يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "دريغ از فراموشي لاله ها "

اوین نامه ی کیهان شنبه 21 فروردین ماه سال 1395
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "دريغ از فراموشي لاله ها "

«عالم درگير حادثه عظيم تحولي است که همه چيز را دگرگون خواهد کرد و اين تحول، خلاف اين دو قرن گذشته، نه از درون تکنولوژي، که از عمق روح مجرد انسان برخاسته است، استمرار اين تحول هرگز موکول به آن نيست که تجربه تشکيل نظام حکومتي اسلام در ايران به توفيق کامل بينجامد؛ اين امري است که به مرزهاي محدود نمي ماند و اگر رنسانس، توجه بشر را از آسمان به زمين بازگرداند، اين تحول بار ديگر بشر را متوجه آسمان خواهد کرد. اين راهي است که انسان فردا خواهد پيمود و چه بخواهد چه نخواهد، لاييسم و اومانيسم در همه صورت هاي آن محکوم به شکست هستند...غرب دوران تاريخي خويش را طي کرده است و اکنون رو به سوي اضمحلال و فروپاشي دارد. غرب و شرق سياسي هر دو مظاهر تاريخي اومانيسم بوده اند و اکنون دوران اومانيسم به سر رسيده. رفع تباين ايدئولوژيک شرق و غرب سياسي نيز از نشانه هاي تاريخي اين حقيقت است. اکنون انسان بار ديگر از زمين و نفس خويش روي گردانده است و به عالم معنا و آسمان توجه يافته و اين مستلزم انقلاب و تحولي ديگر است خلاف آنچه در رنسانس روي داد. انسان يک بار ديگر تولد يافته است و عصري ديگر آغاز شده و کره زمين پاي در آخرين مرحله تاريخ پيش از پايان نهاده است. فتلقي ادم من ربه کلمات فتاب عليه... »*
    
لطفا متن بالارا چند بار و با صداي آسماني و ملکوتي سيد شهيدان اهل قلم، سيد مرتضي آويني بخوانيد و درباره آن از منظر يک راحل الي الله بينديشيد. کاش مي شد درباره جزء جزء اين متن و درباره آنها که با گذشت 24 سال، همچنان بر خلاف نظر او و برخلاف نظر مقتدايان او يعني امام راحل و حضرت آقا، مي گويند و برنامه مي ريزند و مشي مي کنند، نوشت و گفت. اما موضوع اين نوشتار نه پرده برداري از برخي خباثت ها و خيانت ها، که بازخواني يک دغدغه مدام و يک غفلت طولاني مدت است. بخوانيد:
    1- قريب چهار دهه از برپايي نظام اسلامي مي گذرد. نوزادي که تولدش، خار چشم دشمنان و بر هم زننده خواب شيرين غرب بود،اکنون به سالهاي رشد و سر افرازي رسيده است. در کنار اين موفقيت ها، نمي توان و نبايد از کارهاي برزمين مانده مهم و تعيين کننده غفلت کرد. از جمله آنها و موضوع اين نوشتار، غفلت از تدوين و تهيه نقشه راه فرهنگ و هنر اسلامي و مسير حرکت براي رسيدن به مقصد در همه ابعاد آن است. موضوعي که از حياتي ترين راهبرد هاي يک نظام برخاسته در برابر دشمنان عنود است و معلوم نيست چه وقت و چه گروهي بايد به آن بپردازد!؟ البته خبر داريم دستگاه هاي عريض و طويلي، سالهاست جلسه پشت جلسه گذاشته اند و معلوم نيست حاصل آن جلسات چه شده و به تدوين کدام دکترين و دستور العمل منتهي شده است مردم بعنوان صاحبان انقلاب ،کجا ثمر يک هنر ديني و حتي ملي را ديده اند!؟
    2-
در مقابل اين بي عملي و غفلت، جرياني برانداز و خانمان سوز ،حساب شده و هوشمند، سالهاست چونان موريانه اي موذي، از درون به جان فرهنگ و زيرساخت هاي آن افتاده و چراغ خاموش و بي سرو صدا، به تخريب باور هاي هنري و ارزشي و تحکيم مباني ضدديني و غربي مشغول است. جاي تعارف و مجامله نيست و بايد گفت که رهبر عزيز انقلاب، از نخستين سال هاي روي کار آمدن دولت سازندگي،يعني از سال پاياني دهه شصت ،به صراحت و مستقيما به اين روند خطرناک پرداختند و در هر موقعيتي به آن تاختند. هشدار هاي فراوان ايشان در خصوص «تهاجم فرهنگي »، در پي غفلت و بي توجهي مسئولان وقت، به «شبيخون فرهنگي» رسيد و بازهم غفلت و حتي همراهي با دشمن،کار را به طرح موضوع «غارت فرهنگ» از زبان ايشان کشيد. در همه آن ادوار،جريانات خزنده و ضدديني، مورد حمايت آشکار و پنهان برخي دست ها و دستگاه ها بودند و جريانات اصيل و آثار برآمده از دل انقلاب، منزوي و محکوم به طرد بودند. مستند «خنجر و شقايق»،روايت دردمندانه و هنرمندانه شهيد آويني و همکارانش در قساوت و وحشيگري غرب مدعي تمدن و حقوق بشر، نمونه اي فراموش ناشدني در به مسلخ رفتن ارزشي ها و بر صدر نشستن بي ارزش ها و بي هنر هاست که کيهان در همان سال ها مفصلابه آن موضوع و رفتار صدا و سيماي وقت با آن اثر فراموش نشدني و صداي مظلوميت مسلمانان اروپا پرداخت. بگذريم از اينکه يکسال بعد از گزارش هاي مستند کيهان،آويني آسماني شد و آنان که بيشترين جفا را به او و در اصل به انديشه اصيل هنر اسلامي کرده بودند،پيش از همه سياه پوشيدند و ژست ماتم زدگي گرفتند!
    3
- در خواب خرگوشي آنها که قرار بود بيدار باشند و در حاليکه متوليان تهيه سند هنر و فرهنگ اسلامي، مشغول جلسات بي حاصل بودند، ستاره هايي درخشان، عمر پرارزش خود را وقف جهاد فرهنگي- هنري کردند. آنها معمولاآماج تندترين حمله هاي جماعت به اصطلاح روشنفکري بودند که از هنر، تنها سکس و آزادي هاي شهواني و غيرانساني را ياد گرفته بودند و نهايت آرزويشان«نمايش اتاق خواب» در فيلم ها و قصه ها بود! ستاره هاي آن شب هاي تاريک اما بي توجه به هجمه سنگين تهمت و بي اخلاقي،صبور و متوکل،کار کردند و اثر توليد کردند. سيد مرتضي آويني و فرج الله سلحشور،دو رويش برجسته انقلاب اسلامي بودند که رهبر عزيز انقلاب اولي را «سيد شهيدان اهل قلم» ناميدند و دومي را «آبرو و اعتبار هنر سينماي ايران»* و هردو را « پيشروان کار انقلابي در اين کشور»معرفي کردند. مرحوم امير حسين فردي در حوزه ادبيات داستاني و تربيت نيروهاي ارزشي هم از آن زمره بود که رهبر عزيز انقلاب در حق او فرمودند: «رحمت خدا بر او و بر تلاش صادقانه اش» به جز اينها، بودند و هستند جمع ديگري از سربازان و افسران عرصه جهاد فرهنگ و هنر که مظلوم و خاموش، بدون کمترين حمايتي، به کار خويش مشغولند و البته نه تنها بدون کمترين حمايتي،که با انواع کارشکني هاي آشکار و پنهان به شيوه هاي مختلف. نگاهي به روابط و قراردادهاي کوچک و بزرگ اجرايي و مشاوره اي برخي دستگاه هاي متولي، با بنگاه هاي بد نام بين المللي يا داخلي وابسته به غرب و پياده کردن نسخه هاي سازمان ملل و ضد ايراني ترين اتاق فکر هاي غربي در محيط هاي مختلف فرهنگي و آموزشي و در عرصه هاي گوناگون هنري، و در مقابل پشت در نگه داشتن خلاقانه ترين طرح ها و هنرنمايي هاي جوانان خالص و مخلصي که عاشقانه دل در گرو انقلاب دارند،گوياي اين حقيقت تلخ است که با گذشت حدود 4 دهه از انقلاب، هنوز بايد به طلوع ستاره ها دل خوش باشيم و از افول و از دست دادن آنها، خسارات جبران ناپذير را تحمل کنيم و هنوز از نگرش سيستمي و پرورش نيروي کار آمد و انقلابي خبري نيست! آن هم با اين همه دستگاه و دانشگاه عريض و طويل!آيا جز اين است!؟
    4-
شايد برخي گلايه کنند که چنين نيست و چنان است! اين جمله رهبر عزيز انقلاب در سخنراني نوروزي امسال ،گوياي حقايق بسياري است: «الان در سرتاسر کشور هزاران مجموعه خودجوش مردمي هست که دارند خودشان کار مي کنند، خودشان فکر مي کنند، خودشان تلاش مي کنند و کار فرهنگي مي کنند- روزبه روز بايد توسعه پيدا کنند؛ دستگاه هاي دولتي بايد به اينها کمک کنند. دستگاه هاي دولتي، آنهايي که مربوط به فرهنگند، به جاي اينکه آغوش خود را به روي کساني که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه نظام اسلامي را، نه ارزشهاي اسلامي را باز کنند، آغوش خود را به روي بچّه مسلمان ها، به روي جوانهاي مومن، به روي بچّه هاي انقلابي، به روي بچّه هاي حزب اللّهي باز کنند؛ اينها مي توانند کار کنند و دارند کار مي کنند؛ کارهاي فرهنگي باارزشي دارد انجام مي گيرد...» اين سخنان از زبان رهبر انقلاب، گوياي حقايق تلخ بسياري است که به قدر کافي روشن و گوياست و حداقل آن ،گلايه ايشان نسبت به حمايت از کساني است که نه اسلام، نه انقلاب ، نه نظام و نه حتي ارزشها را قبول دارند! 
    حال جاي اين پرسش است که چرا هنوز منشور هنر اسلامي تدوين نشده و نهادهاي مختلف ما نتوانسته اند به اين رسالت تاريخي عمل کنند؟آيا آنها زمان کافي در اختيار نداشته اند!؟ آيا بودجه اي لازم داشته اند که پرداخت نشده!؟ آيا و صدها آياي ديگر که بي تعارف پاسخ همه آنها منفي است! پاسخ را بايد در «باور و نگرش» متوليان امر، به انقلاب و توانمندي هاي اسلامي جامعه خودمان ببينيم. کسانيکه به هر دليلي مقهور و مفتون غرب هستند، هرگز نمي توانند نسخه اي عليه جريان حاکم بر جهان بنويسند. تفاوت نگاه آنها را با آنچه از آويني در ابتداي اين نوشتار آورديم ببينيد تا معلوم شود چرا اينجائيم!؟ براي آنها «هاليوود» قبله سينماست و «کن» «اسکار» محراب و مائده آسماني آن قبله گاه! براي آنها «علوم انساني اسلامي» شوخي خطرناکي است که با همه مظاهر تمدني جهان منافات دارد و نبايد دنبالش را گرفت! براي آنها تبادل فرهنگي معني دارد نه تهاجم و تبادل هم فقط به معني ترجمه است و لاغير! آيا اين نگاه و اين بينش، مي تواند نسخه هنر اسلامي بنويسد!؟ تسلط روحيه واداده در برابر غرب و مکاتب رايج در آن تاجايي است که استاد حسن رحيم پورازغدي صراحتا مي گويد:« افرادي مثل آويني در ايران بايكوت شده اند و نمي گذارند مقالات آنها به متن درسي در دانشگاه ها تبديل شود. بيش از سه سال است در دانشگاه هنر خواهش مي كنم به جاي متون ترجمه شده غربي از متون و مقالات شهيد آويني هم استفاده شود، اما كسي كاري در اين زمينه انجام نمي دهد.»! نبرد بين دو تفکر انقلابي و وابسته، نبردي حقيقي و مهم است که سرنوشت انقلاب را همين نبرد روشن مي کند. آنها در تلاش براي استحاله نظام و فرهنگ ملي با همه توان و تجربه اهريمن جهاني هستند و در مقابل، پرچم گفتمان الهي ما ،به دوش جوانان مومن و پاکباخته و محروم از حداقل حمايت هاست! کدام تفکر موفق مي شود!؟ آيا آنها که ژست ميانه روي و پيوند فرهنگ اسلامي ما با فرهنگ غرب وحشي مي گيرند،خواهند توانست راه ميانه اي (!) درست کنند!؟ شهيد آويني در همان مقاله به اين پرسش پاسخ مي دهد:« اگر آنها بتوانند شاخص هاي تفکر مستقل انقلاب را با تفکر غربي جمع بزنند، ديگر امکان ادامه حيات مستقل و بدون وابستگي از ما سلب خواهد شد آنگاه تن به پروستريکايي ديگر - از نوع اسلامي آن- خواهيم سپرد.اين امکان وجود ندارد. پروستريکاي گورباچف نوعي بازگشت به اصل است، چرا که سوسياليسم خود از صورت هاي تحقق اومانيسم است. و به اين ترتيب، از آغاز هم کمونيسم و دموکراسي دو صورت از تحقق يک امر واحد بوده اند و جنگشان با يکديگر در عوارض است، نه در جوهر. اما جمع شدن با غرب براي حکومت اسلامي جز با عدول از اصول امکان پذير نيست »     مقاله «پروستريکاي اسلامي وجود ندارد» شهيد سيد مرتضي آويني نويسنده: حسين شمسيان