گزیده خبرهای 13 دی -93 قسمت -3
با حکم دادستانی کل کشور، ممنوعیت تبلیغ
برای سه شرکت اعلام شد تا این اتفاق، سایه ای سنگین بر سر فوتبال بیندازد.به
گزارش خبرآنلاین؛ چهارشنبه هفته گذشته بود که یک خبر مهم، فضای جامعه رسانه ای را
در بر گرفت: «دادستانی کل کشور حکم به ممنوعیت تبلیغات «پدیده شاندیز»، «تبرک» و
«پردیسبان» داد» گویا دادستانی کل کشور با توجه به گسترده تر شدن ابعاد تخلفات
مالی این شرکت ها تمامی تبلیغات رسانه ای آنها را در صدا و سیما و روزنامهها
ممنوع کرد. در ادامه آن اتفاقات سید مرتضی بختیاری معاون
امنیتی، سیاسی دادستان کل کشور گفت: «با توجه به درخواست دادستان عمومی و انقلاب
مشهد مقدس از دادستان کل کشور در رابطه با تخلفات مالی صورت گرفته در شرکت های
پدیده شاندیز، تبرک و پردیسبان، که پرونده قضایی آنان در شعبه 904 بازپرسی دادسرای
انقلاب اسلامی مشهد در حال بررسی است، طبق دستور دادستان کل کشور؛ صدا و سیما،
رسانه های نوشتاری، دیداری و گفتاری، شهرداری ها، فرودگاه ها، راه آهن و تمام
معابر از درج و انتشار هر گونه آگهی تبلیغاتی و تجاری در مورد این شرکت ها منع
شدند و این دستورالعمل طی نامه کتبی به ریاست سازمان صدا وسیما، وزیر فرهنگ و
ارشاد اسلامی و وزیر مسکن، راه و شهرسازی اعلام شده است. تا اطلاع ثانوی و تعیین
تکلیف پرونده قضایی هر گونه تبلیغات و انتشار آگهی تجاری در مورد شرکت های مذکور
ممنوع است. این ممنوعیت شامل رسانه های حوزه فضای مجازی، روزنامه ها، صدا و سیما و
غیره می شود بنابراین فعالیت وبسایت این شرکت ها نظیر پدیده شاندیز ممنوع است.
انتظار می رود با توجه به ورود به هنگام مقامات قضایی در این پرونده، تمام وبسایت
های این شرکت ها فیلتر شده تا مردمی که از ماجرا بی اطلاع هستند در دام این شرکت
ها نیافتند.»این اتفاقات شاید رنگ و بوی تخلفات مالی گسترده خارج از
دایره فوتبال داشته باشد ولی ارتباط آن به فوتبال، یک حلقه واسط دارد به نام
باشگاه پدیده مشهد. باشگاهی که در فصل در لیگ برتر کارش را دنبال می کند و به گفته
اهالی فوتبال و کارشناسان امر، عملکرد درخشانی داشته است. با این حال و با توجه به
اتفاقاتی که رخ داد، تصور عمومی بر این بود که باشگاه پدیده نیز تحت تاثیر آن
اتفاقات قرار گرفته و از لیگ حذف شود.این
مساله می توانست مهم ترین اتفاق فوتبال ایران باشد؛ لغو مجوز تیمی که حالا
فینالیست جام حذفی است و شانس دارد در لیگ برتر نیز حداقل به سهمیه آسیا برسد.
شایعه حذف باشگاه پدیده از فوتبال ایران یک نگرانی دیگر به نگرانی های جامعه
فوتبالی تزریق کرد و تنها کسی که می توانست در این مورد اظهارنظر کند، کسی نبود به
غیر از غلامرضا بهروان عضو هیات رئیسه فدراسیون فوتبال.
بهروان در این مورد به ما گفت: «با توجه به اتفاقاتی که رخ داده دیگر نمی توانیم باشگاه پدیده را با این نام در لیگ داشته باشیم. مسئولان باشگاه پدیده ابتدا باید در کمیسیون ماده 5 اداره کل ورزش و جوانان استان خراسان رضوی نامشان را تغییر دهند و سپس در کمیسیون ماده 88 آن اداره این تغییر نام صورت بگیرد. در ادامه اگر با تغییر نام باشگاه پدیده موافقت شد آنها باید مدارک لازم را به سازمان لیگ بیاورند و به بخش صدور مجوز حرفهای باشگاهها بدهند تا تغییر نام صورت بگیرد.«بهروان اضافه کرد: «ثبت شرکت ها نیز در این زمینه باید به کمک باشگاه پدیده بیاید وگرنه کارها پیش نمی رود. آنها باید آئین نامه تجاری سازی خود را نیز تغییر دهند و وقتی مشکلات شان حل شد، می توانیم پدیده را با نام دیگری به لیگ بیاوریم.»او در پاسخ به این سوال که اگر پدیده اقدام به چنین کاری نکند، چه می شود، گفت: «ما نمی توانیم این باشگاه را از لیگ خارج کنیم اما آنها هم نمی توانند با نام پدیده به فعالیت خود در لیگ برتر ادامه دهند. این تمام ماجراست!»
بهروان در این مورد به ما گفت: «با توجه به اتفاقاتی که رخ داده دیگر نمی توانیم باشگاه پدیده را با این نام در لیگ داشته باشیم. مسئولان باشگاه پدیده ابتدا باید در کمیسیون ماده 5 اداره کل ورزش و جوانان استان خراسان رضوی نامشان را تغییر دهند و سپس در کمیسیون ماده 88 آن اداره این تغییر نام صورت بگیرد. در ادامه اگر با تغییر نام باشگاه پدیده موافقت شد آنها باید مدارک لازم را به سازمان لیگ بیاورند و به بخش صدور مجوز حرفهای باشگاهها بدهند تا تغییر نام صورت بگیرد.«بهروان اضافه کرد: «ثبت شرکت ها نیز در این زمینه باید به کمک باشگاه پدیده بیاید وگرنه کارها پیش نمی رود. آنها باید آئین نامه تجاری سازی خود را نیز تغییر دهند و وقتی مشکلات شان حل شد، می توانیم پدیده را با نام دیگری به لیگ بیاوریم.»او در پاسخ به این سوال که اگر پدیده اقدام به چنین کاری نکند، چه می شود، گفت: «ما نمی توانیم این باشگاه را از لیگ خارج کنیم اما آنها هم نمی توانند با نام پدیده به فعالیت خود در لیگ برتر ادامه دهند. این تمام ماجراست!»
رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاستجمهوری
گفت: امید این است که این آقایان(موسوی و کروبی) تعقل کنند و ۲ کار را انجام دهند؛
یکی اینکه دشمنان را از خود ناامید و آنها را محکوم کنند و سپس عذرخواهی کنند.به گزارش
تسنیم، حجتالاسلام سیدرضا اکرمی رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاستجمهوری درخصوص
واکنش خانواده مهدی کروبی نسبت به سخنانش درخصوص 9 دی،گفت: بنا نیست به هر موضوع
از طرف هر کسی پاسخ دهم. به هرحال ممکن است آنها هم ناراحت باشند.او گفت:
ملاک حال فعلی افراد است. پیام 9 دی برای همه روشن بود و ما هم وظیفه داریم پیام 9
دی را به نسل جوان امروز بگوییم.رئیس شواری فرهنگی نهاد ریاستجمهوری با
بیان اینکه مسئله حصر یک موضوع قانونی است و شورای امنیت ملی به این جمعبندی
رسیده و قضیه کاملا قانونی است، گفت: از سوی دیگر حصر یک مسئله حفاظتی است؛ به هر
حال ممکن است افراد ناآگاه، چه مزدور خارجی و چه احمق داخلی در کشور دردسرهایی
برای آزادی محصورشدگان به وجود آورند و برای جلوگیری از این آسیب آنها در حصر
حفاظتی قرار گرفتهاند.حجتالاسلام اکرمی گفت: نکته سوم درخصوص
حصر این است که حصر این آقایان به نوعی مصلحتی است که اینها در خلوت خود کمی تعقل
کنند که چه خطا و خلافی انجام دادهاند و چرا 8 ماه کشور دچار کشمکش شده است.او گفت:
امید این است که این آقایان(موسوی و کروبی) تعقل کنند و 2 کار را انجام دهند؛ یکی
اینکه دشمنان را از خود ناامید و آنها را محکوم کنند و به آنها بگویند که مسائل ما
داخلی است و ربطی به خارج ندارد.حجتالاسلام اکرمی گفت: کار دومی که
باید انجام دهند، این است که عذرخواهی کنند و انشاءلله مورد قبول قرار بگیرد و
ماجرا ختم به خیر شود.
بیماریهای واگیرداری وجود دارند که
بسیار خطرناک هستند و تا کنون انسانهای زیادی در اثر اینگونه بیماریها، جان خود
را از دست دادهاند.به گزارش فارس، برخی بیماریها سیستم
ایمنی بدن را مختل کرده و به مرگ ختم میشوند اما برخی بیماریها با دارو قابل
درمان هستند که در صورت مراقبت و شیوه درست زندگی بهبود پیدا میکنند.بیماریهای
واگیرداری وجود دارند که خطرناک هستند و تا کنون انسانهای زیادی در اثر اینگونه
بیماریها جان خود را از دست دادهاند.آبله: نزدیک به 500 میلیون
نفر در جهان در اثر آبله جان باختند اما پس از واکسیناسیون گسترده در اوایل قرن
بیستم این بیماری ریشه کن شد.سکته مغزی: سکته مغزی با وقفه
ناگهانی جریان خون به مغز اتفاق میافتد و میتواند کشنده باشد. 140 هزار نفر هر
سال فقط در ایالات متحده تحت تأثیر این بیماری قرار میگیرند و در فرانسه 30 هزار
نفر در سال بر اثر سکته مغزی، جان خود را از دست میدهند.سرخک: در سال
2013 نیز 145 هزار و 700 نفر بر اثر سرخک جان دادند؛ در 10 سال گذشته تعداد مرگ و
میر ناشی از این بیماری توسط واکسیناسیون 74 درصد کاهش پیدا کرده است.مالاریا: 207
میلیون
نفر در سال 2012 به بیماری مالاریا مبتلا شدند و 627 هزار نفر در اثر این بیماری
جان دادند.سل: سل یک بیماری عفونی
واگیردار است که توانایی درگیر کردن تمام ارگانهای بدن را دارد ولی ریهها بیشتر
به سل مبتلا میشوند. علائم آن شامل سرفه همراه با خلط آغشته به خون، تب و کاهش
وزن است. در سال 2013 حدود 3 میلیون نفر بر اثر این بیماری کشته شدند.ایدز: ایدز یک
بیماری واگیردار است که تا کنون 25 میلیون نفر در جهان بر اثر این بیماری جان خود
را از دست دادهاند.
تیفوس: تیفوس یک بیماری حاد است که از طریق حشرات آلوده به انسان منتقل میشود و عفونت آن پوست، دستگاه عصبی مرکزی، لوله گوارش و عضلات را درگیر میکند.با اینکه واکسن این بیماری وجود دارد باز هم کشنده است. در اوایل قرن بیستم 3 میلیون نفر در روسیه در اثر این بیماری کشته شدند.سرطان: سلولهای غیر طبیعی به صورت کنترل نشده تکثیر یافته و میتوانند بافتهای مجاور را درگیر کنند و از طریق جریان خون با لنف به سایر نقاط بدن گسترش پیدا میکنند. هر سال نزدیک به 8 میلیون نفر در جهان از سرطان میمیرند.مرگ سیاه: مرگ سیاه یا طاعون سیاه در اواسط قرن 14 در اروپا شیوع پیدا کرد؛ براساس برآوردهایی که توسط کارشناسان در مورد این بیماری انجام شد بین 30 تا 50 درصد از جمعیت اروپا را نابود کرده است، به مدت 5 سال در بسیاری از کشورهای اروپایی عدهای در اثر این بیماری کشته شدند.آنفلوانزا: آنفلوانزا در سال 1918 به آنفلوانزای اسپانیایی شناخته شد و حدوداً بین 30 تا 100 میلیون مرگ و میر همراه داشت و به عنوان مرگبارترین بیماری همه گیر در تاریخ شناخته شده است.
تیفوس: تیفوس یک بیماری حاد است که از طریق حشرات آلوده به انسان منتقل میشود و عفونت آن پوست، دستگاه عصبی مرکزی، لوله گوارش و عضلات را درگیر میکند.با اینکه واکسن این بیماری وجود دارد باز هم کشنده است. در اوایل قرن بیستم 3 میلیون نفر در روسیه در اثر این بیماری کشته شدند.سرطان: سلولهای غیر طبیعی به صورت کنترل نشده تکثیر یافته و میتوانند بافتهای مجاور را درگیر کنند و از طریق جریان خون با لنف به سایر نقاط بدن گسترش پیدا میکنند. هر سال نزدیک به 8 میلیون نفر در جهان از سرطان میمیرند.مرگ سیاه: مرگ سیاه یا طاعون سیاه در اواسط قرن 14 در اروپا شیوع پیدا کرد؛ براساس برآوردهایی که توسط کارشناسان در مورد این بیماری انجام شد بین 30 تا 50 درصد از جمعیت اروپا را نابود کرده است، به مدت 5 سال در بسیاری از کشورهای اروپایی عدهای در اثر این بیماری کشته شدند.آنفلوانزا: آنفلوانزا در سال 1918 به آنفلوانزای اسپانیایی شناخته شد و حدوداً بین 30 تا 100 میلیون مرگ و میر همراه داشت و به عنوان مرگبارترین بیماری همه گیر در تاریخ شناخته شده است.
معاون نظارتی بانک مرکزی از سلب صلاحیت ۸
مدیر بانکی خبر داد و گفت: این مدیران برای همیشه از صحنه بانکی خارج شدهاند و
دیگر نمیتوانند در هیچ یک از بانکها و موسسات سمتی داشته باشند.به گزارش
فارس، حمید تهرانفر با اشاره به سلب صلاحیت 8 مدیر متخلف در شبکه بانکی،
اظهارداشت: این افراد در سطح اعضای هیات مدیره و مدیر عامل بانک بودهاند.وی افزود:
این مدیران برای همیشه از صحنه بانکی خارج شده اند و دیگر نمیتوانند در هیچ یک از
بانکها و موسسات سمتی داشته باشند.معاون نظارتی بانک مرکزی در پاسخ به این
سوال که نتیجه انحلال یکی از موسسات اعتباری به کجا رسید، گفت: اجازه بدهید فعلا
در این باره چیزی عنوان نکنم و در زمان مقرر حتما صحبت خواهم کرد.وی با
اشاره به فرایند ساماندهی موسسات اعتباری، و عدم ارائه مجوز فعالیت به یکی از
موسسات، اظهارداشت: این موسسه در مرحله انحلال و جمع آوری است و 5 موسسه دیگر هنوز
فرصت دارند خود را با ضوابط بانک مرکزی تطبیق دهند.تهرانفر درخصوص روند اجرای نرخ سود
سپردهها در سیستم بانکی، گفت: از اول دی ماه که بانک مرکزی تاکید کرده باید نرخهای
سود توافق شده اجرایی شود، آرامش بسیار خوبی در بازار حاکم شده است؛ بانکهایی
که نرخ سود را رعایت نکنند، طبق دستورالعمل ابلاغی، با آنها برخورد جدی میشود.وی تاکید
کرد: بانکها به طور جدی خود را ملزم به اعمال نرخهای سود میدانند و حتی مدیران
عامل بانکها خودشان جلسه گذاشتند تا بر حذف روشهایی که ممکن است نرخ سود دور زده
شود توافق کنند.معاون نظارتی بانک مرکزی ادامه داد: هماکنون پرونده تخلف
دو بانک در دستور کار هیات انتظامی بانکها قرار دارد.تهران فر درباره فعالیت 14 موسسه
اعتباری، گفت: در گذشته توافق شد این 14 موسسه ساماندهی شوند که در حال حاضر
موسسات کوثر مرکزی و عسکریه از میان آنها مجوز دریافت کردهاند.
دو کودک روی صندلی پارک نشستهاند. آرام
و بیصدا، گویی همیشه تنها بودند تنها و غریب بدون حتی یک سایه بالای سرشان. هیچکس
از آنها سؤالی نمیپرسد و هر کس شتابان به سوی زندگی خود میرود. سکوت و ابهام
فضای پارک را پرکرده است. ایران در ادامه شرح
ماجرا نوشت: دخترک دو ساله به نظر میرسد. باید عروسکی در
دست داشته باشد تا در بازی کودکانه برایش لالایی بخواند، اما در آن غربت پارک او
نه تنها اسباببازی ندارد بلکه باید برای برادر 5 ماههاش که خسته و گرسنه
به خواب رفته، مادری کند. هیچ کس نمیداند در
پارک کوچک روبهروی بیمارستان فیروزآبادی چه حادثه تلخی در حال رقم خوردن است.
گرمای هشتمین روز مردادماه سال 1367 نفس کشیدن را سخت کرده است اما پسرکی حدود
چهار ساله همراه با خواهر دو ساله و برادر 5 ماههاش لحظات را میشمارند تا پدر و
مادرشان بازگردند غافل از اینکه دعوای آنها بالا گرفته، آنقدر بالا که جگر گوشههایشان
را در پارک بیمارستان فیروزآبادی رها کرده و رفتهاند.
پسر کوچکتر از آن است که بداند بازگشتی نخواهد بود.
آری هشتم مرداد سال 67 سرنوشت سه کودک به غم، غربت و تنهایی گره خورد. آن سوتر اما در برگ دیگر از سرنوشت، زنی بیتاب با چشمانی که اشک در آن حلقه زده، از 26 سال تنهایی میگوید. تنش میلرزد اما بغضش را فرو میخورد و میگوید: این روزها پوستم کمی نازکتر از قبل شده، طاقتم کم شده و بیحوصلهترم، دیگر طاقت صبر و انتظار ندارم. با هر تلنگری میشکنم گویی روحم هزار تکه شده و هر تکه از آن سوار بر باد به دنبال عزیزانم میگردد. اشکهای روی گونههایش را پاک میکند، لبخند میزند. بعضی وقتها مجبوری با بغض بخندی تا دیگران نیز مانند تو دلگیر نشوند. خیلی وقتها مجبوری چیزهایی را ببینی ولی ندیدهشان بگیری و تنها در برابر شکستن دلت سکوت کنی. او از سالهای غربت در شیرخوارگاه میگوید. از روزها و لحظاتی که در انتظار پدر و مادر اشک میریخت، اما لبخندی میزند و میگوید گذشتهها گذشته، امروز آمدهام تا هویتم را بیابم. در تاریک و روشن خاطراتش به دنبال نشانی از پدر و مادرش میگردد اما روز تنهایی، او کوچکتر از آن بود که چیزی به یاد داشته باشد. نام واقعیاش را هم نمیداند که نشانی باشد برای مادرش. آن روزها مسئولان شیرخوارگاه خودشان برای او و برادرانش اسم انتخاب کردند. مکث میکند. اشکهایش را پاک میکند گویی چیزی به یاد آورده. برادر بزرگش زخمی بر تن دارد، آثار سوختگی با آبجوش شاید نشانی باشد اما مطمئن نیست که سوختگی در خانه پدری اتفاق افتاده یا یادگار سالهای تنهایی در شیرخوارگاه است. تنها نشان آنها موهای خرمایی و چشمان قهوهای روشن است. کودکانی که سال 67 در پارک روبهروی بیمارستان فیروزآبادی رها شدند، امروز مردان و زنی جوان هستند که در شرایط مناسب اجتماعی قرار دارند اما همچنان در آرزوی یافتن پدر و مادرشان هستند. رسیدن به پدر و مادر نه برای پرسیدن دلیل رها شدن بلکه برای بوسیدن دستان پدر و مادری که حتماً سختی روزگار آنها را وادار کرده از جگر گوشههایشان بگذرند.در نامهها و فرمهای بهزیستی آنها نوشته شد احتمالاً نام پدر آنها علی است اما این تنها یک احتمال است.
پسر کوچکتر از آن است که بداند بازگشتی نخواهد بود.
آری هشتم مرداد سال 67 سرنوشت سه کودک به غم، غربت و تنهایی گره خورد. آن سوتر اما در برگ دیگر از سرنوشت، زنی بیتاب با چشمانی که اشک در آن حلقه زده، از 26 سال تنهایی میگوید. تنش میلرزد اما بغضش را فرو میخورد و میگوید: این روزها پوستم کمی نازکتر از قبل شده، طاقتم کم شده و بیحوصلهترم، دیگر طاقت صبر و انتظار ندارم. با هر تلنگری میشکنم گویی روحم هزار تکه شده و هر تکه از آن سوار بر باد به دنبال عزیزانم میگردد. اشکهای روی گونههایش را پاک میکند، لبخند میزند. بعضی وقتها مجبوری با بغض بخندی تا دیگران نیز مانند تو دلگیر نشوند. خیلی وقتها مجبوری چیزهایی را ببینی ولی ندیدهشان بگیری و تنها در برابر شکستن دلت سکوت کنی. او از سالهای غربت در شیرخوارگاه میگوید. از روزها و لحظاتی که در انتظار پدر و مادر اشک میریخت، اما لبخندی میزند و میگوید گذشتهها گذشته، امروز آمدهام تا هویتم را بیابم. در تاریک و روشن خاطراتش به دنبال نشانی از پدر و مادرش میگردد اما روز تنهایی، او کوچکتر از آن بود که چیزی به یاد داشته باشد. نام واقعیاش را هم نمیداند که نشانی باشد برای مادرش. آن روزها مسئولان شیرخوارگاه خودشان برای او و برادرانش اسم انتخاب کردند. مکث میکند. اشکهایش را پاک میکند گویی چیزی به یاد آورده. برادر بزرگش زخمی بر تن دارد، آثار سوختگی با آبجوش شاید نشانی باشد اما مطمئن نیست که سوختگی در خانه پدری اتفاق افتاده یا یادگار سالهای تنهایی در شیرخوارگاه است. تنها نشان آنها موهای خرمایی و چشمان قهوهای روشن است. کودکانی که سال 67 در پارک روبهروی بیمارستان فیروزآبادی رها شدند، امروز مردان و زنی جوان هستند که در شرایط مناسب اجتماعی قرار دارند اما همچنان در آرزوی یافتن پدر و مادرشان هستند. رسیدن به پدر و مادر نه برای پرسیدن دلیل رها شدن بلکه برای بوسیدن دستان پدر و مادری که حتماً سختی روزگار آنها را وادار کرده از جگر گوشههایشان بگذرند.در نامهها و فرمهای بهزیستی آنها نوشته شد احتمالاً نام پدر آنها علی است اما این تنها یک احتمال است.