اوین نامه ی کیهان شنبه 14 فروردین
ماه سال 1395
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "رشته هايي كه پنبه
شد !"
اوین نامه ی کیهان سربازجو شریعت نداری که همسو با پاسداران
وحمایت خامنه ای بیش از 25 سال از برنامه ی هسته ای دفاع کرد به نیت اینکه دست
یابی به سلاح هسته ای امکان پذیر شود .ولی تحریم های ناشی از شعار انرژی هسته ای حق مسلم ماست تبدیل به سرکشی جام زهرو
تسلیم حق مسلم ماست شد . زیرا برجام آشکارا زیرآب خواب های طلایی رؤیایی هسته ای پاسداران را زد .
برای اینکه پس از اینکه
روحانی در 24 خرداد 94 رئیس جمهور شد .خامنه ای به دلیل وحشتی که از قیام عمومی
مردم ناراضی داشت .تن به مذاکره هسته ای ونتیجه ی برجام داد .
ولی چون سربازجو شریعت نداری
همچون پاسداران مخالف سرسخت برجام بود
.برشدت قلمی خود به سبک تجربه ی بازجویی زندان اوینی خود افزود . اکنون برای اینکه به رخ رقیب بکشاند که دلیل
مخالفت وی با برجام برای چه بود . بنابراین در یادداشت سال جدید اشاره به بازگویی
موضع انتقادی یاددشات روز سال گذشته کرده ومدعی شده اوین نامه ی کيهان در همان
ساعات اوليه با مراجعه به متن توافق لوزان و مقايسه «داده»ها و «گرفته »هاي آن، به
اين نتيجه رسيده بود که نه فقط ميان داده ها و گرفته ها توازني وجود ندارد، بلکه در مقابل امتيازهاي نقد فراواني که داده
ايم، غير از چند «وعده نسيه» چيزي به دست نياورده ايم. چون اوین نامه ی کيهان با
استناد به اين برداشت که برگرفته از متن توافق لوزان بود، به گلايه و از سر هشدار،
اعلام کرده بود «نام توافق دو مرحله اي را بيانيه مطبوعاتي گذاشته ايم و در يک
کلمه بايد گفت؛ اسب زين شده را داده ايم و افسار پاره تحويل گرفته ايم». دولتمردان
محترم اما، نه خداي نخواسته از روي «بدخواهي»! بلکه به علت اعتماد فراوان - و
البته بي علت! - به آمريکا، کماکان از دستيابي به يک پيروزي بزرگ سخن مي گفتند و
در همان حال، منتقدان را به کج فهمي!، تندروي!، جنگ طلبي!، کاسب تحريم! و حتي
همراهي با اسرائيل متهم مي کردند. از جمله در همان ايام، روزنامه انگليسي گاردين
نوشت «در همه دنيا فقط 2 نفر از توافق هسته اي لوزان عصباني هستند، نتانياهو در
اسرائيل و مديرمسئول کيهان در ايران»!
1- بخش اصلي ماجرا سال گذشته از همين روز آغاز شد. در دقايق پاياني روز سيزدهم و در آغاز روز چهاردهم فروردين ماه سال 1394، تيم هسته اي کشورمان و گروه کشورهاي 5+1 بعد از يک دور فشرده مذاکرات در شهر لوزان سوئيس به توافق رسيدند و اعلام کردند که برنامه جامع اقدام مشترک هسته اي ايران و 5+1 (برجام) در آينده اي نزديک بر مبناي «توافق لوزان» تدوين و به اجرا درخواهد آمد. دولت محترم از توافق لوزان با عنوان يکي از دستاوردهاي بزرگ - و بعدها با عنوان بزرگترين دستاورد - تاريخ انقلاب ياد مي کرد و بر اين باور بود که توافق لوزان به معناي «تسليم قدرت هاي بزرگ جهان در مقابل خواست و اراده ايران است»! و مدعي بود که به فتح الفتوح! دست يافته و «آفتاب تابان» در عرصه کشور طلوع کرده و به نورافشاني مشغول است. از همان ساعات اوليه اعلام توافق لوزان سيل تبريک و تهنيت از سوي دولتمردان خطاب به يکديگر و ملت ايران سرازير شد و بسياري از مسئولان ديگر نيز - متاسفانه بدون توجه به اصل ماجرا و بي آن که از محتواي توافق باخبر باشند- اين پيروزي بزرگ! را به دولت و مردم تبريک گفتند و...
کيهان در همان ساعات اوليه با مراجعه به متن توافق لوزان و مقايسه «داده»ها و «گرفته »هاي آن، به اين نتيجه رسيده بود که نه فقط ميان داده ها و گرفته ها توازني وجود ندارد، بلکه در مقابل امتيازهاي نقد فراواني که داده ايم، غير از چند «وعده نسيه» چيزي به دست نياورده ايم. کيهان با استناد به اين برداشت که برگرفته از متن توافق لوزان بود، به گلايه و از سر هشدار، اعلام کرده بود «نام توافق دو مرحله اي را بيانيه مطبوعاتي گذاشته ايم و در يک کلمه بايد گفت؛ اسب زين شده را داده ايم و افسار پاره تحويل گرفته ايم». دولتمردان محترم اما، نه خداي نخواسته از روي «بدخواهي»! بلکه به علت اعتماد فراوان - و البته بي علت! - به آمريکا، کماکان از دستيابي به يک پيروزي بزرگ سخن مي گفتند و در همان حال، منتقدان را به کج فهمي!، تندروي!، جنگ طلبي!، کاسب تحريم! و حتي همراهي با اسرائيل متهم مي کردند. از جمله در همان ايام، روزنامه انگليسي گاردين نوشت «در همه دنيا فقط 2 نفر از توافق هسته اي لوزان عصباني هستند، نتانياهو در اسرائيل و مديرمسئول کيهان در ايران»!
2- بسياري از منتقدان با استناد به اين که «توافق لوزان» يک «پيش نويس» است که قرار است «برجام» بر مبناي آن تدوين شود، خواستار توجه و دقت نظر دست اندرکاران در برخي از بندها و مفاد آن بودند اما دولت محترم تقريبا - بلکه تحقيقا- به هيچيک از انتقادها توجهي نکرد و کماکان به راهي که در پيش گرفته بود ادامه داد. روز 20 فروردين ماه 94 رهبرمعظم انقلاب در ديدار مداحان با ايشان به ماجراي ياد شده، اشاره اي گذرا، اما راهگشا داشته و فرمودند؛
«مي پرسند چرا فلاني(رهبري) درباره هسته اي موضع نگرفته، جايي براي موضع گيري وجود نداشته، مسئولين مي گويند هنوز کاري انجام نشده و چيز الزام آوري نيست... نه موافقم نه مخالف. ممکن است طرف بدعهد مقابل بخواهد در جزئيات، کشور ما را محصور کند؛ اينکه حالابه بنده و ديگران تبريک مي گويند بي معنيست؛ آنچه تاکنون انجام شده نه اصل توافق و محتواي آن را تضمين مي کند، نه حتي اينکه مذاکرات تا به آخر برسد».
در بيان رهبرمعظم انقلاب نيز به وضوح ديده مي شود که ايشان توافق لوزان را يک توافق دو مرحله اي (تصويب کليات بدون اشاره به جزئيات) مي دانند و هشدار مي دهند که «ممکن است طرف بدعهد مقابل بخواهد در جزئيات کشور ما را محصور کند».
3- ماجرا همچنان ادامه يافت تا نهايتا به تصويب برجام و قطعنامه 2231 شوراي امنيت سازمان ملل رسيد. در اين فاصله نيز، منتقدان با استناد به برخي از مفاد و بندهاي مندرج در برجام و قطعنامه 2231 نگراني هاي جدي خود را مطرح کرده و هشدار مي دادند که حريف نه فقط در پي نابودي فعاليت هسته اي کشورمان - و يا دستکم، بي اثر و بي فايده کردن آن- است بلکه اهداف شوم ديگري را که براندازي تدريجي و پلکاني نظام اسلامي است، در آستين دارد و با استناد به متن دو سند ياد شده توضيح مي دادند برجام و قطعنامه 2231 به گونه اي تنظيم شده است که در صورت اجرا، اولاهيچيک از تحريم ها برداشته نمي شود و ثانيا اقتدار ايران اسلامي را تضعيف و در نهايت به سمت صفر ميل مي دهد. به عنوان نمونه - و فقط به عنوان يک نمونه از ميان بسيارها - کيهان در تيرماه 94 طي يادداشتي با عنوان «ترمز نباشيد، آماده باشيد» به بند 3 از ضميمه B قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل (2231) اشاره کرده و آورده بود؛ «موضوع بند ياد شده اگرچه در نگاه اول، «موشک هاي بالستيک با قابليت حمل تسليحات هسته اي» است و شايد همين «ظاهر فريبنده» برخي از دوستان را به اين باور کشانده است که موشک هاي بالستيک ايران مشمول اين بند نمي شوند! ولي فقط با اندکي دقت به وضوح مي توان ديد که «قابليت حمل کلاهک هسته اي» فقط يک بهانه براي توقف توليد، آزمايش و نهايتا حذف اين سلاح استراتژيک - و متعارف - از سامانه تسليحاتي کشورمان است... که عواقب فاجعه آميز آن به آساني قابل فهم خواهد بود.»
و اين روزها، حريف با استناد به همين بند از قطعنامه که در برجام نيز آمده است، توليد موشک هاي بالستيک کشورمان را «در تقابل با برجام»! دانسته و موضوع را به شوراي امنيت سازمان ملل احاله داده است و نمونه هاي ديگري از همين دست که آمريکا با تردستي در برجام گنجانده است و اين روزها با استناد به آن، اهداف غيرهسته اي خود را پي گرفته است و هر روز ادعاي تازه اي را از آستين بيرون مي آورد و ... اين رشته سر دراز دارد که بيرون از محدوده اين نوشته محدود است.
4- امروزه اما، دير باورترين افراد نيز در اين واقعيت تلخ ترديدي ندارند که حريف «کلاهي را که در لوزان برداشته بود در ژنو بر سرمان گذاشته است»! و در مقابل امتيازات نقد فراواني که سخاوتمندانه- بخوانيد ساده انديشانه- به طرف مقابل داده ايم، حتي وعده نسيه هم دريافت نکرده ايم! چرا که آمريکا و متحدان اروپائيش «وعده»هاي نسيه اي را هم که داده بودند، يکي بعد از ديگري پس مي گيرند.
تحريم ها نه فقط لغو که تعليق هم نشده اند، دارايي هاي بلوکه آزاد نشده، سوئيفت- مبادله بين بانکي - همچنان مسدود است. اجازه بيمه هاي تکميلي و مکمل بين المللي که از ضروريات تجارت خارجي است، داده نشده است. تحريم مبادله دلاري کماکان پابرجاست. به هيچ شرکت خارجي اجازه سرمايه گذاري در ايران داده نشده و بسياري از آنها اعلام کرده اند که از بيم مجازات آمريکا حاضر به سرمايه گذاري در ايران نيستند و کاش ماجرا به همين جا ختم مي شد، ولي آمريکا علاوه بر حفظ تحريم هاي قبلي، هر از چندگاه تحريم هاي جديدتري نيز به بهانه هاي غيرهسته اي بر تحريم هاي هسته اي مي افزايد. آيا غير از اين است؟
5- قرار بود همه توافقات «برگشت پذير» باشد و در صورت تخلف و بدعهدي طرف مقابل، جمهوري اسلامي ايران نيز از انجام توافقات خودداري کند ولي متاسفانه اين «قرار» برقرار نبوده و بسياري از آنچه که نقدا داده ايم قابل بازگشت نيست و يا اين که بازگرداندن آن با تحمل خسارت هاي فراوان همراه است و عجيب آن که هنوز هم برخي از دولتمردان محترم از امتيازاتي که داده ايم با عنوان امتيازي که گرفته ايم ياد مي کنند؟ به عنوان مثال، جناب رئيس جمهور مي فرمايند «پيش از اين در مخيله هيچکس نمي گنجيد که ايران بتواند UF6 -هگزا فلوئور اورانيوم- يعني اورانيوم غني شده را صادر کند و در مقابل کيک زرد وارد کند! اين ادعا در حالي است که UF6 چند مرحله بالاتر و ارزشمندتر از کيک زرد است و اظهارنظر رئيس جمهور محترم مانند آن است که تعويض سکه هاي طلابا سکه هاي مسي و برنزي را افتخار بدانيم! و نمونه هاي ديگري از همين دست که در مقابل آن فقط بايد تاسف خورد و از جناب روحاني گلايه کرد که تا کي مي خواهند شعور مردم را دست کم بگيرند؟!
6- دولت محترم طي نزديک به 3 سال گذشته همه آنچه را که در چنته داشت به ميدان آورد و با اين تصور - بخوانيد توهم - که همه امور کشور حتي آب خوردن مردم هم به توافق هسته اي - بخوانيد توافق با آمريکا - بستگي دارد، دست به کار شد و رهبرمعظم انقلاب با وجود آن که از ابتدا اعلام کرده بودند به آمريکا اعتماد ندارند، نه فقط به دولت اجازه مذاکره در چارچوب مسائل هسته اي را دادند بلکه از حمايت دولتمردان در اين عرصه نيز دريغ نورزيدند. ولي امروزه به گواهي واقعيات غيرقابل ترديد که به چند نمونه از آن اشاره شد، به وضوح مي توان ديد که؛
اولا: مسير هسته اي طي شده از سوي دولت نه فقط دستاورد قابل توجهي نداشته است، بلکه «از دست داده»هاي بسياري نيز در پي داشته است.
ثانيا: گشايش اقتصادي مورد نظر دولت نيز که رئيس جمهور محترم آدرس آن را در توافق هسته اي مي داد و به زبان حال و قال، اين گشايش را در کنار آمدن با آمريکا تلقي مي کرد، به بن بست رسيده است. گفتني است رهبرمعظم انقلاب در بيانات نوروزي سال 94 خويش در حرم رضوي(ع) به دو ديدگاه درباره گشايش اقتصادي، يکي با نگاه به ظرفيت هاي داخلي و ديگري با نگاه به بيرون مرزها اشاره کرده و ديدگاه دوم را «عقيم» معرفي کرده بودند.
آقاي رئيس جمهور در تبليغات انتخاباتي خود و پس از آن قول داده بود که علاوه بر چرخ سانتريفيوژها، در پي چرخش چرخ معيشت مردم نيز هست ولي با تاسف بايد گفت؛ امروزه نه فقط بيش از 12 هزار دستگاه سانتريفيوژ از چرخش افتاده است، بلکه چرخ معيشت مردم نيز، به عقب مي چرخد. رکود غوغا مي کند، گراني و افزايش جهشي قيمت ها اقشار مستضعف يعني صاحبان اصلي انقلاب را کلافه کرده است. بيکاري گريبان بسياري را گرفته است و...
7- امسال رهبرمعظم انقلاب در بيانات نوروزي در حرم رضوي(ع) و سپس در ديدار مداحان اهل بيت با ايشان، درباره راه طي شده از سوي دولت محترم طي 3 سال گذشته نظرات و ديدگاه هاي مستندي ارائه فرموده و به جد خواستار تحقق آن شدند. حضرت ايشان ادامه اجراي برجام با مشخصات امروزي آن را «خسارت محض» ناميده و با اشاره به بدعهدي هاي آمريکا و کينه توزي بي وقفه قدرت هاي استکباري عليه ايران اسلامي، بازگشت به اقتصاد مقاومتي و تکيه بر ظرفيت هاي دروني را گره گشا معرفي کردند و مخصوصا پيشنهاد مطرح شده اين روزها درباره عملياتي کردن برجام 2 و 3 و ... را ترفند القايي آمريکا دانسته و مسئولان را از فرو غلتيدن در اين دام برحذر داشتند.
و اکنون که حضرت ايشان، رشته هاي آمريکا را پنبه کرده و «سره» را از «ناسره» جدا ساخته و پيش روي ملت و مسئولان نهاده اند، نوبت به دولت، مجلس و همه مسئولان رسيده است که حرکت خود را براساس اين نقشه راه تنظيم کرده و در سالي که نام اقتصاد مقاومتي، اقدام و عمل بر تارک آن نقش بسته است، دستي از آستين همت بيرون آورده و دست به کار شوند. نويسنده: حسين شريعتمداري
1- بخش اصلي ماجرا سال گذشته از همين روز آغاز شد. در دقايق پاياني روز سيزدهم و در آغاز روز چهاردهم فروردين ماه سال 1394، تيم هسته اي کشورمان و گروه کشورهاي 5+1 بعد از يک دور فشرده مذاکرات در شهر لوزان سوئيس به توافق رسيدند و اعلام کردند که برنامه جامع اقدام مشترک هسته اي ايران و 5+1 (برجام) در آينده اي نزديک بر مبناي «توافق لوزان» تدوين و به اجرا درخواهد آمد. دولت محترم از توافق لوزان با عنوان يکي از دستاوردهاي بزرگ - و بعدها با عنوان بزرگترين دستاورد - تاريخ انقلاب ياد مي کرد و بر اين باور بود که توافق لوزان به معناي «تسليم قدرت هاي بزرگ جهان در مقابل خواست و اراده ايران است»! و مدعي بود که به فتح الفتوح! دست يافته و «آفتاب تابان» در عرصه کشور طلوع کرده و به نورافشاني مشغول است. از همان ساعات اوليه اعلام توافق لوزان سيل تبريک و تهنيت از سوي دولتمردان خطاب به يکديگر و ملت ايران سرازير شد و بسياري از مسئولان ديگر نيز - متاسفانه بدون توجه به اصل ماجرا و بي آن که از محتواي توافق باخبر باشند- اين پيروزي بزرگ! را به دولت و مردم تبريک گفتند و...
کيهان در همان ساعات اوليه با مراجعه به متن توافق لوزان و مقايسه «داده»ها و «گرفته »هاي آن، به اين نتيجه رسيده بود که نه فقط ميان داده ها و گرفته ها توازني وجود ندارد، بلکه در مقابل امتيازهاي نقد فراواني که داده ايم، غير از چند «وعده نسيه» چيزي به دست نياورده ايم. کيهان با استناد به اين برداشت که برگرفته از متن توافق لوزان بود، به گلايه و از سر هشدار، اعلام کرده بود «نام توافق دو مرحله اي را بيانيه مطبوعاتي گذاشته ايم و در يک کلمه بايد گفت؛ اسب زين شده را داده ايم و افسار پاره تحويل گرفته ايم». دولتمردان محترم اما، نه خداي نخواسته از روي «بدخواهي»! بلکه به علت اعتماد فراوان - و البته بي علت! - به آمريکا، کماکان از دستيابي به يک پيروزي بزرگ سخن مي گفتند و در همان حال، منتقدان را به کج فهمي!، تندروي!، جنگ طلبي!، کاسب تحريم! و حتي همراهي با اسرائيل متهم مي کردند. از جمله در همان ايام، روزنامه انگليسي گاردين نوشت «در همه دنيا فقط 2 نفر از توافق هسته اي لوزان عصباني هستند، نتانياهو در اسرائيل و مديرمسئول کيهان در ايران»!
2- بسياري از منتقدان با استناد به اين که «توافق لوزان» يک «پيش نويس» است که قرار است «برجام» بر مبناي آن تدوين شود، خواستار توجه و دقت نظر دست اندرکاران در برخي از بندها و مفاد آن بودند اما دولت محترم تقريبا - بلکه تحقيقا- به هيچيک از انتقادها توجهي نکرد و کماکان به راهي که در پيش گرفته بود ادامه داد. روز 20 فروردين ماه 94 رهبرمعظم انقلاب در ديدار مداحان با ايشان به ماجراي ياد شده، اشاره اي گذرا، اما راهگشا داشته و فرمودند؛
«مي پرسند چرا فلاني(رهبري) درباره هسته اي موضع نگرفته، جايي براي موضع گيري وجود نداشته، مسئولين مي گويند هنوز کاري انجام نشده و چيز الزام آوري نيست... نه موافقم نه مخالف. ممکن است طرف بدعهد مقابل بخواهد در جزئيات، کشور ما را محصور کند؛ اينکه حالابه بنده و ديگران تبريک مي گويند بي معنيست؛ آنچه تاکنون انجام شده نه اصل توافق و محتواي آن را تضمين مي کند، نه حتي اينکه مذاکرات تا به آخر برسد».
در بيان رهبرمعظم انقلاب نيز به وضوح ديده مي شود که ايشان توافق لوزان را يک توافق دو مرحله اي (تصويب کليات بدون اشاره به جزئيات) مي دانند و هشدار مي دهند که «ممکن است طرف بدعهد مقابل بخواهد در جزئيات کشور ما را محصور کند».
3- ماجرا همچنان ادامه يافت تا نهايتا به تصويب برجام و قطعنامه 2231 شوراي امنيت سازمان ملل رسيد. در اين فاصله نيز، منتقدان با استناد به برخي از مفاد و بندهاي مندرج در برجام و قطعنامه 2231 نگراني هاي جدي خود را مطرح کرده و هشدار مي دادند که حريف نه فقط در پي نابودي فعاليت هسته اي کشورمان - و يا دستکم، بي اثر و بي فايده کردن آن- است بلکه اهداف شوم ديگري را که براندازي تدريجي و پلکاني نظام اسلامي است، در آستين دارد و با استناد به متن دو سند ياد شده توضيح مي دادند برجام و قطعنامه 2231 به گونه اي تنظيم شده است که در صورت اجرا، اولاهيچيک از تحريم ها برداشته نمي شود و ثانيا اقتدار ايران اسلامي را تضعيف و در نهايت به سمت صفر ميل مي دهد. به عنوان نمونه - و فقط به عنوان يک نمونه از ميان بسيارها - کيهان در تيرماه 94 طي يادداشتي با عنوان «ترمز نباشيد، آماده باشيد» به بند 3 از ضميمه B قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل (2231) اشاره کرده و آورده بود؛ «موضوع بند ياد شده اگرچه در نگاه اول، «موشک هاي بالستيک با قابليت حمل تسليحات هسته اي» است و شايد همين «ظاهر فريبنده» برخي از دوستان را به اين باور کشانده است که موشک هاي بالستيک ايران مشمول اين بند نمي شوند! ولي فقط با اندکي دقت به وضوح مي توان ديد که «قابليت حمل کلاهک هسته اي» فقط يک بهانه براي توقف توليد، آزمايش و نهايتا حذف اين سلاح استراتژيک - و متعارف - از سامانه تسليحاتي کشورمان است... که عواقب فاجعه آميز آن به آساني قابل فهم خواهد بود.»
و اين روزها، حريف با استناد به همين بند از قطعنامه که در برجام نيز آمده است، توليد موشک هاي بالستيک کشورمان را «در تقابل با برجام»! دانسته و موضوع را به شوراي امنيت سازمان ملل احاله داده است و نمونه هاي ديگري از همين دست که آمريکا با تردستي در برجام گنجانده است و اين روزها با استناد به آن، اهداف غيرهسته اي خود را پي گرفته است و هر روز ادعاي تازه اي را از آستين بيرون مي آورد و ... اين رشته سر دراز دارد که بيرون از محدوده اين نوشته محدود است.
4- امروزه اما، دير باورترين افراد نيز در اين واقعيت تلخ ترديدي ندارند که حريف «کلاهي را که در لوزان برداشته بود در ژنو بر سرمان گذاشته است»! و در مقابل امتيازات نقد فراواني که سخاوتمندانه- بخوانيد ساده انديشانه- به طرف مقابل داده ايم، حتي وعده نسيه هم دريافت نکرده ايم! چرا که آمريکا و متحدان اروپائيش «وعده»هاي نسيه اي را هم که داده بودند، يکي بعد از ديگري پس مي گيرند.
تحريم ها نه فقط لغو که تعليق هم نشده اند، دارايي هاي بلوکه آزاد نشده، سوئيفت- مبادله بين بانکي - همچنان مسدود است. اجازه بيمه هاي تکميلي و مکمل بين المللي که از ضروريات تجارت خارجي است، داده نشده است. تحريم مبادله دلاري کماکان پابرجاست. به هيچ شرکت خارجي اجازه سرمايه گذاري در ايران داده نشده و بسياري از آنها اعلام کرده اند که از بيم مجازات آمريکا حاضر به سرمايه گذاري در ايران نيستند و کاش ماجرا به همين جا ختم مي شد، ولي آمريکا علاوه بر حفظ تحريم هاي قبلي، هر از چندگاه تحريم هاي جديدتري نيز به بهانه هاي غيرهسته اي بر تحريم هاي هسته اي مي افزايد. آيا غير از اين است؟
5- قرار بود همه توافقات «برگشت پذير» باشد و در صورت تخلف و بدعهدي طرف مقابل، جمهوري اسلامي ايران نيز از انجام توافقات خودداري کند ولي متاسفانه اين «قرار» برقرار نبوده و بسياري از آنچه که نقدا داده ايم قابل بازگشت نيست و يا اين که بازگرداندن آن با تحمل خسارت هاي فراوان همراه است و عجيب آن که هنوز هم برخي از دولتمردان محترم از امتيازاتي که داده ايم با عنوان امتيازي که گرفته ايم ياد مي کنند؟ به عنوان مثال، جناب رئيس جمهور مي فرمايند «پيش از اين در مخيله هيچکس نمي گنجيد که ايران بتواند UF6 -هگزا فلوئور اورانيوم- يعني اورانيوم غني شده را صادر کند و در مقابل کيک زرد وارد کند! اين ادعا در حالي است که UF6 چند مرحله بالاتر و ارزشمندتر از کيک زرد است و اظهارنظر رئيس جمهور محترم مانند آن است که تعويض سکه هاي طلابا سکه هاي مسي و برنزي را افتخار بدانيم! و نمونه هاي ديگري از همين دست که در مقابل آن فقط بايد تاسف خورد و از جناب روحاني گلايه کرد که تا کي مي خواهند شعور مردم را دست کم بگيرند؟!
6- دولت محترم طي نزديک به 3 سال گذشته همه آنچه را که در چنته داشت به ميدان آورد و با اين تصور - بخوانيد توهم - که همه امور کشور حتي آب خوردن مردم هم به توافق هسته اي - بخوانيد توافق با آمريکا - بستگي دارد، دست به کار شد و رهبرمعظم انقلاب با وجود آن که از ابتدا اعلام کرده بودند به آمريکا اعتماد ندارند، نه فقط به دولت اجازه مذاکره در چارچوب مسائل هسته اي را دادند بلکه از حمايت دولتمردان در اين عرصه نيز دريغ نورزيدند. ولي امروزه به گواهي واقعيات غيرقابل ترديد که به چند نمونه از آن اشاره شد، به وضوح مي توان ديد که؛
اولا: مسير هسته اي طي شده از سوي دولت نه فقط دستاورد قابل توجهي نداشته است، بلکه «از دست داده»هاي بسياري نيز در پي داشته است.
ثانيا: گشايش اقتصادي مورد نظر دولت نيز که رئيس جمهور محترم آدرس آن را در توافق هسته اي مي داد و به زبان حال و قال، اين گشايش را در کنار آمدن با آمريکا تلقي مي کرد، به بن بست رسيده است. گفتني است رهبرمعظم انقلاب در بيانات نوروزي سال 94 خويش در حرم رضوي(ع) به دو ديدگاه درباره گشايش اقتصادي، يکي با نگاه به ظرفيت هاي داخلي و ديگري با نگاه به بيرون مرزها اشاره کرده و ديدگاه دوم را «عقيم» معرفي کرده بودند.
آقاي رئيس جمهور در تبليغات انتخاباتي خود و پس از آن قول داده بود که علاوه بر چرخ سانتريفيوژها، در پي چرخش چرخ معيشت مردم نيز هست ولي با تاسف بايد گفت؛ امروزه نه فقط بيش از 12 هزار دستگاه سانتريفيوژ از چرخش افتاده است، بلکه چرخ معيشت مردم نيز، به عقب مي چرخد. رکود غوغا مي کند، گراني و افزايش جهشي قيمت ها اقشار مستضعف يعني صاحبان اصلي انقلاب را کلافه کرده است. بيکاري گريبان بسياري را گرفته است و...
7- امسال رهبرمعظم انقلاب در بيانات نوروزي در حرم رضوي(ع) و سپس در ديدار مداحان اهل بيت با ايشان، درباره راه طي شده از سوي دولت محترم طي 3 سال گذشته نظرات و ديدگاه هاي مستندي ارائه فرموده و به جد خواستار تحقق آن شدند. حضرت ايشان ادامه اجراي برجام با مشخصات امروزي آن را «خسارت محض» ناميده و با اشاره به بدعهدي هاي آمريکا و کينه توزي بي وقفه قدرت هاي استکباري عليه ايران اسلامي، بازگشت به اقتصاد مقاومتي و تکيه بر ظرفيت هاي دروني را گره گشا معرفي کردند و مخصوصا پيشنهاد مطرح شده اين روزها درباره عملياتي کردن برجام 2 و 3 و ... را ترفند القايي آمريکا دانسته و مسئولان را از فرو غلتيدن در اين دام برحذر داشتند.
و اکنون که حضرت ايشان، رشته هاي آمريکا را پنبه کرده و «سره» را از «ناسره» جدا ساخته و پيش روي ملت و مسئولان نهاده اند، نوبت به دولت، مجلس و همه مسئولان رسيده است که حرکت خود را براساس اين نقشه راه تنظيم کرده و در سالي که نام اقتصاد مقاومتي، اقدام و عمل بر تارک آن نقش بسته است، دستي از آستين همت بيرون آورده و دست به کار شوند. نويسنده: حسين شريعتمداري