گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 14 فرودین - 89

كانديدا (گفت و شنود)

گفت : نقل قول کرده از دبیرکل یک گروه مدعی اصلاحات

ستون پنجم دشمن خوانده اش، علیه اش کرده تبلیغات

گفته است در انتصابات آینده، معرفی نمی کنیم کاندید

چون تهدید است با اتهام و تقلب، هم سیاه کردن سفید

گفت: دبيركل يكي از گروههاي مدعي اصلاحات كه در فتنه 88، نقش ستون پنجم دشمنان بيروني را برعهده داشت اعلام كرده است كه «احتمالا در انتخابات آينده كانديدا معرفي نمي كنيم»!
گفتم: مگر قانون اساسي و قوانين انتخابات تغيير كرده است كه عوامل رسوا و شناخته شده آمريكا و اسرائيل و انگليس هم انتظار دارند در انتخابات كانديدا شوند؟!
گفت: چه عرض كنم؟ يارو را توي ده راه نمي دادند، سراغ خانه كدخدا را مي گرفت؟!
گفتم: يك باشگاه ورزشي براي استخدام يك قهرمان كشتي باسواد، خوش سابقه و قدرتمند آگهي داده بود. روزي يك شيره اي بي سواد كه سابقه دزدي و قمه كشي داشت به باشگاه مراجعه كرد، نگهبان باشگاه پرسيد براي چه آمده اي؟ جواب داد در ارتباط با آن آگهي مراجعه كرده ام! نگهبان نگاهي به او انداخت و گفت؛ شيره اي كه هستي، سواد مواد هم كه نداري، سوءسابقه هم كه داري؟ و يارو گفت؛ آمده ام بگويم كه مبادا يك وقتي روي من حساب كنيد!

گفتم : برای سال جدید چه داده شده نوید؟

چیست دست پخت سربازجو که باشد جدید؟

گفت : این شارلاتان سربازجوی خبیث پلید

با توهین و تمسخر رقیب مغلوب کرده تهدید

گفتم : مگرباز چه مزخرف گفته این یارو؟

پرونده سازی برای که کرده این سربازجو؟

گفت : نقل قول کرده از دبیرکل یک گروه مدعی اصلاحات

ستون پنجم دشمن خوانده اش، علیه اش کرده تبلیغات

گفته است در انتصابات آینده، معرفی نمی کنیم کاندید

چون تهدید است با اتهام و تقلب، هم سیاه کردن سفید

کنون سربازجو به قانون اساسی بی ارزش کرده استناد

مدعی شده قانون تغییر نکرده، علیه ی رقیب زده فریاد

گفته طبق تجربه ی بازجوئی و اعتراف گیری داده تحلیل

نمی تواند کاندید شودعوامل انگلیس و آمریکا و اسرائیل

افزوده است اینان شده اند همچون آن خرمندرند ملا

به ده راهش نمی دادند رد خونه کدخدا می گرفت ناقلا

گفتم : مگر با گلاب زدن کودتای انتصاباتی 22 خردا د؟

دیگر نمایش خیمه بازی اعتبار دارد ،هست قابل اعتماد

چون جائی که ماهیت نامشروع بودن رژیم شده آشکا ر

نه نظام کودتا، نه نمایش خیمه شب بازی اش دارد اعتبار

گفت : چه عرض کنم گفته میشه یک باشگاه ورزشی

آگهی استخدام داد برای یک قهرمان با سواد آموزشی

هم خوش سابقه و قدرتمند باشد ، هم اینکه خوش نام

خود معرفی کرد، سربازجو مفنگی ،عملی زشت بد نام

از وی پرسش کرد تو شیره ای برای چه آمده ای نگهبان؟

گفت آمده ام تا بگویم روی من حساب نکنید ای قربان