرار بگيرد. روشن است
كه بويژه در چند ماه گذشته تلاشي جدي براي منتقل كردن تنش از بيرون به داخل وجود
دارد و كساني گويا يادشان رفته باشد دشمني هم هست، همه همت خود را صرف بگومگوهاي
داخلي مي كنند كه بدون شك تا مدت ها بعد از انتخابات مجلس قابل ترميم نخواهد بود.
هر گاه حجم مواجهه با خودي ها از حجم مواجهه با دشمن بالاتر رفت، بايد يقين كنيم
كه در بازي دشمن قرار داريم"
در خاتمه اینکه
قلم بر دستان وامدار یادداشت روز نویس حق
ندارند که از مرز قرمز ترسیم شده پارا فرار
تر گذارند وبه سایر موضوعاتی اشاره کنند
که مردم ومعضلات شان مربوط می شود . یا قصور
از روند سیستم کاری کنند که به اینان محول
یا دیکته شده است .برای این که باید حول و
حوش آن قلم فرسایی کنند و نه نامی از مردم
و مطالبات شان ببرند ونه کلامی از وضعیت طاقت فرسای امور معیشتی شان بگویند. یا مجاز
نیستند تا که سخنی در مورد اوضاع نا بسامان اقتصادی بگویند که چرا وابسته و ورشکسته
شده است و چرا هر روز واردات کالاها بیشتر می شود. آنچنان که هرروز گزارش می شود تعداد
بیشتری کار خانه های تولیدی تعطیل و بسته می گردند و بر آمار کارگران بیکارشده در کشور افزوده می شود .البته
همانگونه که اشاره شد قلم بردستان اجاره ای وا مدار حق ندارند در این مورد خبر رسانی کنند ونظر دهند.
در عوض باید تا می تواند در دفاع از پروژه
ی هسته ای و رقبای از صحنه حذف شده یا در حال رقابت قلم فرسایی نمایند که زیر پوشش جریان فتنه یا رقیب مدعی اصلاح
طلبان سابق و جنبش سبز شده متهم شده اند که سنجاق به مشاوران نزدیک رئیس جمهور می شوند یا پیوند زده می شوند که متهم
به جریان انحرافی درن دولت شده اند.
هوشنگ بهداد
دروغ نامه ی
کیهان دو شنبه 11 اردیبهشت ماه سال 1391
فرمول
بازي دشمن (يادداشت روز)