گزیده خبرهای 24 خرداد -94 . قسمت -11
16 نفر از تماشاگران مسابقات کشتی گیله مردی شیرود تنکابن جمعه شب بر اثر سقوط از داربست محل تماشاچیان، مصدوم شدند. به گزارش ایرنا، در مسابقات کشتی گیله مردی شیرود تنکابن که شامگاه جمعه در ساحل دریای این شهر برگزار شد، جایگاه ویژه تماشاگران که با داربست فلزی و در سه طبقه احداث شده بود، به دلیل ازدحام بیش از حد جمعیت و سست بودن زمین واژگون شد و 16 نفر از تماشاگران دچار مصدومیت شدند. مصدومان با آمبولانس های اورژانس به بیمارستان شهید رجایی تنکابن منتقل شدند. هشت نفر از این مصدومان از ناحیه دست و پا دچار شکستگی شدهاند و بقیه افراد سرپایی مداوا شدند. مسابقات کشتی گیلهمردی در دو روز به میزبانی شهرداری شیرود و با حضور کشتی گیران گیلانی و مازندرانی برگزار شد.
فردی که عکاسان را مورد ضرب و شتم قرار داده است، جزو محافظان وزیر محترم نیست و یکی از کارکنان وزارت ارشاد است. روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تازهترین اطلاعیهای که درباره ضرب و شتم عکاسان در افتتاحیهی ارکستر ملی ارسال کرده؛ ازیکسو اعلام کرده فردی که مرتکب ضرب و شتم شده؛ کارمند وزارت ارشاد بوده و ازسوی دیگر تلاش دارد این رویداد را یک ادعا ازسوی رسانهها تفهیم کند. متن کامل اطلاعیه این وزارتخانه به شرح زیر است: روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد: به دنبال انتشار خبری در برخی از رسانهها مبنی بر ضرب و شتم عکاسان توسط محافظ وزیر در مراسم بازگشایی ارکستر ملی؛ به اطلاع میرساند هرگونه برخورد فیزیکی محافظ و یا محافظان وزیر با عکاسان حاضر در این مراسم صحت نداشته و تکذیب میشود. خاطر نشان میشود فرد مورد ادعای رسانهها که عکاسان را مورد ضرب و شتم قرار داده است، جزو محافظان وزیر محترم نیست و یکی از کارکنان وزارت متبوع میباشد. همچنین مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر خود لازم میداند نسبت به بررسی صحت ادعاهای مطرح شده درخصوص درگیری فیزیکی تا رسیدن به نتیجه قطعی اقدامات لازم را انجام دهد.
پاييندره، شاپور روي جنازه سنگ ميچيد. آفتاب تيرماه روي لختههاي خون نوراحمد افتاده بود. شاپور نقشه قتل پسرعمويش را عملي كرده بود. او شنيده بود نوراحمد به همسرش تعرض كرده است. هرچند شاپور اين چند جمله را در بازجوييها به زبان آورد اما در آخرين جلسه دادگاه همه آنها را منكر شد تا رسيدگي به پرونده شكل ديگري به خود بگيرد. شاپور تنها متهم اين پرونده نيست. ابراهيم، برادرزن او نيز در قتل دست داشته است. شاپور و ابراهيم متهماند در تيرماه ٨٩، نوراحمد را به بالاي كوه بيبي شهربانو كشانده و با ضربات چاقو به قتل رساندهاند. صبح چهارشنبه جلسه رسيدگي به پرونده در شعبه ٧٤ دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي عبداللهي برگزار شد. جاي نشستن نبود. خانواده مقتول دادگاه را قرق كرده بودند. آنها درخواست قصاص قاتل را داشتند. شاپور، جوان افغاني كه با خانوادهاي ايراني وصلت كرده بود، قبول نداشت قتلي مرتكب شده است. او پشت جايگاه نيز ادعاي خود را تكرار كرد و با اعتراض گفت: «من روز حادثه در كوه بيبي شهربانو نبودم. عروسي يكي از فاميلهايم بودم. ساعت سه نصفه شب برگشتم و ديدم همه مشكوك ميزنند. دو روز بعد به من گفتند كه زني به گوشي برادر نوراحمد زنگ زده و گفته كه او كشته شده است. من بيگناهم.» شاپور در حالي قتل نوراحمد را انكار ميكرد كه بعد از حادثه به مدت دو ماه مخفي شده و پس از دستگيري نيز در همان بازجوييهاي اوليه به قتل اعتراف كرده بود. انكار او باعث شد تا رييس دادگاه از روي برگه اعترافاتش بخواند. قاضي عبداللهي خواند: «در خانه نشسته بودم كه گوشي زنم زنگ زد. برايش پيام آمده بود. او گوشياش را مخفي كرد. با تهديد چاقو گوشي را از عصمت گرفتم. ديدم نوراحمد به او پيام زده. عصباني شدم. با چاقو يك ضربه به دست زنم زدم. بعد از آن عصمت تعريف كرد كه نوراحمد او را به خانهاش كشانده و مورد آزار و اذيت قرار داده. با پدر عصمت تماس گرفتم. آنها آمدند خانهمان، همهچيز را تعريف كردم و گفتم كه نوراحمد جنايت كرده و ميخواهم او را بكشم.» قاضي از زير عينكش نگاهي به شاپور انداخت، كمي مكث كرد و دوباره ادامه داد: «نقشه قتل را كشيدم. به نوراحمد گفتم برويم كوه بيبيشهربانو خربزه بخوريم. او قبول كرد. با برادرزنم ابراهيم دنبالش رفتيم. بالاي كوه رسيديم. ابراهيم داشت خربزه پوست ميگرفت. من از پشت به نوراحمد نزديك شدم، اساماسها را نشانش دادم. او گفت اشتباه كرده اما من با چاقو شاهرگش را زدم. نوراحمد بلند شد و تلوتلوخوران از بالاي كوه پايين افتاد. سريع رفتم پايين. آنجا هم دوباره چند ضربه با چاقو زدم و بعد روي جنازه سنگ گذاشتم و با ابراهيم متواري شدم.» قاضي دوباره به شاپور خيره شد اما متهم بارديگر گفت كه قتلي مرتكب نشده است. با انكار دوباره شاپور، نوبت به ابراهيم رسيد. او درباره روز حادثه گفت: «تيرماه بود. شاپور به پدرم زنگ زد و گفت ميخواهد اسبابكشي كند و به كمك احتياج دارد. من و پدرم با ماشين از اصفهان راه افتاديم و رفتيم خانهشان در شهرري. آنجا شاپور گوشي عصمت را آورد و پيامهاي نوراحمد را به پدرم نشان داد. خواهرم هم آنجا بود. او گفت نوراحمد او را فريب داده و به خانه اش كشانده و به زور مورد آزار و اذيت قرار داده.» شاپور نگاه تهديدآميزي به ابراهيم كرد و گفت: «همه اين حرف ها دروغ است». ابراهيم گفت: «زير چي مي خواهي بزني شاپور؟» و ادامه داد: «شاپور گفت نوراحمد جنايت كرده و مي خواهم او را بكشم. نقشه اش اين بود كه نوراحمد را به بهانه گردش به بالاي كوه بي بي شهربانو بكشانيم. همين كار را هم كرديم. وقتي بالاي كوه رسيديم من داشتم خربزه پوست ميگرفتم. نوراحمد روبروي من بود. شاپور از پشت سر به او نزديك شد. اس ام اس ها را نشان نوراحمد داد و گفت كه ما با هم نان و نمك خورده بوديم، چرا اين كار را كردي؟ اما نوراحمد تا آمد بگويد اشتباه كرده، شاپور با چاقو گردنش را زد. نوراحمد از بالاي تپه افتاد پايين. وقتي من رسيدم ديدم شاپور دارد روي جنازه سنگ مي چيند.» بعد از ثبت اعترافات ابراهيم، شاپور از جايش بلند شد، داد زد و گفت: «دروغ است، من كسي را نكشته ام، ابراهيم به خاطر اينكه خانه ام را به نام خواهرش نزده ام از من كينه به دل گرفته» ابراهيم چيزي نگفت. سربازان آنها را از دادگاه بيرون بردند. رييس دادگاه در گوش قاضي بغل دستي اش گفت: شاپور دروغ مي گويد ...
در مراسم پایانی جایزه فرشته عنوان شد
مراسم پایانی اولین دوره جایزه داستانی فرشته با موضوع دهه 60 با تقدیر از احمدرضا احمدی روز جمعه 22 خرداد در مجموعه شهر کتاب فرشته برگزار شد. به گزارش ایسنا، بر اساس گزارش رسیده، ابتدای مراسم به معرفی برگزیدگان این جایزه اختصاص داشت که نفرات اول تا دهم جایزه خود را از چهرههایی چون رویا تیموریان، لیلی گلستان، مصطفی مستور، بهروز افخمی و مهدی فیروزان دریافت کردند که به ترتیب عبارتند از: 1- محمدرضا امانی 2- مصطفی انصافی 3- ساسان شیبانینژاد 4- مجتبی فدایی 5- فاطمه مهدویپور 6- الهام نظری 7- امیررضا جلالیان 8- فرشاد موسیزاده 9- محسن کاکاوند 10- مرتضی برزگر. در ادامه لیلی گلستان از شکوفه هاشمیان که داستان او جزو 10 داستان برتر قرار نگرفته بود تقدیر کرد و گفت یک هفته با این داستان زندگی کرده است. در این مراسم مهدی فیروزان، مدیر عامل شهر کتاب، در سخنرانی کوتاهی گفت: جایزه فرشته از طرف شهر کتاب فرشته یکی از رویدادهای خجسته خانواده شهر کتاب است و به واقع این حضور کمی و کیفی کسانی است که حداقل 40 - 50 سال فرهنگ و هنر این کشور را ساختهاند و هم برای شهر کتاب محترم است و هم برای داستان کوتاه و هم برای کسانی که هدیه این داستان را دریافت کردند. او همچنین از سیدصالح بهشتی، همکاران و برگزارکنندگان این برنامه تشکر کرد و در ادامه جوهر اصلی فعالیتهای شهر کتاب و مجموعه خانواده شهر کتاب، نشر هرمس، مرکز فعالیتهای بینالمللی و... را توسعه فردی و اجتماعی دانست. فیروزان گفت: الگوی شهر کتاب فرشته یک الگوی ویژه است که با تمام شهر کتابها متفاوت است. اگر شهر کتاب مرکزی را منظومهای تصور کنیم و شهر کتابهای دیگر را مجموعههایی که نیازهای عمومی فرهنگی یک خانواده را از نوع تولید و محصول تامین میکنند شهر کتاب فرشته نیز یک بوتیک فرهنگی است.
تقدیر از هنرمندان مهمان جایزه فرشته در ادامه برنامه مرضیه برومند و بهروز افخمی از هنرمندانی که به شکل افتخاری در جایزه داستانی فرشته شرکت کرده بودند (سحر دولتشاهی، آروند دشتآرای، صابر ابر، مهناز افشار، امید روحانی و هنگامه قاضیانی) تقدیر کردند. دولتشاهی، دشتآرای و روحانی در مراسم حضور داشتند.
بزرگداشتی برای احمدرضا احمدی بخش دیگری از این مراسم به بزرگداشت احمدرضا احمدی اختصاص داشت که به دلیل بیماری نتوانست در مراسم حضور پیدا کند.
در این بخش فرشته طائرپور ضمن آرزو برای موفقیت و تداوم این دست برنامههاT درباره احمدرضا احمدی گفت: آنهایی که با احمدرضا آشنا هستند میدانند که او در این ایامی که در خانه است و فقط برای دکتر از خانه بیرون میرود چقدر به ارتباط و صحبت تلفنی و انتقال طنز شیرین و حتی گلههایی که دارد نیازمند است.
او از هنرمندانی که در این برنامه حضور داشتند خواست تمام کسانی که در این لحظه منتظر بودند تا احمدرضا احمدی را ببینند و به احترامش بایستند این ارتباط را حداقل به صورت فردی دنبال کنند و به او بگویند که چقدر از نبودنش در این جمع متاسف بودند و چقدر جایش خالی بوده است.
طائرپور در انتها برای احمدرضا احمدی و کودکی درونش آرزوی سلامتی و شادی کرد. در بخش پایانی سیدمحمد بهشتی در سخنرانی خود از برگزاری چنین مراسمی ابراز خوشحالی کرد و افزود: بیشتر کسانی که در این مجلس حضور دارند کسانی هستند که خاطرات دهه 60 را ایجاد کردند مثل مرضیه برومند، ابراهیم حقیقی و کسانی که سهم خیلی زیادی دارند در خاطراتی که در دهه 60 برای ما درست شده است.
او افزود: در دهه 60 هنوز انفجار اطلاعات صورت نگرفته بود و در فضای ساکتتر و خلوتتری زندگی میکردیم. امروز هیاهوی زیادی وجود دارد و یک فاصله عجیبی هست با دهه 60، برای همین است که دهه 60 برای خودش یک هویت دارد، یک قد و بالا دارد و یک چیزی است که میشود دور و اطرافش چرخید. برای خودش شخصیت دارد، عطر و طعم دارد و شاید به همین خاطر میشود گفت دهه 60 هویتی دارد که برای مثال به دهه 70 نمی شود گفت. در واقع باید یک یکپارچهگی و هویت داشته باشد آن دهه که قابل ذکر باشد و دهه 60 این هویت و یکپارچگی را دارد. حتی نسبت به گذشته نیز همین حالت هست یعنی چیزی به اسم دهه 50 نداریم، البته خاطرات و هنر در فیلمT در موسیقی و ادبیات و شعر و .. داریم اما به پررنگی دهه 60 نیست. از این جهت شاید بتوان گفت دهه 60 یک برند است و میتواند موضوع قصهگویی، فیلمسازی و حتی موضوع زندگی قرار گیرد. برای همین میتوان گفت که میدان خوبی است برای ذوقآزمایی و تمرین جوانان و در واقع چون دچار ازدحام دهههای بعد و بخصوص دههای که در آن به سر میبریم نیست و میشود عطر و طعم آن را تشخیص دادT ترازوی خوبی است برای سنجش هنر جوانان و به همین دلیل از این ابتکار خوشحال هستم.
بهشتی بزرگداشت احمدرضا احمدی و این را که از او در اینچنین مراسمی یاد کردند خوشذوقی دانست و گفت: احمدرضا احمدی جزو کسانی است که یادآور دهه 60 است؛ همان صفا و یکپارچگی و همان قهر و آشتیهای سادهای که در احمدرضا احمدی نیز وجود دارد زیرا هر جایی که احمدرضا حضور داشت دیدهام که او حال همه را با طنز و شوخی و شیرینیاش و نکتهبینیهای ظریفی که دارد خوب کرده. اکثر هنرمندان تحمل یکدیگر را ندارند و احمدرضا احمدی جزو آن دست هنرمندانی است که این خصوصیت در وجود او بسیار کمرنگ است و شاید به همین دلیل است که در بین همه هنرمندان؛ نویسندگان و نقاشان، دوستداشتنی و شناختهشده است و با همه رابطه دارد. حالا همان احمدرضایی که حال همه را خوب می کرد الان حالش خوب نیست و جا دارد تمام کسانی که حتی یک بار حالشان با احمدرضا خوب شده این بدهیشان را به احمدرضا بدهند و کمک کنند تا حالش خوب شود، قطعا مشکل احمدرضا جسمی نیست؛ او نیاز دارد که به او توجه شود و به اصطلاح نازش کشیده شود. در این مراسم چهرههایی همچون: ابراهیم حقیقی، احمد مسجدجامعی، کامبوزیا پرتوی، سروش صحت، مرجان شیرمحمدی، نوید محمدزاده، مهراوه شریفینیا و... حضور داشتند.
تقدیر از هنرمندان مهمان جایزه فرشته در ادامه برنامه مرضیه برومند و بهروز افخمی از هنرمندانی که به شکل افتخاری در جایزه داستانی فرشته شرکت کرده بودند (سحر دولتشاهی، آروند دشتآرای، صابر ابر، مهناز افشار، امید روحانی و هنگامه قاضیانی) تقدیر کردند. دولتشاهی، دشتآرای و روحانی در مراسم حضور داشتند.
بزرگداشتی برای احمدرضا احمدی بخش دیگری از این مراسم به بزرگداشت احمدرضا احمدی اختصاص داشت که به دلیل بیماری نتوانست در مراسم حضور پیدا کند.
در این بخش فرشته طائرپور ضمن آرزو برای موفقیت و تداوم این دست برنامههاT درباره احمدرضا احمدی گفت: آنهایی که با احمدرضا آشنا هستند میدانند که او در این ایامی که در خانه است و فقط برای دکتر از خانه بیرون میرود چقدر به ارتباط و صحبت تلفنی و انتقال طنز شیرین و حتی گلههایی که دارد نیازمند است.
او از هنرمندانی که در این برنامه حضور داشتند خواست تمام کسانی که در این لحظه منتظر بودند تا احمدرضا احمدی را ببینند و به احترامش بایستند این ارتباط را حداقل به صورت فردی دنبال کنند و به او بگویند که چقدر از نبودنش در این جمع متاسف بودند و چقدر جایش خالی بوده است.
طائرپور در انتها برای احمدرضا احمدی و کودکی درونش آرزوی سلامتی و شادی کرد. در بخش پایانی سیدمحمد بهشتی در سخنرانی خود از برگزاری چنین مراسمی ابراز خوشحالی کرد و افزود: بیشتر کسانی که در این مجلس حضور دارند کسانی هستند که خاطرات دهه 60 را ایجاد کردند مثل مرضیه برومند، ابراهیم حقیقی و کسانی که سهم خیلی زیادی دارند در خاطراتی که در دهه 60 برای ما درست شده است.
او افزود: در دهه 60 هنوز انفجار اطلاعات صورت نگرفته بود و در فضای ساکتتر و خلوتتری زندگی میکردیم. امروز هیاهوی زیادی وجود دارد و یک فاصله عجیبی هست با دهه 60، برای همین است که دهه 60 برای خودش یک هویت دارد، یک قد و بالا دارد و یک چیزی است که میشود دور و اطرافش چرخید. برای خودش شخصیت دارد، عطر و طعم دارد و شاید به همین خاطر میشود گفت دهه 60 هویتی دارد که برای مثال به دهه 70 نمی شود گفت. در واقع باید یک یکپارچهگی و هویت داشته باشد آن دهه که قابل ذکر باشد و دهه 60 این هویت و یکپارچگی را دارد. حتی نسبت به گذشته نیز همین حالت هست یعنی چیزی به اسم دهه 50 نداریم، البته خاطرات و هنر در فیلمT در موسیقی و ادبیات و شعر و .. داریم اما به پررنگی دهه 60 نیست. از این جهت شاید بتوان گفت دهه 60 یک برند است و میتواند موضوع قصهگویی، فیلمسازی و حتی موضوع زندگی قرار گیرد. برای همین میتوان گفت که میدان خوبی است برای ذوقآزمایی و تمرین جوانان و در واقع چون دچار ازدحام دهههای بعد و بخصوص دههای که در آن به سر میبریم نیست و میشود عطر و طعم آن را تشخیص دادT ترازوی خوبی است برای سنجش هنر جوانان و به همین دلیل از این ابتکار خوشحال هستم.
بهشتی بزرگداشت احمدرضا احمدی و این را که از او در اینچنین مراسمی یاد کردند خوشذوقی دانست و گفت: احمدرضا احمدی جزو کسانی است که یادآور دهه 60 است؛ همان صفا و یکپارچگی و همان قهر و آشتیهای سادهای که در احمدرضا احمدی نیز وجود دارد زیرا هر جایی که احمدرضا حضور داشت دیدهام که او حال همه را با طنز و شوخی و شیرینیاش و نکتهبینیهای ظریفی که دارد خوب کرده. اکثر هنرمندان تحمل یکدیگر را ندارند و احمدرضا احمدی جزو آن دست هنرمندانی است که این خصوصیت در وجود او بسیار کمرنگ است و شاید به همین دلیل است که در بین همه هنرمندان؛ نویسندگان و نقاشان، دوستداشتنی و شناختهشده است و با همه رابطه دارد. حالا همان احمدرضایی که حال همه را خوب می کرد الان حالش خوب نیست و جا دارد تمام کسانی که حتی یک بار حالشان با احمدرضا خوب شده این بدهیشان را به احمدرضا بدهند و کمک کنند تا حالش خوب شود، قطعا مشکل احمدرضا جسمی نیست؛ او نیاز دارد که به او توجه شود و به اصطلاح نازش کشیده شود. در این مراسم چهرههایی همچون: ابراهیم حقیقی، احمد مسجدجامعی، کامبوزیا پرتوی، سروش صحت، مرجان شیرمحمدی، نوید محمدزاده، مهراوه شریفینیا و... حضور داشتند.
قربان مهاجران مقدم، رئیس ستاد استقبال مردمی از رئیسجمهوری در خراسان شمالی گفت: حذف استقبال خیابانی از رئیسجمهوری و کاروان تدبیر و امید، در جریان نوزدهمین سفر استانی رئیسجمهوری در این استان کلید میخورد. وی اظهار کرد: برای این سفر استانی رئیسجمهوری و کاروان دولت، هیچ برنامهای برای استقبال مردمی در خیابانها و بهعبارتی حرکت پشت خودرو رئیسجمهوری پیشبینی نشده است.
ساعت ۴ بامداد پنجشنبه گذشته، اهالي ساکن در دوست آباد ۳، شعله هاي آتشي را ديدند که از داخل يک دستگاه پرايد در کنار درخت هاي توت زبانه مي کشيد. آنان بلافاصله با آتش نشاني تماس گرفتند و موضوع را اطلاع دادند. دقايقي بعد خودروهاي آتش نشان آژير کشان در جاده قديم قوچان متوقف شدند و شعله هاي آتش را اطفا کردند اما ناگهان در ميان دودهاي غليظ، اجساد سوخته زن و مردي ميانسال در صندلي عقب پرايد نمايان شد و بدين ترتيب، احتمال وقوع جنايت قوت گرفت. مأموران کلانتري کاظم آباد نيز که به همراه سرگرد بهسودي (رئيس کلانتري) در محل حضور يافته بودند مراتب را به قاضي ويژه قتل عمد اعلام کردند. با توجه به اهميت و حساسيت موضوع، «قاضي علي اکبر صفائيان» در حالي عازم محل کشف اجساد شد که هنوز هويت قربانيان اين جنايت هولناک فاش نشده بود. تحقيقات ميداني مقام قضايي نشان داد: اجساد زن ۴۹ ساله و مرد ۵۲ ساله اي درون يک تخته پتو پيچيده شده و در صندلي عقب خودرو به طور کامل سوخته است. تکه هايي از يک گلدان شکسته سفالي، شيشه نوشابه و گوشي تلفن سوخته نيز داخل اين خودرو کشف شد و اجساد قربانيان براي تعيين علت دقيق مرگ به پزشکي قانوني انتقال يافت. «قاضي صفائيان» که در همان مراحل اوليه تحقيقات با توجه به سن و سال مقتولان احتمال وقوع يک جنايت خانوادگي را مي داد با صدور دستورات ويژه اي از کارآگاهان اداره جنايي پليس آگاهي خراسان رضوي خواست هر چه سريع تر براي کشف هويت اجساد اقدام کنند. در حالي که بررسي هاي کارآگاهان روي «گوشي سوخته» و شماره پلاک خودرو به سرنخ هاي مهمي از يک جنايت خانوادگي رسيده بود، دختري نيز با مراجعه به کلانتري کاظم آباد از مفقود شدن پدر و مادرش خبر داد که مشخص شد مقتولان پدر و مادر دختر مذکور هستند. بدين ترتيب با شناسايي هويت اجساد، کارآگاهان پليس آگاهي به منزل مقتولان واقع در دوست آباد يک عزيمت کردند و به تحقيق در اين باره پرداختند. آثار موجود بيانگر آن بود که زن و مرد ميانسال در منزل خودشان به قتل رسيده اند و شب حادثه نيز تنها پسر ۳۲ ساله آنان در منزل حضور داشته است. بنابراين به دستور قاضي صفاييان، فرزند ناخلف بازداشت و به پليس آگاهي هدايت شد. او که در ابتدا سعي داشت ارتکاب هر گونه جنايتي را انکار کند، وقتي در برابر شواهد موجود و اظهارات خواهرش قرار گرفت ديگر چاره اي جز بيان حقيقت نديد و گفت: چند روزي همسرم در منزل نبود و من به منزل پدرم رفته بودم. آن شب نيز در منزل خاله ام مهمان بوديم. وقتي بعد از نيمه شب به خانه پدرم بازگشتيم دوباره پدر و مادرم به خاطر اختلافات قبلي با يکديگر درگير شدند من هم که ناراحت بودم ناگهان با شيشه نوشابه پدرم را به قتل رساندم. وقتي مادرم دخالت کرد، او را نيز با گلدان سفالي کشتم. سپس اجساد را درون پتو گذاشتم و با خودروي پدرم به محل کشف بردم، اما آن جا نمي دانم چرا خودرو آتش گرفت و آن ها در شعله هاي آتش سوختند. متهم ۳۲ ساله اين پرونده جنايي که داراي سابقه کيفري است ادامه داد: من و پدرم هر دو در يک شرکت توزيع مواد غذايي کار مي کرديم ولي در لحظه جنايت به خاطر عصبانيت شديد حال خودم را نمي فهميدم.منبع: روزنامه خراسان