برجام 2 و 3 و 4 سياست و خواست آمريكاست

اوین نامه ی کیهان 14 فروردین - 95
برجام 2 و 3 و 4 سياست و خواست آمريكاست
خامنه ای  در اجتماع پرشور زائران حرم امام رضا  تاكيد كردند
 اوین نامه ی کیهان  سربازجو حسین شریعت نداری برای اینکه خلأ تعطیلی دو هفته اوین نامه اش را جبران کرده باشد . بنابراین پیام یا هذیان گویی نوروزی  خامنه ای دراطراف حرم امام رضا را با تأخیر دو هفتگی با تیتر خبری برجام 2و3و4 سیاست و خواست آمریکاست  علیه ی روحانی بازتاب داده است.

حضرت آيت الله العظمي خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي در اولين روز از سال 1395 در اجتماع انبوه و پرشور زائران و مجاوران حرم مطهر رضوي عليه السلام، در سخنان مهمي به تحليل وضعيت موجود و ترسيم نقشه راه پيش رو پرداختند. متن کامل بيانات ايشان به شرح زير است.
        
بسم الله الرّحمن الرّحيم 
    الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاهًْ و السّلام علي سيّدنا و نبيّنا ابي القاسم محمّد و علي آله الاطيبين الاطهرين المنتجبين الهداهًْ المهديين المعصومين سيّما بقيهًْ الله في الارضين.

    اللّهمّ صلّ علي فاطمهًْ بنت محمّد اللّهمّ صلّ علي فاطمهًْ بنت رسولک و زوجة وليّک الطّهرهًْ الطّاهرهًْ المطهّرهًْ التّقيّة النّقيّهًْ الزّکيّهًْ سيّدهًْ نساء اهل الجنّهًْ اجمعين.

    اللّهمّ صلّ علي وليّک عليّ بن موسي صلاهًًْ دائمةً بِدَوام مُلکِکَ و سُلطانِک، اللّهمّ سَلِّم علي وَليّک عليّ بن موسي سلاماً دائماً بِدَوام مَجدِک و عظمتک و کبريائک.

     خداوند متعال را سپاسگزاريم که يک بار ديگر اين توفيق را به ما عنايت کرد که در آغاز سال هجري شمسي با شما مردم عزيز مشهد و زوّار گرامي و عزيزي که از اکناف کشور به اين آستان مقدّس سفر کرده ايد، ديدار داشته باشم. اوّلاً سال جديد را مجدّداً به همه برادران و خواهران تبريک عرض مي کنم.

     اين سال، داراي اين خصوصيت است که هم در آغازِ آن، ولادت باسعادت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) است -برحسب ماه هاي قمري- و هم بار ديگر در پايان اين سال، مصادف است با همين ولادت مکرّم و معزّز. از خداوند متعال مي خواهيم که به يمن وجود فاطمه زهرا (سلام الله عليها) که بانوي دو سرا و سيده نساء عالمين است، اين سال را براي ملّت ايران و براي همه مسلمانان عالم و محبّان اهل بيت مبارک کند و از برکات اين ولادت مکرّم، انشاءالله همه استفاده کنند و بهره ببرند.

     تنها کمبودي که امسال در اين سفر و در اين جلسه احساس مي کنيم، فقدان برادر عزيزمان جناب آقاي طبسي،(۱) عالم مجاهد و مبارز و خدمتگزارِ بااخلاص اين بارگاه مقدّس است. وجود ايشان وجود مغتنمي بود؛ جزو سابقين انقلاب محسوب مي شدند و فقدان ايشان براي همه کساني که ايشان را مي شناختند، به معناي حقيقي کلمه يک ضايعه بزرگ است. از خداوند متعال مي خواهيم که روح مطهّر ايشان را در سايه الطاف حضرت ابالحسن الرّضا (سلام الله عليه) قرار بدهد و از رحمت خود و مغفرت خود برخوردار کند.

        
تحليل شعار سال 95
     بحث امروز را از شعار امسال آغاز مي کنم و در ادامه انشاءالله توضيحاتي را براي شما برادران و خواهران عزيزي که تشريف داريد و براي کساني که اين صحبت ها را بعداً خواهند شنيد عرض خواهم کرد. مايلم بحثي که انجام مي گيرد، يک بحث متقن و منطقي باشد؛ امروز بحث هاي شعاري جايگاه زيادي در ذهن مردم ما ندارد؛ مردم ما، جوانان ما، آحاد جامعه ما فهيمند و به مسائل با چشم منطق و استدلال نگاه مي کنند. آنچه عرض مي کنيم مايليم که براي افکار مردم عزيز ما به صورت يک بحث متقن و منطقي عرضه بشود. علّت اينکه [شعار] امسال را هم شعار اقتصادي انتخاب کرديم،(۲) يک تحليل و يک نگاه به مجموعه ي مسائل کشور است. شايد در ذهن بعضي مي گذشت که ترجيح دارد که شعار امسال يک شعار فرهنگي باشد، يا يک شعار اخلاقي باشد لکن با توجّه به مجموعه مسائل کشور به نظر رسيد امسال هم مثل چند سال ديگرِ قبل از اين، شعار سال را که بايد به صورت گفتماني در ميان مردم و افکار عمومي کشور رواج پيدا کند، يک شعار اقتصادي قرار بدهيم. اين تحليل را من عرض مي کنم و مايلم جوانان عزيز ما آنچه را مي شنوند پيش خودشان تجزيه و تحليل کنند و بر روي آن فکر کنند.

        
دوراهي آمريکايي
     در اين مقطع زماني، سياست هاي استکبار و به خصوص و به طور خاص سياست هاي آمريکا اقتضا مي کند که يک تفکري تزريق بشود در ميان ملّت ما؛ اوّل در ميان نخبگان جامعه و بعد از آن به تدريج به افکار عمومي منتقل بشود؛ يک تفکر خاصّي تزريق بشود به افکار عمومي. آن سياستي که مورد نظر آنها است اين است که وانمود کنند ملّت ايران بر سر يک دوراهي قرار دارد و چاره اي ندارد جز اينکه يکي از اين دو راه را انتخاب کند. آن دوراهي عبارت است از اينکه يا بايد با آمريکا کنار بيايند، يا بايد به طور دائم فشارهاي آمريکا و مشکلات ناشي از آن را تحمّل کنند؛ يکي از اين دو را ملّت ايران بايد انتخاب کند؛ اين چيزي است که آنها مي خواهند. [البتّه] کنار آمدن با آمريکا به معناي کنار آمدن با هيچ دولت ديگري نيست. چون دولت آمريکا داراي ثروت، داراي دستگاه هاي تبليغاتي وسيع، داراي سلاح هاي خطرناک و داراي امکانات بسياري است، کنار آمدن با دولت آمريکا ناگزير، به معناي قبول تحميل هاي آن دولت است. طبيعت توافق با آمريکا همين است؛ همه جا همين جور است؛ کشورهاي ديگر هم که در هر مسئله اي با آمريکا توافق مي کنند، معنايش اين است که از مواضع خودشان به نفع طرف مقابل عقب نشيني مي کنند بدون اينکه طرف مقابل به نفع آنها يک عقب نشيني قابل توجّهي انجام بدهد. در همين توافق اخير هسته اي هم اگرچه اين توافق را ما تاييد کرديم و برگزارکنندگان اين توافق را مورد قبول اعلام کرديم و قبول داريم آنها را، لکن اينجا هم همين جور بود؛ وزير خارجه محترم ما در مواردي به بنده گفت که ما [مثلاً] اينجا را يا اين خطّ قرمز را ديگر نتوانستيم حفظ کنيم. معناي اين همين است؛ يعني وقتي طرف مقابل يک دولتي مثل آمريکا است که وسايل تبليغ دارد، امکانات دارد، پول دارد، ديپلماسي فعّال دارد، عوامل گوناگوني در اطراف دنيا دارد، دولت هايي که به آنها فشار مي آورد در اختيارش هستند، کنار آمدن با او به معناي صرف نظر کردن از برخي از چيزهايي است که انسان بر آنها پاي مي فشرد. اين يک دوراهي است که طبق سياست هاي آمريکا که مي خواهند در ذهن ملّت ما تزريق بکنند، يک دوراهي ناگزير است؛ يک دوگانه اجتناب ناپذير است: يا بايد در مقابل آمريکا و خواست هاي او در موارد بسياري کوتاه بياييم، يا بايد فشارهاي آمريکا را، تهديدهاي آمريکا را، ضررهاي ناشي از مخالفت با آمريکا را تحمّل کنيم. اينها مي خواهند اين را به صورت يک گفتماني در بين نخبگان جامعه ترويج کنند و به تدريج آن را در ميان مردم و افکار عمومي سرريز کنند. در داخل کشور و خارج کشور، اين فکر را دارند ترويج مي کنند و به شکل هاي گوناگوني، با بيان هاي مختلفي، در وسايل ارتباط جمعي دنيا دارند گسترش مي دهند؛ کساني را مي گمارند براي اينکه بتوانند اين فکر را در ميان ملّت ما گسترش بدهند. البتّه در داخل هم همين طور که عرض کرديم، کساني هستند که اين فکر را قبول دارند و قبول کرده اند و تلاش مي کنند که آن را به ديگران هم بقبولانند.

        
برنامه براي غرب آسيا
     درست توجّه کنيد تا من توضيح بدهم؛ من حرف طرف مقابل را بگويم، بعد آنچه را اقتضاي حق و حقيقت است بيان کنم. حرف طرف مقابل يعني همان دستگاه تبليغاتي و فکرساز و جريان ساز، اين است که مي گويد ايران داراي ظرفيت هاي فراوان اقتصادي است و هدف از توافق هسته اي اين بود که کشور ايران بتواند از اين ظرفيت ها استفاده کند؛ خب، اين توافق انجام گرفت لکن اين توافق کافي نيست و مسائل ديگري هم هست که در آنها هم بايستي ملّت ايران، دولت ايران، مسئولين ايران تصميم بگيرند و اقدام بکنند؛ مثلاً فرض بفرماييد امروز در منطقه غرب آسيا -يعني همين منطقه اي که غربي ها به آن مي گويند خاورميانه- جنجال ها و آشفتگي هاي بسياري هست؛ خب، اين مشکل براي کلّ منطقه است و اگر مي خواهيد کشور شما از اين مشکل نجات پيدا کند، بايد سعي کنيد اين جنجال ها فرو بنشيند. چه کار کنيم؟ با آمريکا همکاري کنيم، همفکري کنيم، جلسه کنيم، بنشينيم، گفت وگو کنيم و يک مدلي را طبق ميل آمريکايي ها يا طبق توافق آمريکايي ها انتخاب کنيم؛ يکي ديگر هم اين است.

        
معناي برجام 2 و 3 و 4
     يا ما مشکلات ديگري داريم، اختلافات زيادي با آمريکا داريم، اين اختلافات را بايد حل کنيم، اين اختلافات بايستي تمام بشود؛ حالادر حلّ اين اختلافات، فرض بفرماييد که ملّت ايران مجبور باشد از اصول خود صرف نظر کند، از خطّ قرمزهاي خود هم صرف نظر کند، بکند؛ طرف مقابل از اصول خود و ارزش هاي خود تنازل نمي کند لکن اگر لازم شد، ما بايد تنازل کنيم تا مشکلات را برطرف کنيم؛ تا در نتيجه کشور بتواند از ظرفيت هاي خود استفاده کند و مثلاً به يک اقتصاد برجسته اي مبدّل بشود. حرفشان اين است. بنابراين در قضيه هسته اي توافق شد و اسم اين را گذاشتيم «برجام»؛ برجام ديگري در قضاياي منطقه، برجام ديگري در قضاياي قانون اساسي کشور؛ برجام ۲ و ۳ و ۴ و الي غيرذلک بايستي به وجود بيايد تا ما بتوانيم راحت زندگي کنيم. اين منطقي است که سعي مي کنند اين منطق را در بين نخبگان جامعه و از سوي نخبگان جامعه به افکار عمومي جامعه منتقل کنند. معناي اين حرف چيست؟ معناي اين حرف اين است که جمهوري اسلامي از مسائل اساسي اي که به حکم اسلام و به حکم برجستگي هاي نظام جمهوري اسلامي پايبند به آنها است، صرفِ نظر کند: از مسئله فلسطين صرف نظر کند، از حمايت از مقاومت در منطقه صرفِ نظر کند، از مظلومان منطقه -مثل ملّت فلسطين، مثل مردم غزّه، مثل مردم يمن، مثل مردم بحرين- پشتيباني و حمايت سياسي نکند، و نظام جمهوري اسلامي با تعديل خواسته هاي خود، خود را به آنچه طرف مقابل يعني آمريکا به دنبال تحقّق آن است، نزديک بکند. معناي اين حرف اين است که همچنان که امروز بعضي از کشورهاي منطقه و دولت هاي منطقه، علي رغم حکم اسلام و علي رغم خواست ملّت هايشان با رژيم صهيونيستي کنار آمده اند و مسئله فلسطين را تحت الشّعاع مسائل ديگر قرار داده اند، جمهوري اسلامي هم به همين ترتيب عمل کند؛ معنايش اين است که همچنان که امروز بعضي از دولت هاي عربي با کمال وقاحت، دست دوستي به سمت دشمن صهيونيستي دراز مي کنند، جمهوري اسلامي هم با دشمن صهيونيستي کنار بيايد و آشتي کند.

        
انتهاي عقب نشيني...
     البتّه قضيه به اينجاها ختم نمي شود؛ معناي آنچه در آن تحليل سياسي دشمن ادّعا مي شود، اين است که اگر ميل آمريکا است، جمهوري اسلامي حتّي از ابزارهاي دفاعي خود هم صرفِ نظر کند. مي بينيد که بر روي مسئله موشک ها چه جنجالي در دنيا به راه انداخته اند که چرا جمهوري اسلامي موشک دارد، چرا موشک دوربُرد دارد، چرا موشک هاي جمهوري اسلامي هدف را دقيق مي زنند و هدف قرار مي دهند، چرا آزمايش کرديد، چرا تمرين نظامي مي کنيد، و چرا و چرا و چرا. حالاآمريکايي ها در منطقه خليج فارس که چند هزار کيلومتر با کشور آنها فاصله دارد، هر چند وقت يک بار با يکي از کشورهاي منطقه رزمايش به راه مي اندازند -درحالي که آنها در اينجا هيچ مسئوليتي ندارند- [امّا] جمهوري اسلامي که در خانه خود، در محيط خود و در حريم امنيت خود رزمايش مي کند، جنجال اينها بلند مي شود که چرا رزمايش کرديد، چرا اقدام کرديد، چرا نيروي دريايي شما يا نيروي هوايي شما اين اقدام ها را کردند. معناي آن تحليل دشمن اين است که از همه اينها بايستي صرفِ نظر بکنيم. قضيه از اين هم بالاتر است؛ تدريجاً موضوع را به اين خواهند کشاند که اصلاً چرا نيروي قدس تشکيل شده است، چرا سپاه تشکيل شده، چرا سياست هاي داخلي جمهوري اسلامي طبق قانون اساسي، بايد با اسلام تطبيق داده بشود؛ مطلب به اينجاها مي رسد. شما وقتي در مقابل دشمن، درحالي که مي توانيد ايستادگي کنيد -که بعداً عرض خواهم کرد- عقب نشيني کرديد، دشمن جلو مي آيد -دشمن متوقّف نمي شود- و کم کم کار را به اينجا مي رسانند که اينکه شما مي گوييد دولت جمهوري اسلامي، مجلس شوراي اسلامي و قوّه قضائيه بايد برطبقِ احکام اسلام و شريعت اسلامي باشد، اينها برخلاف آزادي است و ليبراليسم اينها را قبول ندارد؛ کم کم به اينجاها مي رسد. اگر عقب نشيني کرديم، عقب نشيني به اين نقطه ها منتهي خواهد شد که [بگويند] شوراي نگهبان چه نقشي در جامعه دارد و چرا بايد شوراي نگهبان به خاطر مخالفت با شرع قوانين را بردارد؟ حرف اينجا است. اين همان چيزي است که بنده بارها عرض کرده ام که اين، تغيير سيرت جمهوري اسلامي است. ممکن است صورت جمهوري اسلامي محفوظ بماند امّا از محتواي خود به کلّي تهي بشود؛ دشمن اين را مي خواهد. بنابر اين تحليل دشمن خواسته و بنابر اين تحليلي که آنها دارند در اذهان نخبگان و افکار عمومي ملّت تزريق مي کنند، اگر جمهوري اسلامي و ملّت ايران مي خواهد از شرّ آمريکا راحت بشود، بايد از محتواي جمهوري اسلامي دست بردارد، از اسلام دست بردارد، از مفاهيم اسلامي دست بردارد، از امنيت خود دست بردارد.

        
وعده هاي کاغذي برجام
     آنچه در اين تحليل مفقود است و ناديده گرفته شده است، چند مطلب است که من به يکي از آنها اشاره مي کنم و آن اين است که در همين توافقي هم که ما با آمريکايي ها در قضيه پنج بعلاوه يک و مسئله هسته اي کرديم، آمريکايي ها به آنچه وعده داده بودند عمل نکردند و کاري را که بايد مي کردند انجام ندادند. بله، به تعبير وزير خارجه محترم ما، روي کاغذ کارهايي را انجام دادند امّا از راه هاي انحرافي متعدّد، جلوي تحقّق مقاصد جمهوري اسلامي را گرفتند. شما نگاه کنيد امروز در سرتاسر کشورهاي غربي و کساني که تحت تاثير آنها هستند، همچنان معاملات بانکي ما دچار مشکل است، بازگرداندن ثروت هاي ما در بانک هاي آنها دچار مشکل است، معاملات گوناگون تجاري اي که احتياج به دخالت بانک ها دارد دچار مشکل است؛ وقتي دنبال مي کنيم، تحقيق مي کنيم و مي گوييم چرا اين جور است، معلوم مي شود از آمريکايي ها مي ترسند. آمريکايي ها گفته اند که ما تحريم ها را برمي داريم و روي کاغذ هم برداشتند امّا از طرق ديگر جوري عمل مي کنند که اثر رفع تحريم ها مطلقاً به وجود نيايد و تحقّق پيدا نکند. بنابراين، کساني که اميد مي بندند به اينکه بنشينيم با آمريکا در فلان مسئله مذاکره کنيم و به يک نقطه توافقي برسيم -يعني ما يک تعهّدي بکنيم، طرف مقابل هم يک تعهّدي بکند- از اين غفلت مي کنند که ما ناگزير بايد به همه تعهّدهاي خود عمل کنيم [امّا] طرف مقابل با طُرق مختلف، با شيوه هاي مختلف، با خدعه، با تقلّب سر باز مي زند و به تعهّدهايي که کرده است عمل نمي کند. اين چيزي است که ما امروز در مقابل چشم خودمان داريم مي بينيم؛ يعني خسارت محض.

        
کينه از انقلاب
     امّا مسئله از اين هم بالاتر است. لازم است من به جوان هاي عزيز که رژيم طاغوت را درک نکرده اند و دوران طاغوت را نديده اند و نمي دانند که چه اتّفاقي با پيروزي انقلاب در اين کشور افتاد، چند جمله اي را عرض بکنم. ببينيد؛ در اين منطقه اي که ما زندگي مي کنيم -منطقه غرب آسيا- کشور عزيز شما ايران، گُل منطقه است؛ از لحاظ جايگاه راهبردي و به تعبير رايجْ موقعيت استراتژيکي، يک کشور بي نظير است؛ از لحاظ منابع فراوان نفت و گاز در همه اين منطقه و با يک نگاه از همه دنيا امتياز دارد؛ غير از نفت و گاز، منابع فراوان ديگري هم هست. کشوري است بزرگ، با جمعيتي مستعد و مردمي بااستعداد، با تاريخي غني. اينجا گُل منطقه است؛ اين گُل منطقه يک روزي يکجا و به طور کامل در قبضه آمريکا بوده است و هر کاري آمريکايي ها مي خواستند نسبت به اين کشور و در اين کشور انجام بدهند مي کردند: غارت مي کردند، ثروت هايش را مي بردند؛ همه کارهايي که يک دولت استعمارگر و يک دولت مستکبر با يک کشور ضعيف انجام مي دهد، اينها در اين کشور انجام مي دادند و اينجا را در قبضه خودشان و در پنجه اقتدار خودشان داشتند، انقلاب آمده است اين کشور را از پنجه آنها بيرون کشيده، [لذا] کينه انقلاب از دل سياست آمريکا خارج نمي شود. آن وقتي دشمني اينها تمام مي شود که بتوانند همان سلطه را بار ديگر در اين کشور تجديد کنند؛ هدف اين است و دنبال اين هستند. البتّه سياستمدارند، ديپلماتند، کار سياسي را بلدند و مي دانند هر هدفي و مقصودي يک راهي دارد و بايد به تدريج حرکت کرد و از راهش وارد شد؛ دارند اين کار را مي کنند. ما بايد چشممان باز باشد، ما بايد حواسمان جمع باشد.

        
روياي خاورميانه بزرگ
     جمهوري اسلامي نه فقط ايران را از دست اينها خارج کرد بلکه با روحيه مقاومتي که نشان داد و دليري اي که نشان داد -که حالابعد عرض خواهم کرد- موجب تشويق کشورهاي ديگر هم شد. امروز شما ببينيد در کشورهاي متعدّدي در اين منطقه و حتّي فراتر از اين منطقه «مرگ بر آمريکا» مي گويند، پرچم آمريکا را آتش مي زنند. ملّت ايران نشان داد که مي تواند مقاومت بکند، ملّت هاي ديگر [هم] ياد گرفتند و سررشته از دست آمريکا خارج شده است. آمريکايي ها اعلان کردند که مي خواهند خاورميانه بزرگ درست کنند -يک وقت گفتند خاورميانه نوين، يک وقت گفتند خاورميانه بزرگ- مقصود اين بود که در اين منطقه غرب آسيا و در قلب کشورهاي اسلامي، دولت جعلي رژيم صهيونيستي را بر همه امور اين منطقه از لحاظ اقتصادي و سياسي و فرهنگي مسلّط کنند؛ هدفشان اين بود. الان شما نگاه کنيد ببينيد همان هايي که شعار خاورميانه بزرگ مي دادند، در قضيه سوريه درمانده اند، در قضيه يمن درمانده اند، در قضيه عراق درمانده اند، در قضيه فلسطين درمانده اند و اينها همه را از چشم ايران مي بينند، از چشم جمهوري اسلامي مي بينند. دشمني آنها با جمهوري اسلامي اين جوري است؛ اختلاف آنها با جمهوري اسلامي سرِ يک ذرّه و دوذرّه نيست؛ مسئله، مسئله اساسي است؛ دارند حرکت مي کنند بيايند به اين سمت که بلکه بتوانند آن سلطه قديمي خودشان را برقرار کنند.

        
نبرد سنگرها
     جوان هاي عزيز ما رژيم طاغوت را نديده اند؛ من به شما جوان هاي عزيز عرض بکنم که در کشور ما، در طول اين حدود پنجاه يا شصت سال -يعني در دوره حکومت پهلوي و مقداري قبل از آن- اوّل انگليس ها، بعد هم آمريکايي ها زمام امور را در دست داشتند و هر کاري مي خواستند مي کردند؛ مثلاً حکومت پهلوي را سرِ کار آوردند؛ رضاخان را سرِ کار آوردند و بعد که به جهتي از او دلخور شدند، او را بردند، محمّدرضا را آوردند؛ يعني در يک کشوري به اين بزرگي و با اين عظمت، در قبال اين ملّت، آمريکايي ها يا انگليسي ها به راحتي رئيس اين کشور را به ميل خودشان مي برند، يکي را مي آورند به جاي او، و بين خودشان؛ وضع آنها در ايران اين جوري بود. خب، چه جوري توانسته بودند اين تسلّط را پيدا کنند؟ در اينجا سنگرهايي به وجود آورده بودند که اوّل رژيم انگليس، بعد رژيم آمريکا در سال هاي بعد يا دهه هاي بعد، از اين سنگرها استفاده مي کردند براي دوام سلطه خودشان بر اين کشور. انقلاب آمد و به دست جوان هاي خودش اين سنگرها را تخريب کرد، منهدم کرد و به جاي آن، سنگرهايي براي حفاظت از انقلاب و براي حفاظت از جمهوري اسلامي و منافع ملّي به وجود آورد. اينها مي خواهند بيايند آن سنگرهاي تخريب شده قبلي را دوباره ترميم کنند و اين سنگرهايي را که به دست انقلاب و انقلابيون و جوان ها به وجود آمده است از بين ببرند؛ هدف اين است.

        
مملکت صاحب دارد!
     حالامن چندتا از اين سنگرها را براي شما مي شمرم. مهم ترين سنگر رژيم هاي مستکبر -يعني اوّل انگليس، بعد آمريکا- در کشور ما عبارت بود از خود رژيم دست نشانده طاغوت. رژيم دست نشانده طاغوت، سنگر اينها بود؛ به وسيله او بود که اينها هر کاري مي خواستند در اين کشور مي کردند؛ هر فعّاليت اقتصادي، هر فعّاليت فرهنگي، هر فعّاليت سياسي، هر جابه جايي، هر موضع گيري؛ هرجوري که مايل بودند، اين کشور را و دولت اين کشور را به اين طرف و آن طرف مي کشاندند؛ يعني خود رژيم طاغوت مهم ترين سنگر آمريکا و انگليس در اين کشور بوده است. اين يک سنگر. خب، انقلاب آمد، اين سنگر را نابود کرد، از بين برد و ريشه کن کرد؛ حکومت پادشاهي را در کشور ريشه کن کرد و به جاي حکومت پادشاهي و حاکميت شخصي، حاکميت مردمي را به وجود آورد. يک روزي بود در اين کشور که مي گفتند آقا! مملکت صاحب دارد؛ صاحب مملکت کيست؟ اعلي حضرت؛ اين بود. اين را مکرّر بر زبان ها جاري مي کردند که آقا، مملکت صاحب دارد؛ کيست صاحب مملکت؟ شاه صاحب مملکت بود، يعني يک عنصر فاسد، نالايق، وابسته و غالباً تهي از غيرت ملّي، صاحب مملکت بود. خب، جمهوري اسلامي آمد اين صاحب غاصب دروغين را کنار زد، مملکت را داد دست صاحبان اصلي اش که ملّتند؛ انتخابات مي کنند، حضور پيدا مي کنند، مي خواهند، اثبات مي کنند، نفي مي کنند؛ اين اوّلين سنگر دشمن بود که جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي اين سنگر را درهم ريخت.

        
عامل ترس
     ولي تنها اين نبود، سنگرهاي ديگري هم بود؛ عوامل رواني و عوامل عيني، سنگرهايي بودند که من دو سه موردش را براي شما مي شمرم. يکي ترس بود، سنگر ترس؛ ترس از قدرت ها. در کشور کاري کرده بودند که ترس از قدرت آمريکا بر همه دل ها حاکم بود؛ عرض کرديم که در اين دهه هاي آخر از آمريکا، قبلش هم ترس از انگليس؛ هر حادثه اي در کشور اتّفاق مي افتاد مي گفتند کار انگليس ها است؛ يعني انگليس ها را قدرت مطلق مي دانستند. اين ترس، مخصوص مردم نبود؛ خود سردمداران رژيم هم مي ترسيدند از آمريکا. اين خاطراتي که عوامل رژيم نوشته اند و بعدها -بعد از انقلاب- اين خاطرات منتشر شده است، نشان مي دهد که در مواردي خود محمّدرضا و عوامل نزديک به او از آمريکايي ها عصباني بودند به خاطر تحقيري که مي کردند، به خاطر بي اعتنايي اي که مي کردند، امّا چاره اي نداشتند و مجبور بودند انقياد(۳) بکنند؛ مجبور بودند از ترس اطاعت کنند؛ مي ترسيدند. انقلاب اسلامي آمد و اين سنگر ترس را منهدم کرد. امروز در جمهوري اسلامي يک عنصر آگاهِ مطّلعِ متّکي به ارزش هاي ديني را شما پيدا نمي کنيد که از آمريکا بترسد؛ ملّت ترس را دور انداخت. ملّت نه فقط ترس از آمريکا را بلکه ترس از همه جبهه استکبار را دور ريخت. در دوران جنگ تحميلي که هشت سال به طول انجاميد -که باز متاسّفانه جوان هاي ما آن دوران طلايي را درک نکرده اند، آن دوران نوراني را درک نکرده اند- آمريکا به صدّام کمک مي کرد، ناتو به صدّام کمک مي کرد، شوروي آن روز به صدّام کمک مي کرد، ارتجاع عرب با همه بي لياقتي و ضعفي که داشت، به صدّام کمک مي کرد؛ همه کمک مي کردند؛ يعني شرق و غرب يک جبهه واحدي شده بودند به نفع صدّام و عليه جمهوري اسلامي؛ جمهوري اسلامي خم به ابرو نياورد، ايستاد و به توفيق الهي بر همه آنها هم غالب شد، بر همه آنها پيروز شد؛ بعد از هشت سال جنگ نتوانستند يک وجب از خاک ايران را از ايران جدا کنند. ترس را اين جور از بين بردند. بله، من عرض کردم که امروز انسان هاي خويشتندار، انسان هاي آگاه، انسان هاي متّکي به ارزش هاي اسلامي از آمريکا نمي ترسند [امّا] چرا، امروز هم ممکن است بعضي ها بترسند امّا اين ترس، غيرعقلايي است؛ اگر ترس محمّدرضا از آمريکا عقلايي بود، ترسِ اينها غيرعقلايي است؛ براي خاطر اينکه آنها پشتيباني مثل مردم نداشتند و امروز جمهوري اسلامي پشتيباني مثل اين ملّت بزرگ دارد.

        
تزريق بي اعتمادي
     يکي از سنگرهاي دشمن براي تسلّط بر کشور ما، عبارت بود از تزريق بي اعتقادي به خود، بي اعتمادي به خود، نداشتن اعتماد به نفس ملّي؛ در مقابل چشمشان زرق وبرق کشورهاي غربي را مشاهده مي کردند، پيشرفتهاي علمي و پيشرفت هاي فنّاوري و زرق و برق تمدّني مادّي آنها را مي ديدند و در [کشور] خودشان اينها نبود، در کشور اين چيزها نبود، عقب ماندگي بود، لذا احساس بي اعتمادي به خود مي کردند، احساس ناباوري به خود مي کردند. آن روز در دوران پهلوي، يکي از ارکان دولت گفت که ايراني بايد برود لولهنگ بسازد! شماها نمي دانيد لولهنگ چيست؛ لولهنگ آفتابه گِلي [است]، آن هم نه آفتابه از جنس فلز. آن قديمِ قديم معمول بود که از جنس گِل آفتابه درست مي کردند. مي گفت ايراني لياقتش همين است که برود لولهنگ بسازد؛ ايراني را چه به اختراعات! آن روز اين جوري مي گفتند. يک نفر ديگر از برجستگان آن دوران مي گفت که ايراني اگر بخواهد پيش برود، بايستي از فرق سر تا پا بشود غربي و اروپايي؛ بايد همه چيزِ خودش را شبيه آنها بکند، شايد بتواند جلو برود؛ يعني به خودشان باور نداشتند. خب، انقلاب آمد اين ناباوري را به کلّي تبديل کرد به باور به خود، اعتماد به نفس ملّي؛ امروز جوان ايراني مي گويد ما مي توانيم. در بسياري از موارد در پيشرفت هاي علمي -غير از آنچه حالاامروز بحمدالله در دسترس قرار گرفته است و پيشرفت هايي که تحقّق پيدا کرده است- جوان هاي ما گاهي اوقات يک فکرهاي نويي را مطرح مي کنند که دستگاه هاي مسئول توانايي ندارند اينها را جمع و جور کنند؛ جوان ايراني اعتماد به نفس دارد. وقتي باور به خود نبود، پيشرفت هم نيست؛ وقتي باور به خود بود، شعار «ما مي توانيم» بود، توانايي هم مي آيد؛ کشور مي شود توانا، ملّت مي شود توانا. امروز ما اين را داريم مشاهده مي کنيم.

        
ما مي توانيم
     پنجاه سال در اين کشور در دوران طاغوت، قبل از انقلاب، دانشگاه وجود داشت؛ در اين دانشگاه، هم اساتيد متعهّد و خوبي بودند، هم دانشجويان بااستعدادي بودند - حالاتعداد نسبت به امروز کم بود؛ از لحاظ نسبي خيلي کمتر از امروز [بود] لکن همان هايي که بودند، به هرحال جوان هاي ايراني بودند ديگر، جوان هاي بااستعداد بودند- [ولي] يک حرکت علمي، يک پديده نوِ علمي در تمام طول اين پنجاه سال در ايران وجود ندارد. چرا؟ چون باور نمي کردند که بتوانند، اطمينان نداشتند به خودشان؛ اين بي اطميناني را تزريق کرده بودند در اذهان ملّت. امروز، ما هر روزي در کشور يک نوآوري داريم؛ نوآوري علمي، نوآوري فنّاوري. دشمنان ما وقتي مي بينند اين نوآوري ها را، عصباني مي شوند. امروز کشور ما با وجود تحريم در رشته هاي متعدّدي از دانش هاي پيشرفته، جزوِ ده کشور اوّل دنيا است. حالاآنچه جلوي چشم مردم است، ابزارهاي نظامي و همين وسايل جنگي اي است که شما ملاحظه مي کنيد در اختيار سپاه و ارتش و ديگران هست. پيشرفت هايي که اينها در زمينه هاي گوناگون کرده اند، در زمينه نانو و در همين زمينه هسته اي، به خاطر باور به خود است. يکي از سنگرهاي دشمن در ايران، ناباوري ملّت به خود بود، و يکي از سنگرهاي بزرگ پيروزي ملّت و جوانان ملّت، باور به خود و روحيه «ما مي توانيم» است. اين هم يکي از سنگرهاي دشمن بود.

    
    
خط جدايي دين از سياست
     يک سنگر ديگر از سنگرهاي دشمن، جدايي دين از سياست بود. به همه باورانده بودند که دين بايد در محيط سياست، در محيط زندگي و در نظام اجتماعي دخالت نکند؛ اين را باورانده بودند. حالاآنهايي که با دين سروکار نداشتند که به جاي خود، حتّي متديّنين و حتّي بعضي از علماي دين باور نمي کردند که اسلام بتواند در مسائل سياسي دخالت کند؛ اين در حالي است که اصل تولّد اسلام در اوّل، با رويکرد سياسي بود. پيغمبر اکرم اوّلين کاري که در مدينه کرد، حکومت تشکيل داد، امّا اين باور را در ذهن ها گنجانده بودند و از اين سنگر عليه نظام و عليه کشور و عليه مردم فعّاليت مي کردند. جمهوري اسلامي آمد و اين سنگر را هم منهدم کرد و نابود کرد. امروز درباره مسائل کشور از ديدگاه اسلامي و قرآني، جوان هاي ما و دانشجوهاي ما در دانشگاه هاي ما [هم] دارند کار مي کنند و تلاش مي کنند، چه برسد به علما و حوزه هاي علميه و مانند اينها.

        
سفره هفت سين کاخ سفيد!
     خب، من که مي گويم «دشمن»، مقصودم دولت آمريکا است؛ تعارف هم نمي کنيم. البتّه آنها مي گويند که ما دشمن شما نيستيم، ما دوست [شما هستيم]. پيام نوروزي به مردم ما داده اند و براي جوان هاي ما دلسوزي کرده اند؛ يا در کاخ سفيد سفره هفت سين پهن مي کنند! خب اينها بچّه گول زني است؛ کسي اينها را باور نمي کند. از آن طرف تحريم ها را حفظ مي کنند، از آن طرف وزارت خزانه داري آمريکا با طرقي که خودشان دارند و خودشان اقرار کرده اند، جوري عمل مي کند که شرکت هاي بزرگ، بنگاه هاي بزرگ و بانک هاي بزرگ جرئت نکنند نزديک بيايند و با جمهوري اسلامي معامله کنند؛ از آن طرف اين کارها را مي کنند -تحريم مي کنند و تهديد مي کنند- که دشمني محض است، از آن طرف هم در کاخ سفيد سفره هفت سين پهن مي کنند يا در پيام عيد نوروز مي گويند ما براي جوان هاي ايراني دنبال اشتغال هستيم! خب، کسي اينها را باور نمي کند. اينها ملّت ما را هنوز نشناخته اند؛ ملّت ايران را نشناخته اند. ملّت ايران ملّت فهيمي است، آگاه است، دشمنان خودش را مي شناسد، شيوه هاي دشمني را هم مي شناسد. بله، ما با مردم آمريکا مشکلي نداريم؛ ما با هيچ ملّتي و با هيچ آحاد مردمي مشکل نداريم؛ ما با سياست ها کار داريم، با سياستمدارها کار داريم؛ آنها دشمن هستند.

        
عظمت ملت
     من خلاصه کنم مطلب را که اساس آنچه مي خواستيم عرض بکنيم از دست نرود. واقعيت هايي وجود دارد: يک واقعيت عبارت است از ظرفيت هاي فراوان و سرمايه هاي فراواني که در کشور ما وجود دارد؛ هم سرمايه هاي طبيعي داريم، هم سرمايه هاي انساني داريم، هم فرصت هاي بين المللي داريم. امروز کشور ما به خاطر اين سرمايه ها ظرفيت پيشرفت فوق العاده اي را در درون خود دارد. اين يک واقعيت. امروز جمهوري اسلامي به يک قدرت اثرگذار در سطح منطقه و در مواردي در سطح جهان تبديل شده است؛ اين يک واقعيتي است که وجود دارد. قدر خودمان را بدانيم، ارزش و اهمّيت خودمان را بدانيم، عظمت اين ملّت را بدانيم.

        
دشمني شاخ و دم ندارد
     دوّم [اينکه] آمريکا به دلايل واضحي با ما دشمن است؛ همين طور که عرض کرديم، مرادمان سياستمداران آمريکا و سياست هاي آمريکا است. در قضيه برجام بدعهدي کردند و به تحريم هاي ديگري ما را تهديد کردند. همين طور که گفتم، وزير خزانه داري آمريکا به شدّت شب و روز مشغول کار است براي اينکه نگذارند که جمهوري اسلامي از نتايج برجام بهره مند بشود. خب، اينها دشمني است. مرتّباً تهديد مي کنند و مرتّباً به تحريم هاي بيشتر تهديد مي کنند. انتخابات رياست جمهوري آمريکا هم چند ماه ديگر -هفت هشت ماه ديگر- شروع خواهد شد و تا نُه ماه ديگر اين دولت فعلي آمريکا عوض خواهد شد و هيچ تضميني وجود ندارد که اين دولتي که بعداً به وجود خواهد آمد، همين تعهّدات اندکي را هم که اين دولت [فعلي] کرده است عمل بکند. الان نامزدهاي رياست جمهوري آمريکا در سخنراني هاي انتخاباتي شان مسابقه گذاشته اند در بدگويي به ايران؛ خب اين دشمني است ديگر؛ دشمني که شاخ و دم ندارد. وقتي مي گوييم آمريکا دشمن است، يک عدّه اي منزعج(۴) مي شوند که چرا مي گوييد دشمن؟ دشمن است؛ اينها دشمني است. اين هم يک واقعيت(۵) توجّه کنيد، فراموش نکنيد که ما گفته ايم ملّت و دولت بايد همدل و هم زبان باشند؛ اين را يادتان نرود. همه بايد کار کنند و به دولت بايد کمک کنند. اگر راهنمايي اي هم دارند، راهنمايي را به دولت بکنند. بايد به دولت کمک کنند.

        3
ابزار دشمن
     واقعيت سوّم اين است که ابزارهاي دشمني اين دشمنِ به ظاهر مقتدر نامحدود نيست؛ چند ابزار اساسي دارد که اينها ابزارهاي فعّال او است: يکي تبليغات است - ايران هراسي-، يکي نفوذ است، يکي هم تحريم است. من درباره نفوذ، در اين چند ماه اخير مکرّر صحبت کرده ام، تکرار نمي کنم؛ درباره تبليغات هم بحث زياد است. مي خواهم راجع به تحريم صحبت کنم.

        
بزرگنمايي تحريم
     يکي از سه ابزار موثّر دشمن عبارت است از تحريم. دشمن احساس کرده است که کشور ما و ملّت ما از تحريم ضربه مي بيند؛ متاسّفانه خود ما هم اين برداشت را در او تقويت کرديم. يک جاهايي و در يک برهه اي دائم تحريم را بزرگ کرديم که آقا تحريم است، تحريم است، بايد تحريم را برداريم، اگر تحريم باشد اين جور به ما ضربه مي خورد و مانند اينها؛ از آن طرف هم برداشتن تحريم ها را باز تقويت کرديم، بزرگ کرديم، بزرگنمايي کرديم که اگر تحريم ها برداشته بشود اين اتّفاق خواهد افتاد، آن اتّفاق خواهد افتاد؛ اتّفاقاتي که نيفتاد و اگر همين جور هم پيش برويم نخواهد افتاد. لکن دشمن احساس کرده است که با ابزار تحريم مي تواند بر ملّت ايران فشار بياورد؛ دشمن اين را احساس کرده است. پس آنچه در مقابل ما امروز وجود دارد عمدتاً عبارت است از تحريم.

        
پادزهر دوراهي آمريکايي
     ما براي اينکه با تحريم مقابله کنيم چه کار بايد بکنيم؟ اوّلِ صحبت عرض کردم که يک دوراهي اي را دشمن نشان مي دهد به ما؛ مي گويد يا بياييد تسليم آمريکا بشويد و هر چه او مي گويد گوش کنيد، يا فشار و تحريم ادامه پيدا مي کند؛ اين يک دوراهي است که گفتيم غلط و دروغ است، امّا يک دوراهي ديگري وجود دارد: يا بايستي مشکلات تحريم را تحمّل کنيم يا ايستادگي کنيم به وسيله اقتصاد مقاومتي.(۶) خيلي خب، آمادگي شما خوب است، منتها براي اقتصاد مقاومتي، صِرف آمادگي کافي نيست؛ ما گفتيم «اقدام و عمل». البتّه دولت محترم در زمينه اقتصاد مقاومتي کارهايي کرده اند؛ ما گفتيم يک ستاد فرماندهي تشکيل بدهيد براي اقتصاد مقاومتي، تشکيل دادند و معاون اوّل رئيس جمهور محترم را در راس آن گذاشتند؛ کارهايي هم کردند، گزارشش را هم به من دادند که من امروز در پيام اوّل سال به ملّت عزيزمان اين را گفتم؛ منتها اينها کارهاي مقدّماتي است. به من گزارش داده اند که بر اثر فعّاليت هايي که انجام گرفته است، تراز بازرگاني مثبت شده يعني صادرات غيرنفتي مان از وارداتمان بيشتر است؛ خب، اين خبر بسيار خوبي است؛ يا اينکه مثلاً فرض بفرماييد واردات ما از سال گذشته کمتر شده است؛ اينها خبرهاي خوبي است، منتها اينها کفايت نمي کند و کار با اينها تمام نمي شود؛ کارهاي اساسي بايد انجام بگيرد. من چند کار را اينجا ذکر کرده ام که اين کارها بايد در زمينه «اقدام و عمل» انجام بگيرد.

        
نياز به نقشه راه
     اوّل مسئولين محترم دولتي بايد فعّاليت ها و زنجيره هاي اقتصادي مزيت دار کشور را شناسايي کنند و بر آنها متمرکز بشوند؛ بعضي از فعّاليت هاي اقتصادي در کشور اولويت دارد، اهمّيت دارد، مثل مادر مي ماند و از آن، باب هاي متعدّد اقتصادي و توليدي گشوده مي شود؛ روي آنها بايست تمرکز کنند؛ آنها را بايد شناسايي کنند و نقشه راه را مشخّص کنند و تکليف همه را معلوم بکنند.

        
احياي توليد
     دوّمين مسئله در اين «اقدام و عمل» اي که ما گفتيم بايد مورد توجّه قرار بگيرد، زنده کردن توليد داخلي است. آن طوري که به من گزارش کرده اند، امروز حدود شصت درصد از امکانات توليد ما معطّل است، تعطيل است؛ بعضي ها به کمتر از ظرفيت کار مي کند، بعضي ها کار نمي کند؛ بايستي ما توليد را زنده کنيم، توليد را احياء کنيم. [البتّه اين]، راه دارد؛ اين راه را خيلي از اقتصاددان هاي متعهّد بلدند. من به مسئولين محترم دولتي مکرّر گفته ام اين منتقديني را که هستند بخواهيد، حرف هايشان را بشنويد؛ گاهي پيشنهادهاي خوبي دارند؛ مي توان توليد را احياء کرد و در کشور به حرکت درآورد.

        
تهديد واردات
     کار سوّم اينکه ما بالاخره تجارت خارجي داريم، واردات داريم، به يک چيزهايي احتياج داريم که از خارج وارد کنيم، مجبوريم اينها را بخريم، اشکالي هم ندارد، لکن توجّه کنيم که اين خريدهاي ما، قدرت توليد داخلي ما را تضعيف نکند. فرض بفرماييد ما مي خواهيم مثلاً هواپيما وارد بکنيم يا خريداري بکنيم؛ به ما گفته مي شود -خود مسئولين دولتي مي گويند- که اگر چنانچه فلان درصد از اين قيمت را ما در صنايع داخلي هواپيما سرمايه گذاري کنيم، بيشتر از آنکه از خارج بخريم استفاده خواهيم کرد و توليد داخلي هم رشد پيدا مي کند. اينکه ما همه چيز را از خارج وارد کنيم و نگاه نکنيم که اين خريد ما، اين واردات ما چه بلايي سر توليد داخلي مي آورد خطا است؛ پس بنابراين در خريدها کاري کنيم که توليد داخلي تضعيف نشود.

        
پول هاي آزادشده هدر نرود
     چهارم؛ ما پول هايي داريم در خارج از کشور؛ [مثلاً] نفت فروخته ايم، پولش را به ما نداده اند. در قضيه برجام بنا بر اين شد که اين پول ها برگردد -البتّه اکثرش برنگشته، اغلبش برنگشته و دچار مشکل است؛ دست آمريکايي ها را انسان مشاهده مي کند پشت اين [قضيه]؛ البتّه انگيزه هاي ديگري هم وجود دارد، لکن بدجنسي بعضي از دستگاه هاي آمريکايي موجب شده است که اين پول ها برنگردد؛ لکن بالاخره برخواهد گشت- وقتي که اين پول هاي موجود ما در خارج که حالاهر چند ده ميلياردي که هست برگشت، در مصارفي به کار نرود که اين پول هدر بشود. اين پولي است که وارد کشور مي شود، کشور نياز دارد و در درجه اوّل مثلاً توليد است؛ مواظب باشند اين پولي که وارد مي شود، هدر نرود، از بين نرود، صَرف خريدهاي بي مورد، صَرف کارهاي بيجا، صرف اسراف ها نشود؛ يعني مديريت منابع مالي اي که از بانک ها و مراکز خارجي به کشور وارد مي شود.

      
گسترش اقتصاد دانش بنيان
     مسئله پنجم؛ بخش هايي در اقتصاد ما وجود دارد که مهم و داراي اهمّيت است؛ مثلاً بخش نفت و گاز يا بخش توليد موتور که براي خودرو، براي هواپيما، براي قطار، براي کشتي مورد استفاده است، اين بخش هاي حسّاس و مهم، دانش بنيان بشود. اينکه ما مي گوييم اقتصاد دانش بنيان [اين است]. جوان هاي ما، دانشمندان ما نشان داده اند که مي توانند نوآوري کنند، مي توانند ما را از آن سطحي که در فنّاوري داريم بالاتر ببرند. خب، اين کار کوچکي است که موشک بُرد بلند را جوري تنظيم کنند که در دوهزار کيلومتري با انحراف دو متر يا پنج متر به هدف بخورد؟ خب آن مغزي که مي تواند اين کار را بکند، در موارد گوناگون ديگر هم مي تواند؛ مثلاً فرض کنيد که سطح موتور خودرو را با يک پيشرفتي بالاببرد که فرض کنيم مصرفش کم بشود، يا موتور قطار را به فلان شکل به وجود بياورد؛ مي توانند. همين الان در کشور ما بنگاه هاي اقتصادي و توليدي اي وجود دارند که کارهايي که آنها انجام مي دهند و توليد مي کنند، يا از مشابه خارجي اش بهتر است يا برابر آنها است؛ همين الان داريم؛ خب اينها را بايد تقويت کرد. پس بنابراين دانش بنيان شدنِ بخش هاي مهمّ اقتصاد داخلي، يکي از کارهايي است که در اقتصاد مقاومتي شرط است و بايستي انجام بگيرد.

        
استفاده از سرمايه گذاري هاي پيشين
     ششم؛ ما در گذشته روي بعضي از بخش ها سرمايه گذاري کرده ايم؛ از آنها بهره برداري بشود و استفاده بشود. ما در زمينه نيروگاه سازي در کشور سرمايه گذاري خوبي کرديم؛ در زمينه پتروشيمي سرمايه گذاري خوبي کرديم. امروز کشور به نيروگاه احتياج دارد، کشورهاي ديگر هم به نيروگاه ارزاني که ما مي سازيم احتياج دارند. ما ديگر نرويم از بيرون نيروگاه بخريم وارد کنيم، يا افرادي بياوريم براي ما نيروگاه درست کنند. اين قسمت هايي که سرمايه گذاري شده است، برايش تلاش شده است و زحمت کشيده شده است، احياء بشود و از آنها استفاده بشود.

        
معامله به شرط انتقال فناوري
     مطلب هفتم؛ در همه معاملات خارجي اي که ما انجام مي دهيم، انتقال فنّاوري را شرط کنيم. البتّه برادران ما در دولت به ما گفتند که ما اين کار را کرديم و مي کنيم؛ من تاکيد مي کنم و تکرار مي کنم براي اينکه غفلت نشود. فرض کنيد [اگر] يک وسيله اي را يا يک شي ء توليدي جديدي را مي خواهند بخرند، توليدشده را نخرند، [بلکه] آن شي ء را با فنّاوري مخصوص خودش تهيه کنند و بياورند؛ فنّاوري را داخل کشور کنند. در قراردادها اين را بايد به شدّت مورد توجّه قرار بدهند.

        
مبارزه عملي با فساد
     مسئله هشتم؛ با فساد مبارزه جدّي بشود، با ويژه خواري مبارزهي جدّي بشود، با قاچاق مبارزه جدّي بشود؛ اينها دارد به اقتصاد کشور لطمه مي زند و ضررش را مردم مي برند. اگر ما در مقابل آن مجموعه اي که فرض بفرماييد با زد و بست هايي در زمينه مسائل اقتصادي ويژه خواري مي کنند، خودشان را از امتيازات ويژه برخوردار مي کنند و يا دچار فساد پولي و مالي و اقتصادي مي شوند، سهل انگاري کنيم، قطعاً کشور ضرر خواهد کرد؛ نبايد سهل انگاري بشود. البتّه در مقام بيان و در روزنامه ها و جنجال و به خصوص با جهت گيري هاي سياسي، حرف هاي قشنگ خوبي زده مي شود امّا اينها فايده اي ندارد. حالايک مجرم اقتصادي را مثلاً فرض کنيم دستگير کردند، روزنامه ها درباره اش بنويسند و عکس و تفصيلات و کارهايي مانند اينها را با اهداف جناحي و سياسي بکنند، اينها فايده اي ندارد؛ دو صد گفته چون نيم کردار نيست. بايد جلوي آن فسادي را که امروز ممکن است پيش بيايد بگيرند و مانع فساد بشوند. قاچاق همين جور است؛ مانع قاچاق [بشوند]. بايد با قاچاق، به معناي واقعي کلمه مبارزه کنند.

        
بهره وري از انرژي
     مطلب بعدي بهره وري از انرژي [است]. من يک وقتي هم اينجا در يکي از همين سخنراني هاي اوّل سال، چند سال قبل از اين، اين را گفتم(۷) که ادّعا مي شود و گفته مي شود که اگر ما بتوانيم بهره وري انرژي را ارتقا بدهيم، بالاببريم و صرفه جويي کنيم، صد ميليارد دلار صرفه جويي خواهد شد؛ مبلغ کمي نيست، مبلغ زيادي است؛ اين را جدّي بگيرند. اين همه کارهاي گوناگون دارد در اين مملکت انجام مي گيرد، بعضي هايش غيرلازم، بعضي هايش مضر؛ خب کار را در اين جور بخش ها متمرکز کنند. اين شد «اقدام و عمل»؛ اقدام يعني اين چيزها -البتّه شنيدم اين، مصوّبه مجلس هم هست؛ ارتقاي بهره برداري از انرژي، مصوّبه مجلس شوراي اسلامي است- واقعاً بررسي کنند که اگر چنانچه يک چنين چيزي وجود دارد، بايد روي اين متمرکز بشوند و کار کنند.

        
توجه ويژه به صنايع کوچک
     و [مطلب] دهم؛ به صنايع متوسّط و کوچک نگاه ويژه بکنند. الان چندين هزار کارگاه و کارخانه متوسّط و کوچک در کشور هست؛ اگر چنانچه اين آماري که به من داده اند و بنده گفتم که شصت درصد از اينها الان دچار بيکاري و تعطيل هستند درست باشد، خسارت است. آن چيزي که در متن جامعه اشتغال ايجاد مي کند، تحرّک ايجاد مي کند و طبقات پايين را بهره مند مي کند، همين صنايع کوچک و متوسّط است؛ اينها را تقويت کنند و پيش ببرند.

        
راه حفظ خطوط قرمز
     خب، اين ده نقطه کار که اگر چنانچه اقدام و عمل بخواهد انجام بگيرد براي اقتصاد مقاومتي، اين ده کار مي تواند انجام بگيرد. البتّه کارهاي ديگري هم مي شود انجام داد که مسئولين نگاه مي کنند و بررسي مي کنند. بنده ده مورد را اين جوري پيشنهاد مي کنم. اين مي شود جريان انقلاب، اين مي شود حرکت انقلابي در کشور، اين مي شود اقتصاد مقاومتي اي که کشور را نجات خواهد داد. اگر اين کارها را بکنيم، ما مي توانيم در مقابل آمريکا بِايستيم و تحريم هاي او در ما اثر نکند. ما احتياج نداريم از ارزش هاي خودمان، از خطوط قرمز خودمان، از اصول خودمان صرفِ نظر کنيم تا آمريکا نتواند ما را تحريم بکند؛ ما با دنبال کردنِ همين سياست اقتصاد مقاومتي، به معناي عملي مسئله و اقدام عملي موضوع، مي توانيم کشور را مصونيت سازي کنيم؛ مي توانيم مصونيت بدهيم کشور را تا ديگر در مقابل تحريم به خودمان نلرزيم که ما را تحريم خواهند کرد. خب تحريم بکند؛ اگر اقتصاد مقاومتي شد، تحريم دشمن تاثير قابل توجّهي نخواهد کرد. اين مي شود حرکت انقلابي و حرکت مومني. آن وقت اگر ما اين کارها را کرديم، مسئولين محترم دولتي آخر سال ۹۵ مي توانند بيايند گزارش بدهند که ما اين چند هزار کارگاه و کارخانه و مزرعه و دامداري و امثال اينها را احياء کرديم. مي توانند بيايند اينها را بگويند؛ مي توانند به مردم گزارش بدهند، مردم هم ببينند و حس کنند. وقتي مردم حس کردند، آن وقت اعتماد و اطمينان پيدا مي کنند.

        
لزوم کار انقلابي 
     و البتّه بايد مردم کمک کنند. من به شما عرض بکنم که مردم -چه افراد سياسي، چه افراد اقتصادي، چه آحاد مردم- بايد به دولت کمک کنند، به مسئولين کشور کمک کنند. اين کار البتّه فقط هم کار دولت نيست؛ هر سه قوّه بايد با يکديگر همکاري کنند تا کار پيش برود؛ و مردم هم بايد کمک کنند به اينها؛ اين کمک لازم است و جدّيت مسئولين به خصوص قوّه مجريه هم لازم است. اگر بتوانيم اين حرکت را راه بيندازيم، عرض کرديم که اين جريان، جريان انقلابي است و هم سرعت خواهد داشت، هم موفّقيت خواهد داشت. ما در هر جايي که کار انقلابي کرديم، اينها را داريم. ببينيد! کاري که شهداي هسته اي ما در زمينه هاي هسته اي که بسيار هم حسّاس است پيشاهنگش بودند، کاري که شهيد طهراني مقدّم پيشاهنگش بود، کاري که شهيد کاظمي(۸) در زمينه سلّول هاي بنيادي پيشاهنگش بود، کارهاي بسيار بزرگي است. در زمينه هاي فرهنگي [هم] کاري که شهيد آويني پيشاهنگش بود و در اين اواخر [هم] مرحوم سلحشور -که اينها پيشروان کار انقلابي در اين کشورند- اينها را بايد ترويج کرد، اينها را بايد تقدير کرد و نام اينها را بايد گرامي داشت. کار انقلابي اين است. اينکه من بارها تکرار مي کنم که نيروهاي انقلابي را و نيروهاي حزب اللّهي را بايد گرامي بداريم و بايد نگه بداريم، به خاطر اين است؛ کار وقتي با روحيه انقلابي شد، پيشرفت خواهد کرد.

        
گسترش حرکت هاي خودجوش فرهنگي
     من بحث اقتصاد مقاومتي را عرض کردم؛ فقط يک کلمه [هم] در باب مسائل فرهنگي عرض بکنم. مي دانيد که مسائل فرهنگي به نظر من بسيار مهم است؛ بنده به مسائل فرهنگي اهمّيت بسيار زيادي مي دهم و آنچه امروز مي خواهم عرض بکنم، همان مطلبي است که به نظرم سال گذشته بود يا سال قبلش بود که در همين جلسه اوّل سال عرض کردم(۹) که اين مجموعه هاي خودجوش مردمي که کار فرهنگي مي کنند -که الان در سرتاسر کشور هزاران مجموعه خودجوش مردمي هست که دارند خودشان کار مي کنند، خودشان فکر مي کنند، خودشان تلاش مي کنند و کار فرهنگي مي کنند- روزبه روز بايد توسعه پيدا کنند؛ دستگاه هاي دولتي بايد به اينها کمک کنند. دستگاه هاي دولتي، آنهايي که مربوط به فرهنگند، به جاي اينکه آغوش خود را به روي کساني که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه نظام اسلامي را، نه ارزش هاي اسلامي را [باز کنند]، آغوش خود را به روي بچّه مسلمان ها، به روي جوان هاي مومن، به روي بچّه هاي انقلابي، به روي بچّه هاي حزب اللّهي باز کنند؛ اينها مي توانند کار کنند و دارند کار مي کنند؛ کارهاي فرهنگي باارزشي دارد انجام مي گيرد. در همه زمينه ها جوانان انقلابي ما مي توانند تلاش کنند، کار کنند. جوانان عزيز! کشور مال شما است، فردا مال شما است، امروز هم مال شما است؛ بدانيد شما اگر در ميدان باشيد، شما اگر با ايمان به خدا و توکل به خدا حرکت کنيد، شما اگر باور به خود داشته باشيد، آمريکا و بزرگ تر از آمريکا هيچ غلطي نمي توانند بکنند.

     پروردگارا! آنچه گفتيم و شنيديم، براي خودت و در راه خودت قرار بده؛ آن را به کَرمت از ما قبول بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، ارواح شهداي عزيز را از ما راضي کن؛ روح مطهّر امام بزرگوار را از ما راضي کن. پروردگارا! به اين ملّت، عزّت روزافزون، شوکت روزافزون، قدرت روزافزون و توانايي هاي روزافزونِ همه جانبه عنايت بفرما. پروردگارا! ما را از خدمتگزاري به اين ملّت و به اسلام و مسلمين و به اين کشور زوال مياور. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، آنچه را گفتيم، آنچه را خواستيم و آنچه را تو مي داني که ما به آن احتياج داريم، ولو بر زبان نياورديم، به ما عنايت بفرما. پروردگارا! روح مطهّر برادر عزيزمان مرحوم آقاي طبسي (رضوان الله تعالي عليه) را با اوليائت محشور بفرما.

    والسّلام عليکم و رحمه الله و برکاته