دیوانهای روی پل ایستاده است باید فکری بحال او بکنیم تا همه ملت را آب نبرده است 13-تیر-1401
مهدی نصیری سردبیرسابق کیهان و همراه با سلیمی نمین جزو نویسندگان کیهان هوایی بودند که ازطریق سفارت وکنسول گری ها درکشورهاتوزیع وپخش یا رایگان به آدرس ها پست می شد .اکنون وی فاصله خیلی زیادی باسربازجوشریعت نداری نماینده ویژه خامنه ای رمال دراوین نامه کیهان دارد چون به داستان دیوانه ای اشاره کرده که روی پل شکسته ایستاده بود و هرکه برای کمکش اقدام می کرد آن را درون رودخانه می انداخت تا اینکه گرفتنش وتحویل ده همجوار دادند ولی رودخانه آبش رفت و خشک شد . منظور ازاین دیوانه بدون چون وچرا خامنه ای رمال است چون درهمه زمینه و موارد تصمیم گیری وامر ونهی می کند وباوجوداینکه وی مسئول ومقصر شرایط خیلی بدترازپل شکسته شده روستا است چون کشوررا نیمه ویران وهمراه با پاسداران جنایتکار مردم به گروگان گرفته اند چون بمب اتمی می خواهند. لذا وی عامل بحران اقتصادی ورشد تورم و گرانی وفقر وبیکاری است که نفس مردم راتوی سینه های شان حبس وجان شان برلبان شان رسانیده است و کمبود و گرانی دارو وزلزله و آلودگی هوا وتصادفات زنجیره ای وآتش سوزی های ادامه دار وتصادفات وخودکشی ها واعتیاد وکارتن خوابی و سگان ولگرد به خصوص اعدام ها وشلیک به سوی معترضان هرروزجان شهروندان بیشتری می گیرد. لذا باید خامنه ای برکنار و پاسداران جنایتکار خلع سلاح وارگان های اطلاعاتی وامنیتی موازی کار حذف گردند تا بدون وحشت وسرکوب مردم معترض باتجمعات اعتراضی خواست وراه حل مشکلات شان را با ارائه پیشنهادات شان خودحل کنند.
مهدی نصیری، سردبیر سابق کیهان، در داستانی کنایهآمیز در کانال تلگرام خود نوشت:
میگویند دو دوست در کنار رودخانهای میرفتند. ناگاه فردی را دیدند که در آب افتاده و کمک میطلبد. یکی از دو دوست، خود را به آب زد و نجاتش داد. هنوز نفس تازه نکرده بود که دومین فرد را دید که آب میبردش. باز به داخل رودخانه پرید و او را هم نجات داد.
دقایقی نگذشت که سومین شخص را دید که درون رودخانه، فریادکشان کمک میخواهد؛ هر چند خسته بود اما نتوانست بیتفاوت باشد و باز هم خود را به آب زد و نجاتش داد.
دوستش که تا آن زمان کاری نکرده بود با دیدن این صحنه ها، به بالا دست رودخانه دوید و وقتی برگشت، دوست دیگرش به او گفت که چندین نفر دیگر را هم نجات داده ولی ساعتی است که دیگر، رودخانه آدم نمیآورد.
دوستی که به بالای رودخانه رفته بود گفت: وقتی دیدم رود این همه آدم میآورد، با خود گفتم حتماً علتی در بالا دست هست. چون بدانجا رفتم، پلی دیدم که دیوانهای در میانش ایستاده و هر که از آن میگذرد را درون آب میاندازد. دیوانه را گرفتم و به خانوادهاش در روستای مجاور سپردم. علت این که ساعتی است رودخانه آدم نمیآورد، همین است.
حکایت آشنای این روزهای ما...
خیرین و نیکخواهان با دل و جان در پایین دست در تلاشاند و خسته از افزایش روز افزون نیازمندان، اما کاش دوستی پیدا میشد و یه سری به بالادست میزد، مشکل آنجاست!
قطعا دیوانهای روی پل اقتصاد ایستاده است باید فکری بحال او بکنیم تا همه ملت را آب نبرده است.